جلوه هايي از هجرتهاي علما

چه زيباست تخلق به اخلاق خداوندي كه در جاي مهرباني، ارحم الراحمين و در مقام انتقام، اشد المعاقبين است . در افتتاح دعاي افتتاح به ساحت حضرتش عرض مي شود:

«وايقنت انك انت ارحم الراحمين في موضع العفو والرحمة واشد المعاقبين في موضع النكال والنقمة; [1]و يقين دارم كه تو - در جايگاه عفو و رحمت - از تمام مهربانان، مهربان تر و در جاي عقاب و انتقام از همه سخت گيرتري .»

و خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد: «محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم » ; [2]محمد صلي الله عليه و آله پيامبر خداست و كساني كه با اويند، بر كافران، سختگير و با همديگر مهربانند .»

مثل مولا علي عليه السلام

امام خميني قدس سره مي فرمايد:

«بايد به همان نحو كه مولا عليه السلام مظهر عدالت بود و مظهر رحمت، شما هم اقتداي به آن حضرت كنيد و باعدالت با مردم و بين خودتان رفتار كنيد و با عطوفت .» [3]

در ديد اهل معرفت، همه چيز، مظهر رحمت خداست و مهر او، هر چيز حتي غضبش را فرا مي گيرد; چنان كه در قرآن كريم و برخي دعاها مثل آغاز دعاي كميل نيز بيان شده است كه رحمت خداوندي، فراگير است و بر غضبش سبقت مي گيرد; زيرا غضب و خشونت الهي نيز در مجموعه نظام هستي به سود بشر است و نظير چاقوي جراح، سبب سلامتي مجموعه پيكر انسان مي باشد . از طرفي:

ترحم بر پلنگ تيزدندان

ستمكاري بود بر گوسفندان

در اين مجال و مقال به مهربانيها و صلابتهاي امام بزرگوارمان، گذري دوباره مي كنيم; باشد تا سرمشق مبلغان بلكه مسئولان بلند پايه نظام اسلامي قرار گيرد . [4]

قبل از بيان برخي از مهربانيها و صلابتهاي حضرت امام قدس سره اين نكته را نيز متذكر مي شويم كه قاطعيت و خشونت ارزشمند و خداپسندانه در اجراي دين، برخورد با بيگانگان، بدعت گزاران و باندهاي مافيايي قدرت و غارت است .

و جاي مدارا و مهرباني، هنگام معاشرت با زيردستان، خوديها، خانواده و فرزندان، گمراهان غيرمعاند و جاهلان قاصر و ... است . متاسفانه در كشور عزيز ما، مدعيان رافت و مدارا، پياده نظام آمريكا و جاده صاف كن اسرائيلند و در برابر هموطنان، فقرا، اهل دين و ايثار، خشن ترين رفتارها را دارند .

لطافتها

1 . سفارش به رسيدگي به بيمار

«كارگري در منزل مريض شد . وي اهل دهات بود و زباني هم نداشت . امام خيلي سفارش او را مي كردند كه برايش دكتر بياوريد . امام باز از مصرف دارو و درمان مي پرسيدند و مكرر از او دلجويي مي كردند; گاه از پشت پنجره و گاهي پله ها را طي مي كردند و به داخل اتاق او تشريف مي آوردند و بالاي سر او مي رفتند و او را صدا مي كردند و از او مي پرسيدند: آيا برايت دكتر آمد؟ دوا داري؟ داروهايت را مصرف كرده اي؟ غذا چه مي خواهي؟ حالت چطور است؟ و ... چنان نبود كه فقط سفارشي بكنند و بگويند: لابد به او رسيدگي مي شود . [5]»

2 . سلام كردن به بچه ها

«در سلام كردن، مقدم بر ديگران بودند و همواره وقتي وارد مي شدند بر افراد، پيش از آنان، سلام مي كردند . با آن عظمت - كه سران قدرتهاي جهان از نامشان وحشت داشتند - آن قدر مهربان و رئوف بودند كه حتي اگر با بچه ها مواجه مي شدند به آنها سلام مي كردند .» [6]

3 . توجه به خانواده

«امام در طول شبانه روز حتي يك دقيقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعيين شده نداشتند . با توجه به شرايط سني و ميزان فعاليتي كه داشتند، باز هم ساعات خاصي را در سه نوبت - هر كدام، نيم تا يك ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند كه هر كدام از ما كه مايل بوديم خدمت ايشان مي رسيديم و مسائل خودمان را مطرح مي كرديم . امام در اين ساعات معمولا از نظر فكري و روحي به خانواده توجه داشتند; هيچ سؤالي را بي جواب نمي گذاشتند; حتي خودشان ابتدا مسائل را مطرح نمي كردند و مي خواستند كه از اين وقت، اعضاي خانواده استفاده كرده و بر حسب ضرورت، مسايل شان را عنوان كنند . اگر سؤالي را به دليل كمبود وقت پاسخ نمي دادند، حتما به خاطر مي سپردند تا در فرصت مناسب ديگري پاسخ دهند .» [7]

