یکی از خصوصیاتی که در فرهنگ تشیع وجود دارد و بی تردید از هدایت های خود معصومین(ع) سرچشمه می گیرد توجه به آستان مقدس معصومین(ع) و زیارت آن هاست. این زیارات یک سلسله آثار اجتماعی و تاریخی در احیای فرهنگ تشیع و شکل گیری جامعۀ شیعی داشتند و یک سلسله آثار در پرورش روحی و روانی آحاد انسان ها و تک تک آحاد جامعه دارد. اگر می بینیم جامعۀ تشیع هم شکل گیری کلی اش برمحور اهل بیت(ع) است حتی از نظر ظاهری هم نوعاً شهرها وحتی روستاها وآبادی هایی که محل اصلی شیعیان بوده شهرها و مراکزی است که مراقد ائمه(ع) و یا امامزاده های جلیل القدر هست و همچنین اگر می بینیم که شیعه یک اتصال روحی به آستان اهل بیت(ع) دارد یکی از زمینه هایی که مبدأ پیدایش این توجه در جامعۀ شیعه و در آحاد شیعه بوده همین زیاراتی است که ائمه(ع) ما را به او تأکید و تردید کردند.
زیارات مشتمل بر چند چیز هست؛ اول اینکه با صرف نظر از مضامینی که در زیارات آمده که حالا بعد عرض می کنم که حامل معارف اهل بیت(ع) است. بخش مهمی از معرفت های ما نسبت به اهل بیت(ع) از همین زیارت ها است سرچشمه می گیرد بلکه ناب ترین بخش معارف اهل بیت نسبت به معرفی ائمه(ع) درهمین زیارت هاست و اگر این معارف عمومی شده در اثر تکرار همین مطالب در طول تاریخ بوده به طوری که برای شیعه دیگر نیاز به استدلال و برهان ندارد و اتفاقاً طی طریق برهان و استدلال سخت ترین و دورترین مسیر است. آنقدر این معارف در جامعۀ شیعه در اثر تکرار در فضای زیارت به صورت معارف عمومی در آمده که بدون احتیاج به برهان و استدلال گویا همۀ جامعـۀ تشیع به شهود رسیدند. این مطالب برایش روشن و واضح است نیاز به استدلال ندارد حالا بعداً عرض می کنم این از برکات زیارات است.
منهای آن مضامینی که در زیارات آمده خود زیارت چند چیز درش هست؛ اول قصد معصوم است. انسان زیارتی که می کند عزم ولیّ خودش را می کند، سیر ولیّ به خودش را می کند. قوای انسان جود انسان به طرف ولیّ خدا حرکت می کند و به سمت او به راه می افتد. این یک نوع سلوک و سیر است و اگر ما سیر وسلوکی داشته باشیم همین سیر و سلوک است. اگر راهی هم به سلوک به طرف خدای متعال باشد این است که انسان وجودش به طرف آستان معصومین سیر بکند تا آنجایی که «حَلَّتْ بِفِنَائِكَ حلول» به آستان ولیّ خدا پیدا بکند«وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِ»
در رحل و آستان ولیّ خدا آنجا بار بیاندازد. وجود انسان بارندازش آستان ولیّ خدا باشد و شأنی بالاتر از آن برای ما نیست که ما حرکت کنیم تا آنجایی که به آستان ولیّ خدا راه پیدا کنیم و آستان بوسی کنیم.
اول چیزی که در زیارت اولیّای خدا است این است که انسان از همه چیز جدا می شود و قصد ولیّ خدا را می کند. حقیقت زیارت هم همین است که انسان قصد کند ولیّ خدا را به سمت او حرکت کند و این آغاز سفر و سیر معنوی انسان هم هست که انسان از غیر جدا بشود. در واقع راحل الی الله بشود و طمع را پشت سر بگذارد و مقصدش بشود ولیّ خدا. یکی از اقسام حقیقی هجرت الی الله است. هجرت باطنی همین زیارت ولیّ خداست که انسان وجودش مابقی را پشت سر می گذارد و به طرف ولیّ خدا حرکت می کند و او را قصد می کند و بعد از اینکه انسان به سمت ولیّ خدا حرکت کرد اول چیزی که برای انسان اتفاق می افتد در واقع یک شهود و حضور در محضر ولیّ خدا است.
