لذا، امشب طبق نقل امیرالمومنین(ع) وقتی بدن فاطمه اش را داشت از زیر پیراهن غسل می داد اسماء نقل می کند می گوید: دیدم امیرالمومنین(ع) دست از غسل فاطمه برداشت بلند بلند گریه می کند. به حضرت عرض کردم: یا علی! حق داری فاطمه را از دست دادی جا دارد بلند بلند گریه کنی فرمود: نه اسماء، هنوز خون تازه از زخم های بدن فاطمه میاد و لذا، وقتی امیرالمومنین(ع) بدن فاطمه اش را در خاک سپرد و آثار قبر را محو کرد دستش را از خاک قبر فاطمه تکاند، غصه بر امیرالمومنین هجوم آورد اشک بر گونه های امیرالمومنین جاری شد.

خطاب به رسول الله(ص) عرض کرد:«يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي»[1] یا رسول الله! صبر علی تمام شده در مصیبت فاطمه دیگر توان علی از دست رفته یا رسول الله امانت تو بود، تو به من سپرده بودی. من باید از این امانت حمایت و دفاع می کردم ولی چه کنم تکلیف دست من را بسته بود اینطور نبود که من کوتاهی کنم.

  • وصیت تو مرا کرده آن چنان خاموش که کار حرف زدن با اشاره افتاده

یا رسول الله! من وصیت تو را عمل کردم صبر کردم دست رو دست گذاشتم اما جلو چشم من فاطمه تو زدند از فاطمه ات بپرس که با او چه کردند؟ َ«سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ»[2] به زودی فاطمه با تو خواهد گفت که امت تو دست به دست هم داده بودند که فاطمه را بکوبند. یا رسول الله! ولی یک حقایقی است که با من نگفت. «وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ»یا رسول الله! من کوتاهی نکردم بپرس ببین امت با او چه کردند؟ من تحمل کردم ولی دیگر صبر من تمام شده دیگر خواب به چشم علی راه ندارد دیگر غصة علی ماندگار است دیگر شب خواب به چشم من راه ندارد، یا رسول الله!

  • به وصف غربتم این بس بود که با سیلی ز گوش همسر من گوشواره افتاده

حجة الاسلام و المسلمین میرباقری