کلید واژه ها: مرثیه خوانی بر حسین( علیه السلام)، انواع مصیبت، ولایت پذیری، سلم و حرب، وجاهت امام حسین(علیه السلامs )

ثواب گریه بر امام حسین(علیه السلام)

مرحوم مجلسی در جلد چهل و چهارم در باب «ثواب البکا» علی ابا عبدالله(علیه السلام) نقل کرده: امام سجاد(علیه السلام) به ابی اماره فرمودند: «یا ابا اماره، انشدنی فی الحسین بن علی(علیه السلام)»، برای من در مورد حسین بن علی(علیه السلام) اشعاری بخوان. ابی اماره می گوید: من اشعاری در مورد حسین بن علی(علیه السلام) خواندم و حضرت گریستند و من دوباره خواندم و حضرت به گریه خود ادامه دادند. من به خواندن شعر مشغول بودم تا اینکه صدای گریه از خانه هم شنیده می شد. بعد حضرت فرمودند: «فَأَبْكَى خَمْسِين»[1] یا ابا اماره کسی که درباره حسین بن علی(علیه السلام) شعری را بخواند بهشت برای اوست و کسی که درباره ی حسین بن علی(علیه السلام) شعر بخواند و دیگران را بگریاند ولو به تعداد سی نفر باشند بهشت برای اوست. باز فرمودند: آن کسی که برای حسین بن علی(علیه السلام) شعر بخواند و بیست نفر را بگریاند بهشت برای اوست و باز فرمودند: کسی که ده نفر را هم با شعر خواندن در مصیبت امام حسین(علیه السلام) بگریاند، بهشت بر او واجب است و کسی که شعر بخواند و یک نفر را بگریاند: «فَلَهُ الْجَنَّه»[2] بهشت برای اوست. حضرت فرمود: و بالاتر از این کسی که در مصیبت حسین بن علی(علیه السلام) شعر بخواند «فَتَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ»[3] و تباکی کند، و طالب این مصیبت زدگی باشد بهشت بر او واجب می شود.

ثواب مرثیه خوانی بر امام حسین(علیه السلام)

روایت داریم که زید شهام نقل می کند که در محضر امام صادق(علیه السلام) بودیم، جعفربن عثمان (یکی از شعرایی که در رثاء امام حسین(علیه السلام) شعر می گفت و مصیبت خوانی می کرد.) وارد شد حضرت او را نزدیک خود نشاندند و صدا کردند: یا جعفر، جواب داد «لَبَّيْكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ»[4] حضرت فرمودند: شنیده ام درباره ی امام حسین(علیه السلام) شعر می سرایی، خوب هم می سرایی؟ عرض کرد: بله، «لَبَّيْكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ»[5] حضرت فرمودند: «فَأَنْشَدَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ فَبَكَى وَ مَنْ حَوْلَه»[6] شعر بخوان. سپس حضرت و هر که دور و بر او بودند گریه کردند. «حَتَّى صَارَتِ الدُّمُوعُ عَلَى وَجْهِهِ وَ لِحْيَتِه»[7] اشک بر چهره و محاسن حضرت جاری شد و فرمودند: جعفر سوگند به خدا که ملائکه ی مقربین الهی در اینجا حاضر بودند و مصیبتی که تو خواندی می شنیدند و همچنان که ما گریه کردیم آن ها هم می گریستند و خدای متعال در همین لحظه بهشت را برای تو واجب کرد. «أَوْجَبَ اللَّهُ تَعَالَى لَكَ يَا جَعْفَرُ فِي سَاعَتِهِ الْجَنَّةَ بِأَسْرِهَا وَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ»[8] خدا همه ی گناهان تو را بر تو بخشید. بعد فرمود: می خواهی برای تو اضافه بر این بگویم؟ عرض کرد بفرمایید. حضرت فرمود: «مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ فِي الْحُسَيْنِ شِعْراً فَبَكَى وَ أَبْكَى بِهِ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ غَفَرَ لَهُ»[9] هیچ کسی نیست که درباره ی امام حسین(علیه السلام) شعر بسراید و خودش گریه کند و دیگران را بگریاند الا اینکه خدای متعال بهشت را بر او واجب می کند و گناهان او را می آمرزد. خدای متعال می فرماید: «خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً»[10] هر آنچه در زمین است همه را برای شما آفریدم. این برای شما آفریدن یعنی چه؟ اگر مسخر انسان نباشد که برای انسان نیست، وقتی می شود برای انسان که مسخر انسان باشد پس بهشت مسخر انسان است. لباس برای انسان است، انسان برای لباس نیست؛ یعنی لباس تابع انسان است و ارزشش به انسان است نه ارزش انسان به لباس. این غیر از تعبیری است که انسان را به بهشت می برند. درباره سلمان(سلام الله علیه) این تعبیر آمده که بهشت مشتاق سلمان(سلام الله علیه) است.