(فرشته اعرابي، نوه امام)

4 . كار در خانه

«طي اين سالهاي طولاني زندگي مشترك، هرگز امام از من نخواستند يك فنجان چاي به ايشان بدهم! آقا چاي را خودشان آماده مي كنند و به محض نوشيدن، فنجان را مي شويند!» [8](همسر امام)

5 . بچه داري در منزل

«چون بچه ها شبها خيلي گريه مي كردند و تا صبح بيدار مي ماندند، امام شب را تقسيم كرده بودند; مثلا دو ساعت خودشان بچه را نگه مي داشتند و خانم مي خوابيدند و دو ساعت مي خوابيدند و خانم بچه ها را نگهداري مي كرد .

روزها پس از پايان درس، ساعتي را به بازي با بچه ها اختصاص مي دادند تا كمك خانم باشند در تربيت فرزندان!» [9]

(خانم فاطمه طباطبايي)

6 . رسيدگي به زن و بچه

«در همان اوايل درس حضرت امام، كه ايشان برخي نكات اخلاقي را در درس مي فرمودند، حاج آقا گفت: امروز حضرت امام در درس فرمودند:

«طلبه هاي متاهل نبايد شبها مطالعه كنند; بلكه شبها را به رسيدن به امور منزل و رسيدگي به زن و فرزند گذرانده و سحرها را به مطالعه اختصاص دهند .» [10]

(همسر شهيد آية الله محلاتي)

7 . ابراز عواطف

«امام به شدت عاطفي بودند، مثلا در نجف، گاهي خواهرانم به آنجا مي آمدند و بعد وقتي مي خواستند برگردند، طوري بود كه من هيچ وقت، موقع خداحافظي قدرت ايستادن در حياط و ديدن خداحافظي آنها رانداشتم . مرحوم برادرم نيز همين گونه بودند و مي گفتند: من آن لحظه خداحافظي را نمي توانم ببينم .

اما اين مسايل يك ذره بر تصميم گيريهايشان اثر نداشت!» [11]

(حاج سيد احمد آقا خميني رحمه الله)

8 . عدم مزاحمت

«خويشاوندان امام كه از پانزده سالگي با ايشان بودند، مي گفتند: در خمين از پانزده سالگي - كه با ايشان بوديم - براي نماز شب يك چراغ موشي كوچك مي گرفتند و مي رفتند به يك قسمت ديگر منزل، تا هيچ كس بيدار نشوند، و آنجا نماز شب مي خواندند .

خانم مي گويند: تا حال، نشده كه من از نماز شب ايشان بيدار شوم; چون برق را مطلقا روشن نمي كردند; نه چراغ اتاق; نه راهرو و نه حتي چراغ دستشويي را . براي اينكه كسي بيدار نشود، هنگام وضوي نماز شب يك ابر، زير شير مي گذاشتند كه آب چكه نكند و صداي آن كسي را بيدار نكند .» [12]

9 . احترام به دوستان

«در جلساتي كه امام با دوستانشان شركت مي كردند، هميشه آنها را جلو مي انداختند و خودشان از عقب مي آمدند و با اين حركت از دوستانشان تجليل مي كردند، اين كار، كار يك دفعه و دو دفعه نبود; بلكه كار بيست سال بود كه خود من شاهد اين مسئله بودم . امام عظمت روحي عجيبي داشتند .» [13]

(مرحوم آية الله بهاءالديني)

10 . خوشرويي; يا الله، بسم الله

«امام به ما اجازه داده بودند در هر وقت از شب، با يك ياالله گفتن خدمتشان برسيم، گفته بودند: وقتي شما با من كار داريد فقط يا الله بگوييد و بياييد .

وقتي ما يا الله مي گفتيم، منتظر مي شديم كه ايشان بگويند: بسم الله . آن وقت وارد مي شديم و آن مراقبتي كه بايد مي كرديم، انجام مي داديم و برمي گشتيم . من در تمام اين اوقات استثنايي، نديدم كه ايشان اخم بكنند يا روي ترش به مانشان دهند; بلكه با كمال خوشرويي ما را مي پذيرفتند و اين حاكي از نهايت صبر و شكيبايي ايشان بود .» [14]

(دكتر پورمقدس)

11 . توجه به طلاب گمنام

«يك وقتي - در دوران طلبگي ام - مدت يك ماه مريض شده و در مدرسه حجتيه در حجره ام بستري بودم . در طول اين مدت روزهاي چهارشنبه امام به اتفاق يكي از دوستان دانشمند ما در حجره مدرسه از من عيادت مي كرد; در صورتي كه من يك طلبه گمنامي بيش نبودم .

