سخنران استاد فرحزاد

در مسیر توحید و حرکت به سوی خدای متعال، همراهان و مخالفانی پیدا می شود و صف بندی هایی شکل می گیرد. این صف بندی ها بین منعم علیهم و مغضوبین و ضالین است. کسانی که در صراط عبودیت می خواهند حرکت کنند که انبیا و صدیقین و شهدا هستند، و معاندان و جبهه درگیر با آن ها، مغضوب علیهم اند، آن هایی که خدای متعال برایشان سخت گیری می کند و مبتلا به غضب الهی می شوند. گروه سوم، ضالین هستند.

این تقسیم بندی، بر محور ولایت حقه است، یعنی عده ای منعم به این نعمت هستند و نعمت هدایت و ولایت را قبول کردند که زیر سایه امیرالمومنین (ع) حرکت می کنند. این افراد در صراط مستقیم هستند و صراط عبودیت را طی می کنند. گروه دوم، کسانی هستند که با ولی خدا دشمن هستند و دشمنی دارند. آن ها جزو مغضوبین هستند. ضالین دسته ای هستند که شک در امر ولایت دارند و هنوز به راه نیامدند و این حقیقت را درک نکردند و از راه هدایت بهره مند نیستند، ولو این که این دسته با مسیر حق هم درگیر نباشند، در بیراهه هستند.

آیا این نوع دسته بندی در زمان وجود مقدس رسول الله (ص) وجود داشته یا این که این صف و مرزبندی در همه تاریخ بوده است؟ بر اساس ظاهر آیه، این به یک امت و قوم و زمان اختصاص ندارد، بلکه در همه زمان ها این امر جاری است.

میثاق الهی از انبیاء برای دعوت مردم به ولایت

خدای متعال از انبیای الهی میثاق گرفته که امم خودشان را بر محور ولایت امیرالمؤمنین(ع) به سوی خدا حرکت بدهند و آن ها را به این ولایت دعوت کنند و خودشان هم مکلف به یاری و نصرت امیرالمؤمنین (ع) هستند.

خدا می فرماید: «و اذ اخذ الله میثاق النبیین». خدای متعال از انبیا میثاق گرفته که «لما اتیتکم من کتاب و حکمه».

خدای متعال می فرماید: اگر به کسی حکمت بدهیم، به او خیر کثیر دادیم. فرمود: «الحکمه طاعه الامام بعد معرفته». انسان حکیم، انسانی است که بعد از معرفت امام به طاعت و تبعیت از امام راه پیدا کرده است. خدای متعال به انبیا فرموده است: هنگامی که به شما کتاب دادم و حکمت عنایت کردم، رسولی به طرف شما آمد که آن رسول تصدیق کننده چیزی است که با شماست. «لتؤمنن به و لتنصرن» باید به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید.

امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «ان الله تعالی اخذ المیثاق علی الانبیاء قبل نبینا». خدای متعال از همه انبیایی که قبل از پیامبر گرامی اسلام (ص) مبعوث شدند، میثاق گرفته است که «ان یخبروا اممهم بمبعثه و نعته». اولاً باید امم خود را مطلع از این شخصیت بزرگوار و از مقام نبوت او کنند و به آن ها خبر بدهند که چنین پیغمبری می آید. ما مقدمه هستیم و عالم را برای نزول اجلال چنین شخصیتی آماده می کنیم. باید مردم و امت های خودشان را با نبوت این پیامبر آشنا کنند و آگاهی بدهند. «و یبشروهم به و یأمروهم بتصدیقه». به آن ها بشارت بعثت این پیامبر را بدهند. به گونه ای خبر بدهند که برای آن ها بشارت باشد. خبر به یک فتح و خیری در راه باشد که این خیر مورد توجه آن هاست و از این طریق به آن ها بهره می رساند و امم خودشان را دستور به تصدیق این پیامبر دادند.

جزو میثاق هایی که خدای متعال از انبیای الهی گرفته این است که امم خودشان را با این شخصیت بزرگوار آشنا کنند و از امت خودشان درخواست کنند که به این پیامبر ایمان بیاورند و این شخصیت بزرگ را تصدیق کنند.

بیش از ده قرن است که ائمه نسبت به وجود مقدس ولی الله الاعظم از ما میثاق گرفتند. نه فقط یک میثاق قلبی است، بلکه در عمل هم خواستند که همه در صف منتظران آن حضرت باشیم و اقداماتی که یک منتظر باید انجام بدهد، انجام بدهیم. از امم خودشان هم چنین میثاق و عهد تصدیقی را می خواستند.

