مجالس حضرت زهرا علیهاالسلام (2)
نویسنده:سیدجواد حسینی
از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پنج خطبه نقل شده است: نخستین خطبه، سخنرانی ایشان است که پس از غصب خلافت امیرمؤمنان علیه السلام و غصب فدک ایراد شد؛(1)
خطبه دوم، سخنرانی آن حضرت در جمع زنان مهاجر و انصار است؛(2)
خطبه سوّم، زمانی بیان شده است که کودتاگران به خانه ولایت هجوم بردند؛(3)
خطبه چهارم در نکوهش پیمان شکنان و انسانهای بیتفاوت است؛
خطبه پنجم در مقابل مهاجمان به بیت وحی بیان شده است.
مقصود از خطبه آن حضرت در این مقاله، همان خطبه اوّل و خطبه معروف آن بانوی مکرّمه است که بخشهای مختلفی دارد.
در شماره پیشین مجلّه، از این عناوین بحث شد: ایمان و نماز، زکات، حج، امامت، رهبری و جهاد.
در این مقاله عناوین ذیل بررسی شده است: عدالت اجتماعی، صبر، احسان به پدر و مادر و صله رحم.
مجلس اول: عدالت
فاطمه زهرا علیهاالسلام با توجه به اهمیت عدالت، مهمترین فلسفه آن را آرامش دلها میداند؛ از اینرو فرمود: «جعل الله ... و الْعَدلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوب؛(4) عدل را برای استواری (و آرامش) دلها قرار داد.»
بحث عدالت، به ویژه عدالت اجتماعی در اسلام، جایگاه مهم و ویژهای دارد. یکی از مهمترین اهداف بعثت پیامبران و تلاش معصومان، اقامه عدل و قسط بوده است.
همچنین بر مؤمنان و متدینان سفارش شده است که برای برپایی عدالت اجتماعی تلاش کنند. روایات نیز به اهمیت و آثار و برکات عدالت اجتماعی پرداختهاند.
استاد مطهری میگوید: «[عدالت] رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذیحق، حق او را؛ ظلم، عبارتست از: پامال کردن حقوق و تجاوز به حقوق افراد دیگر و تصرف در حقوق دیگران. معنای حقیقی عدالت بشری؛ یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند، همین معنا است. این عدالت، متکی بر دو چیز است: یکی حقوق و اولویتها؛ یعنی افراد بشر نسبت به یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر نوعی حقوق و اولویت پیدا میکنند... .
یکی دیگر، خصوصیّت ذاتی بشر است که طوری آفریده شده است که در کارهای خود الزاماً نوعی اندیشه که آنها را اندیشه اعتباری مینامیم، استخدام و با استفاده از آن اندیشههای اعتباری به عنوان «آلت فعل» به مقاصد طبیعی خود نائل میآید. آن اندیشهها یک سلسله اندیشههایی «انشائی» است که با «باید»ها مشخص میشود؛ از آن جمله این است که برای اینکه افراد جامعه بهتر به سعادت خود برسند، «باید» حقوق و اولویتها رعایت شود و این است، مفهوم عدالت بشری که وجدان هر فرد آن را تأیید میکند و نقطه مقابلش را که ظلم نامیده میشود، محکوم میسازد.» (5)
مولوی میگوید:
عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش ظلم چه بود؟ وضع در ناموضعش
عدل چه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چه بود؟ آب دادن خار را
به نمونههایی از آیات و روایات درباره عدالت اجتماعی توجّه کنید:
در قرآن کریم میخوانیم: «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُون»؛(6) «برای هر امتی، رسولی است. هنگامی که رسولشان [به سوی آنان] بیاید، به عدالت در میان آنها داوری میشود و ستمی به آنها نخواهد شد.»
در آیه دیگر میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت، گواهی دهید. دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیک است و از [معصیت] خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام میدهید، باخبر است.» (7)
در روایات نیز تعبیرات بسیار حیاتی از عدالت شده است که به چند نمونه اشاره میشود:
1. حضرت علی علیه السلام فرمودند: جَعَلَ اللَّهُ الْعَدْلَ قِوَاماً لِلْأَنَام؛(8) خداوند، عدل را برای قوام و استواری مخلوقات قرار داد.»
2. آن حضرت در سخن دیگری میفرماید: «الْعَدْلُ أَحْلَى مِنَ الْمَاءِ یُصِیبُهُ الظَّمْآنُ؛ عدالت شیرینتر از آب برای تشنهای است که به آن دست یابد.» (9)
3. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «عَدْلُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سِتّینَ سَنَةً قِیَامٌ لَیْلُهَا وَ صِیَامٌ نَهَارُهَا وَ جَوْرُ سَاعَةٍ فِی حُکْمٍ أَشَدُّ وَ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مَعَاصِی سِتِّینَ سَنَةً؛(10) یک ساعت رعایت عدالت، بهتر از شصت سال عبادت است که شبهای آن عبادت کنند و روزهای آن روزه باشند و یک ساعت حکم و قضاوت ستمکارانه [نزد خدا] از شصت سال گناه شدیدتر و بزرگتر است.»
