قلب

قلب

خلاصه سخنرانی | قلب

 

یا لطیف

سخنران : حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد

موضوع : قلب

 

بحثي كه در اين جلسه خواهيم داشت بحث قلبه . بحثي بسيار دقيق و مهم كه اغلب برادرها و خواهرها 

درباره اش سؤال داشتند . حضرت علي (ع) مي فرمايند : “ للقلوب اقبالاً و ادباراً ” يعني براي قلبها يك پشت داريم و يك رو ، بعد مي فرمايند و اين قلبها خسته مي شوند همانطور كه بدنها خسته مي شود و وقتي كه خسته شد به “ طرائف حكمتها ” رو كنيد . 

اين خيلي جاي بحث و فكر داره . كه الان من دقيقا براتون توضيح مي دم . خيلي از مشكلاتي كه شماها بهش مبتلا هستيد با عبادات رفع مي شه . عبادات هم كه شامل اين موارد مي شه : واجبات ، مستحبات ، نماز شب ، ذكر گفتن و . . . قبلاً براتون گفتم كه تمامي مستحبات ، ذكر هستند ، نماز شب ذكره ، انفاق ذكره ، نگاه نكردن به نامحرم ذكره و غيره و غيره 

حديث : “ عبادت بلاحضور يورث قساوت القلب ” خوب دقت كنيد : عبادتي كه با حضور همراه نباشد هيچ ميراث و نتيجه اي ندارد مگر قساوت قلب . 

 

شايد شما بگيد : آقا ! ما تا حالا شنيده بوديم كه گناه قساوت قلب مي ياره ، اما حالا شما يه چيزه ديگه 

مي گيد ؟! بله ! مي فرمايند عبادت بدون حضور قلب هم قساوت قلب مي ياره . عبادت بلاحضور يعني چي ؟ يعني عبادتي كه در اون ، قلب انسان همراه با عبادت نباشه . حالا اين همراه نبودن به چند شكل مي تونه باشه : 

 

1 ـ اينكه قلب انسان متوجه اين عبادت نباشه . در بحث ذكر گفتم ، همين جوري كه داره با تسبيح ذكر مي گه ، همزمان گناه هم مي كنه . همزمان غيبت هم گوش مي ده . همزمان به نامحرم هم نگاه مي كنه . مي گفتند كه يه بنده خدايي همين طور ذكر مي گفت سبحان الله ، سبحان الله ، سبحان الله ! ديد يه نامحرم از روبه رو داره مي ياد ، همين جور كه سبحان الله مي گفت ، به اون نگاه مي كرد تا طرف رد شد . همين طور با نگاه دنبالش كرد . بعد كه رفت ، روش رو كرد اين ور و گفت : استغفرالله استغفرالله !!! مي گفت : يه روز همون طور كه داشت سبحان الله مي گفت ، دوباره يه نامحرم اومد ، بهش گفتند : حاج آقا ! يه استغفرالله داره مي ياد ، حواست باشه !! اين مي شه عبادت بلاحضور . ذكري كه فقط به لسان ختم مي شه ، اين ذكر به قلب نمي رسه . دقت كنيد . 

پس يه نوع از عبادت بلاحضور اينه كه همزمان كه داري ذكر مي گي قلبت متوجه ذكر نباشه . ندوني چي داري مي گي . همين جوري لق لقة زبونت شده باشه . 

 

2 ـ نوع دوم : عبادت و ذكري كه به زور به قلبت تحميل مي كني . شوق اين عبادت رو نداشته باشي . لذت و شيريني اين ذكر و اين مناجات رو نچشي . براي همينه كه امام سجاد (ع) در دعاشون مي فرمايند : “ اللهم الرزقني حلاوت ذكرك ” خداوندا شيريني ذكرت را روزي من بگردان . ( شيريني ذكر ! ) پس معلوم مي شه كه اين ذكر يه شيريني داره و وقتي اين شيريني همراهش نباشه فايده نداره . شمايي كه شب عاشورا ، ظهر عاشورا ، اومدي اينجا ، دو ساعت ، سه ساعت ، توي اون فشار ، توي اون گرما ، داد زدي و گريه كردي ، اگر برات شيريني نداشت ، اگر لذت نمي بردي اين كار رو انجام نمي دادي . كما اينكه خيلي ها ترجيح مي دن بيرون بشينند . اين ايرادي بهش نيست . قلبش نمي كشه . خُب بيرون بشينه استفاده كنه . مي فرمايند كه مراقب قلبها باشيد . پس دوم اين كه آدم به زور يك عبادتي رو به خودش تحميل كنه . 

