سخنران استاد میرباقری

فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ [1]

دو نقطه قوت بسيار برجسته در فرهنگ شیعه وجود دارد که سرمایه اصلی تشیع برای زمینه سازی و حرکت به سوی عصر ظهور است؛ يكي فرهنگ توجه به وجود مقدس امام عصر علیه السلام و انتظار دولت كريمه حضرت است و دوم، فرهنگ شهادت و فرهنگ عاشورا و توجه به آستان رفيع وجود مقدس سيدالشهدا علیه السلام . ابليس هم همواره این دو نقطه قوت در جهان تشیع را هدف قرار داده است.

در سایه امید به ظهور و دميده شدن روح عاشورا در جامعه تشيع، شیعه تبدیل شده است به تنها رقيب دنياي غرب و دستگاه ابليس. ما موظفیم با تمام وجود از این دو نقطه قوت محافظت نماییم. باید بکوشیم كه فرهنگ انتظار و فرهنگ شهادت را در جامعه تبيين نماییم. همچنین تلاش برای اشاعه آن در جامعه تشیع و بعد هم در كل دنياي اسلام و در بستر جامعه جهاني نیز از وظایف ماست.

جهاد، سنت الهی در تهذیب نفوس

در فرهنگ اسلام، جهاد و جنگ در راه خداي متعال، يكي از راه هاي تهذيب فرد و جامعه است؛ يعني يكي از تقديرهاي خداي متعال و سنن الهي همين سنت جهاد در راه خدا و درگيري بين حق و باطل است. اين سنت الهي اهداف گوناگونی را تامين مي كند. يك هدف، پرورش نفوس و تهذيب نفوس است كه در جاي جاي قرآن، خداي متعال اين مطلب را بيان می فرماید.

در سوره مباركه آل عمران پس از بیان صحنه هاي سخت و سنگين جنگ احد كه به حسب ظاهر مسلمان ها در اين جنگ شكست خوردند، خداي متعال مي فرمايد: «اين جنگ براي اين بود که خدا آنچه در قلب شماست را مورد ابتلا قرار دهد و خالصتان كند».[2] آنگاه که مسلمان ها در مدينه دور حضرت جمع شدند، اين جنگ هاي سنگين پيش مي آيد تا مسلمانان خالص شوند.

چگونه کافران زمینه ابتلای مؤمنین را فراهم می کنند

در سوره مبارکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم خداوند دستور برخورد با دشمن را می دهد و می فرماید: وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ؛[3] اگر خداي متعال مي خواست خودش بر آنها غلبه پيدا مي كرد و به شما نیازی نداشت. خداوند می خواهد شما به میدان بیایید و از حریم کلمه توحید دفاع کنید: وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ[4] اين بلا و ابتلائي است كه خداي متعال پيش آورده و به وسيله كفار شما را مورد ابتلا قرار داده است.

هدف خداوند از ابتلای انسان ها

البته هدف پروردگار هم روشن است: الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً [5] خداي متعال مرگ و زندگي را آفريد. شما را از بستر عالم دنيا كه عالم مرگ و زندگيست، عبور داد. خداوند مستقيم شما را وارد بهشت نكرد تا شما مورد ابتلا قرار بگيريد و انسان های نیک از پلید جدا شوند.

عمل صالح نتیجه خشیت خدا

در كتاب شريف كافي باب اخلاص به نقل از حضرت صادق علیه السلام آمده، خداي متعال نفرموده: لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَكْثَرَ عَمَلًا[6] بلكه احسن عملا که حضرت معنا فرمودند يعني أَصْوَبَكُمْ عَمَلًا [7] آنكه عملش نیکوتر است بيشتر به هدف مي رسد. سپس حضرت توضيح می دهد که عمل نیکو، در واقع آن عملي است كه ناشي از خشيت خدا باشد و نيت صادقه توام با خشيت داشته باشد. از قلبي كه خاشع نيست، عمل صالح سر نمی زند.

سپس حضرت فرمودند: خشیت عمل باید با نیت صادقه همراه باشد. وَالَّذينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ[8]، أَحْسَنَ عَمَلاً [9] آن عملي صادقانه است که پیش از آن خشيت الهي در قلب راه پيدا كرده باشد. مانند عمل وجود مقدس امير المومنين علیه السلام و اهل بيت علیه السلام . در سوره هل اتي خداي متعال می فرماید: إِنمَّا نُطْعِمُكمُ ْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكمُ ْ جَزَاءً وَ لَا شُكُورًا [10] و هم إِنَّا نخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا [11] در حالی که خالص ترين عمل را آوردند، خشيت الهي را هم به همراه دارند.