يكي ديگر از آقايان مي گفت: از آن روزي كه من توي خانه افتاده ام همه مرا فراموش كردند، جز امام كه معمولا از من احوالپرسي مي نمودند .» [15]

(آية الله ابراهيم اميني)

12 . مهرباني به بچه ها

«نسبت به بچه هاي كوچك به قدري مهربان و صبور هستند كه آدم حيرت مي كند . از ناراحتي و بيماري فرزندانشان بسيار ناراحت مي شوند و در مراجعه به دكتر عجله مي كنند . از توجه زيادي كه به مريض پيدا مي كنند ناراحتي شان را درك مي كنم . [16]

(همسر امام)

«يك روز موقع ناهار بود كه دختر بچه يكي از محافظين بيت را پيش امام برديم . امام بعد از اينكه او را نوازش كردند گفتند: بنشيند ناهار بخورد و بعد برود .» [17]

(عيسي جعفري)

«امام هيچ وقت مرا دعوا نمي كردند و با زور چيزي را به من تحميل نمي كردند . يك روز كه در حياط بازي مي كردم و امام قدم مي زدند، پايم روي يك گل رفت و خراب شد . امام به آرامي به من گفت: مواظب باش وقتي بازي مي كني روي گل نروي و خراب نكني .»

(نوه امام)

13 . اهميت به نسل جوان

«زماني كه امام در پاريس بودند، اغلب در آنجا مي ديدم كه نشسته و براي 5 تا 6 نوجوان دختر و پسر جلسه اي ترتيب داده با آنها صحبت مي كنند و براي ساختن و آماده كردن و روشن نمودن آنها وقت طولاني مصرف مي كنند . گاهي من تعجب مي كردم از اينكه مثلا يك مرجع بزرگي يك ساعت نشسته براي عده اي نوجوان دارد اوضاع سياسي را تحليل مي كند و مسائل اسلام را تشريح مي كند!» [18]

(آية الله نوري همداني)

«يكي از شبها در حرم مطهر اميرالمؤمنين عليه السلام جماعتي از دانشجويان مسلمان اروپا براي ديدار با امام آمده بودند كه ظاهر آنها - به تعبير ما - يك ظاهر ناپسندي بود; چه از نظر وضع و قيافه و لباس و چه از نظر طرز برخورد و صحبت; ليكن ما شاهد بوديم كه امام به گونه اي با آنها برخورد كردند كه گويي با دوستان قديمي شان نشسته اند و مشغول صحبت مي باشند . آنها آنچنان مجذوب امام بودند كه پس از چند دقيقه صحبت با يك دنيا نيرو و ايمان و اميد از كنار ايشان برخاستند . !» [19]

(حجة الاسلام كريمي)

14 . جمع اضداد

«يك بار به برادرم گفتم: من از امام دو چهره مي بينم . يكي در داخل منزل كه خيلي گرم و صميمي و يگانه است و ديگري در بيروني كه خيلي جدي است; به طوري كه وقتي در بيروني خدمتشان مي رسم و از ايشان سؤال مي كنم و آقا جواب مي دهند مي گويم: آقا پس آنجا چرا رفتار شما آن طور نيست؟ ايشان مي فرمايند: آنجا آن طوري است . و ديگر جرات نداريم دوباره تكرار كنيم و نمي توانيم خيلي در چشمان امام نگاه كنيم .

آن نگاه ثابت و نافذ و آن شعاعي كه در چشمانشان است باعث مي شود كه بي اختيار سرمان را پايين بيندازيم; اما در داخل منزل كه ما اين افتخار را داريم كه با ايشان بر سر يك سفره بنشينيم و غذا بخوريم، مثلا زماني كه در حياط منزل در حال قدم زدن هستند با ما خيلي شيرين و گرم اند و سؤال و جوابشان توام با لبخند است .» [20]

(حجة الاسلام ثقفي)

جلوه هايي از صلابت و قاطعيت امام خميني قدس سره

1 . مسائل شرعي و انجام عبادات

«به تازگي مكلف شده و شب خوابيده بودم . امام با اخوي وارد شدند . خيلي سرحال و خوشحال بودند . پرسيدند: نماز خوانده اي؟

- من فكر كردم چون الآن آقا سرحال هستند، ديگر نماز خواندن من هم برايشان مسئله اي نيست . گفتم: نه .

ايشان به قدري تغيير حالت دادند و عصباني شدند كه ناراحتي، سراسر وجودشان را فراگرفت و من خيلي ناراحت شدم كه چرا با حرف و عملم مجلس به آن شادي را تلخ كردم!» [21]

(فريده مصطفوي، دختر حضرت امام)

«گاهي كه امام پسر هشت ساله ام را مي ديدند، به او مي گفتند: نمازت را خوانده اي؟ من مي گفتم: آقا او هنوز به سن تكليف نرسيده است . مي گفتند: بچه ها قبل از رسيدن به سن تكليف بايد رو به نماز بايستند تا عادت كنند . اما بعد از سن تكليف، مگر كسي جرات مي كرد بيدار باشد و نمازش را نخواند؟ امام نمي توانستند تحمل كنند كه مكلف نمازش قضا شود .» [22]

(فاطمه طباطبايي)