یک نوع بیدار صمیمی بین انسان ظاهر و ولیّ خداست. در واقع زیارت، یک نوع خلوت صمیمی این انسان و ولیّ خودش است و این متناسب با درجات انسان ها برایشان اتفاق می افتد. شما همه به زیارت امام رضا(ع) را مشرف شدید، این دیگر زیارت الحمد لله عمومی ماست. از نعماتی است که خدای متعال به همۀ ما عنایت کرده و گرد نعمتی که قابل شکر نیست دیدید انسان وقتی محضر معصوم شرف یاب می شود متناسب با احوال وحالات ودرجات یک منزلتی از شکوه وانس وخلوت برای انسان پیدا می شود همۀ ما این را تجربه کردیم. حتی ممکن است انسان روزهای اولی که می رود خیلی صمیمی نیست، آنقدر این رابطه صمیمی می شود که وقتی می خواهد وداع کند انسان امکان وداع و جدایی برایش نیست، جدا شدن از آستان مقدس معصومین خیلی سخت است.
فکر می کنم نوع شیعیان اینجوری هستند بخصوص اگر سفر یک مقداری سفر طولانی بشود انسان آنجا کم کم انس پیدا کرده باشد، انسان کاملاً احساس می کند در محضر معصوم است. جداشدن یک جداشدن عادی نیست. جدا شدن یک انسانی است که انس با آستان معصوم پیدا کرده. البته این تابع درجات انسان هاست؛ چون همه می دانیم این جزء اعتقادات عمومی شیعیان است که ائمه(ع) حیات دارند؛«عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»هستند در نزد پروردگارهستند و ناظر بر ما هستند.
وقتی ما به زیارت آن ها می رویم زیارتی یک طرفه نیست زیارت یک لقاء طرفینی است؛ یعنی در واقع معصوم(ع) ناظر بر ماست و مشرف به ماست. اینطور نیست که وقتی زیارت می رویم یک انسان غائب را داریم زیارت می کنیم بلکه حتی اگر از دور هم ما معصومین(ع) را زیارت می کنیم باز اعتقاد ما بر این است که ما در محضر آن ها هستیم. ممکن است ما دور باشیم و قرب نداشته باشیم ولی آن ها نزدیکند و در واقع قرب معنوی لازم نیست. همیشه قرب دو طرفه باشد خدای متعال به ما نزدیک است. گاهی ما به او دوریم گاهی هم نزدیک هستیم ولی علی ای ّ حال، خدای متعال به ما نزدیک است. «نحن اقرب وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» اولیای خدا اینجوری هستند در همۀ احوال مشرف به ما هستند ناظر به ما هستند. این در روایات فراوان آمده شکل های مختلف در ابواب مختلف آمده. روایاتی داریم در کتاب شریف کافی و غیر این کتاب که می فرماید: شما اعمالتان در محضر معصوم عرضه می شود. کاری نکنیم نبی اکرم از ما ناراحت بشود نبی اکرم را از خودتان ناراحت نکنیم. عرض کرد چطوری حضرت را ناراحت می کنیم، فرمود: اعمال شما در آستان حضرت عرضه می شود و اگر حضرت ببیند عملتان مناسب با حالتان نیست حضرت نگران می شود.
