بسم الله الرحمن الرحیم
"مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ"(مجلسی/ بحارالأنوار/ ج70/ ص:1).
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش درف_راق خ_اره_ج__ران ص_ب_ر ب_ل_ب_ل بای_دش
ای دل ان_دربند زل_ف_ش ازپری__ش_انی منال مرغ زی_رک چون به دام اف_ت_د تحمل بای_دش
تکیه برتقوا ودانش در طریقت کافریست راه_رو گ__ر ص_ده__ن_ر دارد ت_وک_ل بای_دش
رند عالم سوز را با مص_لحت بینی چکار کارم_ل_ک اس_ت آن که ت_دب_یروتامل بایدش
یکی از آثار و برکات ذکر صلوات از بین بردن نفاق و تفرقه و اختلاف و دوئیت است. نفاق درونی، نفاق بیرونی و نفاق اجتماعی را از بین می برد. صلوات دل ها را به هم نزدیک می کند نفاق را در وجود انسان از بین می برد. چند تا روایت هم به این مضمون داریم که در یکی از آن روایت ها حضرت امر کردند صلوات را بلند بفرستید. پیامبرخدا صلی الله ... فرمودند:
"ارْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ بِالصَّلَاهِ عَلَی فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ" (شیخ کلینی/ الکافی/ ج2/ ص:491).
موقع صلوات فرستادن بلند صلوات بر محمد و آل محمد بفرستید که این صلوات بلند نفاق را از بین می برد.
امشب شب دهم ماه مبارک رمضان است شب وفات جانگداز بی بی دو عالم ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیهاالسلام هست. از مردها و زن ها عده ای کامل شده اند در روایت داریم چهار بانو هستند که به کمال رسیدند که کامل شدگان زنان این چهار بانو هستند.
یکی از آن زن هایی که به کمال رسید حضرت آسیه فرزند مزاحم، همسر فرعون است. داستان حضرت آسیه خیلی عجیب است که در قرآن هم به آن اشاره شده است. هر وقت خدای متعال می خواهد بانویی را برای اسوه و الگو برای دیگران مثال بیاورد یک مورد هم حضرت آسیه را مطرح می کند کسی که در خانه طاغوت، همسر طاغوت، هم سفره طاغوت، هم نفس طاغوت و در محیطی که شوهرش ادعای خدایی می کرد
"فَحَشَرَ فَنادی ، فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی" (النازعات : 23،24).
بتواند به کمال برسد کار آسانی نیست.
در قرآن داستان فرعون زیاد ذکر شده، به عنوان یکی از جانی ها و ظالم ها و طاغوت هایی که اهل آتش جهنم هست در خانه او نزدیکترین فردش یک زن مؤمنه کامله بشود. اگر در قیامت بگوییم محیط، جو، خانواده، محل کار و زندگی ما فاسد بود محیط آلوده بود خدا حضرت آسیه را مثال می زند که در بدترین شرایط و بدترین موقعیت ها بود ولی یکی از بهترین زنان عالم شد. خدا تأثیر سفره فرعون، غذای فرعون را بر می دارد والا غذای فرعون غذای ناب و حلال که نیست از خون مردم درست شده است ولی این خانم در آن جا با آن شرایط قرار گرفته، خدای متعال برای او به اندازه اش حلال می کند چون مالک اصلی خداست. در آن شرایط و محیط چون حامی حضرت موسی و حامی دین خدا بود خدای متعال اثرش را برداشت. حضرت آسیه بچه نداشت وقتی که با شوهرش فرعون نشسته بودند دیدند که یک صندوقی روی آب می رود رفتند آوردند دیدند یک بچه زیبا و دلربایی در این صندوق هست. حضرت آسیه به فرعون گفت: ما اولاد نداریم خوب است به عنوان فرزند این را برداریم تا روشنی چشم من و تو باشد، فال خوب زد گفت: انشاءالله این بچه عاقبتمان را به خیر می کند. همین طور هم شد این بچه، موسی کلیم الله شد و حضرت آسیه را نجات داد. فرعون فال بد زد به دلش بد گذشت گفت نکند این همان بچه ای باشد که پدر ما را در می آورد اتفاقا همین هم بود، فال بد زد. فرعون در مقابل حضرت موسی علیه السلام ایستاد و در عاقبت در رود نیل غرق شد و به جهنم رفت و از اصحاب تابوت که هفت نفرند هست، که اصل شعله های جهنم از آن جا مشتعل و ملتهب است. در هر صورت فرعون این فرزند را بزرگ کرد حضرت آسیه از او حمایت کرد وقتی هم که به پیامبری رسید حضرت آسیه به موسی کلیم الله ایمان آورد فرعون گفت: به او ایمان می آوری؟ گفت: بله، هر چه تهدیدش کرد من خدا هستم. گفت: تو کی خدا شدی؟ به قول خودمان من که زنت هستم می دانم. فرعون هر چه کرد آسیه گفت فایده ندارد من به تو ایمان نمی آورم. فرعون او را شکنجه داد گفت او را روی زمین بخوابانید با میخ بدنش را به زمین بکوبید و بدنش را شکنجه بدهید در زیر آن شکنجه ها آیه قرآن هم هست که حضرت آسیه این دعا را می خواند:
"رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیتاً فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ" (التحریم: 11).
