بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین...
اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن
از اینکه بی وفا شده ام با وفا ببخش این بار محض خاطر زهرا(س) مرا ببخش
خود را اسیر بند معاصی نموده ام من توبه می کنم تو فقط بنده را ببخش
خوبی نکرده ام که تو خوبی کنی ولی آقا بیا و جان عزیزت شما ببخش
بد کرده ایم یوسف در چاه فاطمه(س) یا ایّها العزیز دل ما بیا ببخش
اینجا تمام، یوسف خود را فروختند این قوم را به خاطر مشتی گدا ببخش
کنعان خراب گشت و صفا پر کشید و رفت دیگر بیا به کلبه ی احزان صفا ببخش
علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار نقل فرموده است:
مردی از اهل کاشان قصد عزیمت به سفر حج نموده و با دوستان خود به قصد مکه راه افتادند.
به شهر نجف اشرف که رسیدند آن مرد به بیماری سختی مبتلا شده و پاهایش خشک گردید به طوری که دیگر قادر به راه رفتن نبود. هرچه کرد قدرتی برای راه رفتن به دست نیاورد تا بتواند با دوستانش در این سفر همراه شود. دوستان با مشاهده ی این امر، او را در همان شهر به یکی از افراد صالح سپردند و خود راهی بیت الله الحرام گردیدند. شخص میزبان در صحن مقدس امیرم ۆ منان (علیه السلام) حجره ای داشت و هر روز او را در این حجره تنها می گذاشت و درب حجره را به رویش می بست و برای کسب روزی به صحرا می رفت. یکی از روزها که مهیای رفتن می شد به او گفت: از کثرت بی تحرکی و توقف در این مکان دلم به تنگ آمده و از این مکان وحشت دارم. اگر برایت ممکن است امروز مرا با خودت ببر و در بین مسیر مرا رها کن و خودت هر جا که خواستی برو. پس قبول کرده و او را با خود برد تا در بیرون شهر نجف به مکانی رسیدند که معروف بود به "مقام حضرت قائم _ عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام". در گوشه ای از آن مقام شریف او را نشاند و لباسش را در حوض آبی که در آنجا بود شست و بر روی درختی انداخت تا خشک شود و او را به حال خویش واگذاشت و خودش راهی صحرا شد.
بقیه ی ماجرا را از زبان خودش بخوانید:
بسیار اندوهگین بودم و فکرم به شدت مشغول بود. دائم در این اندیشه بودم که در نهایت کار من به کجا خواهد انجامید و برای حل مشکلم به چه کسی باید پناه برم؟! در همین حال جوانی خوشرو و گندمگون داخل صحن شده و بر من سلام کرد و به اتاقی که در آن مقام بود داخل شده و در نزد محراب چند رکعت نماز در نهایت خضوع و خشوع به جا آورد که تا آن زمان هرگز نمازی مثل آن ندیده بودم. در همین حال جوانی خوشرو و گندمگون داخل صحن شده و بر من سلام کرد و به اتاقی که در آن مقام بود داخل شده و در نزد محراب چند رکعت نماز در نهایت خضوع و خشوع به جا آورد که تا آن زمان هرگز نمازی مثل آن ندیده بودم. زمانی که نمازش تمام شد، نزد من آمد و احوالم را جویا شد. عرض کردم: به بلایی دچار شده ام که سینه ام از آن تنگ گردیده و خداوند نه مرا شفا می دهد تا سلامتی ام برگردد و نه مرا از این دنیا می برد تا این گرفتاری و بیماری خلاص شوم زمانی که نمازش تمام شد، نزد من آمد و احوالم را جویا شد. عرض کردم: به بلایی دچار شده ام که سینه ام از آن تنگ گردیده و خداوند نه مرا شفا می دهد تا سلامتی ام برگردد و نه مرا از این دنیا می برد تااین گرفتاری و بیماری خلاص شوم. پس فرمود: اندوهگین نباش. به زودی خداوند هر دو را به تو مرحمت می کند. سپس از آن مکان بیرون رفت. در این هنگام متوجه شدم پیراهنی که روی درخت بود روی زمین افتاده است. از جای خود برخاستم و پیراهن را برداشته و شستم و بار دیگر بر روی درخت پهن کردم.