حضرت توصيه فرمودند: الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ [12] مراقبه برای خالص بودن عمل از اصل انجام دادن عمل سخت تر است. سپس حضرت سفارش می کنندکه اخلاص در نيت به اخلاص در شاكله بستگی دارد. بايد خودتان را خالص كنيد تا نيتتان خالص بشود.

جهاد آزمایشی الهی برای مخلصین

الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً [13] اساس خلقت براي اين است انسان با عبور از ابتلائات خالص شود. حضرت حق مي فرمايد وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ[14] خداي متعال اگر اراده مي كرد، خود بر دشمن غلبه مي كرد، وَلكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ[15] تا مبتلا شوید و رشد کنید. این میدان جهاد پیش از آنكه ميدان جهاد اصغر باشد، يك ميدان جهاد اكبر است. انسان بايد در آن ميدان بر خواسته هاي نفس غلبه پيدا كند.

فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ؛[16] باید گفت: جهاد در راه خدا دري است كه خداي متعال بر روي اولياي خاص خود گشود. درجات بهشت، تابع درجات شهادت انسان است. بهشت انسانِ خالص با بهشت انسانی که به خلوص نرسیده متفاوت است. سیدالشهداء علیه السلام به سعيد بن عبد الله فرمود: أَنْتَ أَمامى فِى الْجَنه [17] آن درجه از بهشت از آن كسي است كه هستي خودش را فدای امام حسين علیه السلام کرده است. بنابراين، يك روي سكه جهاد في سبيل الله، پرورش انسان براي لقاي خدا است.

جهاد فی سبیل الله، عاملی برای رشد معنویت در جهان

ولي يك چهره ديگر جهاد في سبيل آن است كه خداي متعال با همين مجاهدت جريان معنويت را در جهان رشد مي دهد و جريان باطل را محو مي كند. محو شدن جريان باطل، گسترش عبادت و بندگي، گسترش حيات طيبه، به وسيله همين جهاد در راه خدا محقق مي شود.

پیروزی نهایی حق بر باطل

خداي متعال در سوره مباركه انبيا مي فرمايد: وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبين[18] اینگونه نيست كه ما آسمان و زمين را بي جهت از سر لهو و لعب آفريده باشيم. هدف خلقت حكيمانه است؛ لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلينَ.[19] پس دستگاه ابليس چگونه با اين غرض حكيمانه جمع مي شود؟ حضرت حق مي فرمايد: او يك دستگاه ماندگار نيست. اين گونه نيست كه در خلقت، هم عبادت نبي اكرم صلی الله علیه وآله وسلم منظور نظر باشد و هم دستگاه ابليس، بلکه هدف خلقت حكيمانه است و آن هدف حكيمانه هم محقق مي شود.

خداي متعال، اين هدف حكيمانه را از اين راه محقق مي كند: بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُون [20] بين حق و باطل برخوردي ايجاد مي شود كه در اين ميان حق، باطل را مي كويد و از بين مي برد. بنابراين مي بينيد كه روي ديگر سكه اين درگيري، محو باطل است. هم حق رشد مي كند و هم قلوب خالص مي شوند و هم انسان ها براي لقای خدا آماده مي شوند: وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ، عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ [21].

درگیری حق و باطل، محکی برای خالص بودن افراد

خداي متعال مي توانست به گونه ديگري باطل را نابود كند. اما اين سيري است كه در آن مومنان رشد مي كنند. خداي متعال به وسيله ولي خود جريان را پيش مي برد. در ماجراي صفين، حضرت علي علیه السلام حكميت را نپذيرفت تا بر ايشان تحميل شد. ديديد كه از دل اين حكميت، خوارج بيرون آمدند. حضرت جريان را به اين سمت هدايت مي كنند تا صفوف جدا بشود. اگر حضرت، بر معاويه هم پيروز مي شدند و ماجراي حكميت پيش نمي آمد، باز در قدم بعد اينها با حضرت درگير بودند. خوارج كساني بودند كه از ولي خدا جلو افتادند. اين افراد جزو مارقينند. صف اين افراد بايد از انسان هاي پاك جدا شود.