 

ـ سومين نوع عبادت بلاحضور : اين كه انسان در ميان عبادات و اذكار به كميت فكر كنه نه به كيفيت . 

طرف مي خواد فردا امتحان بده ، براي اينكه نمره اش خوب بشه چهارصد هزار تا صلوات نذر مي كنه ! خُب اين كه نشد . يك دونه صلوات با اخلاص ، كار صد ميليون صلواتِ بدون حضور يا صلوات زوركي رو انجام مي ده . 

از تهران ، خدمت مرحوم آقا ميرزا جواد تهراني كه توي مشهد زندگي مي كردند ، تماس گرفته بودند كه آقا جون ما يه مريض داريم كه دكترها جوابش كردند و گفتند فقط يك درصد احتمال زنده موندنش هست . خيلي هم پول داره ، آقا شما به جاي ما هرچي خواستيد نذر كنيد ، اگر خوب شد ما مي يايم خدمت شما نذر رو ادا مي كنيم . ايشون دعا كردند مريض هم خوب شد ، شفا گرفت . هواپيما گرفتند اومدند مشهد دو زانو خدمت ايشون نشستند و گفتند : آقا ! ما در خدمتيم نذري كه فرموده بوديد ، هر چي بود ، خيلي كارساز بود . الان اومديم كه اون نذر رو ادا كنيم . ( با خودشان حساب كرده بودند كه آقا مثلا بيست ميليون تومن نذر كرده يا مثلاً 200 ميليون صلوات نذر كرده . يه همچين چيزي ) بفرمائيد نذر چي بوده تا ما تقديم كنيم خدمتتون . آقا فرموده بودند : من خودم اون نذر رو ادا كردم . خودم انجام دادم . گفتند خُب حالا چي بود ؟ فرموده بود : سه تا صلوات ! كيفيت مهمه نه كميت . 

 

اومده بودند خدمت آقا بهاالديني ، گفتند : آقا ! ما خيلي گره تو كارمون هست ، چكار كنيم ؟ چه نمازي بخوانيم ؟ چه ذكري بگيم ؟ چه ختمي بخونيم ؟ ختم انعام ؟ نماز هزار قل هوالله ؟ چكار كنيم كه گره از كارمون باز بشه ؟ آقا فرموده بودند يك دونه صلوات بفرستيد ! ( كيفيت ذكر مهمه نه كميتش )

 

دوباره از حضرت آيت الله بهاالديني ( رحمه الله ) نقل كنيم ، ايشان فرموده بودند : سال 66 تهران از نظر منكرات وضع خيلي خراب شده بود . قضيه طوري بود كه ما ديديم اگه وضع به همين شكل پيش بره ، بلايي چيزي نازل مي شه . همون موقع 4 و 5 نفر خانم ، توي كرج يك توسلي پيدا كردند به خانم حضرت زهرا (س) و با يك بار يا زهرا (س) گفتن ، به بركت اين نام مقدس ، مشكلي پيش نيومد . 

ايشون مي فرمودند : يك دونه يا زهرا (س) ، كوه رو تكون مي ده . كوه رو ! پس كميت مهم نيست ، كيفيت عبادت مهمه . 

خُب اينها مواردي بود كه عبادت رو بدون حضور مي كنه . انسان بايد از اين سه مورد خودش رو دور نگه داره . 

 

مطلب بعدي : حالا مي خوايم به اصل قضيه برسيم همون حديثي كه اول بحث از حضرت علي (ع) براتون خوندم . گفتم كه حضرت علي (ع) مي فرمايند : “ للقلوب اقبالاً و ادباراً ” براي قلبها يك پشت داريم و يك رو ، اين قلبها خسته مي شوند همانطور كه بدنها خسته مي شود و وقتي كه خسته شد رو كنيد به طرائف الحكم . ( انواع حكمتها ) 

 

حالا ببينيم طرائف يعني چي ؟ برادر ها و خواهرها ( مخصوصاً خواهرها ) در امر عبادت ، در امر سلوك ، خويشتن داري و در امر مبارزه با هواي نفس ، يك طرفه جلو نرن . فقط به يك موضوع نپردازيد . اينكه مي گم مخصوصاً خواهرها چون اونها روح لطيف تري دارند . اينجوري نباشه كه ما فقط جلو رو نگاه كنيم ، مراقب پشت سرمون هم باشيم ، يه وقت از عقب بوم نيفتيم . فرقي نمي كنه به هر حال ، قساوت قلب مي ياره . زندگي رو يك زندگي اي كنيد كه وقتي مي خوايد عبادتي انجام بديد ، نماز شبي بخونيد ، جلسه اي بيايد ، سينه اي بزنيد ، شوق داشته باشيد . خودتون رو فقط محدود به عبادت نكنيد . چون انسان روحش جنبه هاي مختلفي داره . غير از عبادت كارهاي ديگه اي هم بايد انجام بدي . بيكار نباشيد ، علاف نباشيد . اين نكته اول . 