ای خدا پیش خودت (بهشت مراتبی دارد یک بهشتی است که بهشت قرب و پیش خداست یعنی از همه نزدیکتر است.) در آن بهشت قرب برای من خانه ای بنا کن و مرا از ظلم و عمل ظالمانه و از دست ظالم نجات بده. خدا دعایش را مستجاب کرد جای خودش را در بهشت دید زیر شکنجه ها میخ به بدنش می کوبیدند می خندید. آدمی که دیگر از بدن جدا بشود یعنی فارق بشود مثل اصحاب امام حسین (سلام الله علیهم اجمعین) می شود در شرح حال عابس بن ابی شبیب شاکری است که کلا خودش را برداشت زره اش را در آورد گفت: می خواهم این تیرها به بدنم بخورد در راه خدا شهید بشوم. حضرت آسیه از این شکنجه ها لذت می برد که زودتر پرواز بکند و روحش برود. فرعون مادر زنش را حاضر کرد گفت: ببین دخترت خدایی مرا انکار کرده دیوانه هم شده، ما شکنجه اش می دهیم تبسم می کند. نمی دانست که این چه می بیند و روحش دارد به کجا پرواز می کند. حضرت آسیه در بدترین شرایط دین و ایمانش را حفظ کرد به پیامبر زمان ایمان آورد و با ایمان کامل از دنیا رفت.
دومین بانویی که به کمال رسیده جناب مریم بنت عمران و مادر حضرت عیسی روح الله علی نبینا و آله و علیه السلام است، که داستانش در قرآن آمده است. در قرآن نام مردها فراوان آمده، نام انبیاء یا مؤمنین، حتی نام یکی از اصحاب پیامبر به نام زید بن حارثه در قرآن آمده است
"فَلَمَّا قَضی زَیدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها" (الأحزاب : 37).
که پسر خوانده پیامبر بود. از نام مردها چه خوب ها و چه بدها مثل ابولهب آمده اما از نام خانم ها از اول تا آخر قرآن فقط اسم یک خانم در قرآن آمده و آن هم نام حضرت مریم است، نام بقیه خانم ها مثل همین حضرت آسیه با عنوان همسر فرعون آمده، نام حضرت زهراء با عنوان فراوان آمده
"إِنَّا أَعْطَیناکَ الْکَوْثَرَ"(الکوثر : 1).
ولی نام زهراء در قرآن نیست. تنها خانمی که نامش صریحا در قرآن آمده بلکه یک سوره هم در قرآن به نام این خانم هست حضرت مریم علیهاالسلام است، که خدای متعال می فرماید:
"وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمینَ"(آل عمران : 42).