ناگاه به خود آمدم و با خود گفتم من که قدرتی بر ایستادن و تحرک نداشتم! پس چگونه توانستم حرکت کنم؟! فی الحال یقین کردم که آن شخص حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. پس برای یافتن او از آن مقام شریف خارج شدم و به اطراف آن صحرا نگاه انداختم ولی کسی را نیافتم. پس بسیار نادم شدم و حسرت خوردم که چرا آن حضرت را نشناختم. وقتی آن مرد صاحب حجره از صحرا برگشت و مرا در آن حال دید متحیر شد و پس از شنیدن آنچه در غیابش رخ داده بود به جهت توفیقی که از دست داده بودیم بسیار حسرت خورد. پس به برکت عنایت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام)، این مرد مجددا سلامتی خود را به دست آورد و زمانی که دوستانش از حج بر گشتند، تا مدت کوتاهی با آنان بود. ولی پس از مدتی بیمار شد و از دنیا رفت و در صحن مقدس به خاک سپرده شد. و اینچنین صحت آن دو خبری که حضرت حجت بن الحسن (صلوات الله علیه) به او داده بود واقع گردید.
اسراف موجب تنگدستی و فقر است و میانه روی مایه توانگری
در حدیثی از امام علی(ع) آمده است که: "القصد مثراه و السرف مثواه" (1)
یعنی اقتصاد و میانه روی موجب ثروتمندی و اسراف و ولخرجی موجب سقوط و فقر می گردد
و نیز امام زین العابدین(ع) از رسول خدا(ص) نقل می فرماید که فرمود:"ثلاث منجیات فذکر الثالث القصد فی الغنی و الفقر" (2)
حضرت رسول سه عامل برای نجات معرفی می فرمایند که سومین آن میانه روی و اعتدال در توانگری و نیازمندی است. پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه این که امکانات مالی وسیع دارند به اسراف پردازند. نکته مهمی که از این حدیث استنباط می شود این است که اسراف و تبذیر موجب فقر و تنگدستی است.
سه قسم اسراف است که در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص یا زمان، یا جای خاصی ندارد.
خوردن چیزهای مضر هم اسراف است
صرف کردن مال در محرمات اسراف است
پس به طور کلی و بویژه از بعد اقتصادی که مورد بحث ما است، بیجا و ناروا مصرف کردن و تلف کردن نعمتهای الهی، محروم کردن جامعه از آن نعمتها است، لذا می بینیم که قرآن کریم چگونه به موارد مختلف آن اشاره می فرماید:
"خداوندت مسرفین را دوست نمی دارد" (3)
"مسرفین قابل هدایت نبوده و بسیار دروغگویند" (4)
"اهل هلاکت و گمراهی اند و نجات ندارند" (5)
"اهل تردید و شک و ریبند" (6)
"اهل آتشند" (7)
"قابل پیروی نیستند." (8)
چون بنای اسلام بر صراط مستقیم است از جهت دیگر، قرآن مجید، بخل و امساک را هم مورد نکوهش قرار داده و مثلا می فرماید:
"الذین یبخلون و یامرون الناس بالبخل و یکتمون ما اتیهم الله من فضله" (9)
آنان که بخل می ورزند و مردم را به بخل وا می دارند و آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشیده کتمان می کنند "به مردم استفاده نمی رسانند" به کیفر خود خواهند رسید.
چرا مسرفین مبغوض خدا و مبذرین برادران شیطان شمرده شده اند؟
علت این مطلب را باید در جهان بینی و اعتقادات اسلامی جستجو کرد و تبیین آن در مورد مسرفان می تواند چنین باشد که خداوند امر به عدالت و احسان می کند و طبعا صاحبان عدالت را دوست می دارد.
"ان الله یامر بالعدل و الاحسان"
و از آنجا که اسرافکاران از این فرمان سرپیچی کرده و بی عدالتی در مصرف را پیشه خود ساخته اند قهرا مورد خشم و دشمنی خداوند قرار خواهند گرفت، ولی در مورد تبذیرکاران علت همدست بودن و شباهتشان به شیطان را از آیه شریفه می توان استنباط کرد آن جا که می فرماید: مبذران برادران شیطانند و تعبیر برادر در لغت عرب به معنی مشابه و نظیر هم می آید و شیطان در برابر پروردگارش ناسپاس است، و از طرف دیگر تبذیر به معنای ضایع کردن نعمتهای خداوند است و خود نوعی ناسپاسی است نسبت به آن نعمتها; و شیطان نخستین فردی است که همه چیز را نادیده گرفت و تمرد از فرمان خدا کرد و راه ناسپاسی را باز نمود، لذا آنها که مبتلا به این خصلت ناروا باشند از همکاران و همدستان شیطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شیطان یاد شده است و این است رمز تعبیر زیبای قرآن.