 

اومدند خدمت پيامبر (ص) ، عرض كردند : فلاني آدم بسيار خوبيه . فرمودند : چرا ؟ گفتند : به حج رفتيم . اين آقا از صبح تا شب مشغول نماز و ذكر و گريه و سجده بود . حضرت فرمودند : كارهاي شخصيش رو چه كسي انجام مي داد ؟ غذاش رو كي مي پخت ؟ ظرفش رو كي مي شست ؟ گفتند : فلاني . پيغمبر (ص) فرمودند : فلاني خيلي مقامش بيشتر از اون هست . 

بايد يه جوري برنامه ريزي كنيد كه بي كار و علاف نباشيد ، صبح كه از خواب پا مي شيد توي كارها شركت كنيد . كار خودتون رو حتماً خودتون انجام بديد . حالا بار از روي دوش پدر و مادر برداشتن خيلي عاليه ولي اگر اين كار رو نمي كنيد ، لااقل كار خودتون رو خودتون انجام بديد . 

مؤمن بايد شاداب باشه ، بايد با روحيه باشه ، مومن بايد قيافه اش هميشه شنگول باشد . شنگول و مرتب ! هر كس مي بيندش روحيه بگيره ، نه اين كه هر كس ديدش ، ياد بدهكاري و غم و غصه و چكهاي برگشتيش 

بيفته !! 

 

وجهه بچه حزب اللهي توي اين جامعه بايد يك وجهه اي باشه كه همه رو جذب كنه . اگه يه وقت ازش بپرسن : آقا ! چرا شادي ؟ بگه من از نماز شب خوندنم ، از گناه نكردنم ، از وجدان آسوده ام هست كه شادم . نه اين كه همه اش غم باد بگيره . سرش رو بندازه پائين و آه بكشه . اين آه ها رو بايد توي نماز شب بكشي نه براي مردم . اينها دكون باز كردنه ، مي فهميد چه جوري شد ؟ طرائف حكمتها يعني اين . 

 

آقا ! 24 ساعته نوار منصور ارضي و حاج احمد واعظي و . . . گوش دادن از نظر فني ايراد داره . از صبح تا شب نوار روضه روشنه ، خُب معلومه كه زده مي شي . اين خصوصيت قلبه . اگر فقط به يه چيز مشغول بشي ، قلبت خسته مي شه . قرآن خوندن يكي از چيزهايي هست كه خيلي از شماها واقعاً اون رو ترك كرديد . برادر من ! بجاي اين نوارها ، در روز 50 آيه قرآن بخون ببين چقدر به تو شادابي مي ده . 

 

حالا يك وقتي مثلاً محرمه ، بله ، اشكالي نداره ، توي دهه محرم از ظهر تا شب هم نوار گوش بدي ايراد نداره . يا مثلاً روز عاشورا از صبح تا شب توي سر و سينه ات بزني ، ايرادي ندارد . ولي ايام ديگه سال ، نبايد فقط به عزا مشغول باشي . برنامه ات رو طوري تنظيم كن كه اگه مي خواي نوار گوش بدي يه نوار سخنراني باشه ، 2 تا فيلم از تلويزيون باشه ، تفريح كن . قلبت رو رقيق كن . كساني كه سالهاست توي اين وادي هستند و هميشه هم اشك دارند ، براي اينه كه به قلبها شون رقت دادند . نگذاشتند قساوت قلب بگيرند . 

يه نمونه از عبادت بلاحضور اينه كه طرف صبح تا شب نوار روضه رو روشن بذاره ، بعد اون بابا توي نوار داره روضه قتلگاه و بريدن سر امام حسين (ع) رو مي خونه و اين هم همين جور غذا مي خوره ، راه مي ره و كارهاش رو انجام مي ده . خُب بابا جون ! بهمون مي خندن . اين ديگه چه جور ذكر و عبادتيه ؟!