و زمانی که ملائکه گفتند: یا مریم خدا تو را انتخاب کرده، خدا تو را پاک کرده، خدا تو را بر زن های عالم برگزیده و انتخاب کرده و برتری داده است. مادر بزرگوار حضرت مریم نذر کرد که خدا فرزندی به من مرحمت کن او را خادم خانه خدا می کنم خادم مسجد می کنم. فکر می کرد فرزندش پسر است ولی وقتی متولد شد دید دختر است گفت: حالا دختر باشد جاروکش مسجد می شود. به مسجد آوردش، چون نذر کرده بود وقف خانه خدا کرد. حضرت مریم در مسجد عبادت می کرد مسجد را تمیز می کرد غذا و مائده آسمانی برای او نازل می شد. تنها بانویی که در عالم بدون شوهر و ازدواج، خدا در دامنش پیامبری هم چون حضرت عیسی پیامبر اولواالعزم را به وجود آورد این بانو بود. خدا قدرتش را در همه جا نشان می دهد حضرت آدم و حوا را بدون پدر و مادر و حضرت عیسی را بدون پدر درست کرد. برای خدا کاری ندارد هر چه اراده کند می شود. حضرت مریم حامله شد و عیسی روح الله به وجود آمد آمدند دورش را گرفتند خیلی به او اهانت کردند گفتند: پدرت آدم بدی نبود مادرت آدم بدی نبود تو که ازدواج نکردی این فرزند از کجاست. حضرت مریم گفت: از این نوزاد و طفل بپرسید. طفل تازه متولده شده به زبان آمد و گفت: من پیامبر هستم خدا به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است، مادر من هم پاک است. آبروی مادرش را حفظ کرد. حضرت مریم هم از آن بانوانی هست که در اعلاء درجه بهشت همسر پیامبر ما خواهد شد
سومین بانویی که سیده و سرور همه زنان عالم هست حضرت صدیقه کبری فاطمه زهراء علیها السلام است، که با احدی در عالم قابل قیاس نیست. واقعا شان و منقبت حضرت زهراء علیهاالسلام از قلم و بیان بیرون است. ما روایاتی داریم که
وَ إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَهَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج43/ ص:19).
فاطمه را فاطمه نام نهادند چون مردم از شناخت ذات و حقیقت حضرت زهراء بریده شدند جدا شدند. آیا کسی در عالم هست که به همه انبیاء و امامان، به همه فرشته ها فرمانده و حکمران باشد؟ به آن ها فرمان بدهد و اطاعتش بر جمیع ما خلق الله واجب باشد؟ فقط یک بانو داریم یک خانم است آن هم حضرت زهراء علیهاالسلام است. امام باقرعلیه السلام فرمودند: فرمان و اطاعت حضرت زهراء بر همه انبیاء و ملائکه، بر همه جن و انس و حتی بر ما امامان واجب است.(1)
امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: ما حجت بر مردم هستیم ولی مادرمان فاطمه حجت بر ما هست.(2)
حضرت زهراء تنها بانویی است که سرور و سیده زنان عالم و مردان عالم است باید زیر لوای او باشیم
چهارمین بانویی که به کمال رسید مادر بزرگوار حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام حضرت خدیجه کبری علیهاالسلام است که امشب شب وفات این بانوی بزرگوار ومادر مومنین است. می دانید حضرت خدیجه مادر همه ما هست طبق آیه قرآن همسران پیامبر ام المومنین هستند. البته در روایات ما هست همسرانی که وفادار بودند ولی همسرانی که با جان پیامبر، با جانشین پیامبر (امیرالمومنین علیه السلام ) بی وفایی کردند و جنگیدند آن ها از شرافت همسر بودن کنار گذاشته شدند. اما همسرانی که باوفا بودند مثل حضرت خدیجه علیهاالسلام ازدواج با آن ها بعد از پیامبر بر این امت حرام است و به افتخار ام المومنین بودن نائل شدند و در حکم مادر امت هستند مادر مومنین هستند که حضرت خدیجه کبری علیهاالسلام یکی از آن هاست. وقتی پیامبر به رسالت مبعوث شدند اول بانویی که ایمان آوردند حضرت خدیجه علیهاالسلام بودند. پیامبراکرم که وارد خانه شدند حضرت خدیجه علیهاالسلام فرمودند: یک نوری در شما می بینم (چون روایت داریم خانه به قدوم حضرت منور شد) فرمود: نور رسالت است نور نبوت است من به پیامبری مبعوث شدم به من ایمان بیاور. حضرت خدیجه عرض کرد: من خیلی جلوتر به شما ایمان آوردم از آن اول که شما را انتخاب کردم و خاطر خواه شما شدم می دانستم که شما روزی پیامبر خواهید شد من جلوترها در دلم ایمان آوردم حالا هم در ظاهر ایمان می آورم :
"أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ"(شیخ صدوق/ من لایحضره الفقیه/ ج1/ ص:281).