در یک روایت شریف دارد یکی از شیعیان امام رضا(ع) به حضرت عرض کرد: آقا، برای من و خانواده ام دعا کنید. حضرت فرمودند: ما برای شما دعا می کنیم. بعد حضرت فرمودند: اعمال شما به ما عرضه می شود ما شاهد اعمال شما هستیم. از این فرمایش حضرت تعجب کرد. حضرت این آیۀ شریفه را خواندند و به این آیه استشهاد کردند که خدای متعال می فرماید:«قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»شما عمل کنید ولی بدانید این را توجه داشته باشید که کارهای شما در محضر خدای متعال هست هم خدا می بیند، در محضر رسول خداست رسولش می بیند. «فسیرالله عملکم ورسوله والمؤمنون» و مؤمنون هم می بینند و در روایات متعددی از اهل بیت(ع) آمده که مؤمنون ما هستیم. ما شاهد و ناظر شما هستیم.
در روایاتی که در باب زیارات ائمه(ع) آمده به تعابیر مختلفی بیان شده که ائمه مثلاً ناظر ما هستند شاهد ما هستند. در مقام عرشی خودشان که هستند وقتی ما به زیارتشان می رویم آن ها در عین حال شاهد و ناظر احوال ما هستند و تی در عبارات آمده که سلام ما را می شنوند و سلام ما را جواب می دهند. در اذن دخولیّ که وارد شده در محضر معصومین(ع) وقتی می خواهیم اجازه بگیریم و وارد بشویم.
اذن دخول مشتمل بر مضامینی است که در واقع حالت باطنی در ما ایجاد می کند که تهیع برای ورود آستان معصوم پیدا می کنیم. صرفاً یک اجازۀ لفظی نیست. یکی از فرازهایی که هست این است که ما با خدای متعال عرضه می داریم که ما اعتقادمان این است که«أَنَّ رُسُلَكَ وَ خُلَفَاءَكَ أَحْيَاءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ»رسول تو ائمه(ع) «و خلفائک و احیائن عندک یرزقون» خلفای تو همیشه حیات دارند خلیفة الله که مماتی ندارد و در محضر تو هستند مقام عندالله دارند و مرزوقند، دائم زنده هستند و دائماً بهره مند و متنعم در دستگاه خدای متعال هستند. «يَرَوْنَ مَكَانِي»آن ها مقام من را مشاهده می کنند«وَ يَسْمَعُونَ كَلَامِي»کلام من را می شنوند هم شاهد جایگاه مقام ظاهری و باطنی من هستند و هم کلام من را می شنوند. «وَ يَرُدُّونَ عَلَيَّ سَلَامِي»سلام من را هم جواب می دهند. این جزء اعتقادات ماست. بنابراین، زائر که زیارت می کند یک لقاء طرفینی است رودررویی با خدای خودش دارد. از یک سو، ولیّ انسان شاهد انسان هست بخصوص از زیارات استفاده می شود؛ عبارات و مضامینی که از اهل بیت(ع) آمده آن ها به همۀ عالم توجه دارند. اهل عالم تحت اشراف آن هاست ولی یک توجه و عنایت خاصی نسبت به زائرشان پیدا می کنند.
کعنه یک ملاقاتی است در این زیارت ویژه برای معصوم و زائری که معصوم را زیارت می کند و یک رودررویی است که هم از طرف معصوم است هم از طرف ما واقع می شود؛ منتها در ما متناسب درجاتمان است درجات قربایی که برای ما پیدا می شود و حجاب هایی که از ما برداشته می شود. این درجات است که در ما تهیع ایجاد می کند. برای این رودرویی و این لقاء معصوم ولیّ خودمان برای هرکسی متناسب با درجه اش است. فرقی هم نمی کند این زیارت از نزدیک باشد یا از دور. البته پیداست تشرف به آستان مقدس معصوم طی طریق کردن طی مسیر کردن این فقط سفر ظاهری نیست. انسان از همین جا که حرکت می کند به طرف معصوم سیر باطنی و سلوک باطنی اش هم دارد شروع می شود. یک سیری در عالم ظاهر به طرف معصوم دارد و یک سیری در عالم معنا به طرف معصوم دارد؛ نتیجۀ این دو تا سیر این است که یک قرب خاص یک تهیع خاص یک نزدیکی خاص به آستان معصوم(ع) پیدا می کند.