حتماً مي گيد : آقا ! اينطوري ما ديگه نماز شب هم نخونيم ، ذكر هم نگيم ؟! نه خير . بحث سر اينه كه جنبه هاي مختلف قلب رو پوشش بديد تا از اين پوشش شوق پيدا كنيد ، از اين نماز شب كه مي خوني شوق پيدا كني . از جلسه اي كه مي ياي ، شوق پيدا كني . با اطرافيان تون اهل بگو و بخند باشيد . گناه نكنيد اما اهل بگو بخند باشيد . ديديد كه توي كاروان ما چطور برنامه ريزي مي كنيم . هيچ اشكالي نداره كه توي كاروان جوك بگيم . 

 

ميگه : آقا ! جك نگو ، سفر مشهد اومدي خجالت نمي كشي جك مي گي ؟ مي خندي ؟ نه آقا ! هيچ اشكالي نداره . چرا ما هميشه گريه هامون رو براي امام رضا (ع) ببريم ؟ يه بار هم بريم توي حرم بخنديم . چه اشكالي داره ؟ 

ما مشهد كه بوديم توفيقي بود كه با بچه ها توي دارالولايه مي نشستيم ، 3 ساعت 4 ساعت همه كار مي كرديم . قرآن مون رو مي خونديم ، سينه مون رو هم مي زديم ، بعد مي نشستيم جك گفتن و خاطره گفتن و بگو ، بخند . اونجا ، توي حرم صفامون رو مي كرديم . پس عنايت كنيد طرائف حكمت رو رعايت كنيد . اون چيزي كه واجب هست رو انجام بديد و سر سوزن هم كوتاه نيايد . 

 

مستحبات خيلي سخت رو هم به خودتون تحميل نكنيد ، زياده روي نكنيد . شماها خودتون رو با من كه يه آخوند هستم مقايسه نكنيد ، من شغلم اينه . من دوره هاي شما رو گذروندم . خودتون رو با بچه رزمنده هاي زمان جنگ مقايسه نكنيد . اونها هم اين دوران رو گذروندن . هيچ نيازي نيست كه جوون 18-19 ساله مثل من زندگي كنه . شما بايد فوتبال بازي كنيد ، بايد تلويزيون نگاه كنيد ، بايد بگيد بايد بخنديد بايد مهموني بريد ، بايد با خانواده اين ور و اون ور بريد البته تا جايي كه گناه نباشه . اگه گناه بود انجام نديد اصلاً هم زير بار نريد ، هر كي هر چي مي خواد بگه ، بگه ، حتي اگر پدر و مادر باشه . هيچ پدر و مادري حق نداره بچه رو به گناه اجبار كنه . ولي اگه گناه نبود ، حالا به فرض يه مكروهي بود ، اشكالي نداره ، به خاطر پدر و مادر ، مكروه رو انجام بده . اما بعد از خدا عذرخواهي كن . خيلي چيزها مكروهه . پنيرخوردن هم مكروهه . همين كه صبح تا شب داريم مي خوريم . اما به اونها كه مي رسه مي گه : نه آقا ! مكروهه . من انجام نمي دم . برو بابا ! بگو دلم نمي خواد . گردن خدا ننداز . در روز 10 هزار تا مكروه مرتكب مي شي ، حالا به پدر و مادرت كه رسيد اينقدر مقيد شدي ؟! 

 

پس اين چيزها باعث مي شه كه انسان قلبش خسته بشه و يا خداي نكرده بِبُره . دائم به من زنگ مي زنه يا نامه مي نويسه كه : آقا ! ما نمي كشيم . ما خسته شديم ، ما بريديم . يكي از دلايل اين بريدن ها و خسته شدن ها عبادت بلاحضوره كه باعث مي شه انسان قساوت قلب بگيره . حالا مسأله انجام گناه كه باعث قساوت قلب مي شه كه جاي خود داره . ولي مي خوام بگم عبادت بلا حضور هم قساوت قلب رو ميراث داره . لذا مي بيني طرف 30 ساله رئيس هيئته ، مي ايسته روضه هم مي خونه . اما يك قطره اشك نمي ريزه . يك دهه تو هيئتي كه خودش داره زحمتش رو مي كشه روضه مي خونه ها ، اما خودش اشك نداره ! چرا ؟ براي همين چيزهاست . و يا بعضي از خود شماها يك دهه كامل سينه مي زنيد ، اما يك قطره اشك نداريد و خيلي ها چقدر قشنگ و راحت اشك مي ريزند . خيلي راحت ! اينها براي اينه كه به قلبشون رسيدند به همه زواياي قلبشون پرداختند . تفريحشون رو كردند ، تلويزيونشون رو نگاه كردند ، فوتبالشون رو بازي كردند ، تو مدرسه با رفيقهاشون گرم گرفتند ، با خانواده گرم گرفتند . به اين ور و اون ور رفتند . صلة رحم شون رو انجام دادند . همة اين كارها رو كردند حالا گريه هم كه مي خواد بكنه ، خوب گريه مي كنه . راحت گريه مي كنه .