حدیثی از امام علی علیه السلام پیروان میثاق الهی از انبیاء

وجود مقدس امیرالمومنین (ع) فرموند: «انه قال لم یبعث الله نبیا آدم و من بعده». خدای متعال هیچ پیامبری را از جناب آدم و بعد از آدم مبعوث نفرموده مگر اینکه از آن پیامبر عهد گرفته است:«الا اخذ علیه العهد». «و لان بعث محمد (ص) و هو حی». در زمان حیات او خدای متعال این شخصیت را مبعوث کرد که او را کمک کنند که هم به او ایمان بیاورند و هم با تمام وجودشان، امتشان را زیر پرچم او قرار بدهند و او را یاری کنند. این میثاقی است که خدا از انبیای متعال گرفته است. «أن یأخذ العهد بذلک علی قوله». همین عهد را باید از قول خودشان بگیرند. این جزو دستورات همه ادیان الهی بوده است.

برای این آیه در بعضی روایات معنای دیگری هم آمده، از جمله در تفسیر قمی و عیاشی از وجود مقدس امام صادق (ع) آمده است که «ما بعث الله نبی من لدن آدم فهل و جرا الا و یرجع الی الدنیا و ینصر امیرالمومنین». هیچ پیغمبری نیست، الا این که به دنیا برمی گردد و در رجعت خودش، وجود مقدس امیرالمومنین (ع) را یاری می کند. یعنی آن ها جزو پرچم داران و فرماندهان و سربازهای جبهه وجود مقدس امیرالمؤمنین در دوره رجعت هستند. با این سربازهاست که امیرالمؤمنین جامعه را اداره می کند و مؤمنین امتشان هم برمی گردند. حضرت فرمودند: «و هو قوله لتؤمنن به». به قول خدای متعال باید به وجود مقدس رسول الله ایمان بیاورید. ظاهر آیه این است که نصرت هم به رسول خدا (ص) برمي گردد، ولی نصرت به رسول خدا (ص)، به نصرت امیرالمؤمنین در دوره رجعت تبدیل شده است.

خدای متعال در مقام توحید متفرد است و شریکی ندارد و هیچ کس شریک او نیست. «ثم تکلم کلمه فصارت نورا». خدای متعال کلمه ای را ایجاد کرد که کلمه نور است. «ثم خلق من ذلک نور محمدا (ص) و خلقنی و ذریتی». خدای متعال از این کلمه نور، من و ذریه مرا و وجود مقدس رسول الله (ص) آفرید. کلمه دوم روح است. خدای متعال این دو کلمه را ایجاد کرده است. این روح همان نوری است که خدای متعال آفریده است. «و اسکنه فی ابداننا». این نور و روح در بدن های مطهر معصومین مستقر شدند و سکنا گزیدند. «و نحن روح الله و کلماته». معصومین، روح الله و کلمات الهی هستند. کلمه روح خود معصوم (ع) است. «و فبنحتجب عن خلقه». به واسطه ما محجوب است و خلق شده است. بین حجت و خدای متعال حجاب نیست. این حجاب نوری است که مردم در مقام معرفت از طریق او باید سیر کنند. «فما ظلنا فی ذله خضراء لاشمس ولاقمر ولا لیل و لا نهار و لا عین تفرع نعبده و نقدسه و نسبحه». ما در عالم اظله بودیم، در حالی که هیچ ماه و خورشید و شب و روزی نبود و هیچ چشمی نبود و ما خدا را تقدیس و تسبیح می کردیم. این قبل از این بود که آفرینش آغاز شود.

انبیای الهی صاحب مقام نبوت شدند که مقام عظیمی است. خدای متعال از آنان میثاق گرفته که به ما ایمان بیاورند و ما را یاری کنند. باز حضرت این آیه نورانی را خواندند که اگر ما به شما کتاب و حکمت دادیم، این عهد در کنارش است. انسان صاحب کتاب و حکمت، این عهد را باید بپذیرد و به رسول الهی باید ایمان بیاورد و او را یاری کند، یعنی «لتؤمنن بمحمد (ص) و لتنصرنه وصیه». وصی اش را باید یاری کنیم که نصرت وصی در آیه، همان نصرت رسول الله (ص) است. فرمودند «و سینصرونه جمیعا».

همه انبیاء این وصی را که خود وجود مقدس امیرالمومنین هستند، یاری خواهند کرد. خدای متعال هم از انبیای الهی میثاق گرفته و هم خودشان باید ایمان بیاورند، هم یاری کنند، هم امم خودشان را به ایمان و نصرت این وجود مقدس دعوت کنند. این عهد بر اساس روایات، نه فقط از طریق انبیای الهی در عالم دنیا گرفته شده، بلکه در عالم میثاق هم این میثاق را از اشباح گرفتند.