جهاد، همدوش تسلیم و رضا

انسان هايي كه تسليم ولي خدا هستند حتي در باطن خود به تصميم اميرالمؤمنين علیه السلام اعتراض ندارند. چنين كساني وقتي حضرت دستور مي دهند که از يك قدمي خيمه معاويه برگرديد، برمي گردند. اين وفا، مبدا قرب و درجات است. درجه بالاي وفا اين است كه اين مؤمنان چيزي هم طلب نمي كنند در قبال اين وفاداري. اين شدني است كه انسان به جايي برسد كه جز رضاي خدا و ولي خدا را نخواهد. اين صفت در نخستين قدم ها رخ مي دهد. در قدم هاي بعد، فطرت شكوفا مي شود و حب الله بر وجود انسان غالب مي گردد.

خداي متعال به ابراهيم خليل صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: اي ابراهيم! خودت را بيشتر دوست داري يا وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را؟ پاسخ داد: وجود مقدس رسول الله را از خودم بيشتر دوست دارم. بايد گفت حضرت ابراهيم به مقام خلت رسيده و شعله محبت، همه جان او را فرا گرفته بود. بايد بدانيد ميدان جهاد در راه خدا، تابع درجات صبر و استقامتي است كه اتفاق مي افتد. بنابراين، درجات خلوصي كه در پي دارد نيز متفاوت است. ممكن است انسان به جايي برسد كه جز به ولي خدا نيانديشد. مالك اشتر چنين بود. در ميدان كربلا هم حبيب بن مظاهر به اين مرتبه رسيد. بنابراين ميدان جهاد در سلوك انسان ها و آماده شدن قلوب نقش مهمي دارد. البته اثر شهادت يكسان و يكنواخت نيست. هر انساني كه در راه خدا به شهادت مي رسد، هم خود سالك مي شود و هم نفوس مستعد ديگري را آماده مي كند.

جهاد ولی خدا، جهاد اکبر

جهاد در راه خدا يكسان و يكنواخت نيست. ظرفيت اثري كه اين شهادت در راه خدا دارد، به اندازه عظمت خود آن عمل در دستگاه خداي متعال است و عظمت عمل را در دستگاه خداي متعال با ترازوهاي ظاهري نمي شود اندازه گرفت. شايد يك انسان صحنه عاشورا را جنگي كوچك بداند كه در طول يك روز به پايان رسيده و با خود چنين بگويد كه جنگ هايي بزرگتر در عالم رخ داده كه ميليون ها كشته نيز داشته است؛ مانند جنگ اول و دوم جهاني. ولي حقيقت چيز ديگري است. آثار عمل به اندازه حقيقت باطني و عظمت باطني عمل است.

در روايت نوراني فريقين مي خوانيم: ضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين[22] يك ضربت شمشير بالاتر از همه مجاهده هاي في سبيل الله است. حقيقتا اين عمل بزرگتر است. حقيقتا شايد عمل جنگ يا شمشير زدن با ديگر موارد يكسان باشد ولي در اين جا انجام دهنده كار ولي الله الاعظم است. اگر عبادت همه مومنان را روي هم بريزي، با يك تسبيح آن روح نوراني قابل مقايسه نيست. همه عبادتي كه انبياء، اوليا و مومنين مي كنند، جلوه اي از عبادت اميرالمومنين علیه السلام است. ظرفيت عبادت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و امير المومنين علیه السلام به اندازه ظرفيت وجودي آنهاست. بِنَا عُبِدَ اللَّه؛ [23] به عبادت آنها همه عالم عبادت مي كنند. شعاع عبادت آنهاست كه در عبادت مومنين ظهور پيدا مي كند و در عالم جاری مي شود.