حالا بعد عرض می کنم آدابی را هم که انجام می دهد از غسل و طهارتی که پیدا می کند طهارت ظاهری و طهارت باطنی که شما دارید هنگامی که غسل می کنید یک دعائی می خوانید: از خدا می خواهید خدایا، من را پاک کن این غیر از آن طهارت ظاهری است که دارد حاصل می شود. یک طهارت باطنی و قطع تعلق و حجاب ها پیدا می شود. این طهارت قلب این طهارت باطنی یک نوع تهیع در انسان ایجاد می کند.
قدم بعدی در این سیر این است که انسان حالا در محضری قرار می گیرد در آستانه ای قرار می گیرد که ارتباط خاص با معصوم دارد عنایت خاص و ولایت خاص معصوم درآنجا حاضر هست. برای اینکه انسان بتواند راه به آن باطن فضا پیدا بکند و وارد آن فضا بشود آن اذن دخول به آن مضامین خوانده می شود که آن یکی دیگر از مراحل سلوک انسان با زیارت است که یک تهیع باطنی خاص با توجه به این مضامین در انسان پیدا می شود. و حالا آن مضامین اذن دخول بعداً عرض می کنم یکی از مراحل سیر انسان همین اجازۀ ورود گرفتن است که صرفاً یک اجازۀ لفظی نیست هم اجازۀ ظاهری است و هم اذن باطنی است و با این اذن باطنی تهیع خاص برای زائر پیدا می شود طبیعتاً یک قرب و تشرف خاصی برای معصوم برای زائر نسبت به معصوم(ع) در این زیارت حاصل می شود.
اما کسی که این طی مسیر را هم نکرده از دور هم زیارت می کند باز مطلب همین طوری است البته عرض کردم تابع درجات انسان هاست و باز هم ببینید به ما می گویند از دور که به معصوم سلام می دهید سلامتان اینجوری باشد«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّه »ببینید این سلام ها همه سلام به نحو تخاطب است؛ یعنی امام را حاضر می بینیم او را مخاطب قرار می دهیم، لحو بازی نیست همین هاست که برای شیعه تدریجاً این فرهنگ را ایجاد کرده به طوری که خود را در محضر معصوم می بیند. همین که زیارت بکند با کمترین اعراض از غیب به میزانی معصوم را از نزدیک مورد زیارت و توجه قرار می دهد. البته این قابل پیشرفت است که این حجاب ها کنار می رود و دعای معصوم(ع) را می شنود. بودن افرادی که از دور و نزدیک به آستان معصومین(ع) سلام می دادند و در همین سلام ها جواب معصوم را می شنیدند حضور معصوم را درک می کردند و حالا نمی خواهم خیلی وارد این داستان ها بشوم ولی در عین حال بعضی ها بسیار گویا و مفید است.
در احوالات یکی از بزرگان نقل کرده بودند که ایشان عازم سفر کربلا شده بودند پیاده به سمت کربلا حرکت می کردند به منطقۀ کردستان فعلی رسیده بودند، با یک چوپانی چوپان قوی و تنومند برخورد کرده بودند. منطقه هم منطقه ای است که شیعه و سنی در آن مختلط هستند. راه را برای ایشان گرفته بود که آقا کجا می روی؟ می رم زیارت سیدالشهدا(ع). سؤال کرده بود زیارت یعنی چه؟ این بندۀ خدا فکر کرده بود من چه تعبیری بگم که این چوپان در بیابان متوجه بشود که زیارت یعنی چه؟ گفته بود: یعنی می رم به امام حسین(ع) سلام کنم.