علی علیه السلام و عدالت
یکی از دختران امیرمؤمنان علیه السلام گردنبندی را به عنوان عاریه به مدّت سه روز برای استفاده کردن در روز عید قربان از ابنرافع خزانهدار بیتالمال امام علی علیه السلام گرفت. وقتی خبر به علی علیه السلام رسید، به شدّت غضبناک شد، وی را احضار کرد و فرمود: «آیا برای همة زنان مسلمانان، ممکن است که از بیتالمال عاریه بگیرند؟» سرانجام، حضرت، گردنبند را در اسرع وقت به بیتالمال برگرداند و فرمود: «اگر به عنوان عاریه نبود دست دخترم را قطع میکردم.» (11)
عدالت در بین فرزندان
از جمله اموری که باید در آن به عدالت رفتار شود، مسائل مربوط به خانواده و فرزندان متعدد در یک خانواده است. اگر چه ممکن است بعضی از آنها مورد علاقه بیشتر باشند؛ ولی باید دقت کرد که اظهار و ابراز علاقه، منجر به عدم رعایت عدالت و تبعیض در بین آنان نگردد که در این صورت مرتکب ظلم شده و باید منتظر عواقب ناگوار آن بود.
نعمان بن شبیر میگوید که روزی پدرم به من هدیهای داد؛ ولی به دیگر برادران و خواهرانم چیزی نداد. مادرم عمرة بنت رواحه به پدرم گفت: «من به این تبعیض راضی نمیشوم؛ مگر آنکه رسول خدا درستی عمل تو را گواهی کند.» سپس پدرم به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شرفیاب شد و عرض کرد: «ای رسول خدا صلی الله علیه وآله! من به فرزندم هدیهای دادهام و همسرم مرا واداشته که شما را بر صحت آن گواه بگیرم.» پیامبر پرسید: «آیا به همة فرزندانت چنین هدیهای دادهای؟» وی گفت: «نه!» حضرت فرمود: «پس از خدا بترس و بین فرزندانت به عدالت رفتار کن، من بر کار ظالمانه گواهی نمیدهم.» (12)
دیوار عدالت
هیچ عمران و آبادی و ساخت و سازی مانند عدالت، یک شهر را آباد نمیکند. در حالیکه اگر یک شهر و مملکت از حیث ظاهر و ساختمانها با شکوه گردد؛ ولی این شکوه بر اساس ظلم باشد، در واقع آباد و پایدار نیست. امام علی علیه السلام میفرماید: «ما عُمِرَتِ الْبُلْدانُ بِمِثلِ الْعَدْلِ؛(13) هیچ چیز مانند عدل سبب آبادی شهرها نمیشود.»
فرماندار حمص به عمر بن عبدالعزیز در نامهای نوشت: «دیوارهای شهر در حال خراب شدن است. برای تعمیر آن چه دستور میفرمایید؟» خلیفه در پاسخ نوشت: «شهر حمص را از عدالت دیوار بکش و راهها را از ظلم و ستم نسبت به مردم، پاکسازی کن. در این صورت به دیوار خشت و سنگ و گچ نیازی نیست.» (14)
توسل
بر اساس همین عدالت بود که حضرت فاطمه علیهاالسلام علیه ابابکر چنین احتجاج و استدلال کرد: «آیا از عدل است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟» از اینرو فرمود: «... یَا ابْنَ أَبِی قُحَافَةَ، أَفِی کِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاکَ وَ لَا أَرِثَ أَبِی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیًّا؛ ای پسر ابی قحافه! آیا در کتاب خدا آمده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟! براستی بدعت تازه و زشتی آوردهای.» (15)
راستی این از عدالت بود که خانه ولی خدا را در مدینه آتش زدند و به ناموس خدا اهانت کردند؟ راستی با این اهانتها و بیحرمتیها به دنبال چه چیزی بودند؟!
شیطان به بیت وحی تعالی چه میکند؟ آتش به گرد جَنّت اعلی چه میکند؟
دار الزیارة نبی و آستان وحی ای وای من مغیرة در آنجا چه میکند؟
رویش سیاه گردد و دستش بریده باد قنفذ، کنار خانه مولا چه میکند؟
باید زتازیانه، بپرسم که در بهشت آثار خون به قامت طوبی چه میکند؟
گیرم روا است سوختن خانه میخ در بر سینه شکستة زهرا چه میکند؟
آری، این بیعدالتی همچنان ادامه یافت و این آتش همچنان شعلهور ماند تا عصر عاشورا، خیمهگاه آل الله را به آتش کشید و نوامیس خدا و آل بیت علیهم السلام را به اسارت برد. اینجا فریاد دختر زهرا علیهاالسلام بلند شد که «أَمِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا قَدْ هُتِکَتْ سُتُورهُنَّ وَ أُبْدِیَتْ وُجُوهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ یَسْتَشْرِفُهُنَّ؟ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِیٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِی؛(16) ای پسر آزاد شدة [جدّ ما]! آیا از عدل است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و دختران رسول خدا را اسیر کنی و از شهری به شهر دیگر ببری؟! پرده آبروی آنها را هتک کنی و صورت آنان را آشکار سازی که مردم بدانها چشم دوزند، و نزدیک و دور و فرومایه و شریف چهره آنها را بنگرند. از مردان آنان کسی به همراهشان نیست، نه یار و نه نگهدار و نه مددکاری.»