در عالم میثاق هم عهدی که از همه ذریه جناب آدم گرفته شده، میثاق توحید و میثاق نبوت و هدایت بود. از انبیای الهی، عهد بر نبوت نبی اکرم (ص) و خلافت وجود مقدس امیرالمؤمنین (ع) گرفته اند و در همان عالم خواسته شده که ایمان به این اولیای معصوم بیاورند و امم خودشان را زیر پرچم اولیا حاضر کنند. انبیای اولوالعزم آن هایی هستند که در مقام عهد نسبت به امر خلافت و ولایت صاحب عزم بودند و آن مقامات را بدون تردید با عزم و جزم کامل تصدیق کردند و عهدهایی که باید در آن زمینه به خدای متعال بدهند، بدون هیچ گونه کوتاهی در این امر دادند. بنابراین از همه اقوام و امم و انسان ها در عالم ذر، به خصوص از انبیا، میثاق نبوت گرفته شده است.

اهمیت پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام

در بعضی روایات، وجود مقدس رسول الله (ص) به امیرالمؤمنین فرمودند که خدای متعال از همه خواسته ولایت تو را بپذیرند و عده ای تحمل کردند و پذیرفتند؛ ولی عده قلیلی بودند که آن ها جزو سابقون هستند: «والسابقون السابقون اولئک المقربون»، آن هایی که سبقت در امر ولایت دارند. در عالم میثاق، عده قلیلی هستند که انبیا و اولیای مقربین جزو آن ها هستند. در بعضی روایات هست که فرمود: اگر جناب آدم و موسی کلیم، به این مقام رسید، به خاطر عهد ولایت بود.

در روایتی نورانی هست که خدای متعال هیچ چیزی به کسی نداده است، الا به خاطر این عهد. هر چه داده، به تبع این عهد بوده است. بنابراین این عهد در عالم میثاق بوده است.

وجود مقدس رسول خدا (ص)، بر اساس مأموریت الهی ای که داشتند، از همه خواستند که به ائمه هدات معصومین ایمان بیاوریم، ولو ممکن است قبل از میلاد ائمه هم بوده باشد.

نبوت انبیای الهی

بسیاری از افراد آمدند و حضرت از همه آن ها خواستند که ایمان بیاورند تا وجود مقدس امام زمان(عج) را تصدیق کنند تا به درجات کمال برسند. حتی در شب جنگ احد، وجود مقدس رسول الله (ص) ایمان به وجود مقدس امیرالمومنین (ع) را به حمزه سیدالشهدا عرضه کردند که این شخصیت، شخصیت فوق العاده ای است و از او خواستند که ایمان بیاورد و به کمالات لازم برسد. این جزو دعوت انبیا بوده است. دسته بندی های امم سابق هم بر اساس این ولایت است. بر اساس روایات و معارف ما، نبوت انبیای الهی، شعبه ای از نبوت نبی اکرم (ص) است و ولایت شان، شعبه ای از ولایت امیرالمومنین (ع). اگر صف بندی هایی که در مقابل آن ها انجام گرفته، بر مدار نبوت و ولایت آن ها باشد، منعم علیهم هستند. عده ای با این انبیا درگیر بودند و عده ای هم بی تفاوت و گمراه و دور از مسیر هدایت. ملاک، این دسته بندی ولایت امیرالمؤمنین (ع) است؛لذا درگیری با انبیای الهی، درگیری با اولیای معصوم است و پذیرش ولایت آن ها، از پذیرش ولایت امیرالمؤمنین است. بی تفاوتی نسبت به هدایت انبیا در امم گذشته، بی تفاوتی نسبت به این ولایت است. همین طور که امم انبیا گذشته برایشان ممکن نبوده که از هدایت نبی اکرم و نبوت کلیه و جامعه ایشان برخوردار شوند، الا به واسطه انبیا و از هدایت امیرالمؤمنین ممکن نبوده برخوردار شوند، الا به واسطه نور هدایت انبیا و از قرآنی که خدا به حضرت داده برخوردار نمی شدند.

حب و بغض علی علیه السلام جدا کننده بهشتی ها از جهنمی ها

درگیری با انبیا، درگیری با این کتاب و این رسول و حجت خداست. گمراهی و جدا شدن از راه هدایت انبیا هم جدا شدن از راه امیرالمؤمنین (ع) است. لذا برای تمام امم گذشته تا امت های امروز، در قیامت ملاک رحمت و غضب الهی، وجود مقدس امیرالمومنین (ع) است. «علی قاسم الجنه و النار». وجود مقدس امیرالمؤمنین تقسیم کننده بهشت و جهنم است.

