حکمت 115 نهج البلاغه : ضرورت شناخت دنيا

حکمت 115 نهج البلاغه : ضرورت شناخت دنيا

متن اصلی حکمت 115 نهج البلاغه

موضوع حکمت 115 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 115 نهج البلاغه

115 وَ قَالَ عليه السلام مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا وَ السُّمُّ النَّاقِعُ فِي جَوْفِهَا يَهْوِي إِلَيْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ وَ يَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ

موضوع حکمت 115 نهج البلاغه

ضرورت شناخت دنيا

(اخلاقى، تربيتى)

ترجمه مرحوم فیض

115- امام عليه السّلام (در باره دنيا) فرموده است

1- داستان دنيا چون داستان مار است كه دست بر آن بكشى نرم و در اندرونش زهر كشنده است، فريب خورده نادان بطرف آن مى رود، و خردمند پايان بين از آن دورى مى گزيند.

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1142)

ترجمه مرحوم شهیدی

119 [و فرمود:] دنيا همچون مار است سودن آن نرم و هموار، و درون آن زهر مرگبار. فريفته نادان دوستى آن پذيرد، و خردمند دانا از آن دورى گيرد.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 381)

شرح ابن میثم

110- و قال عليه السّلام:

مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا- وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِي جَوْفِهَا- يَهْوِي إِلَيْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ وَ يَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ

المعنى

مثّل الدنيا بالحيّة، و وجه التمثيل قوله: ليّن مسها. إلى آخره. و ذلك أنّ الدنيا لذيذ المتناول سهلة في عين الناظر إليها مع أنّ فيما يشتهيه منها و يتناوله الشقاوة الاخرويّة و العذاب الأليم. فيهوى إليها الجاهل بما فيها من سوء العاقبة و يحذرها العاقل العارف بها كما أنّ الحيّة ليّن مسّها حسن منظرها يحسبها الجاهل سوارا من ذهب أو فضّة يهوى إليها لغرّته بما فيها من سمّ و يحذرها من يعرفه.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 304 و 305)

ترجمه شرح ابن میثم

110- امام (ع) فرمود:

مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا- وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِي جَوْفِهَا- يَهْوِي إِلَيْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ وَ يَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ

ترجمه

«مثل دنيا مثل آن مارى است كه هنگام دست كشيدن نرم، ولى زهر درون آن كشنده است، شخص مغرور نادان به سمت آن ميل مى كند، امّا عاقل دورانديش از آن دورى مى جويد».

شرح

امام (ع) دنيا را همانند مارى دانسته است، جهت تشبيه، عبارت: ليّن مسّها... است. توضيح آن كه دنيا در نظر بيننده، طعمه اى لذيذ و دسترسى بدان سهل است، در حالى كه دلبستگى بدان و دستيازى بر آن باعث بدبختى اخروى و عذاب دردناك است، بنا بر اين شخص ناآگاه از سرانجام بد آن به طرف آن مى رود، و شخص خردمند آگاه از حال دنيا از آن دورى مى كند، از آنجا كه دست ماليدن بر مار ملايم و جلوه آن نيكوست، نادان آن را النگويى از طلا و نقره تصور مى كند و به دليل ناآگاهى از زهر درون مار، به سمت او مى رود، ولى آن كه مار را مى شناسد از آن دورى مى جويد.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 515 و 516)

شرح مرحوم مغنیه

118- مثل الدّنيا كمثل الحيّة ليّن مسّها و السّمّ النّاقع في جوفها. يهوي إليها الغرّ الجاهل و يحذرها ذو اللّبّ العاقل.

المعنى

ذم الإمام للدنيا لا نهاية له.. فهي فناء و بلاء، و مصاب و عذاب، و حية ورزية.. الى آخر ما تقدم و تكرر. و مما قيل فيها: اذا أردت أن تعرف الدنيا فانظر عند من هي.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 291)

شرح شیخ عباس قمی

276- مثل الدّنيا كمثل الحيّة ليّن مسّها، و السّمّ النّاقع في جوفها، يهوي إليها الغرّ الجاهل، و يحذرها ذو اللّبّ العاقل. قد أخذ أبو العتاهية هذا المعنى فقال:

إنّما الدهر أرقم ليّن المسّ و في نابه السّقام العقام

( شرح حکم نهج البلاغه شیخ عباس قمی، ص217)

شرح منهاج البراعة خویی

الخامسة عشرة بعد المائة من حكمه عليه السّلام

(115) و قال عليه السّلام: مثل الدّنيا كمثل الحيّة، ليّن مسّها و السّمّ النّاقع في جوفها، يهوي إليها الغرّ الجاهل، و يحذرها ذو اللبّ العاقل.

اللغة

و (سمّ ناقع) أي بالغ و قيل: قاتل- مجمع البحرين.

الاعراب

مثل الدّنيا، مبتدأ، و كمثل، ظرف مستقرّ خبره، ليّن مسّها، خبر مبتدأ محذوف أي هي ليّن مسّها، و السمّ الناقع في جوفها، مبتدأ و خبر هو الظرفية و الجملة حال عن ضمير الدّنيا، و جملة ليّن مسّها بحكم عطف البيان عن الجملة السابقة متّصلة بها معنى، فلذا ترك العاطف بينهما.