مجلس دوم: صبر
از لوازم انفکاک ناپذیر زندگی اجتماعی و فردی دنیا، این است که زحمات، گرفتاریها، بیماریها، بلاها و ... دامنگیر انسان میشود و همین طور در مقابل وسوسههای نفسانی و شیطانی قرار میگیرد و عبادتهایی چون نماز و روزه و حج و امثال آن را باید انجام دهد. تمامی این موارد سخت، نیاز به استقامت و صبر دارد. صبر، آثار بسیار سازنده و محصولات بسیار شیرینی برای انسان به ارمغان میآورد. تمامی کسانی که به مقامات عالیه راه یافتهاند از انبیا گرفته تا امامان و اولیاء الهی، عامل اصلی و رمز حقیقی این راهیابی، بردباری بوده است.
حضرت زهرا علیهاالسلام یکی از آثار و حکمتهای صبر را پاداش عظیم آن معرفی میکند و میفرماید: «وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِیجَابِ الْأَجْر؛(17) و [خداوند] صبر را برای به دست آوردن پاداش قرار داده است.»
در قرآن کریم تعبیرات بسیار بزرگ و پرمعنایی درباره صبر شده است که باعث تشویق و دلگرمی انسان میشود. همچنین در روایات، آثار گرانبها و مهمّی برای بردباری بیان شده است که به اهمّ آیات و روایات در این زمینه اشاره میشود:
1. صابران، محبوب خداوند
«وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ»؛(18) «خداوند بردباران را دوست دارد.»
2. خداوند، یاور صابران
«وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِین»؛(19) «خدا و رسولش را اطاعت کنید و با هم نزاع نکنید که سست شوید و قدرت (و شوکت) شما از میان برود و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است.»
این معیّت، معیّت خاص و ویژه است؛ غیر از معیّتی است که خداوند با همه دارد؛ «اِنَّ اللهَ مَعَکُمْ» و «نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ».
3. تسلط بر زمین، پاداش صبر
در قرآن کریم میخوانیم: «سرانجام از فرعونیان انتقام گرفتیم... و مشرقها و مغربهای پربرکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ستم) واگذار کردیم»: «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنى عَلى بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا»؛(20) «وعده نیک پرورگارت بر بنی اسرائیل، به سبب صبری که به خرج دادند، تحقق یافت.»
گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان
بلا بگردد و کام هزار ساله برآید(21)
4. امامت و هدایت، پاداش شکیبایی
«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون»؛(22) «و از آنان امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند؛ چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند.»
صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت میوه شیرین دهد پرمنفعت(23)
5. درود و رحمت خدا
در قرآن به پاداش دیگری برای صابران اشاره کرده، میفرماید: «.... وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُون»؛(24) «به بردباران بشارت بده، آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما از آن خداییم، و به سوی خدا برمیگردیم. اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده است. و آنها هستند، هدایت یافتگان.»
در این آیه به سه پاداش صابران اشاره شده است: 1. درود خدا (در واقع، همان الطاف ویژه الهی)؛ 2. رحمت خاص الهی؛ 3. هدایت خاص الهی.
6. اساس ایمان
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «الصَّبْرُ رَأْسُ الْإِیمَانِ؛ بردباری سرِ ایمان است.» (25)
7. راه رسیدن به اهداف
از مسیح علیه السلام نقل شده است که فرمود: «إِنَّکُمْ لَا تُدْرِکُونَ مَا تُحِبُّونَ إِلَّا بِصَبْرِکُمْ عَلَى مَا تَکْرَهُون؛(26) براستی به آنچه دوست دارید نمیرسید، مگر با صبر شما بر آنچه بد میدانید.»
امام علی علیه السلام فرمود: «بِالصَّبْرِ تُدْرَکُ مَعالِی الأُمُورِ؛(27) با صبر است که به امور عالیه میتوان رسید.»
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود(28)
حتی راه رسیدن به خداوند، صبر در مقابل معاصی، بلاها و بردباری بر طاعت و بندگی است. امیرمؤمنان علیه السلام میفرماید: «مَنْ صَبَرَ عَلَى اللَّهِ وَصَلَ إِلَیْهِ؛(29) کسی که بر [اطاعت و ترک معاصی] خدا صبر کند، به او خواهد رسید.»
8. صبر و ظفر
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «بِالصَّبْرِ یُتَوَقَّعُ الْفَرَجُ وَ مَنْ یُدْمِنْ قَرْعَ الْبَابِ یَلِجْ؛(30) با صبر، انتظار گشایش میرود و کسی که بر کوبیدن دری مداومت کند، وارد میشود.»
در حدیثی دیگر فرمود: «أَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْکَرْب؛(31) پیروزی با صبر و گشایش با سختی است.»
9. راحتی دائمی
حضرت علی علیه السلام دربارة صفات متقین میفرماید: «صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَة؛(32) مدت کوتاهی را صبر کردند، به دنبال آن به راحت طولانی مدّت دست یافتند.»
صبر کن حافظ به سختی روز و شب عاقبت روزی بیابی کام را(33)
10. پاداش هزار شهید
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مَنِ ابْتُلِیَ مِنْ شِیعَتِنا فَصَبَرَ عَلَیْهِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِیدٍ؛(34) کسی از شیعیان که گرفتار شود، پس بر آن گرفتاری صبر کند، برای او اجر [و پاداش] هزار شهید خواهد بود.»
