سخنران استاد انصاریان

دعای کسانی که مورد قبول است

دعای چند نفر در پیشگاه مقدس حق مستجاب است. کسی که ساعت ها با امیال و غرایز و شهوت هایش به خاطر خدا مبارزه کرده است. در برابر آنها صبر کرده است. به وقت افطار آنچه که شایسته و مصلحت است، از خداوند متعال بطلبد خدا به او مرحمت می کند. ضمانتی هم نفرموده که دعا را در دنیا مستجاب می کند. فقط فرموده است مستجاب می کنم. «ُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ(غافر/60)» گاهی قبل از مرگ به شکل و کیفیت خاص خودش مستجاب می شود، گاهی در قیامت مستجاب می شود. ولی در هر صورت دعای چنین انسانی مستجاب می شود.

دعای کسی که سفر حج می رود زائر حق است آنچه را که به مصلحت خودش به خیر خودش و دیگران می طلبد، مستجاب می شود. دعای پدر و مادر در حق فرزند جزء دعا های مستجاب است. « دعاء الوالد على ولده(عده الداعی/ابن فهد حلی/25)» به همین خاطر بود که انبیا خدا برای اهل بیتشان دعا می کردند. دعاهای پر قیمتی هم می کردند «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماما(الفرقان/74) فَهَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا(مریم/5) يَرِثُني وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ (مریم /6) رَبِّ اجْعَلْني مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي (ابراهیم/40) إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ(البقره/124)» این ها دعاهایی است که قرآن مجید از حضرت ابراهیم و زکریا و انبیای دیگر نقل کرده است. حتی اگر پدر و مادر افراد فاسدی باشند خارج از محدوده باشند اگر خیری از فرزندانشان ببینند و در حق آن ها دعا کنند خدا دعایشان را مستجاب می کند.

استجابت دعای پدر و مادر در حق فرزند

مرحوم ملا تقی مجلسی نقل کرده که من یک شب برای نماز شب و گریه و حال و مناجات بیدار شدم، دیدم که زمینه بسیار خوبی برای دعا کردن برایم پیدا شده است، حس هم کردم که یک حالی دارم که دعا مستجاب می شود، همین دنبال دعا می گشتم که حالا در این حال ملکوتی چی بگویم، چه بخواهم؟ که یک مرتبه دیدم صدای بچه شیر خواره ام به گوشم رسید. گفتم بهترین دعا در حق فرزندم است، الهی بچه ی من را از منابع خیر برای دینت قرار بده. بچه در آینده علامه ی مجلسی شد. لذا به پدر و مادر ها سفارش می کنم که با بچه هایتان و با جوان هایتان با لطافت و عطوفت برخورد کنید. کاری کنید که آنها به طرف دین تمایل پیدا کنند جوانی که به مسجد آمده با او با احترام برخورد کنید که در مسجد آرامش پیدا کند و انس بگیرد.

پدر مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری قصاب بوده است. ولی ببین را پسر به کجا رسید. موسس حوزه علمیه قم شد و در زمان خودش هفتصد روحانی واجد الشرایط تربیت کرد. یکی از آن ها حضرت امام (ره) بود. مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد حسن که از برجسته ترین چهره های روحانیت مکتب اهل بیت سلام الله علیهم است. بابایش بی سواد محض و چوپان بود، اما بچه اش را دعا کرد، بچه اش عالم به این بزرگواری شد. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی باباش کشاورز بود، ولی دعا کرد بچه اش را که بچه اش آیت الله العظمی شد.