پرسیده بود که سلام می کنی جواب هم می شنوی؟ متوجه شده بودم که مسئله یک مسئلۀ دیگریست فضا فضای دیگریست ایشان سؤال کرده بود آقا شما سلام می کنی جواب می شنوی؟ گفته بود: من اگر جواب نشنوم سلام نمی کنم رو کرده بود به حرم سیدالشهدا(ع) این چوپان سلام داده بودند «السلام علیک یا ابا عبدالله ورحمة الله وبرکاته» این آقای بزرگوار نقل کرده بود وقتی این سلام را داد من احساس کردم همۀ کون و مکان دارند جواب سلام امام حسین(ع) را می دهند صحرا، کوه و دشت و بیابان و درخت سبزه همه به همه دارند سلام امام حسین را منتقل می کنند. جواب سلام را عالم منتقل شد احساس کردم جواب سلام حضرت از همۀ ذرات دارد طرف این آقا برمی گردد. به من گفت: شنیدی بعد رو کرد به من گفت که اگر سلام کردی به حضرت و جواب شنیدی اجازه می دم بری. اگر جوابت را ندادند من به تو اجازه نمی دم بری. بعد این بنده خدا می گه من متوسل شدم به حضرت. حالا به حضرت عرض کرده بود آن نقلی که شده که آقا من لباس روحانی دارم حالا خودم هیچی شأن این لباس از دست می رود این ها احساس می کنند که ما ارتباطمان با شما ضعیف است. آن مرد می گه من هم رو کردم به آستان حضرت سلام دادم همان جواب آمد منتها نه با آن منزلت جواب ضعیف تری از صحرا و بیابان جواب سلام حضرت را می شنیدم این تابع درجات انسان است.
در احوالات مرحوم شیخ رجبعلی خیاط دیدم که ایشان مقید بود به این زیارت نبی اکرم(ص) که بعد از نمازها وارد شده بخوانید -می دانید یک زیارت کوتاهی است مرحوم محدث قمی هم این زیارت را در اعمال روز شنبه نقل کردند. در زیارت روز شنبه به دنبال آن زیارت نبی اکرم در روز شنبه این زیارت کوتاه را هم نقل کردن که از امام هشتم(ع) نقل شده بعد از نماز این زیارت خوانده شود وحضرت عرض کرد: چه جوری نبی اکرم را بعد از نمازها زیارت کنیم این زیارت کوتاه را حضرت فرمودند: «السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته» که همه ملاحظه فرمودید- مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط در احوالاتشان نقل شده مقید بودند که این زیارت را بخوانند و حضرت را بعد نمازهایشان زیارت کنند. تا سن 25 سالگی نقل کردند.
وقتی همین زیارت را خواندند حضرت را مشاهده کردند فرمودند: آقا شیخ رجبعلی خوش آمدی ولی چرا دیر آمدی تا حالا کجا بودی؟ یعنی انسان باید به گونه ای باشد که همان اوائل ادراکش اوان درکش بتواند ولیّ خودش را ببیند او را لمس بکند حضور در محضر او داشته باشد و حضور و شهود آن را احساس بکند. بنابراین می تواند انسان در زیارت خودش به جایی برسد به حدی نزدیک بشود و صمیمی با ولیّ خدا بشود موانع را کنار بگذارد که خود را در محضر خدا ببیند و این زیارات را خطاب به ولیّ خدا در محضرشان بخواند.