حکایت
«امّ عقیل» زن مسلمان و بادیهنشینی بود. روزی دو میهمان بر او وارد شدند. فرزند آن زن، همراه شتران در بادیه بود، در همان لحظه به او خبر دادند که شتر خشمگین، فرزندش را در چاهی انداخته و کشته است. زن با ایمان به کسی که خبر مرگ فرزند او را آورده بود، گفت: «از مرکب پیاده شو و در پذیرایی از میهمانان کمک کن!» گوسفند را به او داد تا آن را ذبح کند و سرانجام، غذا آماده شد. «ام عقیل» غذا را نزد میهمانان گذاشت. پس از صرف غذا نزد آنان رفت و گفت: «آیا در میان شما کسی هست که از قرآن به خوبی آگاهی داشته باشد؟ » یکی از حاضران گفت: «بله! من آگاهم.» زن گفت: «آیاتی از قرآن را برایم بخوان تا در برابر مرگِ فرزندم مایة تسلّی خاطر من شود.» او میگوید: «من،این آیات را برایِ آن زن خواندم «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِین...»؛ (35)«و به تحقیق شما را با ترس و گرسنگی و کمبود در اموال و جانها و فرزندانتان میآزماییم و صبر کنندگان را بشارت بده...» زن خداحافظی کرد. سپس رو به قبله ایستاد و چند رکعت نماز گذارد. سپس عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ فَعَلْتُ مَا أَمَرْتَنِی بِهِ فَاَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی؛ خداوندا! اوامرت را انجام دادم [و رشتة شکیبایی را رها نساختم]، تو هم آنچه را [از رحمت و صلوات] به من وعده دادهای بر من ارزانی دار!» سپس اضافه کرد: «اگر بنا بود در این جهان، کسی برای کسی بماند... .» یکی از حاضران میگوید: «من فکر کردم میخواهد بگوید که فرزندم برای من باقی میماند؛ اما چنین ادامه داد که پیامبر اسلام محمد صلی الله علیه وآله برای امّتش باقی میماند.» (36)
توسل
بر اثر لطمات و ضربات وارده بر بدن حضرت زهرا علیهاالسلام در جریان هجوم به خانه وحی، آن بانوی مکرّمه در بستر بیماری افتاد. در روزهای سخت بیماری آن بانو، زنان مهاجر و انصار به عیادتش آمدند و عرض کردند: «ای دختر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله! چگونه صبح کردی؟ با بیماری چه میکنی؟» حضرت زهرا علیهاالسلام پس از حمد خدا و درود بر پدرش فرمود: «أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیَاکُنَّ قَالِیَةً لِرِجَالِکُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ وَ خَطَلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاء...؛ (37) صبح کردم در حالی که به خدا سوگند دنیای شما را دوست نمیدارم و از مردان شما خشمناک و بیزارم؛ درون و بیرونشان را آزمودم و نامشان را از دهان خویش به دور افکندم، از آنچه کردهاند، ناخشنودم چه زشت است کندی شمشیرها و سستی و بازیچه بودن [مردانتان] پس از آن همه تلاشها. چه زشت است سر بر سنگ خارا زدن، و شکاف برداشتن نیزهها و فساد آرا و اندیشه و انحراف آرمان و انگیزهها... .»
زبان حال
جز غم کسی به خانه من سر نمیزند اینجا که مرغ شوق دگر پر نمیزند
در شهر خود غریبم و با درد آشنا در خانه غریب کسی سر نمیزند
من دختر پیامبر و زان همه یکی دم از سفارشات پیمبر نمیزند
میزد مرا مغیره و یک کس به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمیزند
بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت (آخر)، مادر، کسی مقابل دختر نمیزند
آری اینجا مادر را مقابل فرزندان زدند و در کربلا فرزندان و دختران را کنار جنازه بابا تازیانه زدند.
بابا!
سوی شام و کوفهام چه ظالمانه میبرند نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند
سیر تو را نمودهاند به نوک نی ستمگران نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند.
مجلس سوم: نیکی به پدر و مادر
احسان به پدر و مادر از حقوق انسانی است، نه فقط اسلامی؛ منتهی در اسلام، بهترین و بیشترین تأکید بر آن شده است و در قرآن در کنار توحید، احسان به والدین مطرح است؛ تا آنجا که حتی اگر آنان مسلمان هم نباشند باید به آنها احسان و احترام کرد. مقام و پست، نباید انسان را از احترام به والدین غافل کند. انسان در هر مقامی باشد باید پدر و مادر خویش را برتر از خود بداند و در مقابل آنها کرنش و تواضع کند. سفارش به احسانِ به پدر و مادر، متوجه فرزندان است؛ ولی به آنها توصیه نشده است که به فرزندان نیکی کنید؛ گویا عاطفه پدر و مادری برای این امر کافی است.
حدّ و مرزی در احسان به والدین وجود ندارد؛ همچون فقیر نیست که کمک تا زمان سیر شدن باشد و همچون جهاد نیست که تا رفع فتنه یا مثل روزه نیست که تا افطار باشد؛ بلکه حتی بعد از مرگ آنان نیز نباید آنها را فراموش کرد و تا زنده هستیم باید به والدین احسان کنیم.
فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «... بِرَّ الْوالِدَیْن وِقَایَةً مِنَ السَّخَط؛ نیکی به پدر و مادر را برای دوری از عذابش قرار داده است.»
قرآن مجید، رسول خدا صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام، دستورهایی درباره احسان به ایشان دارند که در هیچ کتاب و مذهبی همانند آن را نمیتوان یافت. اکنون به برخی از این آیات و روایات اشاره میشود:
1. بزرگ ترین توصیه
« وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاه وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»؛(38) «به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر زمین میگذارد. دوران حمل و از شیر گرفتنش سیماه است، تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ شود، میگوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی به جا آورم و کار شایستهای انجام دهم که از آن خشنود باشی و فرزندان مرا صالح قرار بده. من به سوی تو باز میگردم و توبه میکنم، و من از مسلمانانم.»
2. کم ترین اهانت ممنوع
«وَ قَضى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً»؛(39) «و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه یکی از آنها یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، (کمترین اهانتی به آنها روا مدار) و به آنها اف نگو و بر آنها فریاد مزن! و گفتار [لطیف و سنجیده و] بزرگوارانه به آنها بگو! و بالهای تواضع خویش را از محبّت و لطف در برابر آنان فرود آر! و بگو: پرورگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، آنان را مشمول رحمت قرار ده.»
در آیه فوق 7 دستور حیاتی و گرهگشا به فرزندان نسبت به والدین داده شده است که اگر فرزندان مراعات کنند، مشکل سالمندان و والدین حل خواهد شد.
ابی ولّاد حنّاط میگوید که از امام صادق علیه السلام درباره این آیه «وَ بِالْوَالِدَیْنِ اِحْسَاناً» پرسیدم و گفتم: «این نیکی چیست؟» حضرت فرمود: «نیکی این است که با آنان خوشرفتاری کنی و ایشان را وانداری که آنچه را به آن نیازمندند از تو درخواست کنند، اگرچه بینیاز هم باشند؛ مگر خداوند عزوجل نمیفرماید: «هرگز به نیکی نمیرسید؛ مگر از آنچه دوست میدارید، ببخشید.» (40) سپس فرمود: «و امّا این آیه که فرمود: «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما...»؛ (41) «... یعنی اگر تو را زدند بگو خدا شما را بیامرزد که این سخن بزرگوارانه از سوی توست و سخن کریمانه است که قرآن بدان امر میکند.» و فرمود: «معنای «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّل...» این است که نگاهت را جز به مهر و دلسوزی به آنان ندوز، صدایت را بالا نبر، دستت را بالاتر از دستشان نبر و از آنان پیش نیفت.» (42)
خدا را پرست و پدر را ستای ولی جان به قربان مادر نمای(43)
3. احسان در کنار توحید
در آیات متعددی از قرآن، در کنار امر به توحید و نهی از شرک، امر به احسان والدین شده است؛ از جمله آیهای که گذشت(44) و آیات ذیل:
یک ـ «قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا»(45)؛ «بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید.»
دوـ «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا»؛(46) «و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر، نیکی کنید.»
سه ـ «وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا»؛(47) «و [به یاد آورید] زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید، و به پدر و مادر [و نزدیکان] احسان کنید.»
4. غضب خد ادر غضب پدر
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «رضا اللهِ فی رِضا الْوالِدِ وَ سَخَطُ الله فی سَخَطِهِ؛(48) رضای خدا در رضای پدر است و غضب خدا در خشم او.»
نبایست کردن خلاف پدر که آخر پشیمانی آرد به بر(49)
5. ذلت و خواری
امام هادی علیه السلام فرمود: «الْعُقُوقُ یُعَقِّبُ الْقِلَّةَ وَ یُؤَدِّی إِلَى الذِّلَّةِ؛(50) ترک احسان به پدر و مادر، سبب تنهایی و منتهی به خواری میشود.»
6. شقاوت عاق والدین
حضرت صادق علیه السلام: «عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ مِنَ الْکَبَائِرِ لِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْعَاقَّ عَصِیّاً شَقِیّاً؛ ترک احسان به پدر و مادر از گناهان کبیره است؛ چون خداوند عاق والدین را معصیّت کار و شقی قرار داده است.»
نیکی به مادر بیشتر
نکته پایانی در این باب، این است که باید به مادر بیشتر نیکی کرد. امام صادق فرمود: «مردی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! به چه کسی نیکی کنم؟» «قَالَ: أُمَّکَ، قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمَّکَ، قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: أُمَّکَ، قَالَ ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ أَبَاک؛ فرمود: به مادرت. گفت: سپس به چه کسی؟ فرمود: مادرت. [باز] گفت: آنگاه به چه کسی؟ فرمود: مادرت. [باز] گفت: سپس به چه کسی؟ فرمود: پدرت.» (51)
سر ز مادر مکش که تاج شرف گردی از راه مادران باشد
خاک شو زیر پای او که بهشت در قدمگاه مادران باشد(52)
حق مادر
مردی مشغول طواف خانه خدا بود و مادرش را نیز بر دوش گرفته بود و طواف میداد. در همان حال، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را دید. از آن حضرت پرسید: «آیا با این کار، حق مادرم را انجام دادهام؟» آن حضرت فرمود: «خیر. تو حتّی با این کار، جبران یکی از نالههای او را (به هنگام وضع حمل) نکردهای.» (53)
توسل
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به علی علیه السلام وصیت کرد: «یَا عَلِی ... أَنْتَ أَوْلَى بِی مِنْ غَیْرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِیَ السَّلَامَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة؛(54) ای علی! ... تو از دیگران بر من سزاوارتری. حنوط و غسل و کفن مرا در شب انجام بده و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و به هیچ کس اطلاع مده. تو را به خدا میسپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود میفرستم.»