در روایات داریم: حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه به علی اکبر سلام الله علیه دعا کرد. شبانه، نیمه شب، سحر، ایام خاص به فرزندانتان دعا بکنید، مستجاب می شود. یکی از علمای بزرگ مقیم کربلا نقل کرده است، ایشان بار علمی اش که خیلی سنگین بوده است، اهل تهجد و نماز شب و عبادت و دعا و راز و نیاز هم بوده است. می گوید: من یک شب خواب دیدم وارد حرم حضرت سید الشهدا سلام الله علیه شدم. علما، عرفا، بزرگان دین، در حرم اباعبدالله سلام الله علیه مشغول دعا و راز و نیاز و زیارت بودند. بعد دیدم که به همراه این همه عالم و صالح و شخصیت یک جوانی وارد حرم شد که قیافه اش نشان می داد کشاورز است. رو به روی ضریح ایستاد و دستش را روی سینه گذاشت و گفت: «السلام علیک یا ابا عبد الله» من دیدم از ضریح صدا آمد «علیک السلام و مرحبا بک» از جایم پریدم، یعنی چه ما همه زیارت می خواندیم، گریه می کردیم. چرا این یک نفر را جواب داد؟ (از یک میلیون مسلمان ممکن است یک نفر مسلمان حقیقی باشد، بقیه قلابی هستند. « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبين(الحج/11)» نشانه بی دینی اکثریت هم این است که در برخورد با حرام راحت آلوده با حرام می شوند. و در برخورد با واقعیت اخلاقی و روحی و واجب الهی کسل و سست هستند.) دیدم صبح صادق نشده است، سریع وضو گرفتم و لباسم را پوشیدم و خودم را به حرم رساندم. عین چهره هایی که در خواب دیدم بودم، در حرم بودند. یعنی همان صحنه خواب من در بیداری هم تکرار شد. بی کم و زیاد با خواب من یکی بود. علما و صلها و بزرگان دین، چهره های پاک عین همان که در خواب دیدم تو حرم دیدم. همه مشغول دعا و زیارت و مناجات ولی آن جوان را ندیدم. گفتم: حیف که این مجلس ناقص است آن کسی که باید باشد نیست. یک مرتبه دیدم که از در حرم یک جوانی آمد و همان جایی که دیشب من در خواب دیدم ایستاد و دست را روی سینه گذاشت و گفت: «السلام علیک یا ابا عبد الله» ولی هر چه گوش دادم جواب نیامد. همین را گفت و رفت. دیگر نایستاد تا زیارت مفصل بخواند، حالی بکند. رفت من هم به دنبالش دویدم در بازار جلوی او را گرفتم، ببخشید آقا کی هستی؟ دهاتی. کجایی هستی؟ مال چهار فصل. شما آمدی تو حرم دست به سینه ات گذاشتی و سلام دادی جواب شنیدی؟ گفت: بله من هفت سال است، جواب می شنوم. گفتم: جوابی که از ضریح می آید صدای خود اباعبدالله سلام الله علیه است؟ گفت: بله صدای خود اباعبدالله سلام الله علیه است. چند سال است ما می آییم و می رویم حسینی شده ایم یا نه؟ برای خودمان باید غصه بخوریم.

خالی کردن دل از اغیار

مجنون بیابان های کویری را طی کرد، تا به خیمه معشوقش رسید. دیگر این نقطه اوج است، زمان وصل است. ولی آن کارگری که دم در بود راهش نداد. گفت: اجازه دیدن معشوق را نداری مجنون گفت: ما برای دیدن معشوق آمده ایم. ما همه وجودمان را که برای محبوب گذاشتیم چه طور اجازه نمی دهد در حالی که می داند ما در چه وضع و حالی هستیم. گفت: من چه کار کنم گفته راه ندهم. گفت: برای چی؟ برای این که محبوب می گوید تو از محلی که راه افتادی این جا بیایی صد ها زن و مرد و غریبه را دیده و آن چهره ها الان در چشم تو پر هستند، چند روز باید بمانی حسابی چشم و فکرت را از آن صورت ها خالی کنی که دل لیاقت دیدن من را پیدا کند. و فقط هم من را ببیند و دیگر در فکر کسی دیگر نباشد.

آن عالم گفت: پرسیدم که با حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه چه معامله ای داشتی، که جواب سلامت را می دهد؟ گفت: من تک فرزند هستم، دیر هم پدر و مادرم بچه دار شده اند. یک روز بابام من را صدا کرد، گفت: پسرم ما ضعیف و نا توان و پیر و بی طاقت هستیم، یک مرکب حیوانی هم بیشتر نداریم. دو تایی ما هم عاشق اباعبدالله سلام الله علیه هستیم. شب های جمعه نوبتی ما را کربلا ببر. گفتم: نوکر هر دو شما هستم. چشم من برای امام حسین سلام الله علیه عاشقانه حمالی می کنم. (اگر می خواهی ابا عبدالله سلام الله علیه جواب سلامت را بدهد یک کاری که مورد پسند اباعبدالله سلام الله علیه است را انجام بده. یعنی راه ارتباط با اباعبدالله سلام الله علیه ترک معصیت است)

  • دل گفت مرا علم لدنی هوس است تعلیم کن اگر تو را دست رس است
  • گفتم که الف گفت دگر هیچ مــگو درخانه اگرکس است یک حرف بس است