رسیدن به مقام رضا، کاری دشوار

آن روح عبوديتي كه به وسيله سيدالشهدا علیه السلام در عاشورا تجلي كرده، روح وفاء بالله است. در آن ميدان، تمام دستگاه ابليس نتوانسته نقطه ضعفي از سيدالشهدا علیه السلام بگيرد. حتي يك ترك اولي از سيدالشهدا علیه السلام سر نزد. آن روح حياتي كه به وسيله عاشورا در همه عالم دميده شد، با بقيه شهادت ها قابل مقايسه نيست. در همه حال امام حسين علیه السلام زبانش به ذكر خدا مشغول است: الهي رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثينَ.[24]

يكی از علما که پدرشان اهل دل بود به نقل از پدرش مي فرمود: پاي منبر مرحوم آشيخ مرتضي زاهد بحث از رضا بود. ايشان گفت: آدم بايد به مقام رضا برسد. نفس ايشان من را گرفت. گفتم: خدايا ما از اين به بعد به هر چه تو بخواهي راضي هستيم. مي گفت: رفتم خانه ديدم ديگ زودپز منفجر شده و خانواده ما مجروح شده است. من متوجه شدم از كجا آب مي خورد از آنجایی که گفتم خدايا راضي هستم. مشكلي نيست. شب شد ديدم آتش از اتاق بلند شد. به صورت اتفاقی بخشی از اموالم سوخت. گفتم اشكالي ندارد. خدايا، راضي هستيم. فردا صبح شد ديدم تو كه بچه کوچکی بودي، در حوض افتادي. آمدم ديدم در آب داري خفه مي شوي تو را گرفتم بردم يك گوشه اي رفتم كنار ديوار دست هايم را دراز كردم. گفتم: خدايا! غلط كردم. ما مردش نيستيم. آدم خيال مي كند راضي است.

قیام عاشورا، ماندگار و جاویدان

ابتلاء ابراهيم خليل، از اعظم ابتلائات است كه ارباب معرفت در اين زمينه انگشت به دهان مانده اند. امتحان حضرت بعد از رسیدن به مقام خلت است، بعد از مقام خلت به حضرت ابراهيم وحی شد که جوانت را در مني قرباني كن.

خداي متعال برای ابراهیم خلیل، روضه سيدالشهدا را مي خواند و مي فرمايد: اگر مي خواهي اعظم مصائب را درك كني، بايد مصيبت سيدالشهدا را درك كرده باشي. اين مصيبت عظيم براي كساني مانند ما قابل فهم نيست. در آن روز ذره اي تلاطم و اضطراب در حضرت پيدا نشد. اين حادثه اي است كه تا قيامت همه را مضطرب كرده است. با اين حال هيچ كجا اعتراضي از امام نشنيده ايم. وقتي ابن زياد به حضرت زينب(س) عرض مي كند: كار خدا را با برادرت ديديدي؟ ديدي چه بر سر برادرت آمد؟ حضرت زينب(س) مي فرمايد: من از خدا جز زيبايي نديدم. زشتي مال شما بود. زشتي ها ربطي به خدا ندارد.[25]

ين حادثه در احياي معنويت و دميدن روح حيات، نقشی بي بديل دارد. همچنين اين عبادتي است كه مي تواند محور همه عبادت ها باشد. بنابراين، راه حضرت اين نيست كه به زور پيروز شوند. حضرت مي خواهند چراغي را روشن كنند كه با آن عالم روشن شود. اگر فرض كنيد حضرت به زور كوفه را مي گرفتند، اين حكومت بستر عبوديت نمي شد.

نقش قیام عاشورا در تحقق عصرظهور

بايد دانست حكومتي كه بناست به وسيله امام زمان(عج) بر محوريت عاشورا تشكيل شود، بر پايه عبادت است. كاري كه سیدالشهدا علیه السلام از طريق شهادتشان انجام دادند دارای چنان ظرفيتی است كه مي تواند عالم را به سمت عصر ظهور هدايت كند. نفوس مؤمنين بر محور مصيبت سيدالشهدا علیه السلام براي تولي تام آماده مي شوند. اين روح تولي و تبريست كه عاشورا در عالم دميده و اين روح چه ما بخواهيم چه نخواهيم ظهور پيدا مي كند.

خدای متعال منتقم اصلی دستگاه باطل

خداي متعال اين وعده را داده است: أشهد أن الله تعالي الطالب بثارك؛ خود حضرت حق، اين خون را به عهده گرفته و خون را به نتيجه مي رساند. وَ مُنْجِزُ مَا وَعَدَكَ [26]، پروردگار، وعده اي را كه به تو داده عمل مي كند؛ مِنَ النَّصْرِ وَ التَّأْيِيدِ[27]، هدف و راهِ تو را تاييد مي كند. اين خون در رگ و اندام شيعه جاري مي شود و از دستگاه باطل كه ادامه همان دستگاه است انتقام مي گيرد. شعار ياران حضرت بقيةالله يا لثارات الحسين[28] است. با اين پرچم به ميدان مي آيند.