انواع مصیبت

مصیبت انواعی دارد. مصیبت می تواند از سر جزع و گلایه مندی نسبت به خدای متعال باشد و ممکن است از سر فقدان و از دست دادن امام حسین(علیه السلام) باشد که متناسب با معرفت انسان است. یا اینکه از سر محرومیت نصرت باشد که چرا از یاری کردن امام حسین(علیه السلام) محروم شده ایم و گاهی هم مصیبت، مصیبت در هتک معصوم(علیه السلام) است، نوع دیگر مصیبت فتنه ای است که بر معصوم(علیه السلام) وارده شده است، که این آخرین نوع از اعظم مصایب است و این مصیبت انعکاس مصیبت خود معصوم(علیه السلام) در روح شیعه ای است که فطرت او به فطرت معصوم(علیه السلام) گره خورده است و سرشت او از گل سرشت معصوم(علیه السلام) است. «إن شيعتنا منا خلقوا من فاضل طينتنا»[11] «وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»[12]

همه ی آن هایی که از امام حسین(علیه السلام) بهره می برند از این مهجوریت و فقدان متأثرند. این مصیبت زدگی چه ثمره ای دارد؟ این مصیبت زدگی امری است که از اولیاء مقرب مثل حضرت ابراهیم(علیه السلام) گرفته شده است. حضرت بواسطه ی این مصیبت زدگی تقرب به خدا پیدا می کردند. وقتی به خدا عرضه داشت که خدایا چرا این لیاقت را به من ندادی که فرزندم را قربانی کنم و در این مصیبتی که تو برای من مقرر فرموده بودی به ثوابی برسم ؟ خدای متعال روضه ی امام حسین(علیه السلام) را برای او خواندند و طوری این وجود نورانی متاثر شد که خدای متعال فرمود: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ»[13] ما این مصیبت زدگی را بجای آن مصیبت زدگی از تو پذیرفتیم و آن قربی را که تو در مصیبت زدگی بر اسماعیل دنبال می کردی آن قرب حاصل شدنی نیست الا در این مصیبت، حضرت ابراهیم خلیل(علیه السلام) با مصیبت زدگی امام حسین(علیه السلام) به قربی بالاتر از ذبح اسماعیل(علیه السلام) رسید.

گریه بر امام حسین(علیه السلام) گناهان را مانند برگ درخت می ریزد و این گریه وسیله ای است که امام حسین(علیه السلام) بوسیله ی آن لشکر بقیه الله(ارواحنا له الفداء) را شکل داده است. این مصیبت زدگی که از لعن اعداء و برائت اعداء تا شکل گیری سلم و حرب و ولایت و عهده داری و برائت و بیزاری و قرب و درگیری و جنگ پیش می رود و این ها حاصل فقراتی است که در زیارت مبارکه ی عاشورا آمده است.