یک شب جمعه بابایم را و یک شب جمعه هم مادرم کربلا برای زیارت ابا عبدالله سلام الله علیه می بردم. مدت ها کارم همین بود. روی زمین هم کار می کردم، خرج این دو تا را هم اداره می کردم. یک روز بعد از ظهر مادرم به من گفت: که امشب که شب جمعه است، مصادف با شب نهم ذی الحجه، شب عرفه است و شب مخصوص زیارتی حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه است. نوبت هم نوبت من است. من امشب می خواهم قسمتی از شب را در حرم اباعبدالله سلام الله علیه و قسمتی را هم در حرم قمر بنی هاشم سلام الله علیه بمانم. گفتم: چشم زیر بغل مادر را گرفتم و سوارش کردم، خواستیم راه بیفتیم، بابایم عصا زنان آمد گفت: من را هم باید ببری شب عرفه است، من طاقت ندارم. گفتم: بابا ما یک مرکب که بیشتر نداریم و آن هم یک نفر باید سوار بشود. من هم که این چهار فرسخ را پیاده می آیم. این هفته هم که نوبت مادرم است، شما صبر کن هفته دیگر می برم. ناراحت شد گفت: من باید امشب حرم اباعبدالله سلام الله علیه را درک کنم. (برای حسینی شدن اصرار داشته باشیم) گفتم: خودت می دانی من فرزند تو هستم، نمی توانم اساعه ادب بکنم، من می گویم: مرکب یکی را می برد راه هم دور است پیری نمی توانی. ما راه افتادیم یکی دو منزل رفتیم و دیدم بابا پیدا شد، به مادرم گفتم مادر داستان از این قرار است. گفت: عیبی ندارد، من پیاده می شوم یک خورده هم بابات سوار بشود. قسمت کردیم. به یک نهر رسیدیم، پای مرکب در رفت و مرکب افتاد و بابام زیر مرکب ماند هیچ کس هم نبود من را کمک کند. با چه زحمتی مرکب را رد کردم و این پیرمرد را بیرون کشیدم. قلم پایش نصف شده بود. حالا دیگر یک قدم هم نمی تواند بیاید. مرکب را آوردم مادرم را سوار کردم. بقچه را پهن کردم بابام را تو بقچه خواباندم و بلند کردم رو کولم انداختم. گفتم: بابا ناراحت نباشی ها خودم کربلا میبرمت.

  • نگار تازه خیز ما کجایی به چشمان سرمه روز ما کجایی

نفس بر سینه طاهر رسیده عزیز من دم رفتن کجایی

بابام رو کولم بود، داشت هوا تاریک می شد. جاده خطرناک بود. مرکب را راندم خودم هم دیوانه وار بابام را با عجله بردم. بالاخره اول شب کربلا رسیدیم. مادرم پیاده شد و گفت: ننه من حرم اباعبدالله سلام الله علیه رفتم و از آن جا هم حرم قمر بنی هاشم سلام الله علیه می روم و صبح برمی گردم. بابام را با شکستگی قلم پا، بردم تو مسافرخانه خواباندم. غذا در دهانش گذاشتم و پاهایش را بستم و گرم کردم. چشمش را باز کرد و گفت: بابا من را بر دار حرم ببر. گفتم: بابا قلم پایت نصف شده، حرم شب عرفه است پر از جمعیت است. گفت: من هم یک نفر. ما را ببر یک گوشه حرم بخوابان با آقا حال کنیم. بالاخره اباعبدالله سلام الله علیه یک جا به ما می دهد. ما در خانه کریم آمده ایم. «َ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَم(مفاتیح الجنان/شیخ قمی/زیارت جامعه کبیره)» گفتم: عیبی ندارد، کولش گرفتم آوردم و یک گوشه حرم دیدم جا هست، بقیه هم احترام کردند جا دادند خواباندم خیلی هم خوشحال بودم که دل این دو تا را به دست آورده ام. پدر را که خواباندم خودم آمدم رو به روی ضریح دستم را روی سینه ام گذاشتم گفتم: «السلام علیک یا ابا عبد الله» دیدم از تو ضریح جواب داد «علیک السلام و مرحبا بک» آن دو تا از دنیا رفتند و ما هفت سال است شب های جمعه می آییم. همین هم زیارت ما است، بیشتر نیست دست را روی سینه می گذارم و یک سلامی به محضر اباعبدالله سلام الله علیه می کنیم، آقا هم با محبت جواب ما را می دهد.

  • خوشا جانی که جانانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی

عزاداری امام صادق سلام الله علیه، بر ابا عبدالله سلام الله علیه

نوشته اند: روزهای عید که همه خوشحال بودند مگر حضرت صادق سلام الله علیه اسم اباعبدالله سلام الله علیه را نمی شنیدند اگر اول یک روزی عید یک کسی اسم حضرت حسین سلام الله علیه را می برد امام تا شب لبخند به لب نمی زند و اشک چشم مبارکشان بند نمی آمد. فقط خدا می داند که در گریه بر اباعبدالله سلام الله علیه چه خبر است. من این که اصرار روی گریه دارم روی جهات دیگر عزاداری خیلی اصرار ندارم، به خاطر آیات گریه قرآن و روایات زیادی است که در باب گریه بر اباعبدالله سلام الله علیه وارد شده است. هیچ کس هم از لطف خدا نسبت به این گریه تعلل نکند. خزانه و کرم خدا محدود نیست. به ما فرموده اند: اگر به اندازه یک بال مگس به همان وزن و به همان قد به همان مقدار فقط برای سیدالشهدا سلام الله علیه برای پیغمبرها و ائمه دیگر نه به اندازه بال مگس اشک از چشم شما بیاید، گرچه گناهان شما به اندازه های کف روی آب دریا ها باشد، همان موقع خدا می آمرزد. به ما چه که چون و چرا کنیم.