«در سال 1362 ش . نوجواني نوشته بود: پدرش فردي بي دين است و به او گفته: من راضي نيستم كه در منزل من، نماز بخواني! آيا پدر، چنين حقي دارد و تكليف او چيست؟

امام فرمودند: غلط كرده است . برود نماز بخواند . اشكال ندارد . [23]»

(حجة الاسلام رحيميان)

2 . پاكدامني

«از مسائلي كه امام بيشتر به آن توجه داشتند، محدود بودن ارتباط بين زن و مرد بود . يادم هست ده سال بيشتر نداشتم و با برادرها و پسرخاله ام قايم باشك بازي مي كرديم . حجاب هم داشتيم; اما يك روز امام مرا صدا كردند و گفتند: شما هيچ تفاوتي با خواهرتان نداريد; مگر او با پسرها بازي مي كند كه شما با پسرها بازي مي كنيد؟» [24]

(عاطفه اشراقي، نوه امام)

«امام صحبت بي مورد زنها با نامحرم را ضرورت نمي ديدند; مثلا در خانه خودشان وقتي كه يكي از نوه هاي پسرشان مكلف مي شد، ديگر با آنها در يك اتاق نمي نشستيم . البته جالب اينجاست كه وقتي ما نزدشان بوديم نمي گفتند كه ما از اتاق بيرون برويم; بلكه به او مي گفتند بيرون برود . يا اگر من پهلوي ايشان بودم و نوه مكلف شده شان كه مثل پسر خودم بود، مي خواست وارد اتاق بشود مي گفتند: كسي اينجا هست .» [25]

(فاطمه طباطبائي)

«امام در ارتباط با نامحرم خيلي سخت گيرند . الآن پسرهاي من و حاج احمد آقا 15، 16 ساله اند و اگر يك روز ما براي ناهار به منزل آقا دعوت شويم، پسرها حق آمدن ندارند و يا اگر هم بيايند، مثلا ما خانه خانم مي نشينيم و سفره مي اندازيم و آنها منزل احمد آقا; آن هم براي اينكه پسرها و دخترهاي اهل فاميل و خانه با هم غذا نخورند . نه فقط سر سفره، بلكه حتي به همديگر سلام هم نكنند; چون واجب نيست، به هر حال آقا اين نوع مهماني رفتن خانمها و آقايان نامحرم و با هم دور سفره نشستن را حرام مي دانند .» [26]

(زهرا مصطفوي)

«من 15 ساله بودم كه مرحوم آقاي اشراقي داماد ما شده بودند . يك روز ما منزل ايشان دعوت داشتيم . همين جور كه من و امام با هم وارد شديم، ديدم آقاي اشراقي دارند به استقبال مي آيند; ما در يك باغچه اي داشتيم حركت مي كرديم . من به امام گفتم: سلام بكنم آقا؟ گفتند: واجب نيست . من هم رويم نشد كه سلام نكنم و از داخل باغچه رد شدم كه با آقاي اشراقي روبه رو نشوم!» [27]

(زهرا مصطفوي)

3 . ترك گناهان

«امام مقيد بودند كه ما از بچگي حجاب شرعي مان را حفظ كنيم . در منزل، حق انجام هيچ گونه معاصي، از جمله غيبت، دروغ، بي احترامي به بزرگتر، و توهين به مسلمانان را نداشتيم . خصوصا روي معصيت توهين به مسلمان، حساسيت زيادي داشتند .» [28]

(فريده مصطفوي)

«يك بار آقا همه اهل خانه را صدا كردند و گفتند: من بنا داشتم يك دفعه كه همه با هم جمع هستيد چيزي براي شما بگويم . بعد گفتند: شما مي دانيد غيبت چقدر حرام است؟

گفتيم: بله . بعد گفتند: شما مي دانيد آدم كشتن عمدي چقدر گناه دارد؟ گفتيم: بله . فرمود: غيبت، بيشتر . بعد گفتند: شما مي دانيد فعل نامشروع و عمل خلاف عفت [زنا] چقدر حرام است؟ گفتيم: بله . فرمودند: غيبت بيشتر .» [29]

(زهرا مصطفوي)

«در مقابل كوچك ترين فعل حرام، چنان امام غضبناك مي شوند كه در مقابل نظام پهلوي; به همان تندي كه اغلب شما شنيده ايد .

ما در اتاق نشسته بوديم و يكي از بستگان - كه يك خانمي بود - آهسته به من گفت: وقتي من وارد شدم فلاني تواضع نكرد .

يك مرتبه ديدم آقا با شدت ناراحتي رو كردند به ايشان و گفتند: شما نمي دانيد خدا اينجاست؟ فضاي اينجا الآن حرام است و نشستن اينجا الآن حرامه!

اصلا آن قدر امام منقلب شدند كه من براي حالشون نگران شدم . خود آن خانم گفتند: من حرفي نزدم، من فقط گفتم: جلوي من تواضع نكردند . امام گفتند: شما بله! شما نمي دانيد و يادتان مي رود; اما خدا يادش است . غيبته! اين غيبته!