المعنى

كلامه هذا بليغ في تمثل الدّنيا على أبشع صورة، و أضرّ سيرة، حيث إنها حيّة فما أوحشها و أخبثها، و لا يرغب في التقرّب إليها إلّا بمجرّد المسّ من وراء جلدها اللّين إذا كان اللّامس أعمى لا يراها بنكرانها و وحشيتها، فاذا لا يقربها إلّا الأعمى بالعين أو القلب بحيث جعل على بصره غشاوة التعامي عن درك الحقيقة، و يحذر عنه العاقل اللّبيب كلّ الحذر لأنّه يدرك أنّ التقرّب منها انتحار بالعيان.

الترجمة

فرمود: دنيا ماننده ماريست كه نرم سايش است و درونش آگنده از زهر قاتل، تنها گول نادانش خواستار است، و خردمند دلدار از آن گريزانست.

  • دنيا چه مار گرزه كه نرم است سايشش اما ز زهر كين بود آكنده باطنش
  • نادان گول را هوسش در سر است و بسدلدار با خرد بحذر از كشاكشش

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص181و182)

شرح لاهیجی

(141) و قال (- ع- ) مثل الدّنيا كمثل الحيّة ليّن مسّها و السّمّ النّاقع فى جوفها يهوى اليها الغرّ الجاهل و يحذرها ذو اللّبّ العاقل يعنى و گفت (- ع- ) كه حال عجيبه دنيا مثل حال غريبه ما راست كه نرمست محلّ مسح كردن او و حال آن كه زهر قاتل مهلك در اندرون او است فرو ميايد بسوى او فريب خورده نادان و حذر ميكند از او صاحب عقل دانا

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 303)

شرح ابن ابی الحدید

115: مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا- وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِي جَوْفِهَا- يَهْوِي إِلَيْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ وَ يَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ قد تقدم القول في الدنيا مرارا- و قد أخذ أبو العتاهية هذا المعنى فقال- إنما الدهر أرقم لين المس و في نابه السقام العقام

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 18 ، صفحه ى 284)

شرح نهج البلاغه منظوم

[117] و قال عليه السّلام:

مثل الدّنيا كمثل الحيّة ليّن مسّها و السّمّ النّاقع فى جوفها، يهوى إليها الغرّ الجاهل، و يحذرها ذو اللّبّ العاقل.

ترجمه

جهان را حال بدان كرزه مارى مانند است كه جاى دست ماليدن بر آن (بدنش) نرم، و درونش از زهر كشنده آكنده است، نادان مغرور آن خواهان، و داراى هوش و خرد از آن گريزان است.

نظم

  • جهان را حال همچون كز ره ماريستبرون نرم و درون پر زهر كاريست
  • ورا نادان مغرور است خواهانخردمند است ليك از آن گريزان
  • چه اشخاصى كه اين افعى گزيده بدم اين اژدها بس كس كشيده
  • برونش پرفريب از خطّ و خال استدرون پر زهر و بر جان زان ملال است
  • از اين شوهر فكن زن باش تن زن بكش اين مار را مانند بهمن
  • از اين مام سپيد ابرو بكن دلوز اين فرزند كش پيوند بگسل
  • چه خواهى زين جهان پيچ در پيچ كه غير از غم نباشد حاصلش هيچ
  • ببين تا چند و تا كى بهر هيچتدهد چرخ ستمگر پيچ پيچت
  • اگر عيشى است صد تيمار دارد دگر برگ گلى صد خار دارد
  • گر انسان شب بدان در بزم سور است سحر، همسر بمار و مور گور است
  • همان گردى كه با هر گردبادى استسردار او مغز كيقبادى است
  • هنوز آيد صدا از باره طوس كه اين خشت است مغز فرق كاوس
  • دو دست پور دستان را به بستندطلسم از جسم روئين تن گسستند
  • اجل كتفين ذو الاكتاف ماليد ببازوهاى بهمن مار پيچيد
  • كمانداريست اين گردون بى پيركه ز ابر تركشش بارد همى تير
  • چو زهر غم بخومان جهان داد كجا ما و تو را خواهد امان داد

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص142و143)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

حکمت 306 نهج البلاغه : روش برخورد با متجاوز

حکمت 306 نهج البلاغه موضوع "روش برخورد با متجاوز" را بیان می کند.
No image

حکمت 74 نهج البلاغه : دنيا شناسى

حکمت 74 نهج البلاغه به موضوع "دنيا شناسى" می پردازد.
No image

حکمت 436 نهج البلاغه : ارزش تداوم کار

حکمت 436 نهج البلاغه به موضوع "ارزش تداوم کار" اشاره می کند.
No image

حکمت 61 نهج البلاغه : غفلت دنيا پرستان

حکمت 61 نهج البلاغه موضوع "غفلت دنيا پرستان" را بررسی می کند.
No image

حکمت 420 نهج البلاغه : شناخت روز عید

حکمت 420 نهج البلاغه به موضوع "شناخت روز عید" اشاره می کند.
Powered by TayaCMS