در علل الشرایع، درباره این که چرا امیرالمؤمنین (ع) مدار بهشت و جهنم و مقسم بهشت و جهنم هستند، روایاتی آمده است؟ یکی از روایات نورانی، حدیث اولی است که در این باب از وجود مقدس امام صادق (ع) نقل می کنند. مفضل از امام صادق (ع) سؤال می کند: «قلت لابی عبدالله (ع) بم صار علی بن ابی طالب (ع) قسیم الجنه و النار». چرا وجود مقدس امیرالمؤمنین، قسیم جنت و نارند؟ حضرت جواب دادند: «قال لان حبه ایمان و بغضه کفر». حقیقت ایمان، نور محبت امیرالمؤمنین است. حقیقت کفر، بغض امیرالمومنین (ع) است.

از وجود مقدس رسول الله (ص) همین تعبیر نقل شده که اگر کسی در مقام محبت است، این محبت، طریق خشوع در مقابل خدای متعال و طریق بندگی است و بغض کفر بالله است.

در روایت هست که فرمودند اگر همه مردم بر ولایت امیرالمومنین (ع) اجتماع می کردند، خدای متعال جهنم را نمی آفرید. علت آفرینش جهنم این است که عده ای از دایره ولایت خارج شدند.

فرازی از زیارت عاشورا

در زیارت سیدالشهدا آمده است: «الحمد لله الذی جعل النار مسواهم». ما خدا را حمد می کنیم. فعل خدای متعال ستودنی است. خدای متعال جهنم را برای کسانی آفرید که درگیر با سیدالشهدا بودند و جهنم را محل آن ها قرار داده است. از این رو، کسانی که در مقام محبت او هستند، مؤمن بالله هستند و با همین محبت به سوی بهشت هدایت می شوند و کسی که این محبت ها را راهبری می کند، وجود مقدس امیرالمومنین است و کسی هم که این بغض ها را منزوی می کند، در جهنم است. «والجنه لا یدخلها الا اهل محبته والنار لا یدخلها الا اهل بغضه». جهنمی نیست، الا کسی که بغض نسبت به امیرالمؤمنین دارد و بهشتی نیست، الا کسی که محبت نسبت به امیرالمؤمنین دارد. بدون محبت امیرالمؤمنین، کسی به ایمان راه پیدا نمی کند و بدون ایمان کسی به درجات بهشت راه نمی یابد.

پرسش مفضل از پیامبرصلی الله درباره حب علیعلیه السلام

مفضل از حضرت سؤال می کند: «قال یابن رسول الله والانبیاء و الاوصیاء هل کانوا یحبون بعهدهم یبغضونه». انبیا و اوصیای الهی جزو محبین امیرالمومنین اند و ایمانشان به خاطر درجاتشان به حب امیرالمومنین است. دلیل این که دشمنان انبیای گذشته کافر شدند، این که بود که نسبت به امیرالمومنین بغض داشتند. اگر کسی مؤمن به انبیاست، باید در مقام محبت و بغض همراه آن ها باشد. «هل الدین الی الحب و البغض». نمی شود کسی حب و بغض با انبیا نداشته نباشد و بگوید مؤمن به انبیاست.

ما به معصومین عرضه می داریم: «محب لمن احبکم مبغض لمن ابغضکم». ما دوستان شما را دوست می داریم. «و وال لاولیائکم مبغض لأعدائکم». چون معنا ندارد که کسی بگوید من ایمان به امیرالمؤمنین دارم، اما در محبت و بغض بر مدار حضرت حرکت نکند. حضرت فرمودند: «فقد سقط عن جمیع اولیاء الله و رسوله و جمیع المومنین کانوا لعلی بن ابی طالب (ع) محبی». محب آن حضرت بودند و ثابت شد که «ان المخالفین لهم کانوا له و لجمیع محبیه مبغضین». مخالفین انبیا، مبغض امیرالمؤمنین و مبغض محبین ایشان هستند. صراط عبودیت در امم گذشته هم چیزی جز امیرالمؤمنین نیست. این گونه نیست که صراط ما امیرالمؤمنین و صراط آن ها، راه دیگری باشد. راهی جز این وجود ندارد: «ان الله عزوجل لو شاء لعرف العباد نفسه ولکن جعلنا سبیله و صراطه و وجه الذی...». خدا، ائمه را صراط و سبیل قرار داده. ائمه (ع) سبیل و صراط و باب وجه اند، نه تنها برای ما، بلکه برای همه باب و وجه الله هستند.