در مقابل فعل حرام، خيلي ايشان برآشفته و ناراحت مي شوند و در انجام دادن عمل واجب هم خيلي جدي و محكم اند .» [30]

«حضرت امام، افراد را از نظر عمل به مباح خيلي آزاد مي گذارند; اما از نظر عمل به حرام خيلي سخت و محكم اند; حالا شما در خانه هر جوري مي خواهيد باشيد .» [31]

(زهرا مصطفوي)

«امام شديدا از كسي كه خلاف شرع انجام مي داد ناراحت مي شدند و خيلي حالتشان برانگيخته مي شد; يعني اگر يك وقت سر سفره دست ما از حد مجاز از آستين بيرون مي آمد تذكر مي دادند .» [32](فاطمه طباطبايي)

«امام هميشه به ما مي گفتند: درست است كه مي گويند: وجه و كفين پيدا باشد، اما جوانها بهتر است كه كمي بيشتر خود را بپوشانند و خيلي تاكيد مي كردند كه در خارج از منزل هيچ گونه عطري مصرف نشود . يادم هست كه در يكي از عيدها، امام به نواده دختري ديگرشان عطر هديه دادند و به من يك چيز ديگر و فرمودند: چون تو ازدواج نكرده اي، بنابراين احتياجي به عطر نداري .» [33]

(عاطفه اشراقي)

4 . استكبار

«يك روز حاج احمد آقا نقل مي كرد: امام فرمودند: اگر من بودم با ورود اولين ناو آمريكايي به خليج فارس آن را هدف قرار مي دادم! !» [34]

(حجة الاسلام آشتياني)

«يكي از سفيران كشورمان در نامه اي خطاب به امام نوشته بود: در بعضي مجالس دعوت مي شويم; مشروبات الكلي وجود دارد و اگر ما نپذيريم و نرويم حمل بر چيزهايي ديگر مي شود و مشكلاتي در روابط پيش مي آيد .

حضرت امام فرمودند: به جهنم! نبايد از اين چيزها بترسند! نبايد بروند! دليلش را هم بگويند تا آنها كم كم بفهمند براي چيست . » [35]

(حجة الاسلام رحيميان)

«در پيام حضرت امام به مناسبت نيمه شعبان، 2/1/68، چنين بيان شده است:

«من بار ديگر از مسئولين بالاي نظام جمهوري اسلامي مي خواهم كه از هيچ كس و از هيچ چيز جز خداي بزرگ نترسند و كمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد عليه فساد و فحشاء سرمايه داري غرب و پوچي و تجاوز كمونيزم نكشند كه ما هنوز در قدمهاي اول مبارزه جهاني خود عليه غرب و شرقيم ...

من باز مي گويم: همه مسئولان نظام و مردم ايران بايد بدانند كه غرب و شرق تا شما را از هويت اسلامي تان - به خيال خام خودشان - بيرون نبرند، آرام نخواهند نشست . نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شويد و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور . هميشه با بصيرت و با چشماني باز به دشمنان، خيره شويد و آنان را آرام نگذاريد كه اگر آرام گذاريد، لحظه اي آرامتان نمي گذارند!» [36]

«در قضيه كاپيتولاسيون، يكي از مقامات آمده بود قم كه با امام ملاقات كند . امام اجازه ملاقات به او نداده بود; لذا او هم به حضور آقا مصطفي رفته و گفته بود: اگر امام عليه كاپيتولاسيون حرف مي زند مواظب باشد عليه آمريكا حرف نزند . امروز عليه آمريكا حرف زدن خيلي خطرناك تر از سخن گفتن عليه شاه است . همين باعث شد كه امام در آن سخنراني خود فرمودند: رئيس جمهور آمريكا بداند كه امروز در پيش ملت ما از منفورترين افراد بشر است . امروز تمام گرفتاريهاي ما از آمريكاست! و شديدترين حمله ها را به آمريكا كردند . [37]

(حجة الاسلام حميد روحاني)

«سال 62 مرحوم حاج احمد آقا به من زنگ زدند و گفتند: حضرت امام فرموده اند با توجه به وضعيتي كه شوروي در حمايت از عراق دارد، شما سفير شوروي را بخواهيد و به او خفت بدهيد و خفيفش كنيد . گفتم باشد . بعد از اين، من به وزارت امور خارجه زنگ زدم و گفتم: به سفير شوروي بگوييد: بيايد من ببينمش .

آن موقع من در وزارت سپاه، در ساختماني در خيابان فردوسي بودم . سفير شوروي [بولدوريف] آمد . وقتي در اتاق را باز كرد و همراه افسر سياسي داخل شد، فرياد زدم همان جا بايست .

او يكه خورد و ايستاد و چون فارسي مي دانست، پرسيد: چه فرمايشي داريد؟! گفتم: من مي خواهم سؤال كنم اين خرسهاي قطبي كي از خواب بيدار مي شوند؟ گفت: منظورتان از خرسهاي قطبي چيست و چه كساني هستند؟ گفتم: اين رهبران شوروي!