دل غریب من از گردش زمانه گرفت به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
شبانه بغض گلوگیر من کنار بقیع شکست و چشم زدل اشک دانهدانه گرفت
کنار پنجرهها چشم پراشکم سراغ قبر بینام و بینشانه گرفت
نشان شعله و دودِ سرای زهرا را توان هنوز زدیوار و بام خانه گرفت؟
مصیبتی است علی را پیش چشمان عدو امید دلش را به تازیانه گرفت
فراق فاطمه بوتراب باور کرد شبی که چوبة تابوت او به شانه گرفت
امام علی علیه السلام طبق وصیّت حضرت زهرا علیهاالسلام شبانه بدن او را غسل داد و کفن کرد و در محل نامعلومی(55) به خاک سپرد. در لحظه دفن، دو دست، شبیه دستهای پیامبر صلی الله علیه وآله از قبر بیرون آمد و جنازه را تحویل گرفت. آنگاه علی علیه السلام به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله رو کرد و عرضه داشت: «... سلام بر تو و دخترت! سلام وداع. اگر باز گردم، نه از روی ملال و خسته شدن و اگر بمانم، نه از بدگمانی به وعدههای الهی به صابران است. شکیبایی زیباتر است.» (56) آنگاه این اشعار را انشاء کرد:
«لِکُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَیْنِ فُرْقَةٌ و کُلُّ الذی دُونَ الْمَماتِ قَلیلٌ
وَ إِنَّ افْتِقَادِی فَاطِماً بَعْدَ أَحْمَدُ دَلِیلٌ عَلَى أَنْ لَا یَدُومَ خَلِیلٌ(57)
برای اجتماع هر دو دوستی جدایی است و تمام جداییها غیر از مرگ کم (و قابل تحمل) است و به راستی از دست دادن فاطمه بعد از احمد، دلیلی است بر این که دوستی دوام ندارد.»
خدا حافظ، همه بود و نبودم خدا حافظ، گل یاس کبودم
ببوس از جانب من روی محسن رسان بر خدمت بابا درودم
مجلس چهارم: صلة ارحام
حقوق، دارای مراتبی است: اوّل، حق خداوند و سپس والدین و بعد، خویشاوندان که باید با آنها رابطه داشت؛ اگرچه در حدّ نوشاندن آب و رساندن سلام. صله رحم آثار بسیاری دارد؛ همچون زیاد شدن عمر، آسان شدن حساب و روز قیامت، تزکیه عمل و ... و ترک آن نیز، آثار زیانباری دارد؛ همچون: ملعون شدن نزد خداوند و استشمام نکردن بوی بهشت.
زخویشان هر کسی ببرید پیوند به تیشه ریشه و پیوند خود کند
بمال خویش باید مرد عاقل نماید قوم و خویش خویش خوشدل
از آنان خوش نماید، میهمانی کند از جان و از دل میزبانی
که آنها هم زجان گردند یارش به هر پیشآمدی تیمار خوارش
باید با خویشان ارتباط داشت؛ هر چند از نیکان نباشد. در قرآن کریم، آیات فراوانی در این باره آمده است که به نمونههایی اشاره میشود:
1. نشانه عاقبت به خیری
«الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِساب ... أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّار»؛ «آنها که به عهد الهی وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند و آنها که پیوندهایی را برقرار میدارند که خدا به برقراری آن، دستور داده است؛ و از پروردگارشان میترسند و از بدی حساب (روز قیامت) بیم دارند ...، پایان نیک سرای دیگر، از آن آنهاست.»
2. ملعون در سه جای قرآن
امام صادق علیه السلام از پدرش نقل کرده است که فرمود: «پدرم علی بن الحسین علیهما السلام به من فرمود که به پنج کس توجّه نکن و با آنان رفیق مشو: دروغگو، فاسق، بخیل، احمق و کسی که قطع رحم میکند که او را در کتاب خداوند در سه جا لعن شده یافتم؛ خداوند فرمود: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُم»؛(58) وَ قالَ اللهُ عَزَوَجَلَّ: «الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»؛(59) وَ قَالَ فِی الْبَقَرَةِ: «الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ»؛(60) «پس [ای منافقان!] آیا امید بستید که چون از خدا برگشتید [و یا سرپرست مردم شدید] در روی زمین فساد کنید و خویشاوندیهای خود را از هم بگسلید؟ اینان همان کسانی هستند که خدا آنان را لعنت کرده و گوش [دل] ایشان را ناشنوا و چشمهایشان را نابینا کرده است» و خدای عزیز و جلیل فرمود: [فاسقان،] کسانی هستند که پیمان خدا را پس از محکم ساختن آن میشکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع، و در روی زمین فساد میکنند. برای اینان است لَعنَت [خدا و دوری از رحمت او] و برای آنان، جایگاه بدی است.» و در سوره بقره فرمود: «[فاسقان،] کسانی هستند که پیمان خدا را پس از محکم ساختن آن میشکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع، و در روی زمین فساد میکنند. اینها زیانکاراناند.» (61)
در روایات نیز آثار نیک صله رحم و زیانهای قطع رحم بیان شده است.