 

پس اين از بحث قلب و خسته شدن قلب . مطلب بعدي كه توي خسته شدن قلب اثر داره اينه كه انسان اعمال خودش رو به باد مي ده . طرف يه دهه محرم مي ياد اينجا ، توبه مي كنه ، سينه مي زنه ، گريه مي كنه . اما روز دوازدهم محرم چهار تا گناه مي كنه كه همة اون كارهاش آتيش مي گيره . لذا مي بينه چيزي نشد . مي بينه هر چي گريه كرد ، هر چي سينه زد ، هر چي دعا كرد به جايي نرسيد . دائماً اهل سينه و گريه و روضه و هيئت و تشكيلاته ، اما نسبت به پدر و مادرش بي احترامه . هيچ فايده نداره . خُب اين هيچ چي نمي شه . به هيچ جا نمي رسه . لذا خسته مي شه . مي گه انگار خبري نيست . و نهايتاً مي بُره . 

ما انسانها غير از استعدادهاي مادي كه داريم ـ كه اينها قابل شكوفايي هست ـ يك سري استعدادهاي معنوي هم داريم كه اينها هم قابل شكوفا شدن هست . شما ببينيد يكي ورزشكاره ، يكي هنرمنده ، يكي منبريه ، يكي آخونده ، يكي پاسداره ، يكي رزمندة خوبيه . هر كي يه استعداد مادي داره كه مي تونه در اون رشد كنه . غير از اينها هر شخص يك سري استعداد هاي معنوي هم داره ، كه اونها رو هم مي تونه شكوفا كنه . مثلا خداوند از نظر معنوي در چشم ما يك استعداد هاي بسيار عجيبي رو گذاشته . اما متأسفانه ماها كه شيعه هم هستيم رعايت نمي كنيم ، و اين استعدادها شكوفا نمي شه . اون وقت مي بيني مرتاض هندي رعايت مي كنه و اون استعداد هاي معنوي كه در وجودش نهاده شده ، به بار مي شينه . 

 

با چشمش نگاه مي كنه و يه گاو مي ميره ، روي پنج هزار تا ميخ مي خوابه ، انگار نه انگار . خُب اينها استعداده ديگه . اونها با كلي رياضت بهش رسيدند ( البته ما كه نيازي به اين كارها نداريم ) . اما ماها اگه مي خواستيم ، خيلي ساده تر مي تونستيم بهش دست پيدا كنيم . خداوند تبارك و تعالي فرموده : بندة من ! چشمت را از حرام ببند ، من چشمت را به روي چيزهايي كه بقيه نمي بينند باز مي كنم . اين يعني استعداد . مي گه بندة من ! از اين چهل سالي كه من بهت عمر دادم چهل روز آدم باش ! چهل روز گناه نكن . و باز مي فرمايد : كسي كه چهل روز براي خدا خالص باشد ، خداوند چشمه هاي جوشان حكمت را از قلب به زبانش جاري مي كند .

 

40 روز خودت رو براي من حفظ كن . بعد از چهل روز كاري مي كنم كه زبونت بشه زبون من . هرچي مي گي انگار من دارم مي گم . 

چرا امتحان نمي كني ؟ خُب چنين استعدادهايي كه در وجود ما انسانها قرار داده شده ، اگه فقط يكي از اونها شكوفا بشه چقدر ماية اميدواري هست . رعايت نمي كني ، خط در ميون مي زني . ناپرهيزي مي كني . مثل وقتي كه مريض هستي و به دكتر مي ري ، اگه تو تموم اون داروهايي كه دكتر بهت داده ، بخوري اما ناپرهيزي هم داشته باشي ، تموم اون داروها به باد مي ره . باز هم سرخ كرده بخور ، همه چيز به باد رفته . اين چيزهايي كه الان من دارم بهت مي گم ، اين مجالسي كه شركت مي كني نسخه هست ، و گناه هايي كه انجام مي دي ناپرهيزيه . اين دواهايي كه شما داريد مي خوريد ، اين سينه هايي كه توي مجالس مي زنيد ، گناه براش ناپرهيزيه . همه رو خراب مي كنه . خُب وقتي هم كه ناپرهيزي كردي ، استعدادهاي معنويت شكوفا نمي شه ، و وقتي كه شكوفا نشد ، خسته مي شي . قلبت خسته مي شه . اينها رو در نظر داشته باش . ان شاء الله …

