غرّارة ضرّارة حائلة زائلة نافذة بائدة اكّالة غوّالة
يعنى فريبنده است ضرر رساننده است مانع شونده اخرتست نيست شونده است باخر رسنده است هلاك شونده است خورنده است هلاك كننده است
لا تعدوا اذا تناهت الى امنيّة اهل الرّغبة فيها و الرّضا بها ان تكون كما قال اللّه سبحانه إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ
يعنى تجاوز نمى كند دنيا هر آن زمانى كه رسيد بنهايت آرزوى اهل رغبت در او و رضاء باو از اين كه باشد مثل آن حالتى كه خداى سبحانه گفته است كه مثل آبى است كه ما او را از جانب اسمان ببارانيم پس ممزوج گردانيم بسبب او گياه زمين را پس صبح كند ان گياه در حالتى كه خشك و ريزه شده باشد پراكنده سازد او را بادها و باشد خداى (تعالى) بر هر چيز توانا يعنى تجاوز نمى كند حالت خرّمى دنيا از بودن مثل حالت گياه سبز و خرّم كه روئيده مى شود و باندك وقتى خشك و خاشاك مى گردد و خرمن هستى او بباد فنا مى رود
لم يكن امرء منها فى حبرة الّا اعقبته بعدها عبرة و لم يلق من سرّائها بطنا الّا منحته من ضرّائها ظهرا
يعنى نمى باشد مردى از دنيا در سرورى مگر اين كه در عقب در ايد او را بعد از آن سرور و خوشى اشك اندوهى و ملاقات نكند دنيا مردى را از خوشى خود باقبالى مگر اين كه عطا كند او را از شدّت و بدى خود ادبارى
و لم تطلّه فيها ديمة رخاء الّا هطلت عليه مزنة بلاء
يعنى و نبارد بمردى در دنيا باران وسعت و سلامتى مگر اين كه ببارد بر او بلائى
و حرىّ اذا اصبحت له متنصّرة ان تمسى له متنكّرة و ان جانب اعذوذب و احلولى امرّ منها جانب فاوبى
يعنى و سزاوار است مرد دنيا را كه هر آن زمانى كه صبح كند دنيا در حالتى كه يار و ياور او باشد از اين كه شب كند در حالتى كه دنيا منكر او و دشمن او باشد و اگر طرفى از دنيا خوشگوار سازنده و شيرين كننده باشد تلخ سازنده باشد طرف ديگر از آن دنيا و باو هلاكت اورنده باشد
لا ينال امرء من غضارتها رغبا الّا ارهقته من نوائبها تعبا و لا يمسى منها فى جناح امن الّا اصبح على قوادم خوف
يعنى نمى رسد مردى از وسعت و خوشى دنيا بمرادى مگر اين كه متحمّل مى سازد دنيا او را از مصائب و حوادث خود تعب و مشقّتى و بشب نرسد مردى از دنيا در بال امنيّتى در امنيّت سريعى مگر اين كه داخل صبح گردد در مقاديم بال خوفى يعنى با خوف سريع ترى
غرّارة غرور ما فيها فانية فان من عليها
يعنى فريب دهنده است دنيا عين فريبست آن چه در اوست نيست شونده است دنيا نيست مى گردد
|