حضرت زهرا علیهاالسلام از بین این آثار، به دو نمونه اشاره کرده است؛ آنجا که فرموده است:
«... وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْسَأَةً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ؛(62) [خداوند] صله رحم را، باعث تأخیر مرگ و فزونی عددی [خویشاوندان] قرار داده است.»
در روایات بسیاری اشاره شده است که صله رحم عامل تأخیر مرگ و مردن است.
امام حسین علیه السلام فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ فِی أَجَلِهِ وَ یَزْدادَ فِی رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ؛(63)کسی که دوست دارد مرگش به تأخیر افتد و رزقش افزوده شود، پس با رحمش ارتباط داشته باشد.»
گاه، همین معنا به صورت افزایش عمر بیان شده است که تعبیر روشنتر از تأخیر مرگ است.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مَا نَعْلَمُ شَیْئاً یَزِیدُ فِی الْعُمُرِ إِلَّا صِلَةَ الرَّحِمِ حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ یَکُونُ أَجَلُهُ ثَلَاثَ سِنِینَ فَیَکُونُ وَصُولًا لِلرَّحِمِ فَیَزِیدُ اللَّهُ فِی عُمُرِهِ ثَلَاثِینَ سَنَةً وَیَکوُنُ اَجَلُهُ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِینَ سَنَةً فَیَکُونُ قَاطِعاً لِلرَّحِمِ فَیَنْقُصُهُ اللَّهُ ثَلَاثِینَ سَنَةً وَ یَجْعَلُ أَجَلَهُ إِلَى ثَلَاثِ سِنِینَ؛(64) چیزی سراغ نداریم که به مانند صله رحم، عمر را افزونی بخشد تا آنجا که اجل شخص، سه سال دیگر است؛ پس بسیار صله رحم میکند و خداوند بر عمر او سی سال میافزاید و اجلش میشود سی و سه سال. و اگر قطع رابطه با رحم کند، خداوند، سی سال عمر او را کم میکند و اجل او را در [ظرف] سه سال قرار میدهد.»
توسل
فردای آن شب که حضرت فاطمه علیهاالسلام دفن شد، چهل قبر جدید در بقیع به چشم میخورد. مسلمانان، وقتی این صحنه را دیدند و قبر آن بانو در میان آن قبور مشخص نبود، ضجّه سر دادند. آنان، یکدیگر را ملامت کردند و گفتند: «فقط یک دختر از پیامبر باقی مانده بود که از دنیا رفت و دفن شد و ما در مراسم تشییع و نماز او حضور نیافتیم.»
سلطه گران گفتند: «از زنان مسلمان، عدّهای بیایند و این قبور را نبش کنند تا بدن فاطمه را بیابند تا بر آن نماز گزاریم و قبر او را زیارت کنیم.»
این خبر به امیرمؤمنان علیه السلام رسید. او غضبناک بیرون آمد. چشمانش سرخ و رگهای گردنش برآمده بود و قبایی زرد رنگ ـ که در مواقع سختی میپوشیدـ بر تن داشت و بر شمشیر خود، ذوالفقار، تکیه زنان به سمت بقیع آمد. شخصی به سوی مردم رفت و گفت: این علی است که میآید و سوگند میخورد که اگر سنگی از این قبور برداشته شود، با شمشیر پاسخ خواهد داد. عمر و تعدادی از اصحابش گفتند: یا اباالحسن! سوگند به خدا! قبر فاطمه را نبش میکنیم و بر او نماز میگزاریم.
علی علیه السلام لباس او را گرفت و بر زمین زد و فرمود: «یَا ابْنَ السَّوْدَاءِ أَمَّا حَقِّی فَقَدْ تَرَکْتُهُ مَخَافَةَ أَنْ یَرْتَدَّ النَّاسُ عَنْ دِینِهِمْ وَ أَمَّا قَبْرُ فَاطِمَةَ فَوَ الَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ لَئِنْ رُمْتَ وَ أَصْحَابُکَ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ لَأَسْقِیَنَّ الْأَرْضَ مِنْ دِمَائِکُمْ فَإِنْ شِئْتَ فَاعْرِضْ یَا عُمَرُ؛(65)یابن السوداء! امّا حق خودم، از بیم ارتداد مردم از آن گذشتم؛ امّا قبر فاطمه، سوگند به آن کس که جانم به دست اوست! اگر تو و اصحابت متعرض این قبور شوید، زمین را از خونتان سیراب میکنم، ای عمر! اگر میخواهی اقدام کن.»
ابوبکر جلو آمد و گفت: ای اباالحسن! به حق رسول خدا و به حقّ کسی که روی عرش است! از او دست بردار که ما هرگز کاری انجام ندهیم که تو را ناخوش آید. علی علیه السلام او را رها کرد و مردم متفرق شدند و دیگر باز نگشتند. جملة «یَتَوَکَّأُ عَلَى سَیْفِه...؛ بر عصایش تکیه میکرد» نشان میدهد که داغ زهرا آن قدر اثر گذاشته بود که حضرت بسان انسان سالخوردهای، تکیه زنان به شمشیر میآمد.