بعد از سلام به حضرت، این جمله را به حضرت عرضه می داریم «يا أبا عبد الله لقد عظمت الرزية و جلت و عظمت المصيبة بك علينا و على جميع أهل الإسلام و جلت و عظمت مصيبتك في السماوات على جميع أهل السماوات»[14] حسین جان، مصیبت تو بسیار بزرگ بود. مصیبت تو بر ما و همه اهل اسلام و بر همه ی آسمان ها و اهل آسمان ها بزرگ بود. «فلعن الله أمة أسست أساس الظلم و الجور»[15] وقتی این حالت مصیبت زدگی در جان انسان شکل گرفت و عظمت مصیبت روح انسان را پر کرد... وقتی ادراک از این عظمت حاصل شد که این مصیبت چه مصیبتی است؛ یعنی فرق گذاشتیم بین همه ی کشته هایی که در عالم بوده ولو در راه حق و این کشته، وقتی این تفاوت در روح شکل گرفت عظمت این مصیبت مورد التفاط روح واقع شد بدنبال آن این لعن های بزرگ شکل می گیرد. نه لعن شمر و یزید که از این بالاتر این ها جزئی از این لعن هستند. «فلعن الله امه اسست اساس الظلم والجور علیکم اهل البیت علیهم السلام »[16] این روحی که به درک این مصیبت بزرگ رسیده، می فهمد که زمینه های این مصیبت بدست چه ارواح خبیثی آماده شده است. این تنها کار یزید و شمر و ابن زیاد نیست. آن ها توان ایجاد مصیبتی به این عظمت را نداشتند. این بنای شوم را گروهی بنیانگذاری کردند که درک این عظمت با آن بنیان ها را داشتند. «لعن الله امه اسست اساس الظلم والجور علیکم اهل البیت علیهم السلام »[17] خداوند لعنت کند آن هایی که بنای این ظلم و جور را بر شما اهل البیت(علیهم السلام) گذاشتند و خدا لعنت کند آن هایی که شما را از مقاماتی که خداوند برایتان مقرر کرده بود باز داشتند و شما را از مراتب و منازلی که خداوند متعال برای شما ترتیب داده بود کنار گذاشتند. «لعن الله امه قتلتکم»[18] خدا لعنت کند آن هایی را که شما را کشتند و خدا لعنت کند آن هایی را که زمینه ی این کشتار را فراهم کردند و خداوند لعنت کند آن هایی که تمکین در مقابل این کشتار کردند و این قتل را پذیرفتند. بعد برائت شروع می شود که من پیش شما از این ها، از طرفدارانشان، از دوستانشان، از شیعیانشان بری هستم. من خودم را از همه ی این ها جدا می کنم. این جداشدن و کندن با اتصال بسوی شما همراه است. «برئت الی الله و الیکم منهم»[19] برائت از آن ها بسوی خداوند متعال است. «یا اباعبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم»[20] این مصیبت زدگی، این درک از عظمت مصیبت تو حالت سلم و حرب، حالت سازش و درگیری، صلح و جنگی را در من شکل داده است که حول محور شماست. سلم من با کسی است که با شما سلم است و حرب و درگیری من با کسی است که با شما درگیر است.

سلم و حرب ناشی از مصیبت زدگی امام حسین(علیه السلام)

در دعای ندبه یک تعبیر در رابطه ی با امیرالمومنین(علیه السلام) از پیامبر(صلی الله وعلیه وآله وسلم) آمده که «سِلْمُكَ سِلْمِي وَ حَرْبُكَ حَرْبِي»[21] این منزلت رفیعی برای امیرالمومنین(علیه السلام) است. پیامبر(صلی الله وعلیه وآله وسلم) خطاب به امیرالمومنین(علیه السلام) می فرماید: علی جان سلم تو همان سلم من و حرب تو همان حرب من است. سلم و حرب بر محور ولایت و معصوم(علیه السلام) است. این سلم و حرب هم اثر آن مصیبت زدگی عظیمی است که در روح من پیدا شده است و درک از عظمت فاجعه ی که بر ولیّ خدا وارد شده است. هر که با شما در جنگ است با او در جنگم و هر که تسلیم شما هست من به همراه او تسلیم شما هستم. این طور هم نیست که با گذشت زمان از عمق این مصیبت زدگی بکاهد و سلم وحرب من را تغییر بدهد. این سلم و حرب تا دامنه قیامت اگر در قیامت هم جنگی باشد هست. بعد از اینجا لعن ها گسترده می شود. خدا همه ی آل زیاد و آل مروان و بنی امیه را لعنت کند. خدا پسر مرجانه را لعن کند، خدا عمر سعد را لعن کند. خدا شمر را لعن کند، خدا آن گروهی را لعن کند که اسب خود را زین کرده و لجام بر اسب خود زدند که به جنگ تو بیایند گرچه نجنگیده و شمشیر نکشیده باشند. «فاسئل الله الذی اکرم مقامک»[22] از خدایی که تو را بزرگ داشته و تو پیش او عزیزی می خواهم «ان یرزقنی طلب ثارک»[23] من را طالب خون تو قرار بدهد. من وارد میدان جنگ و درگیری با دشمنانت بشوم. در صفی که مع امام منصور من اهل بیت(محمد صلی الله علیه وآله وسلم) باشد. چون خدا او را نصرت کرده است می تواند انتقام خون تو را بگیرد. «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوما فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطانا»[24] آن کسی که مظلومانه کشته بشود، نا حق کشته شود ما برای ولیّ دم و صاحب خون او سیطره و حق قرار دادیم «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ»[25] و او نباید در قتل زیاده روی بکند.

