• حـلال جميع مشکلات است حسين(ع)شــويـنـده لـوح سيـئـات اسـت حـسيـن(ع)
  • اي شيعه تـو را چـه غـم ز توفـان بلاجـايي که سيفينه النجات است حسين(ع)
  • عالم همه قطره اند ودرياست حسين(ع)مـردم هـمه بنده اند ومولاست حسين(ع)
  • تـرسم که شفاعـت کند از قـاتل خود از بس که کرم دارد و آقاست حسين(ع)

منطق حيوانات

ما معتقديم که ذرات عالم فهم وشعور ودرک دارند قرآن مي گويد: يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها[1] يعني زمين اعمال ما را روز قيامت بيان مي کند. سنگ ريزه دردست اعرابي شهادتين ميگويد. اعرابي سوسمار در آستين مخفي کرده بود. به پيامبر(ص) عرض کرد: اگر بگويي در آستين من چي هست و او اقرار به نبوت شما بکند من مسلمان مي شوم و شهادتين مي گويم. حضرت(ص) فرمود. سوسمار است رهايش کن که شهادت بدهد. سوسمار شهادتين را گفت و اين اعرابي هم ايمان آورد. خلاصه حيوانات فرا خور احوالشان فهم دارند. ذکر دارند تسبيح دارند. ما روايات داريم موجودات براي مظلوميت امام حسين(ع) گريه کردند.

صلوات ؛ راز شيريني عسل

يک زنبوري دور پيامبر(ص) مي چرخيد. بعد حضرت(ص) فرمودند: اين زنبور با من گفت وگو کرد. آيات قران داريم که موجودات با حضرت سليمان(ع) صحبت مي کردند. مورچه با حضرت سليمان(ع) صحبت کرد. هدهد با حضرت(ع) صحبت کرد. حضرت سليمان(ع) منطق موجودات وپرنده ها را مي دانست. مسلما پيامبر(ص) ما خيلي بالاتر از حضرت سليمان(ع) است. حضرت فرمودند(ص) اين زنبور بامن صحبت کرد گفت بيرون مدينه فلان کوهستان عسل تازه اي براي شما آماده کرديم وشما کسي را بفرستيد اين عسل ها را به خدمت شما بيارود و شما استفاده بفرماييد. حضرت(ص) مي فرمايند: من به اين زنبور گفتم که شما معمولا گل گياه وشکوفه ها رامي خوريد شکوفه تلخ هست چه کار مي کنيد تبديل به شيريني مي شود. البته پيامبر(ص)مي دانند عرض کرد يا رسول الله (ص) ما وقتي شکوفه ها را که مي خوريم صلوات بر شما و آل شما مي فرستيم. صلوات هاي ما تلخي ها را تبديل به شيريني مي کند. اگه مي خواهيد شيرين بشويد ذکر خدا وائمه عليهم السلام آدم را شيرين مي کند يَا مَنْ ذِكْرُهُ حُلْوٌ [2] اي خدايي که ذکرت شيرين هست اهل بيت سلام الله عليهم ذکرشان شيرين هست انشا الله ما از زنبور عسل عقب نمانيم و خودمان و اعمالمان را با ذکر صلوات شيرين کنيم و بيمه کنيم.

ويژگي مومن

پيامبر(ص) خدا ميفرمايد: مثل المؤمن مثل النّحلة[3] يعني مثل مومن مثل زنبور عسل است. زنبور هميشه روي چيزهاي طاهر و پاکيزه مي نشيند. مومن هم هميشه بايد دنبال چيزهاي طيب وپاکيزه باشد. دنبال حرام نرود. دنبال شبهه نرود. اگرغذاي حرام خوردي؛ تا چهل روز دعايت مستجاب نمي شود. حداقل اثرش تا چهل روز هست. إن أكلت أكلت طيّبا[4]

فرمود زنبور عسل روي پاکيزگي ها مي نشيند در هرکندوي زنبور چند تا از زنبورها کار دژباني مي کنند. يعني مامور کنترل هستند. زنبورهايي که وارد مي شوند؛ آنها را بو مي کنند اگر يکي از اين زنبورها آلوده باشد؛ از بين مي برندش. توي اين باغ همش گل وگياه هست حالا يک گوشه ش هم کود ريختند کثافت ريختند مگس دنبال آلودگي ها مي رود. اما زنبور دنبال گل و گياه وشکوفه مي رود. مومن هميشه دنبال قشنگي است؛ دنبال ناپاکي ها نمي رود.