این بانوی بزرگواری اول ثروتمند در منطقه حجاز بود در آن زمان 80 هزار شتر یعنی 80 هزار تا ماشین داشتند که بار و مسافر جا به جا می کردند. طلا و ملک و امکانات داشت و دیگران از سرمایه او استفاده می کردند می رفتند تجارت می کردند ولی همه این مال و ثروت را در راه خدا و پیامبر مصرف کرد. ما همه مدیون زحمات این بانو هستیم.
روایت داریم دو نفر از امت های گذشته در اعلاء درجه بهشت همسر پیامبر ما می شوند یکی حضرت آسیه ودیگری حضرت مریم هست (گاهی بهشت و جهنم در دنیا کنار هم جمع می شوند یک مورد هم اینجاست شوهر در قعر جهنم و خانم در اعلاء درجه بهشت) که همسر پیامبر ما می شوند. همسر پیامبر ما بودن خیلی مقام می خواهد. پیامبر ما در موقع وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام به ایشان فرمودند: پهلوی حضرت آسیه و حضرت مریم می روید سلام مرا به آن ها برسان. پس واقعا این برای ما درس است اگر کسی واقعا پیوندش با خدا باشد خدا حفظش می کند. کسی که توکلش به خدا باشد از خدا کمک بخواهد حتی غذای فرعون، نفس فرعون به او اثر نمی کند.
پیامبر به قدری به این بانو عشق می ورزید که فرمودند: "فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیبَاهِی بِکِ کِرَامَ مَلَائِکَتِهِ کُلَّ یوْمٍ مِرَاراً"(مجلسی/ بحارالأنوار/ ج16/ ص:1).
ای خدیجه تو این قدر پیش خدا عزیز هستی که خدا هر روز چند بار به ملائکه مباهات می کند خدا مباهات می کند که همچین بنده و کنیزی مثل خدیجه در روی زمین دارد. واقعا هم خیلی فداکاری و ایثار کرد تمام ثروتش را در اختیار پیامبر گذاشت از مال گذشت از جان گذشت از آبرو گذشت. می دانید چه قدر مردم مکه ملامتش کردند سرزنشش کردند سرکوبش کردند. حضرت خدیجه علیها السلام خیلی بلاء دید زن های مکه با او قهر کردند شاید نزدیکانش هم با او قهر کردند گفتند: این همه خواستگارهای درجه یک داری همه ثروتمندها و سرشناس ها خواستگار تو هستند تو آمدی با یک یتیمی که مال ندارد ثروت ندارند خانه ندارد ازدواج کردی. پیامبر ما در 25 سالگی با حضرت خدیجه ازدواج کرد پیامبر در آن زمان یک اتاق اجاره ای هم نداشت. معمولا داماد یک خانه ای دارد یا خانه ای اجاره می کند که عروس را ببرد ولی هم پیامبر و هم امیرالمومنین موقع ازدواج خانه نداشتند. این هایی که می گویند باید حتما سن به سی، چهل سال برسد و خانه و حقوق کذا و همه چیز باشد بعد ازدواج کنیم دیگر بگذارند برای آخرت، یک مرتبه با حورالعین ازدواج کنند. اولا دنیا سختی دارد آدم باید یک مقدار قانع و راضی باشد و بعد هم خدا زود به زود می رساند خدا در قرآن می گوید: ازدواج بکنید. می دانست که ما فوری می گوییم پولش چه می شود؟ حقوقش چه می شود؟ خانه اش چه می شود؟ خداوند متعال می فرماید :
"إِنْ یکُونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ"(النور : 32).
اگر بی پولی باعث شده که در وقتش دست به این کار نمی زنید خدا شما را بی نیاز می کند. اگر دختر یا پسر فقیر هستند یا خانواده هایشان فقیرند، خدا بی نیازشان می کند.