در زیارت جامعۀ کبیره در شرح این زیارت در کتاب شریف «روضة المتقین» مرحوم مجلسی بزرگ پدر مرحوم علامۀ مجلسی آمده که ایشان یک شرحی در «من لا یحضر الفقیه» دارند بنام روضة المتقین. البته یک شرح فارسی هم بر همین کتاب شریف دارند بنام «لوامع صاحب قرانی» تقریباً همان مضامین منتها این ناقص است به تمام نرسیده. در هر دو شرح مطلب را با کمی تفاوت نقل کردند. البته تعارض بین دو مطلب نیست نقل لوامع صاحب قرانی جامع تر است. هر دو را ایشان نقل کردند. در شرح زیارت جامعۀ کبیره ایشان وقتی بحث سند زیارت جامعۀ کبیره پیش می آید می فرماید: من سندم این است به زیارت غیر از این که سند ظاهری این سند را بررسی می کنم می فرمایند: این سند منبع این زیارت است؛ چون می گوید: من سالی مشرف شده بودم محضر وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) و زائر بودم برای اینکه حال زیارت باطنی وحقیقی برایم پیدا بشود یک ریاضتی را در نجف اشرف شروع کرده بودم. روزها می رفتم در مقام وجود مقدس امام عصر(ع) در وادی السلام است و بعد شب ها می آمدم در آستان امیرالمؤمنین(ع) مشغول زیارت می شدم. کم کم حال حضور و شهودی برایم پیدا شد می توانست زیارت صحیحی را انجام بدم و دیگر امکان جدایی از نجف برای من نبود.
اینطور شیفتۀ حضرت شده بودم دیوانه وار تنها می آمدم تا صبح بر گِرد حضرت می چرخیدم تا اینکه در یکی از شب ها حالت مکاشفه ای برای ایشان دست داده بود. خواب هرچه که بوده می گفت: در این خواب دیدم که به زیارت سامراء ائمۀ سامراء(ع) امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) رفتم. وقتی به آستان حضرت وارد شدم، میگه: دیدم -عرض کنم حالا توصیف می کند حال و وضع حرم را- وجود مقدس امام زمان (ع) را آنجا زیارت کردم. در این مکاشفه یا رؤیا حضرت به من فرمودند که جلو بیا. رفتم یک مقداری جلو داخل ایستادم ادب کردم دوباره حضرت تأکید کردن جلو بیا وحشت منو گرفت اضطراب منو گرفت. به حضرت عرض کردم: می ترسم بیش از این بی ادبی است به آستان شما باشد و خلاف ادب باشد. بیش از این نزدیک شدن و در واقع با این بی ادبی از دین خارج بشوم کافر بشوم.
این تعبیر مرحوم مجلسی بزرگ است تا چقدر مراقب بودند مواظب بودند یا می ترسند به کسی نزدیک بشوند مبادا بی ادبی بشود کافر بشوند حضرت فرمودند: نه، جلو رفتم شروع کردم خطاب به حضرت زیارت جامعۀ کبیره را به شکل مداحی خوندن. گویا دارم حضرت را محو می کنم زیارت جامعۀ کبیره را خطاب به حضرت خوندم و بعد از حضرت پرسیدم: این زیارت از جد شماست یعنی امام هادی(ع) فرمودند: بله. بعد ایشان این را نقل می کند میگه: عین این مطلب در بیداری برایم اتفاق افتاد. من قبل از این امکان خروج از نجف برایم نبود کم کم با خلافت امیرالمؤمنین کینه تبدیل به محبت امام زمان(ع) شد. البته این یک محبت است دوتا محبت نیست دیگر من بیقرار شدم حرکت کردم به طرف سامراء همان صحنه ای که در عالم خواب یا مکاشفه دیده بودم تماماً در بیداری اتفاق افتاد.
این یک جور زیارت است که انسان به حدی می رسد که حد مرزی می رسدکه حجاب ها کنار می رود و بعد که حجاب ها کنار رفت به میزان رفع حجاب معنوی انسان احساس قرب می کند. گاهی به گونه ای است که انسان به حدی نزدیک می شود که حجاب ها کنار می رود. خود معصوم را زیارت می کند کلام معصوم را از لب مبارک خود معصوم می شنود. افراد زیادی بودند که این حالات را داشتند یکی دو تا نبودند. من حالا نمونه خدمتتان عرض کردم این نمونه ها را از این نمونهها زیاد هستند افرادی که زیارت می کردند از دور یا نزدیک و در این زیارت تشرف پیدا می کردند می دیدند معصوم را حضور پیدا می کردند.