سفارش به ديدن زيبائيها

در حالات پيامبر(ص) هست که با اصحاب عبور مي کردند. ديدند الاغي مرده لاشه اش متلاشي شده بود. کرم افتاده پاهاش بهم وصل شده معده رودش به هم وصل شده بود. اصلا فضا را آلوده کرده است. هرکسي يک جور اعلام انزجار مي کرد. و بيني شان را از بوي بدش گرفته بودند. پيامبرخدا(ص) فرمودند: که چه قدر دندان هاي خوب وسفيدي دارد از بين ده ها بدي فقط زيبايي اش را ديدند. ما اگر خوبي هاي همديگر را ببينيم خيلي صلح وصفا بين ما ايجاد مي شود. هميشه سعي کنيم نيمه پر ليوان را ببينيم. و به داشته هايمان فکر کنيم و لذت ببريم.

خاصيت عسل

و إن وضعت وضعت طيّبا [5] واردات زنبور گل وگياه وشکوفه است صادراتش عسل مصفا است. فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون[6] عسل خالص سيصد سال هم بماند هم خراب نمي شود. وبهترين دارو است طبيب هاي قديمي خيلي از امراض را به وسيله عسل مداوا مي کردند. فرمود مثل مومن مثل زنبور عسل هست. زنبور در نشستن برخواستن گل و گياه را خراب نمي کند با آرمش مي نشيند با آرامش بلند مي شود شما هم اگر مي خواهيد يک کاري را نجام بدهيد درست شروع کنيد و درست هم تمامش کنيد.

چه قدر مکتب خوبي داريم مي گويد از زنبور هم يک چيز ياد بگيريد. از گنجشک چيزي ياد بگيريد. از خروس چيز ياد بگيريد.

ده صفت خوب در سگ

امير المومنين (ع) مي فرمايد: در سگ ده صفت خوب است. سگي که ما مي گوييم: نجس العين است سگي که ما مي گوييم: وقتي دهان زد به يه ظرفي با آب هم پاک نمي شود؛ بايد خاک مال کرد. تا ميکروبش از بين برود. حضرت امير المومنين (ع) ده تا صفت خوب از سگ در آورده اند. مثلا با وفاست در خانه صاحبش را ول نمي کند جاي ديگر برود. شب ها اکثرا بيدارهست. دنبال تعين اموال دنيا نيست. قانع است يک تکه استخوان بهش مي دهند گاهي هم نمي دهند سگ خيلي صفات عجيبي دارد.

توي تاريخ خيلي نمونه هايي گفته اند که سگ هايي که خودشان را فداي صاحب هاشان کرده اند. هوش سگ هم خيلي قوي هست. الان از سگ در کشف خيلي از موارد استفاده مي کنند. سگ دزد را از مهمان تشخيص مي دهد.

دفاع سگ از علي ابن ابي طالب

مرحوم ملا ابراهيم سبزواري اين را نقل کرده يه روزي بعد از نماز صبح يکي از ياران پيامر(ص) آمد به پيامبر(ص) عرض کرد: يا رسول الله (ص)من از در فلان يهودي رد ميشدم بيايم نماز، سگ يهودي پارس کرد پاچه من را گرفت و زخمي کرده است. حضرت(ص) سکوت کردند. فردا يکي ديگر بلند شد گفت يا رسول الله(ص) سگ فلان يهودي پاچه من را گرفته است، بازهم حضرت(ص) سکوت کردند. روز سوم باز يکي ديگر بلند شد و شکايت کرد حضرت(ص) فرمودند: خوب بايد سگ مردم آزار و گزنده را دفعش کرد. پيامبر(ص) خبر دارند چه خبر است. مي خواهند به ديگرن بفهمانند.

