از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است:
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُحَذِّرُكُمُ الدُّنْيَا فَإِنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ وَ تَحَبَّبَتْ بِالْعَاجِلَةِ وَ رَاقَتْ بِالْقَلِيلِ وَ تَحَلَّتْ بِالْآمَالِ وَ تَزَيَّنَتْ بِالْغُرُورِ لَا تَدُومُ حَبْرَتُهَا وَ لَا تُؤْمَنُ فَجْعَتُهَا
لغات
حبرة: شادى
ترجمه
«أمّا بعد، شما را از دنيا بر حذر مى دارم، زيرا ظاهرش شيرين و سبز و خرّم است. شهوات و خواستنيها آن را در ميان گرفته، و با متاع كم دوامش اظهار دوستى، و با مايه اندكش جلوه گرى و خودنمايى مى كند، آرزوها را زيور خويش ساخته، و با فريب و غرور، آرايش كرده است، شادى و نعمت آن پايدار نيست، و از درد و رنجش ايمن نمى توان بود
شرح
بايد دانست كه اساس اين خطبه بر پرهيز دادن مردم از دنياست، و امام (ع) با ذكر نقايص آن، مردم را از بديها و تباهيهاى آن بر حذر مى دارد، و در آن چند نكته است:
1 واژه حلاوت (شيرينى) و خضرت (سبزى) را كه به حسّ ذايقه و باصره تعلّق دارد، براى هر چه نفس از آن شكفته مى شود و لذّت مى برد، استعاره فرموده است،
و جهت تشبيه اين است كه چشيدن شيرينى و ديدن سبزه مانند ديگر چيزهاى لذيذ، مطبوع و لذّت بخش است. و اين كه تنها به لذّت حاصل از اين دو حسّ اشاره فرموده براى اين است كه لذّتى كه از طريق اين دو حسّ به دست مى آيد در مقايسه با ديگر حواسّ بيشتر، و به وسيله آنها التذاذ نفس زيادتر است.
2 دنيا را چنين توصيف فرموده است كه در لابلاى شهوتها قرار گرفته و محفوف به آنهاست،
و نيز در حديث آمده است كه: حفّت الجنّة بالمكاره، و حفّت النّار بالشّهوات، يعنى بهشت، در ميان ناگواريها، و آتش در درون شهوتها قرار داده شده است، برخى از اصحاب تأويل گفته اند: اين حديث هشدارى است بر اين كه آتش، همين دنياست، و محبّت آن پس از جدايى از دنيا عذاب آن است، من در پاسخ اين توجيه مى گويم كه: چنين معنايى از گفتار امام (ع) فهميده نمى شود، ليكن در حديث مذكور ممكن است مراد، آتش غير محسوس باشد كه در اين صورت، قريب به گفتار اين گروه خواهد بود، و هم امكان دارد كه منظور همين آتش محسوس باشد، و بنا بر هر دو فرض كوشش در ارضاى تمايلات و شهوات، و تلاش براى كسب لذّات موجب دخول در آتش، و استفاده از آنها در حدّ متعادل و شايسته موجب خروج و رهايى از آن خواهد بود، و چون مانند اين است كه شهوتها و رغبتها دنيا را از هر سو در ميان گرفته و آن را احاطه كرده اند و جز از طريق شهوات، راهى به سوى آن نيست، محفوف به شهوات گفته شده است، منظور از عاجله در جمله تحبّبت بالعاجلة لذّات موجودى است كه به سبب آنها، دلها به دنيا مايل مى شود و دوستى آن را پيدا مى كند، از اين رو به زنى كه به مال و جمال خود، اظهار دوستى و دلربايى مى كند تشبيه، و واژه تحبّب براى آن استعاره شده است، جمله راقت بالقليل نيز همين مفاد را دارد، يعنى با مايه اندك خود، كه در برابر كالاى آخرت چه از حيث كميّت و چه كيفيّت بسيار ناچيز است، خودنمايى و دلارايى مى كند، و به همين معناست آنچه در باره آراستگى دنيا به زيور آرزوهاى دروغ و پوچ فرموده كه همه در واقع باطل و بيهوده بوده و اگر غفلت از سرانجام آنها در ميان نبود، اين آمال و آرزوها در چشم خواستاران دنيا جلوه اى نداشت.
|