امام صادق(علیه السلام)می فرماید: اگر او همه ی اهل زمین را هم بکشد اصراف نکرده است. «إِنَّهُ كانَ مَنْصُورا»[26] او از اول نصرت شده برای اینکار است. خدا از اول او را برای این کار آفریده است. از اول خلقت خدا او را برای اینکار یاری کرده و او را برای اینکار قرار داده است. «اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین(علیه السلام)»[27] خدایا مرا پیش خودت آبرومند به امام حسین(علیه السلام) قرار بده.

وجاهت به امام حسین(علیه السلام)

وجاهت به امام حسین(علیه السلام) یعنی چه؟ تعبیری که در زیارت جامعه است شاید این را معنا کند. «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُم»[28] خداوند متعال شما را انواری آفریده بود که گرداگرد عرش او زینت عرشش بودید. خداوند بر ما منت گذاشت و شما را برای هدایت ما در خانه هایی قرار داد که اجازه داده است نام و یاد او از آنجا رفعت بگیرد. «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا»[29] این درودی که ما برای شما می فرستیم این خواستی که خدا در ما قرار داده و این ولایتی که از شما به ما داده است این ولایت پذیری مایه ی پاکی خلقت ما و طهارت جان و تزکیه ی ماست. «فَكُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِينَ بِفَضْلِكُمْ وَ مَعْرُوفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ»[30] ما پیش خدا عنوانمان این است که شما را پذیرفته ایم. معنی وجاهت به امام حسین(علیه السلام) این است که آبروی امام حسین(علیه السلام) بیاید و ما را در بر بگیرد نه اینکه من جدا باشم و امام حسین(علیه السلام) آبرومند باشد و من هم جدا باشم و خدا مرا مکرم بدارد؛ یعنی وجاهت امام حسین(علیه السلام) به عنایت خداوند متعال ما را هم در بگیرد. پس این مصیبت زدگی بر امام حسین(علیه السلام) عالم را دو شقه کرده است. گروهی که مصیبت زده ی بر امام حسین(علیه السلام) هستند و گروهی که در نقطه مقابل اند و زیر بار این ولایت و مصیبت زدگی نیستند.

همه جنگ و صلح دارند. اما جنگ و صلحی که از سر مصیبت زدگی امام حسین(علیه السلام) بر می خیزد جنگ و صلح در راه آب و نان نیست. اسلام می خواهد انسان هایی را پرورش بدهد و انسان را به گشادگی و درجه ی از شرح صدر برساند که همه عالم را اگر به او بدهند خوشحال نشود و اگر همه ی عالم را از او بگیرند ناراحت نشود. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»[31] امام حسین(علیه السلام) در راه خدا خطر پذیری کرد و مظلوم کشته شد که این مظلومیت او جان هایی را جریحه دار می کند. این مصیبت زدگی در این هتک و جسارت به جایی می رسد که همه ی خوب های عالم را یک دست می کند. امام حسین(علیه السلام) می خواهد یک درگیری بزرگ تاریخی بین حق و باطل، بر سر بندگی خدا و بر سر ولایت حق راه بیاندازد. باید عواطف و تمایلاتی را تحریک کنند و این عامل باید آنقدر بزرگ باشد که هر انسانی را که کمترین توجهی به حق دارد گرد این پرچم جمع بشود. و این عامل حادثه ای هست که امام حسین(علیه السلام) در تاریخ آفریده و قلوبی را نسل بعد از نسل جریحه دار و مصیبت زده کرده است.