اتمام حجت ولی خدا با دستگاه باطل

جريان درگيري حضرت ولي عصر علیه السلام با دستگاه باطل، جريان عاشوراست. جريان حق و باطل است. يك جريان تاريخي است مقابل يك جريان تاريخي ديگر. حضرت با دشمنان اتمام حجت می کند. اگر بعد از اتمام حجت ها تسليم نشدند، همه را از دم تيغ قدرتشان مي گذرانند. در تاريخ، نمونه هاي زيادي ديده مي شود. مثلاً حجت بر فرعون، ابوسفيان و ابي لهب و امثال آنها تمام شد. اتمام حجت كار ولي خداست. امير المومنين علیه السلام هم با خوارج اتمام حجت كردند و پس از آن كار تمام شد.

کشتن در راه ولی خدا بهتر از کشته شدن در راه ولی خداست

يكي از مشكل ترين امتحانات شيعه همين است. بسياري از ياران حضرت ممكن است حاضر باشند در ركاب ولي خدا كشته شوند، ولي حاضر نباشند در ركاب ولي خدا بكشند. اين امتحان از آن امتحان سخت تر است. بنابراين در روايات مي خوانيم كسي كه حاضر است بكشد، ثواب بيست شهيد به او داده مي شود. حال اينكه كسي كه در ركاب ولي خدا به شهادت مي رسد، ثواب دو شهيد را دارد.

عاشورا، بستر تحقق دولت کریمه

روزي كه مصيبت سيد الشهدا علیه السلام در جامعه شيعه و در دنيا تجلي پيدا مي كند، بستر انتقام گيري از باطل فراهم مي شود؛ يعني عالم آماده مي گردد. به ميزاني كه ما تلاش مي كنيم و فرهنگ عاشورا را در جامعه شيعه و در مقياس جهاني نشر مي دهيم، نفوس آماده درگيري پاياني حق و باطل و آماده همراهي با ولي خدا خواهد شد. اين فرهنگ، يعني فرهنگ عاشورا و فرهنگ شهادت امام حسين علیه السلام را بايد در دنياي شيعه زنده نگه داشت و روز به روز بر عمق و غناي آن افزود تا بستر تحقق دولت كريمه حضرت بقية الله علیه السلام آماده بشود.

انشاء الله


[1] . الكافي، شیخ کلینی،ج5،ص4،باب فضل الجهاد ..... ص 2.

[2] - «وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ». سوره آل عمران، آیه 154.

[3] . محمد : 4

[4] محمد: 4

[5] . الملك : 2

[6] . الكافي ،شیخ کلینی،ج2،ص16،باب الإخلاص ..... ص 15.

[7] . همان

[8] . المؤمنون : 60

[9] . الكهف : 30

[10] .الانسان:9

[11] . الانسان:10

[12] . الكافي،مجلسی،ج2،ص16،باب الإخلاص ..... ص 15.

[13] . الملك : 2

[14] . محمد : 4

[15] .همان

[16] . الكافي،شیخ کلینی،ج5،ص4،باب فضل الجهاد ..... ص 2.

[17] . فرهنگ عاشورا،جمعی ازنویسندگان،ج 122،ص4. عشق ورزى به مكتب و نام اباعبدالله(ع) ..... ص 121.

[18] انبیاء: 16

[19] انبیاء: 17

[20] . الأنبياء : 18

[21] . البقرة : 154-آل عمران : 169

[22] . إقبال الأعمال، سیدبن طاووس، 467، فصل ..... ص 466.

[23] . الكافي، شیخ کلینی، ج 1، ص145، باب النوادر ..... ص 143.

[24] . عاشوراشناسى، جمعی ازنویسندگان، ص 268 ، زبان به شكايت نگشودن ..... ص 266.

[25] . مع الركب الحسينى، ج 5، محمدجعفرطبرسی، ص 126، العقيلة زينب في مواجهة ابن زياد! ..... ص 124.

[26] . بحارالأنوار/مجلسی/91/74 / باب 30- الصلوات الكبيرة المروية مفص

[27] .همان

[28] . با كاروان حسينى(ج 1)/علی الشاوی/ 125/«شهيد پيروز» از ويژگى هاى حسينى ..... ص : 123