آقای قرائتی می گفت: از همه دنیا بروید سراغ بگیرید بالای 90 درصد تمام این هایی که در دنیا هستند اعم از کافر، بت پرست، یهودی، نصاری، مسلمان بپرسید آقا قبل از ازدواج وضعیتت بهتر بود یا بعد از ازدواج؟ بالای 90 درصد می گویند بعد از ازدواج رزقمان و روزیمان بهتر شده است. آن خدایی که روزی این دختر را در خانه بابایش می داد حالا در خانه شوهر می فرستد. حالا یک وقت شوهر معتاد است بی عرضه است نمی رود کار بکند آن یک حرف دیگر است آن استثنا ء است همان 5 درصد، 10 درصد استثناء شده است. در آن جا مقصر خود آن شوهر تنبل، بیکار معتاد است والا خدا وعده روزی را داده است. ما چه قدر روایت داریم که سفارش می کنند بروید زندگی مشترک و نکاح و ازدواج را برای بچه هایتان و خودتان انجام بدهید چون ازدواج روزی را زیاد می کند:
"إتّخذوا الأهل فإنّه أرزق لکم" (بهاء الدین خرمشاهی-مسعودانصاری/ پیام پیامبر /متن عربی/ ص:698).
ازدواج این طور نیست که روزی را کم بکند روزی را بیشتر می کند خدا برکت می دهد. البته یک مشکلمان همین است جوانی که تازه ازدواج کرده روز اول می خواهد خانه 300 متری و حقوق یک میلیونی و نمی دانم تلفن و ماشین داشته باشد خوب بله این نمی شود پدر شما بعد از 50 سال به اینجا رسیده شما می خواهید روز اول پایت را روی پله آخر بگذاری. این توقعات بالا رفته تشریفات و تجملات و چشم هم چشمی زیاد شده است. والا کسی که قانع و راضی باشد حتما خدا رزقش را به اندازه نیاز در وقتش می رساند. این برای ما عبرت است که هم امیرالمومنین و هم پیامبرخدا در شب عروسی یک اتاق اجاره ای هم نداشتند. آیا این ها عزیز خدا نبودند؟ عالم برای این ها خلق نشده بود؟ همه عالم به یک موی این ها نمی ارزد عالم فانی قابل قیاس با یک موی این ها نیست دنیا ارزشی ندارد پوچ است خیال است. باید بگذارید و بروید چرا این قدر غصه دنیا را می خورید. پیامبر در خردسالی پدر و مادرشان را از دست دادند و در خانه پدربزرگشان بودند بعد هم در خانه عمویشان حضرت ابوطالب زندگی کردند وجایی نداشتند در مقابل هم حضرت خدیجه که اول ثروتمند منطقه بود. خیلی خانم را سرزنش کردند ولی تحمل کرد محبت همه مشکلات را حل می کند پیامبر را دوست داشت فهمیده بود که این آقا کیست جا نزد. این عروس با تقوا و با ایمان و با ادب مادر ماست، امامان ما افتخار می کنند، به ما گفتند هنگام سلام به محضر امام زمان علیه السلام بگویید:
السَّلَامُ عَلَیکَ یا ابْنَ خَدِیجَهَ الْکُبْرَی وَ فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ"(شیخ طوسی/ تهذیب الأحکام/ ج6/ ص : 54).
سلام بر شما ای امام زمان که فرزند خدیجه بزرگ هستی. امامان به این مادر و به این جده افتخار می کنند ما هم افتخار می کنیم مادر مومنین است.
این خانم خدمت پیامبر زانو زد و عرض کرد: یک وقت غصه نخورید که جا ندارید پول ندارید خانه ندارید، مال من مال شماست خانه من خانه شماست من هم کنیز شما هستم. همان روز اول همه را به صاحبش، به خدا واگذار می کند. گفت: در واقع مال من مال شماست خانه من هم خانه شماست من هم کنیز شما هستم نوکر شما هستم خیلی گردن ما حق دارد. جدا به این بانو باید به چشم مادری نگاه کرد در حق پیامبر ما هم مادری کرد. پیامبر آن قدر این خانم را دوست داشت که بارها می نشست و برای دوری و فراق حضرت خدیجه گریه می کرد این خیلی مهم است
شب اول عروسی همه مال و جان و هستی اش را فدای شوهرش کرد پیامبرخدا هم بعد از وفات این بانو بارها می نشستند گریه می کردند خیلی مهم است شما تصور بکنید مثلا حالا یک آدمی هست که ناشناس است گمنام است اما فرض بفرماید یک مرجع تقلید، یک پرفسور، یک رهبر، یک شخصیت جهانی بنشیند های های گریه کند بگویند آقا چرا گریه می کنید؟ بگوید خانم من 5 سال قبل از دنیا رفته است. اول شخصیت عالم بنشیند برای یک خانم گریه کند بعضی از همسران پیامبر اعتراض هم می کردند گفتند: ما هستیم چرا برای خانمی که مسن بوده و حالا از دنیا هم رفته شما گریه می کنید؟ پیامبر فرمودند:
خَدِیجَهُ وَ أَینَ مِثْلُ خَدِیجَهَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ"(مجلسی/ بحارالأنوار/ ج43/ ص:92).