زبان حال حضرت علی علیه السلام
مدینه گریه کن با من که زهرا رفته از دستم غریب و بیکس و تنها درون خانه بنشستم
غریبی مرا مردم همه با چشم خود دیدند میان شعله آتش گُلم را با لگد چیدند
صدای ناله زهرا زپشت در شنیدم من خدا داند که از زینب خجالت میکشیدم من
پی نوشت :
(1) بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، دار احیاءالتراث العربی، بیروت، دوم، 1403 ق، ج43، ص158.
(2) همان، ج28، ص205.
(3) احتجاج، طبرسی، ص106.
(4) بحارالانوار، ج 43، ص158.
(5) عدل الهی، مرتضی مطهری، صدرا، قم، 1357 ش، چاپ دهم، ص62.
(6) یونس/47.
(7) مائده/8.
(8) غرر الحکم، عبدالواحد آمدی، مکتب الاعلام، قم، شماره 1697، 1366 ش، ج1، ص37،
(9) کافی، کلینی، دار الصعب، بیروت، چهارم، 1401 ق، ج2، ص146، ح11.
(10) جامع الاخبار، تاج الدین الشعیری، دار الرضی، قم، 1405ق، ج1، ص154 و بحارالانوار، ج72، ص352.
(11) وسائل الشیعه، حر عاملی، آل البیت، ج28، ص262.
(12) میزان الحکمة، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ج10، ص707
(13) غرر الحکم، ج1، ص 339.
(14) هزار و یک حکایت تاریخی، ص 196.
(15) دلائل الامامة، طبری، منشورات الرضی، قم، ص30؛ عوالم العلوم، بحرانی، مدرسة الامام المهدی علیه السلام، قم، ج11، ص467؛ احتجاج، ج1، ص108 و امالی، صدوق، ج1، ص384.
(16) بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1404 ق، ج45، ص133، باب 39.
(17) بحار الانوار، ج43، ص158.
(18) آل عمران/146.
(19) انفال /46.
(20) الاعراف/136 و 137.
(21) حافظ.
(22) السجدة/24.
(23) مولوی.
(24) بقره/155 ـ157.
(25) کافی، ج2، ص87، ح1.
(26) بحار الانوار، ج79، ص137، باب 18 و مستدرک، ج2، ص425.
(27) غرر الحکم، ص283، ش6317 و منتخب میزان الحکمة، ص287.
(28) حافظ.
(29) بحارالانوار، همان، ج71، ص95، ح60.
(30) همان، ج71، ص96، ح61.
(31) همان، ج77، ص88، ح2.
(32) نهجالبلاغه، ترجمه دشتی، 193، ص402.
(33) حافظ.
(34) التمحیص، ص59، ح125 به نقل از منتخب میزان الحکمه، ص288 و کافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیّه، 1365 ش، ج1، ص352.
(35) ادامه آیه و ترجمه آن، پیشتر گذشت.
(36) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1370 ش، ج1، ص534 و 535.
(37) بحارالأنوار، همان، ج43، ص159؛ احتجاج، ج1، ص108 و امالی، صدوق، ج1، ص384.
(38) احقاف/15.
(39) اسراء / 23 و 24.
(40) آل عمران/92.
(41) اسراء/23.
(42) کافی، همان، ج2، ص158، ح1.
(43) ملک الشعرای بهار.
(44) اسراء/23.
(45) انعام/ 151.
(46) نساء/36.
(47) بقره/83.
(48) مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، آل البیت، قم، 1408، ج15، ص176 و الترغیب و الترهیب، ج3ف ص314، ح1، به نقل از: منتخب میزان الحکمة، ص551.
(49) فردوسی.
(50) مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج15، ص195 و بحار الانوار، ج74، ص84، ح95.
(51) اصول کافی، ج2، ص159، ح9.
(52) جامی.
(53) تفسیر نمونه، ج 12، ص78.
(54) بحار الانوار، ج43، ص214؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، دار احیاء التراث، بیروت، ج13، ص311 و دلائل الامامه، طبری، ص42.
(55) خانه خود حضرت علی، روضه پیامبر صلی الله علیه وآله و یا بقیع.
(56) اصول کافی، کلینی، مکتبة الصدوق، تهران، ص458، ح3.
(57) امالی، صدوق، موسسة البعثة، قم، ص580، مجلس 74، ح797 و الموفقیات، 193، ح106.
(58) محمد/22.
(59) بقره/25.
(60) بقره/ 27.
(61) کافی، ج2، ص641.
(62) بحار، ج74، ص94، ح23.
(63) همان، ص91، ح15.
(64) کافی، ج2، ص152.
(65) دلائل الامامه، ابی جعفر محمد بن جریر طبری، منشورات المطبعة الحیدریّة، نجف، 1369 ق، 1949 م، ص47 و شبیه آن در: بحار الانوار، ج43، ص205؛ ر.ک: قصّه هجرت، نظری منفرد، انتشارات سرور، قم، اول، 1383 ش، ص283 و 284.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 116.