در احوالات یکی از علمای بزرگ معاصر ما (رضوان الله تعالی علیه) که خیلی وقت نیست که از دنیا رفتند می دیدم که نقل کرده بودند که ایشان به یکی از شاگردانش فرموده بود من گاهی ضریح ائمه(ع) یک چیزهایی می شنوم از دور یا نزدیک البته از نزدیک بیشتر و از دور کمتر. ایشان فرموده بود: این شاگردشان که از افراد مورد وثوق قطعی و از علمای ما هستند. بازار علمی عالم و عادل به معنوی کلام هستند. ایشان نقل کردند که من یک وامی از بانکی گرفته بودم اوائل انقلاب و بعد مشرف شدم محضر امام رضا و ایام ذی الحجه بود تا روز عرفه ماندم و در این ایام حاجاتی از حضرت داشتم دو تا از حاجتشان که از حضرت داشتم یکی از حاجات را نقل کرده یکی را نقل نکرده. آن حاجتی که نقل کردند این است که می گوید: اول از حضرت خواستم که استادی برای من برسانند که واصل به خودشان باشد؛ من در جزئیات زندگی از او استفاده کنم و مشورت کنم. به حضرت خیلی اصرار می کردم وقتی برگشتم مشرف شدم خدمت این استادمان -خدا رحمتشان کند- استادمان به من فرمود: یه چیزی من گاهی اوقات از ضریح ائمه(ع) ازدور و نزدیک می شنوم شب عرفه یک اموری را شنیدم از ضریح امام رضا(ع) مربوط به عده ای بود یکی مربوط به شما بود. می خواهم ببینم درست فهمیدم یا غلط فهمیدم شما دو تا حاجت از حضرت خواسته بودید حضرت فرمودند: اگر آن وام را از آن بانک نگرفته بود حاجت اولش را می داد. بعد ایشان می گوید: من رفتم پیجویی کردم اموال آن بانک خیلی پاک نیست یک مقدار آمیخته است. حاجت دومش هم خلاف حجت شرعی خودش بوده نباید حاجتش را بخواهد می گوید: من تحمل کردم دیدم، بله چون من تا آن زمان به فتوای چند مراجع عمل می کردم و احتیاط می کردم خلاف بعضی از آقایان است.
آنچه که من از حضرت خواستم عنایت فرمودید: اینجوری است از دور بعضی ها اینجوری هستند از همین این ها یه چیزی نقل شده بود خیلی عجیب؛ در همان کتاب سند معتبری بود نقل کرده بودند به یکی از شاگردانشان فرمودند: فلانی شما که محضر امام رضا(ع) مشرف بودید به حضرت سلام کردید جواب آمد لا، علیه السلام فلان کار را آن آقا کرده به خاطر اینکه فلان کار را انجام داده بودید. جواب آمد لا، علیه السلام فرق می کند.
زیارت یعنی این زیارت یعنی قصد معصوم. این اول قدم سلوک تا شرفیابی به آستان معصوم و رفع حجاب و یک احساس انس و قرب که درجاتش متفاوت است. بعد از این احساس حضور و شرفیابی است که زیارت شروع می شود والا انسان اگر این را نداشته باشد؛ یعنی چه «السلام علیک یاابا عبدالله» عنایت می فرمائید: «السلام علیک سلام» بر تو کسی که در محضر نیستی او را نمی بینی احساس غیبت تام می کنی چه سلامی است. انسان اول باید احساس حضور و شهود بکند و لذا، من عرضم را دیگر جمع می کنم و لذاست که در این زیارات یک سلسله معارفی منتقل می شود به شیعه که در هیچ یک از احوال دیگر منتقل نمی شود؛ چون انسان احساس انس و حضور می کند رابطه برقرار می کند به سرچشمۀ معارف نوعی اتصال پیدا می کند و فرق می کند که این تلقی معارف تو چه فضایی واقع بشد و گاهی فضا فضای تلقی معارف نیست هرچند انسان تلاش کند کمتر به نتیجه می رسد ولی گاهی فضا فضای آمادۀ برای تلقی معارف است فضای زیارت فضای چنین زیارتی است.