ولایت پذیری

این جراحت و مصیبت زدگی همه ی کسانی که خیر هستند را با خودش همراه می کند چه آن هایی که زنده هستند و چه آن هایی که مرده اند. لشکری به این وسعت در رکاب ولی معصوم(علیه السلام) به خون خواهی از امام حسین(علیه السلام) قیام می کنند «اینَ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلَاء»[32] این جنگ، جنگ سر غنا و فقر، سر منافع اقتصادی نیست. «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ»[33] امام حسین(علیه السلام) با بذل خون خودش در راه خدا بندگان خدا را از چنگ شیطان در آورده است. او با مصیبت زدگی خودش تاریخ را معماری کرده و شاید معنی این روایت که «انا قتیل العبراة» این باشد که من کشته شده ام تا قلوبی را جریحه دار بکنم. کشته شدن من وجدان هایی را که آماده هستند بیدار می کند، اشک ها را بر هم گره می زند و سیلابی را به راه می اندازد که بنیاد جور و طاغوت را می کند.

امام حسین(علیه السلام) می خواست این ولایت را، این بیت رفیع ولایت را «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه»[34] در قلوب بشر جا بیندازند و بشر را متوجه رفعت ولایت بکند که شیطان نتواند با تزیین دنیا آن ها را فریب بدهد و از این بیت رفیع جدا بکند. امام حسین(علیه السلام) راهی را که انتخاب کردند که راه مظلومیت و خطر پذیری است، راه تحریک عواطف و گره زدن عواطف و مصیبت زدگی ملت هایی است که شایستگی دارند در این لشکر شرکت بکنند. او از طریق اشک گرفتن از مردم، آن ها را متوجه منزلت ولایت کرده و جنگ در رکاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) را شکل داده است.

این شخصیت نادر و یگانه تاریخ خلقت، تکرار ناپذیر و سلسله جنبان لشکر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است. و حضرت آن پرچم دفاع از ولایت را که امام حسین(علیه السلام) برداشته بودند، پیشاپیش لشکر خودشان برمی افراشند و البته طبیعی است کسی می تواند این مصیبت و مظلومیت را به ثمر برساند که «مع امام مهدی ظاهر، ناظق بالحق منکم». یا «مع امام منصور من اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله وسلم»[35] و کسی که به این مرتبه می رسد خودش را عهده دار همه ی محبین و خون امام حسین(علیه السلام) می داند. «ولی لمن والاکم»؛[36] یعنی من دوستشان دارم و عهده داریشان را می خواهم. من همه ی سعی ام را می کنم که اگر آن ها کسری دارند من برای آن ها جبران کنم. «عدو لمن عاداکم»[37] کما اینکه با دشمنانتان دشمنی می کنم. و این خاصیت همین مصیبت زدگی است و این مصیبت زدگی کاری است که خود امام حسین(علیه السلام) کردند. یعنی مظلومیت و خطرپذیری امام حسین(علیه السلام) شفیع ما در مصیبت زدگی است. اگر حضرت راه دیگری را انتخاب می کردند یا نمی گذاشتند مصیبتشان در عالم آشکار بشود ما کی می توانستیم مصیبت زده باشیم؟

مصیبت زده امام حسین(علیه السلام)

بنابراین این سخن که می گویند امام حسین(علیه السلام) کشته شد که شفیع ما باشد درست است. یکی از نقش هایی که امام حسین(علیه السلام) در عاشورای خودشان پیاده کردند مسئله ی شفاعت امت بوده اما نه به این معنا که من از امام حسین(علیه السلام) بریده باشم و مصیبت زده نباشم و حالتی از عاشورا در من پیدا نشده باشد. معصیت کار باشم و بگویم که امام حسین(علیه السلام) برای شفاعت من است. این سخن درست نیست. حضرت با خطر پذیری خودشان و بعد با ظهور این مظلومیت که به اذن خود حضرت است، مؤمنین را برای حضور در لشکر امام زمان عجل الله تعالی فرجه) مهیا می کند و چه شفاعتی از این بالاتر.