با اصحاب و يارانشان حرکت کردند و رفتند به طرف خانه آن يهودي در زدند يهودي آمد دم در خيلي تعجب کرد. پيامبر(ص) مسلمان ها آمده در يهودي گفت آقا خيلي عجيب است شما اين جا چه کار داريد؟ فرمودند: که چند نفر از اين هايي که پشت سر من نماز مي خوانند شکايت کرده اند که سگ شما پاچه شان را گرفته است حضرت(ص) فرمودند: سگ تان را بايد دفعش کنيد. عرض کرد چشم رفت قلاده انداخت گردن سگ، سگ را آورد حضرت(ص) به اين سگ فرمودند: چرا به اين اصحاب من حمله مي کني تو روايت داريم اين سگ به زبان فصيح شروع کرد به صحبت کردن گفت اي رسول الله(ص) اين هايي که چند نفر دور شما هستند اين ها منافق هستند. شب ها باهم جلسه گذاشته اند بر عليه پسر عمويت علي ابن ابي طالب(ع) توطئه مي کنند که حضرت علي(ع) را آزار بدهند تا من زنده هستم به اين ها حمله مي کنم تو روايت داريم يهودي وقتي اين معجزه را ديد شهادتين را گفت و مسلمان شد. آن هايي که مي گفتند سگ به ما حمله کرده است خجالت کشيدند گفتند: درست است ما شب ها بر عليه پسر عمويت توطئه داشتيم.

داستاني پيرامون وفاي سگ نسبت به صاحبش

آيت الله دستغيب يک داستان عجييبي درباره سگ نقل کرده اند. ازقول يکي از علما مي گويد: يکي از بستگان ما در خارج دانشجو بود وقتي برگشتند نقل کرد: که خانه اي را اجاره کرده بودم براي حفاظت خانه هم يک سگي را گرفته بودم. گفت يک شب آخر شب مي آمدم منزل هوا هم طوفاني و سرد شد خيلي سوز مي زد منم چيزي همراهم نبود پالتوام را در آوردم کشيدم سرم گفت آمدم کليد انداختم که در را بازبکنم سگ فکر کرد دزد است چون قيافه ام را پوشانده بودم پريد به من، من ديدم اشتباه کرده است فوري پالتوام را زدم کنار ديد صاحب خانه است. خيلي خجالت کشيد. خيلي زود خزيد به طرف کوچه من هرچه صدايش زدم خونه نيامد. گفتيم حالا شام مي خورم آخر شب مي آورمش رفتم شام خوردم بعد هرچي اصرار کردم باز داخل خانه نيامد. گفتم حالا سگ است مشکل نيست بيرون هم بماند به سرما مقاومت دارد گفت فردا صبح که خواستم بروم آمدم غذايي به اين سگ بدهم هرچي تکانش دادم ديدم تکان نمي خورد ديدم اين زبان بسته از اينکه يک بار به روي من پريده از خجالت مرده است.آيت الله دستغيب وقتي اين داستان را نقل کردند اين جمله هاي دعاي ابوحمزه را ذيل اين داستان آورده اند که وَ أَنَا يَا رَبِّ الَّذِي لَمْ أَسْتَحْيِكَ فِي الْخَلَاءِ وَ لَمْ أُرَاقِبْكَ فِي الْمَلَإِ[7] خدايا من کسي هستم که در خلوت حيا نکرده ام چقدر به اين خدا با گناه ومعصيت پريده ام من چه قدر نا فرماني اش را کرده ام چه قدر خلاف فرمان او رفتم در خلوت و در آشکارا حيا نکرده ام.

موعظه گنجشک به حضرت سليمان

يک گنجشک حضرت سليمان را موعظه کرد حضرت سليمان(ع) چهل روز گريه مي کردند. حضرت سليمان(ع) نشسته بودند چون نطق پرنده ها را مي فهميدند ديدند که دوتا گنجشک نر وماده دعوا دارن گنجشک نر به ماده گفت تو فرمان مرا نمي بري تو به من تمکين نمي کني. من کسي هستم که بامنقارم تاج و تخت سليمان(ع) را مي گيرم پرت مي کنم به دريا خيلي چاخانش گنده بود خلاصه گنجشک خودش چي هست که بخواهد يک ملکي را با منقارش جابجا کند سليمان پيامبر(ع) اين را شنيد تعجب کرد گفت اين گنجشک نرو ماده را احضار کنيد به گنجشک نر گفت که خيلي لاف گنده اي زدي توخودت چي هستي که بخواي با منقارت ملک من را جا به جا کني گفت اي سليمان(ع) هيچ وقت عاشق را به خاطر تملق هايش ملامت نکن من اين زنم را خيلي دوست دارم مي خواهم تو دلش جا باز کنم لاف بي خودي مي زنم مي خواهم تو دلش جا باز کنم بعد هم من نرم او ماده است نر درمقابل ماده بايد يه کم خودش را بگيرد قدرت نشان بدهد هم مي خواهم هم قدرت نشان بدهم هم تو دلش جا باز کنم به خاطر اين که اين چند وقت هست که با من قهرهست حضرت سليمان(ع) از ماده پرسيد چرا بهش محل نمي گذاري؟ گفت اي سليمان(ع) اين مي گويد: دوستت دارم ولي دروغ مي گويد. گفت چرا دروغ مي گويد؟ گفت تازه گي با يه گنجشک ماده ديگر دوست شده است سر من هوو آورده است تو که مي گويي دوستت دارم چرا رفتي با يک ماده ديگر دوست شدي تو دروغ مي گويي تو يک دل بيشتر از يکي نمي گنجد سليمان (ع)از اين موعظه تاچهل روز حالش منقلب بوده است گفت: خداي متعال مي گويد اي سليمان(ع) تو که مي گويي خدا را دوست دارم چرا به غير خدا دل مي بندي. خلاصه خداوند در حيوانات براي ما درس عبرتي گذاشته است که از حيوانات صفات خوبشان را ياد بگيريم مثلا فرموده اند: از خروس سحر خيزي و غيرت را ياد بگيريد. که مواظب ناموسمان باشيم اجازه ندهيم در معرض سوء استفاده نا محرمان باشند.