 

پس دقت كنيد ، بايد رعايت كنيد . پرهيز كنيد ، بايد قلب خودتون رو با مسائل مختلف جلا بديد . جوون هستي ، بگو ، بخند ، جوك بگو ، بالا و پائين بپر ، اين اداها چيه كه 24 ساعته توي خونه در مي ياريد ، دائم زنگ مي زنند كه آقا ! اين بچة ما ، اصلاً مريض رواني شده ! مي گم : مگه چي شده ؟! مي گه : صبح تا شب نشسته ، يه گوشي هم تو گوششه . ناهار مي خواد بخوره نوار روشنه . مي خواد بخوابه نوار مي ذاره تا خوابش ببره . آقا ! به جاي اين كارها برو دوتا كتاب بخون اين همه كتابهاي با ارزش توي بازار هست ، بگيريد بخونيد . بذار با كتاب معنوي خوابت ببره . نه با نوار . اين نوارها رو يك بار ، دو بار ، فوقش ده بار گوش بده . ما خودمون هم اهل نوار و اهل اين بحث ها هستيم ، ولي رعايت مي كنيم .

 

وقتي كه مجلس شركت مي كني و حال خوشي پيدا مي كني ، دوست داري نوارش رو بخري ، هر وقت گذاشتي اون حال خوشي رو كه توي مجلس داشتي به ياد بياري و اون حال تجديد بشه . اين كار خيلي خوبه اما نبايد زياده روي و افراط بشه . 

عبادت بلاحضور قساوت قلب مي ياره . اين جمله هميشه در ذهنتون باشه تا ان شاء الله همينجوري با لطافت ، با اشك ، با عشق و محبت به اهل بيت (س) بزرگ بشيد . و وقتي هم كه براي خودتون زندگي تشكيل داديد ، زن و بچه رو برداري و بياي توي اين مجالس و هميشه در زندگي تون عشق باشه . اصلاً زندگي بدون عشق مزه نداره . هر كسي توي زندگيش يه عشقي داره ما هم عشق مون همينه . ماها عاشقيم . شهيد بهشتي (ره) هميشه اين توصيه رو به جوونها مي كردند كه : جوانها عاشق باشيد . 

 

عاشقي خيلي خوبه . سعي كنيد عاشق باشيد و عاشق هم بمونيد . مي دونم كه خيلي از شماها جاهاي مختلف زحمت مي كشيد ، توي مدارس ، توي انجمن ها ، توي هيئتها ، ولي تا حالا به اين فكر كرديد كه چرا اغلب هيئت هاي ما كه بعضي هاشون 20 سال هم تجربه كار دارند ، خيلي هم هيئت خوبي هستند ، خيلي هم جوون پسند و عالي هستند . اما همه زير 25 ساله اند ؟ پس بقيه كجا هستند ؟ 30 ساله ها و40 ساله ها كجا هستند ؟! همه تا قبل از ازدواج مي يان . بعد از ازدواج ديگه مي ره مي يوفته توي زندگي ، بازار ، اقتصاد ، كارمندي و . . . و هر چي هم كه تا اينجا بدست آورده ، به باد مي ده . مي دونيد چرا ؟ براي اينكه عشق در دل اينها مرده . چرا مرده ؟ به خاطر اينكه ، مواردي رو كه توي اين جلسه گفتم ، رعايت نكردند . انشاء الله شماها يه جوري باشه به 30 سالگي و 40 سالگي و 50 سالگي هم كه رسيديد ، باز اينجا باشيد و ما شما رو بينيم . كسي نپَره و همه توي اين تشكيلات باشيد . ان شاء الله . 

والسلام .

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب 25 ذی القعده ، شب مخصوص زیارتی آقا امام رضا (ع) . شب دحو الارض یعنی شبی که زمین آفریده شده و همچنین به روایتی شب شهادت آقا امام رضا (ع) هستیم و در کنار قبر برادر بزرگوار ایشون آقا احمد ابن موسی (ع) و ان شالله که خداوند زیارت امشب ما رو در کنار حرم آقا امام رضا (ع) قرار بده.
Powered by TayaCMS