گفت: چطور مگر؟

گفتم: آخر خرسهاي قطبي در طول پاييز و زمستان و بهار خواب هستند و وقتي كه آفتاب مستقيم تابستان به آنها بتابد، بيدار مي شوند; تا بيدار مي شوند طولي نمي كشد كه تابستان مي گذرد و دوباره به خواب مي روند .

اين احمقها خيال مي كنند كه صدام طرفدار شوروي است؟ نه خير، صدام آمريكايي است . شما از قول من به رهبران شوروي پيغام دهيد كه هفتاد ميليون بمب [38] در كشور شما هست كه چاشني آنها در دست ماست، تا كي بايد بمبها و موشكهاي شما روي سر ملت ما بريزد؟ كاري نكنيد كه ما اين چاشنيها را آتش بزنيم .

سفير شوروي همه را نوشت و اجازه رفتن خواست . به او گفتم: برو گم شو! دو هفته بعد، از وزارت امورخارجه زنگ زدند كه سفير شوروي وقت ملاقات مي خواهد; گفتم: بيايد . اين مرتبه كه آمد داخل، نزديك در اتاق ايستاد و گفت: اجازه مي دهيد بيايم داخل؟ گفتم: بيا . وقتي آمد گفت: اجازه مي دهيد بنشينم؟ گفتم: بنشين . پس از چندي، كاغذي از جيب خود بيرون آورد و بلند شد ايستاد و گفت: من پيغام شما را رساندم . رهبران شوروي اين پيغام را بسيار عالي ارزيابي و توصيف كردند و گفتند: اگر شما را دعوت كنيم به مسكو، مي آييد يا نه؟ گفتم: من دوست دارم شوروي را ببينم اما اين مسافرت بايد به اجازه امام انجام شود; اگر اجازه دادند مي آيم . بعد از اين ملاقات رفتم خدمت مرحوم حاج احمد آقا و ملاقات اوليه را تشريح كردم . ايشان، پس از بيان كردن داستان براي حضرت امام، به من گفتند: امام خيلي خوششان آمد و فرمود: خوب برخورد كرديد .» [39]

(محسن رفيق دوست)

اطلاعيه امام در آستانه ورود نمايندگان آمريكا:

«بسم الله الرحمن الرحيم

از قرار اطلاع، نمايندگان ويژه كارتر، در راه ايران هستند و تصميم دارند به قم آمده و با اين جانب ملاقات نمايند; لهذا لازم مي دانم متذكر شوم: دولت آمريكا كه با نگهداري شاه، اعلام مخالفت آشكار با ايران نموده است و از طرفي ديگر، آن طور كه گفته شده است، سفارت آمريكا در ايران محل جاسوسي دشمنان ما، عليه نهضت مقدس اسلامي است; لذا ملاقات با من به هيچ وجه، براي نمايندگان ويژه، ممكن نيست و علاوه بر اين:

1 . اعضاي شوراي انقلاب اسلامي به هيچ وجه، نبايد با آنان ملاقات نمايند .

2 . هيچ يك از مقامات مسئول، حق ملاقات با آنان را ندارند .

3 . اگر چنانچه آمريكا، شاه مخلوع، اين دشمن شماره يك ملت عزيز ما را به ايران تحويل دهد و دست از جاسوسي بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاكره در موضوع بعضي از روابطي كه به نفع ملت است باز مي باشد .» [40]

روح الله الموسوي الخميني 58/8/16

ده سال بعد، حضرت امام با تشريح ماهيت استكباري آمريكا پيام دادند:

«... اگر بركشوري نداي دلنشين تفكر بسيجي طنين اندازد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد و الا هر لحظه بايد منتظر حادثه باشيم ...» [41]

وقتي حضرت امام از مضمون كتاب آيات شيطاني سلمان رشدي مطلع شدند، از خشم، بر خود لرزيدند و فرمودند:

«والله اگر جوان بودم و قدرت حركت داشتم، شخصا مي رفتم و او را مي كشتم .» [42]

امام خميني قدس سره: «ترس من اين است كه تحليل گران امروز، ده سال ديگر بر كرسي قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواي اسلامي و حكم اعدام سلمان رشدي مطابق اصول و قوانين ديپلماسي بوده است يا خير؟ و نتيجه گيري كنند كه چون بيان حكم خدا آثار و تبعاتي داشته است و بازار مشترك وكشورهاي غربي عليه ماموضع گرفته اند، پس بايد خامي نكنيم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مكتب بگذريم .» [43]

«امام بارها مي فرمود: وقتي عكس شاه را در برابر فلان رئيس جمهور آمريكا ديدم كه آن طور ذليلانه در مقابل او ايستاده بود، بسيار ناراحت شدم، و تلخي اين منظره هنوز براي من باقي است كه شاه مملكت اسلامي در برابر كافر خدانشناس اين طور اظهار كوچكي كند .» [44]

(آية الله استادي)

«چهار نفر از وعاظ سرشناس اصفهان به عتبات مشرف شده بودند . اين جانب در كربلا با آنها برخورد كردم . از ترس ساواك در بازگشت به ايران، نمي خواستند با امام در ملا عام ملاقات كنند . از اينرو، از حقير خواستند يك ملاقات خصوصي را با امام، در منزل ترتيب بدهم . ديدار خصوصي، به واسطه مرحوم حاج آقا مصطفي در اندروني منزل، فراهم شد .