شما می دانید چه همسری را از دست دادم؟ خدیجه چه شخصیتی بوده؟ دیگر چه کسی برای من مثل خدیجه می شود؟ وقتی که مردم مکه از من جدا شدند او مرا رها نکرد، همه قهر کردند او با من پیوند زد، شما فرزند برای من نیاوردید او برای من فرزند آورد.
شب معراج وقتی پیامبر از معراج برگشتند و خواستند از جبرئیل وداع بکنند به منزل برگردند به جبرئیل فرمودند دیگر کاری ندارید؟ جبرئیل گفت: یا رسول الله، خدا می فرماید سلام مرا به حضرت خدیجه برسان. سلام من جبرئیل را هم به همسرت حضرت خدیجه برسان. وقتی پیامبر وارد منزل شدند به خدیجه فرمودند: خدا برای تو سلام رساند. جبرئیل هم برای تو سلام رساند. خیلی مهم است خدا به یکی سلام برساند حضرت خدیجه عرضه داشت:
"رَبِّی هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیهِ یعُودُ السَّلَامُ"(شیخ کلینی/ الکافی/ ج 1/ ص : 279).
سلام خود خداست از او سلام می آید و به او برمی گردد و بر پیک و وحی خدا جبرئیل سلام و درود من باد. این بانویی که یک عمر وفاداری کرد ایثار کرد گذشت کرد داغ چندین فرزند دید معروف این است 2 تا پسر و 4 دختر برای پیامبر آورد اما همه این عزیزان الا یک دختر در زمان خود حضرت خدیجه از دنیا رفتند. پیامبر ما و حضرت خدیجه خیلی داغ دیدند بعضی هایشان در شیرخوارگی از دنیا رفتند. دنیا ارزش ندارد پیامبر و اهل بیت پیامبر چه قدر داغ دیدند اگر این جا جای ماندن و جای خوشی بود خدا این خوشی های دنیا را به آن ها می داد. سالی که حضرت خدیجه از دنیا رفت سال حزن و اندوه نامگذاری شد دیگر پیامبر نتوانست در مکه بماند به طرف مدینه آمد حامی و فداکاری مثل حضرت خدیجه را از دست داد
حضرت خدیجه در بستر بیماری قرار گرفته بود حالات آخر احتضار، در بستر افتاده بودند پیامبر عظیم الشان هم کنار بستر حضرت خدیجه3قرار گرفتند وصیت های این همسر با وفاء را بشنوند. خانم شروع کردند به وصیت کردن،
یکی از وصیت هایش این بود عرض کرد: یا رسول الله حلالم کن مرا عفو کن من در حق شما کوتاهی کردم. خانمی که مال و جان و آبرو و حیثیت و همه هستیش را داده ولی باز هم عذر خواهی می کند، حق پیامبر خیلی بزرگ است. پیامبر فرمودند: خدیجه جان شما همه هستی ات را در راه من دادی من از تو گذشتم از شما راضی هستم.