7- 9- نساء /37.
در کتاب تحف العقول آمده است:
"جاء الرجل بلبن و عسل لشربه فقال(ص): شرابان یکتفی باحدهما عن صاحبه لا اشربه و لا احرمه و لکنی اتواضع لله; فانه من تواضع لله رفعه الله و من تکبر وضعه الله و من اقتصد فی معیشته رزقه الله و من بذر حرمه و من اکثر ذکر الله آجره الله" (10)
مردی شیر و عسل برای پیامبر(ص) آورد تا بنوشد فرمود: دو نوشیدنی که یکی از دیگری کفایت می کند من آن را نخورم و حرام هم نمی کنم ولی برای خدا تواضع می کنم. زیرا هر که برای خدا تواضع کند خدایش بالا برد و هر که تکبر کند خداوند او را خوار سازد و هر که در زندگی میانه روی کند خدایش روزی دهد و هر که زیاده روی کند خداوند او را بی نصیب گرداند و هر که خدا را بسیار یاد کند خدایش جزا دهد.
امام صادق(ع) فرمود:
"چهار دسته هستند که دعایشان مستجاب نمی شود:
اول) کسی که در خانه می نشیند و می گوید: خدایا به من روزی بده! و در طلب روزی تلاش نمی کند در جواب او گفته می شود:
"الم آمرک بالطلب؟"
آیا تو را به طلب روزی دستور ندادم؟
دوم) کسی که از همسر خود ناراحت است و او را نفرین می کند، می فرمایند:
"الم اجعل امرها علیک"
آیا امر او را به دست تو قرار ندادم؟
سوم) کسی که مالی داشته و آن را ضایع کرده است، می گوید:
"اللهم ارزقنی"
1- 10- تحف العقول، موعظه 82 از مواعظ النبی(ص).
خدایا به من روزی بده!
می فرمایند:
"الم آمرک بالاقتصاد؟"
آیا تو را به اقتصاد و میانه روی و اعتدال در خرج امر نکردیم
و "الم آمرک بالاصلاح؟"
آیا به تو دستور اصلاح در مال را ندادیم؟
چهارم) کسانی که از مال خود بدون شاهد به دیگران وام دهند و بعد وام گیرنده منکر شود، خداوند می فرماید:
"الم آمرک بالشهاده؟" (11)
آیا به تو دستور ندادیم شاهد بگیری؟
ملاحظه می فرمایید که با وجود اسراف و شاهد نگرفتن در پرداخت وام، دعا فایده ای ندارد.
پاورقی
- وسائل، 15/258.
- همان.
- ضایع کردن مال و بی فایده کردن آن، هر چند آن مال کم باشد. مانند بقیه ظرف آب را ریختن در جایی که آب کمیاب باشد و به آن مقدار رفع نیاز می گردد. یا لباسی را که قابل استفاده شخصی یا دیگران است، پاره کردن و یا دور انداختن و یا خوراکی را نگهداشتن و به دیگری ندادن تا این که ضایع و تباه شود و یا دادن مال به دست صغیری که آن را تلف می کند و نظایر اینها.
- از موارد اسراف، صرف کردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردنی و آشامیدنی و غیر آنها مانند خوردن چیزی پس از سیری هر گاه مضر باشد. چنانچه صرف مال در آنچه که برای بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نیست.
- صرف کردن مال در مصرفهایی که شرعا حرام است، مانند خریدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوه دادن به حکام و صرف نمودن مال در چیزی که ظلمی در بردارد یا ستمی به مسلمانی می رساند و نظیر اینها، و در چنین مواردی از جهت مخالفت امر خدا معصیت است، یکی گناه بودن اصل عمل و یکی اسراف بودن صرف مال در آن موارد.
- اعراف /31.
- غافر /38.
- انبیاء /9.
- غافر /34.
- غافر /43.
- شعرا /151.