  • هنگام سپيده دم خروس سحريداني که چرا همي کند نوحه گري
  • يـعني که دميدند در آيينه صبحکز عمر شبي گذشت وتو بي خبري

ذکر مصيبت امام حسن(ع)

امروز دوشنبه بود عرض ارادتي داشته باشيم به سبط اکبر پيامبر(ص) آقا امام حسن مجتبي(ع) که ماه صفر متعلق به امام حسن(ع) هست و تو پنج تن من معتقدم امام حسن(ع) از همه مظلوم تر هستند. خيلي مظلوم هستند. حتي در ميان ما شيعه ها هم آقا(ع) مظلوم هست.

در روايت هست که امام حسن(ع) آن قدر مظلوم بوده اند که ماهيان دريا برايش گريه کرده اند سنگريزه ها برايش گريه کرده اند.

  • اي مـاهـي دريـا بـرايـت گـريـه کردهپـيـغـمـبر(ص) و زهـرا برايت گريه کرده
  • عالم محيط غربتت زائر ندارد تربتتمظلوم حسن(ع) جان، مظلوم حسن(ع) جان

پيامبر خدا(ص) فرمودند: چشمي که براي حسنم(ع) اشک بريزد کور وارد صحراي محشر نمي شود کريم اهل بيت سلام الله عليهم هست مرد شامي را نا اميد نکرد چه طور دوستان را نا اميد کند فرمود: آن قدم هايي که به زيارت حسنم(ع) بروند آن قدم ها بر پل صراط نمي لرزد چه حالي داشت امام حسن(ع) يک وقت صدا بزند برايم يک طشتي بياوريد شايد بچه ها دخترها خوشحال شدن که آقا(ع) مي خواهد زهر را برگرداند اما يه وقت ببينند که لخته هاي خون آقا(ع) در ميان تشت هست دوتا طشت هست که در ماه صفر دل بي بي زينب(س) و اهل بيت را به درد آورد است يه طشت در مدينه لخته هاي خون امام حسن(ع) يک طشت هم در مجلس يزيد کدام خواهر شهيد کدام بچه شهيد طاقت ديدن اين منظره را دارد سري که قرآن مي خواند همه جا احترام مي کنند يک وقت نانجيب دست برد و با چوب خيزران به لب و دنداني که پيامبر(س) مي بوسيد بي ادبي کرد اينجا بود که بي بي از جايش بلند شد دست برد و گريبان چاک کردند

  • چوب نزن اي يزيد بر لب ودندانه اوبه پيش چشمان من به نزد طفلان او

لا حول ولا قوه الا بلله العلي العظيم علي لعنه الله علي القوم الظالمين، وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[8] انشاءالله


[1] . الزلزلة : 4

[2] . بحارالأنوار/مجلسي/91/390/ باب 52- الاحتجابات المروية عن الرسول...ص:372

[3] . پيام پيامبر/خرمشاهي،انصاري/متن عربى/242/الباب السادس: الأمثال ..... ص : 230

[4] .همان

[5] .همان

[6] . النحل : 69

[7] . بحارالأنوار/مجلسي/95/87/باب 6- الأعمال و أدعية مطلق ليالي شهررمضان...ص:82

[8] . االشعراء : 227