اگر عمل امام حسین(علیه السلام) نبود، اگر اذن امام حسین(علیه السلام) نبود، مگر ما مصیبت زده ی امام حسین(علیه السلام) می شدیم؟ اگر این مصیبت زدگی دور از دیدگان ما واقع می شد ما مصیبت زده نمی شدیم. امام حسین(علیه السلام) فرموده اند: «انا قتیل العبرات» من کشته شده برای گریه ام، کشته شده که گریه کنیم. ولی کدام گریه کردن؟ آن مصیبت زدگی و گریه کردنی که لشکر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را شکل می دهد و تاریخ را از لوث وجود ولایت باطل پاک می کند. این مصیبت زدگی که بساط ظلم را در عالم بر می کند.ظلمی که خود معصوم(علیه السلام) آن را تعریف می کند نه ظلم از دید یک انسان دنیا پرست.

ذکر مصیبت

«يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقين» (یوسف/88) و چون برادران نزد يوسف آمدند گفتند: اى پادشاه! ما و كسانمان بينوا شده ايم و كالايى ناچيز آورده ايم، پيمانه تمام به ما بده و بما بخشش كن كه خدا بخش شگران را پاداش مي دهد. عمر سعددر همان سر صبح می توانستند با یک هجوم غافل گیرانه کار لشکریان امام حسین(علیه السلام) را تمام کند و دستش به ساحت مقدس امام برسد. ما این مطلب را در گزارشی که به ابن زیاد می دهند می بینیم. آن ها آمدند این طور گفتند که کمتر از زمان نحر یک شتر وقت لازم بود تا کار را به پایان برسانیم ولی عزیزان امام حسین(علیه السلام) طوری دفاع کردند که مجبور به عقب نشینی شدیم و کار جنگ تا بعد از ظهر طول کشید.اصحاب تا زنده بودند اجازه نمی دادند بنی هاشم به میدان بروند. بعد از ظهر و اوایل عصر بود که بنی هاشم نگاه کردند دیدند هیچ کس از اصحاب نمانده است. شروع کردند به وداع کردن، همدیگر را در آغوش می گرفتند و با همدیگر خداحافظی می کردند. اول کسی که به جنگ رفت جوان بزرگوار امام حسین(علیه السلام) بود. همین که آمد اجازه بگیرد امام حسین(علیه السلام) سر به زیر انداخت و اجازه داد. علی اکبر(علیه السلام) به طرف میدان حرکت کرد امام به دنبال سرش می آمدند، محاسن شریفشان را در دست گرفته بودند رو به آسمان می فرمودند: خدایا خودت گواه باش جوانی را به طرف این دشمن فرستادم که شبیه ترین مخلوقات به رسول تو بود در خلقت، گفتار و اخلاق. خدایا وقتی دلمان برای پیامبرت تنگ می شد به او نگاه می کردیم، سیمای پیامبر(صلی الله و علیه وآله وسلم) را در او می دیدیم، تا نزدیکی های دشمن رفت تا صدایش به عمربن سعد رسید. آقا فرمود: عمر سعد «قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ»[38] حضرت این آیه مبارک را دنبال حضرت علی اکبر(علیه السلام) تلاوت می فرمود: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمين» (آل عمران /33) علی جان، خدا در بین انسان ها حضرت آدم(علیه السلام) و نوح(علیه السلام) و آل ابراهیم(علیه السلام) و موسی(علیه السلام) را برگزیده و انتخاب کرده است. علی اکبر(علیه السلام) در میدان جنگ مقداری جنگید و برگشت خدمت پدر بزرگوارشان. چرا برگشت؟ رمزی است بین امام حسین(علیه السلام) و جوانش، ولی هرچه بود طوری با امام حسین(علیه السلام) صحبت کرد که امام حسین(علیه السلام) را راضی کرد. «ابتا العطش قد قتلني و ثقل الحديد»[39] تشنگی مرا از پا در آورده، توان جنگیدن ندارم. سنگینی اسلحه خسته ام کرده، لذا امام حسین(علیه السلام) فرمود: برو عزیزم، امیدوارم بزودی از دست جدت سیراب شوی.

حجةالاسلام والمسلمین میرباقری