حضرت امام براي آنها سخناني به اين مضمون، بيان كردند:

«طبيعت اينها - شاه و ايادي او - مثل سگ درنده است، اگر در مقابل سگ درنده بايستيد و دست به روي آن بلند كنيد، جا مي خورد و اگر تهاجم كرديد، پا به فرار مي گذارد . ولي اگر از مقابل آن، جاخالي كرديد، ترسيديد و خودتان را باختيد و حالت عقب نشيني به خود گرفتيد، به طرف شما هجوم مي آورد و تا پاي شما را نگيرد و شما را از پا در نياورد، رهايتان نمي كند . اينها اول از شما مي خواهند كه مطالب كذا را نگوييد، اگر تسليم شديد، مي خواهند كه درباره فلان مسئله هم حرفي نزنيد . اگر عمل كرديد، به شما مي گويند: به فلان كس دعا كنيد، و بعد تاييد لوايح كذا را ازشما مي خواهند . عاقبت هم از شما مي خواهند كه در دمت ساواك قرار بگيريد و براي آنها گزارش هم بدهيد .

بالاخره ما بايد يك جايي جلوي آنها بايستيم و چه بهتر كه اين كار را در همان قدم اول بكنيم كه در اين صورت، آنها وادار به عقب نشيني خواهند شد و حتما موفق خواهيد بود .» [45]

(حجة الاسلام رحيميان)

كاپيتولاسيون

حضرت امام قدس سره در يك سخنراني بسيار مفصل و حماسي، هشدار دادند .

«... اگر يك آشپز آمريكايي مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند، زير پا منكوب كند، پليس ايران حق ندارد جلوي او را بگيرد . دادگاههاي ايران حق ندارند محاكمه كنند ...

ملت ايران را از سگهاي آمريكا پست تر كردند، اگر چنانچه كسي سگ آمريكايي را زير بگيرد بازخواست از او مي كنند، اگر شاه ايران يك سگ آمريكايي را زير بگيرد، بازخواست مي كنند و اگر چنانچه يك آشپز آمريكايي ... بزرگترين مقام را زير بگيرد، هيچ كس حق تعرض ندارد، چرا؟ ...» [46]

«پس از آزادي امام از زندان، روزنامه اطلاعات نوشت: روحانيت سازش كرد . امام، سخنراني مهيجي در تكذيب اين سوء تفاهم، ايراد فرمودند .

رژيم شاه، مولوي، رئيس ساواك تهران را براي عذرخواهي خدمت امام فرستاد ... او مي خواست ملاقات، خصوصي باشد; ولي امام ملاقات خصوصي نمي داد .

مولوي شروع به صحبت و عذرخواهي نمود كه اشتباهي شده است . در اين هنگام جمله اي كه شايد بوي توهين از آن مي آمد صادر شد . او مي گفت: آقا نگذاريد كه ما به وظيفه سربازيمان عمل كنيم! يك مرتبه امام - در حالي كه انگشت سبابه خود را به سينه مبارك مي زدند با عصبانيت - فرمودند: بنده هم سرباز اسلام هستم; نگذاريد كه ما به وظيفه سربازيمان عمل كنيم!» [47]

(حجة الاسلام توسلي)

همين صحنه را شهيد حاج مهدي عراقي چنين توضيح مي دهد:

«... و تا مي گويد: ما سربازيم، آقا مي گويد به او كه: مرتيكه تو كجايت سرباز است؟! اگر سرباز بوديد چادرزنانه سرتان نمي كرديد كه فرار كنيد، سرباز ما هستيم كه در هر حال از اين مملكت دفاع كرده و مي كنيم!» [48]

نامه امام به محتشمي پور، وزير كشور در سال 1366 ش . در مورد نهضت آزادي:

«... در مورد نهضت به اصطلاح آزادي، مسائل فراواني است كه بررسي آن محتاج به وقت زياد است . آنچه بايد اجمالا گفت آن است كه پرونده اين نهضت و همين طور عملكرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت مي دهد كه نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به آمريكاست . و در اين باره از هيچ كوششي فروگذار نكرده است ... به حسب اين پرونده هاي قطور و نيز ملاقاتهاي مكرر نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمريكا و به حسب آنچه من مشاهده كردم از انحرافات آنها، اگر خداي متعال عنايت نفرموده بودو مدتي در حكومت موقت باقي مانده بودند ملتهاي مظلوم، به ويژه ملت عزيز ما اكنون در زير چنگال آمريكا و مستشاران او دست و پا مي زد و اسلام عزيز چنان سيلي اي از اين ستمكاران مي خورد كه قرنها سر بلند نمي كرد و به حسب امور بسيار ديگر، نهضت به اصطلاح آزادي، صلاحيت براي هيچ امري از امور دولتي يا قانون گذاري يا قضايي را ندارد و ضرر آنها به اعتبار آنكه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه، جوانان عزيز ما را منحرف خواهند كرد و نيز با دخالت بي مورد در تفسير قرآن كريم و احاديث شريفه و تاويلهاي جاهلانه، موجب فساد عظيم ممكن است، بشوند، از ضرر گروهكهاي ديگر، حتي منافقين - اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان - بيشتر و بالاتر است ...

نتيجه آنكه نهضت به اصطلاح آزادي و افراد آن، چون موجب گمراهي بسياري از كساني كه بي اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مي گردند، بايد با آنها برخورد قاطعانه شود و نبايد رسميت داشته باشند!» [49]

توهين كننده، محكوم به اعدام است

حضرت امام رحمه الله به محمد هاشمي نوشتند:

«آقاي محمد هاشمي، مدير عامل صدا و سيماي جمهوري اسلامي!

با كمال تاسف و تاثر، از صداي جمهوري اسلامي مطلبي در مورد الگوي زن، پخش گرديده است كه انسان شرم دارد بازگو نمايد . فردي كه اين مطلب را پخش كرده است تعزير و اخراج مي گردد و دست اندركاران آن تعزير خواهند شد . در صورتي كه ثابت شود قصد توهين در كار بوده است، بلاشك فرد توهين كننده محكوم به اعدام است . اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تكرار گردد، موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدي مسئولين بالاي صدا و سيما خواهد شد . البته در تمامي زمينه ها قوه قضاييه اقدام مي نمايد! !» [50]

وصيت در مورد انحرافات

«اكنون وصيت من به مجلس شوراي اسلامي درحال و آينده و رئيس جمهور و رؤساي جمهور مابعد و به شوراي نگهبان و شوراي قضايي و دولت در هر زمان آن است كه نگذارند اين دستگاههاي خبري و مطبوعات و مجله ها از اسلام و مصالح كشور منحرف شوند و بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن، كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي شود از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانيها و كتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است و از آزاديهاي مخرب بايد جلوگيري شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسير ملت و كشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است، به طور قاطع اگر جلوگيري نشود، همه مسئول مي باشند و مردم و جوانان حزب اللهي اگر برخورد به يكي از امور مذكور نمودند، به دستگاههاي مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهي نمودند، خودشان مكلف به جلوگيري هستند . خداوند تعالي مددكار همه باشد .» [51]

وصيت حضرت امام در مورد نفوذيها

«هركس به مقدار توانش و حيطه نفوذش لازم است در خدمت اسلام و ميهن باشد و با جديت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر غرب يا شرق زدگان و منحرفان از مكتب بزرگ اسلام جلوگيري نمايد و بدانند كه مخالفين اسلام و كشورهاي اسلامي - كه همان ابرقدرتان چپاولگر بين المللي هستند - با تدريج و ظرافت در كشور ما و كشورهاي اسلامي ديگر رخنه و با دست افراد خود ملتها، كشورها را به دام استثمار مي كشانند . بايد با هوشياري مراقب باشيد و با احساس اولين قدم نفوذي، به مقابله برخيزيد و به آنان مهلت ندهيد . خدايتان يار و نگهدار باشد .» [52]

وصيت در مورد نمايندگان و مسئولان منحرف:

«از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در اين عصر و عصرهاي آينده مي خواهم كه اگر خداي نخواسته عناصر منحرفي با دسيسه و بازي سياسي وكالت خود را به مردم تحميل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد كنند و نگذارند حتي يك عنصر خرابكار و وابسته به مجلس راه يابد . [53]... و اگر در وزارتخانه ها و نهادهاي ديگر كشور چنين گرايشي [به غرب يا شرق] باشد كه مخالف مسير اسلام و ملت است، اول هدايت و در صورت تخلف، استيضاح نماييد كه وجود چنين عناصر توطئه گر در راس امور يا در قطبهاي حساس، موجب تباهي كشور خواهد شد .»

قاطعيت در مورد توصيه هاي نزديكان به ادارات

حضرت امام قدس سره همان اول انقلاب به نخست وزير دستور دادند:

«جناب آقاي نخست وزير، لازم است به جميع وزارتخانه ها و ادارات دولتي اخطار نماييد كساني كه از منسوبين و يا اقرباي اين جانب هستند و براي توصيه اشخاص و يا نصب و عزل اشخاص به مراكز مربوطه مراجعه مي كنند، به هيچ وجه به آنان ترتيب اثر ندهند; منسوبين و نزديكان مطلقا حق دخالت در اين گونه موارد را ندارند، والسلام .» [54]