وصیت دوم من این است که یا رسول الله بعد از من یک یادگار، یک دختر 5 ساله به نام فاطمه از من می ماند. مادر به دختر خردسال علاقه فوق العاده ای دارد دختر هم وابستگی فوق العاده ای به مادر دارد آن هم تک فرزند، چون پیامبر در یک خانه ای بودند که سه نفری زندگی می کردند بقیه بچه ها همه از دنیا رفته بودند. یک تک فرزند داشتند آن وقت حضرت خدیجه عرض کرد: یا رسول الله بعد از من شما و فاطمه 5 ساله می مانی جای خالی مادرش را می بیند غصه دار می شود غربت به او اثر نکند شما جای خالی مرا پر کن به او بیشتر نوازش بکن محبت بکن. حتی یک روایت عجیبی هم داریم که شب عروسی حضرت زهراء علیهاالسلام پیامبرخدا به همه خانم ها گفتند: به خانه هایتان بروید همه رفتند ولی دیدند اسماء نرفته است. فرمودند: مگر من نگفتم همه بروید کسی این جا نماند؟ اسماء عرض کرد: یا رسول الله یکی از جاهایی که دختر احتیاج به مادر دارد شب عروسی است همسرتان حضرت خدیجه به من وصیت کرد که من شب عروسی دخترم نیستم شما جای من در حق دخترم مادری بکن کارهایی که فاطمه زهراء دارد انجام بده. پیامبر خیلی منقلب شدند گریه کردند به یاد همسری که برای عروسی حضرت زهراء هم فکر می کرد غصه می خورد. پیامبر به یاد همسرشان گریه کردند که این بانو حتی یاد این دختر بوده که یک روزی عروس می شود کسی باشد که جای مادر را پر بکند.
خانم در وصیت سوم گفتند: یا رسول الله من خجالت می کشم به شما بگویم به دخترم فاطمه می گویم به شما بگوید. پیامبر از اتاق بیرون رفتند فاطمه 5 ساله کنار مادر نشست، خانم عرض کرد: فاطمه جان، من از قبر می ترسم. امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه می گوید:
"أَبْکِی لِظُلْمَهِ قَبْرِی أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی"(شیخ عباس قمی/ مفاتیح الجنان/1/ ص : 186).
من برای تنگی قبرم برای تاریکی قبرم گریه می کنم. به خدا راست است یک روزی ما را تک و تنها در چاله قبر رها می کنند و می روند. حضرت خدیجه عرض کرد دخترم من از قبر می ترسم دوست دارم پدرت آن عبایی که موقع وحی به دوش می اندازد آن را کفن من قرار بدهد که من در قبر در امان باشم به من صدمه ای نرسد ولی خجالت می کشم به پدرت بگویم. کسی که همه اموالش را داده از تقاضای یک عبا خجالت می کشد. جان همه عالم به قربان همچین بانوی باحیاء و باادب و باعفتی، پیامبر وارد حجره شدند فاطمه زهرا عرض کرد بابا جان مادرم دوست دارد این عبای خودت را کفن او قرار بدهی ولی خجالت کشیدند این وصیت را به شما کنند. پیامبر فرمودند: باشد حتما این کار را خواهم کرد. حضرت خدیجه از دنیا رفتند پیامبر بدن این همسر را غسل دادند وقتی خواستند با عبای خودشان کفن کنند جبرئیل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله خدای متعال سلام می رساند می فرماید کفن خدیجه با ما هست. کسی که همه هستیش را در راه خدا داده است برای هیچ کسی من ندیدم از بهشت کفن بیاید جبرئیل از طرف خدای متعال فقط برای این بانو کفن بهشتی آورده است. پیامبرخدا او را هم با عبای خودشان و هم با کفن بهشتی کفن کردند نماز خواندند در قبر وارد شدند و بدن این بانوی عزیز را در قبر دفن کردند
یا رسول الله وقتی همسرتان از دنیا رفت شما عبا آوردید عبایی که موقع وحی به دوش می انداختید. همسرتان از دنیا رفت جبرئیل آمد از بهشت کفن آورد مگر اباعبدالله فرزند عزیز شما نبود مگر شما نفرمودید:
"حُسَینٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَینٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیناً حُسَینٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط"(مجلسی/ بحارالأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار/ ج 43/ ص : 261).
مگر حسین دردانه خدا نیست عزیز خدا نیست حتما از حضرت خدیجه خیلی پیش خدا عزیزتر است اما چرا اباعبدالله نباید یک کفن داشته باشد. امام سجاد خواست بدن پدر را بردارد هر طرف را برمی داشت قسمت دیگر روی زمین می ماند صدا زدند بروید یک حصیر بوریا بیاورید.
مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود کفن برای او مگر به غیر بوریا نبود
"لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ" "أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمینَ"(هود : 18).
(1) بحرانی اصفهانی، عوالم، ج 11، ص 190، دلائل الامانه، ص 172.
(2) همان، ص 7.