لذا، معارفی که در آن زیارات به شیعه منتقل می شود دیگر احتیاج به برهان و استدلال ندارد. از شما سؤال می کنند الحمدلله همه مشرف شدید زیارت جامعۀ کبیره را خطاب به امام رضا(ع) خواندید هیچ وقت شده وقتی زیارت را می خوانید احتیاج به برهان داشته باشد دنبال استدلال بگردید یا کاملاً احساس می کنید که همۀ این مطالب حق است حقایقی را بر زبان و قلب جاری می کنید به خاطر آن احساس حضور است و مراحل ظاهری و باطنی سلوک محضرتان تقدیم می کنم السلام علیک یا می کنم
«السلام علیک یا ابا عبدالله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله اخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علي بن الحسین وعلی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین(ع)»
مقاتل نوشتند مشهور اینجور نقل کردند کاروان امام حسین(ع) روز دوم محرم سال 61 هجری وارد بر سرزمین کربلا شدند. نامه از طرف ابن زیاد آمده حر با لشکریانش راه را بر امام حسین بستند با اینکه قبلاً توافق شده بود حضرت راه سومی را ادامه بدهند نه به سمت کوفه نه به سمت مدینه ولی به مجرد رسیدن این نامه حر با لشکریانش راه را بر امام حسین بستند. حضرت فرمود: نام این سرزمین چیست؟ نام هایی را گفتند. سرزمین نینوا، غاضریات پرسیدند: آیا این سرزمین نام دیگری ندارد؟ عرض کردند: یابن رسول الله! چرا این سرزمین را کربلا هم می نامند. حضرت وقتی این نام را شنیدند گویا به مقصد رسیده فرمود:«اِنزلوا اِنزلوا»بار بیاندازید بارها را پیاده کنید «ها هنا محط رحالنا و مسفک دمائنا و موضع قبورنا» ما اینجا به شهادت می رسیم همین جا زیارتگاه و موضع قبورماست. نوشتند اهل بیتش را برادرها و خواهران عزیزش را جمع کرد نگاهی به آن ها انداخت گریست عرضه داشت: خدایا! می بینی ما را از سرزمین جدمان آواره کردند، خدایا! می بینی بنی امیه چه ستمی را در حق ما می کند. من نمی دانم امام حسین در چهرۀ عزیزانش چه چیزهایی را مشاهده می کرد و می گریست. ولی طولی نکشید این صحنه ها آشکار شد معلوم شد چرا امام حسین می گریست. اگر این تعبیر در زیارت ناحیۀ مقدسه نبود من جسارت نمی کردم. تعبیر این است«وبعدَ العزِ مُذللا»چه کسی باورش می شد که وقتی سایۀ عزت امام حسین از سر عزیزانش کم شد آن ها را سوار بر محمل ها کنند؛ ای وای مثل برده ها آن ها را به اسارت ببرند «فوقَ اعقاب المطیات تلحفَ وجوههم حرَ الهاجرات» گرمای آفتاب رنگ چهره ها را تغییر داده بود. صورت هایشان پوست انداخته بود آنقدر در این مسیر به اهل بیت ستم کردند که امام سجاد(ع) فرمود: اگر جدم بما دستور می داد ما را اذیت کنید بیش از این ممکن نبود. مقاتل نقل کردند گاهی اینقدر در مسیر گرما غلبه می کرد کاروان را متوقف می کردند بر شتران خودشان بر اسب ها آب می پاشیدند که مبادا گرما حیوان ها را از پا در بیاورد برای خودشان خیمه بپا می کردند ولی «آل الله» در بیابان زیر آفتاب تا جائی که نقل شده صورت بچه پوست انداخته بود.
حجة الاسلام والمسلمین میرباقری