رو گریه اصرار داشته باشیم علل گریه را برای بچه های خود هم فراهم کنید. اگر بچه شیر خوره دارید، کنار گهواره اش بلند بلند گریه کنید. بگذارید صدای گریه را بشنود بعد از شهادت اباعبدالله سلام الله علیه هر امامی که به دنیا آمد پدرش اولین کاری که کرد یک قطره آب فرات و یک ذره تربت اباعبدالله سلام الله علیه را در کامش ریخت. از اول بچه ها را حسینی بار بیاورید.

روضه خوانی امام زمان سلام الله علیه

به خدا قسم کاری که کربلا شده است در تاریخ نشده است این جمله از وجود مبارک امام زمان سلام الله علیه است که هنوز بابایم تو گودال قتل گاه در حال جان دادن بود، سرش را از بدن جدا نکرده اسب بر بدنش تازاندند. تو روایات ما است که گاهی جمعیت در خانه امام صادق سلام الله علیه بود، ایشان داشتند درس می دادند. (انواع دانش ها را درس می دادند) یک وقت در اتاق باز شد یک بچه وارد اتاق می شد امام صادق سلام الله علیه درسش را قطع می کرد، بلند بلند گریه می کرد. عرض می کردند: یا بن رسول الله سلام الله علیه و آله چی شد است؟ حضرت می فرمود: این از نوادگان حسین سلام الله علیه ما است من دیگر درسم را ادامه نمی دهم، می خواهم برای جدم گریه کنم.

یک روز صحبت کشته شدن اباعبدالله سلام الله علیه بود. صحبت کربلا بود. صحبت اسارت زن و بچه اش بود. صحبت کننده هم پیغمبر سلام الله علیه و آله بود. خود اباعبدالله سلام الله علیه هم نشسته بود. همین جوری که رسول خدا سلام الله علیه و آله می گفتند و اشک می ریختند. بعد صحبت کردند که حسین سلام الله علیه من در آینده چه قدر گریه کن دارد مرد ها زن ها جوان ها (حجابی بین آن ها و حقایق نیست. پیغمبر سلام الله علیه وآله آن روز در مدینه این جلسات و ناله ها را می شنید و این گریه ها را مشاهده می کرد.)

برکات گریه بر اباعبدالله سلام الله علیه

ثواب های زیادی برای گریه گفته اند. یک مرتبه امیرالمومنین سلام الله علیه ، فاطمه زهرا سلام الله علیها ، امام مجتبی سلام الله علیه ، دیدند اباعبدالله سلام الله علیه از جایش بلند شد (آن وقت پنج، شش سالش بود) فرمود: «و انا یا جداه و حق ربی و حقک اما من یا رسول الله» به جان خودت قسم و به پروردگار عالم قسم «ام لم یدخلوا الجنه بین یدی لم ادخل قبلهم» اگر گریه کن های من قبل از خود من وارد بهشت نشوند من قدم در بهشت نمی گذارم. آن وقت نامردها یک همچین قلب مهربانی را باید مورد حمله قرار بدهید؟ روی همچین قلب مهربانی باید با آن بدن سنگین بنشینی؟ روی همچین قلب مهربانی باید اسب بتازانی؟

سلام بدهیم جوابش را پیش خودش امانت بگذاریم تا وقت مردن جواب ما را به ما برگرداند. حسین جان سلام مستحب است، ولی جوابش واجب است. فقط گفته اند: که جواب کافر واجب نیست. ما مسلمانیم، ما شیعه هستیم، ما عزادار تو هستیم، ما اهل گریه برای تو هستیم.

«السلام علیک یا ابا عبد الله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی لیل و النهار و لا جعل الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین السلام علیک یا ثار الله و بن الثاره و الوتر الموتور(مفاتیح الجنان/شیخ قمی/زیارت عاشوراء) و أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَر(الکافی /ثقه الاسلام کلینی/4/570)»

دلم کاری به آب و گل ندارد تو را دارد دگر مشکل ندارد

دیگر چه غمی داری وقتی در مجلس حسین سلام الله علیه نشسته ای پیغمبر سلام الله علیه و آله را امیرالمومنین سلام الله علیه را، دل بی بی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها را از خودت راضی کردی و دلشان را خوشحال کرده ای.

  • دلم کاری به آب و گل ندارد تو را دارد دگر مشکل ندارد

زدریای غمت دل بستم از آب که این دریای غم ساحل ندارد

  • بدم ای بهتر از خوبان عالم مگر هر کس که بد شد دل ندارد

لا حول ولا قوة الا بالله