ويژگي هاي انتخاب همسر2

ويژگي هاي انتخاب همسر2

موضوع: ويژگي‌هاي انتخاب همسر

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث ما خانواده در قرآن بود. البته وقتي مي‌گوييم: قرآن، منظور ما قرآن و اهل بيت است. قرآن مي‌فرمايد: زن و شوهر براي يكديگر لباس هستند. «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن‏» (بقره/۱۸۷) زن لباس مرد است، مرد هم لباس است. هردو براي همديگر لباس هستند. لباس به انسان آرامش مي‌دهد. همسر براي همسر بايد آرامبخش باشد. لباس اگر بهداشتي نباشد، آدم را مريض مي‌كند. همسر ناجور هم آدم را خراب مي‌كند. لباس عيب آدم را مي‌پوشاند. همسر هم بايد عيب همسر را بپوشاند. لباس آدم را حفظ مي‌كند، انسان هم بايد لباس را حفظ كند. يعني شما اگر لباست را حفظ نكني، كثيف مي‌شود، پاره مي‌شود، يعني هردو بايد همديگر را حفظ كنند.

۱- تمثيل قرآن درباره رابطه همسران با يكديگر

لباس خوب عزت است، لباس بد ذلت است. همسر خوب عزت است، همسر بد ذلت است. همين كه هوا گرم شد، لباس نازك مي‌شود. همسر هم همين كه ديد همسرش عصباني است، شما هم نازك شو. يعني او عصباني است، در خانه كارها زياد بوده، بچه‌ها اذيتش كردند، غذايش سوخته، بيماري، مشكلي، اگر ديدي زن عصباني است، مرد نازك شود. اگر مرد عصباني بود، چك داشت، بدهي داشت، گرفتاري داشت، در صف بود، تورم بود، گراني بود، كار گيرش نيامده بود، مالش را خورده بودند، اگر مرد وارد خانه شد، عصباني بود، زن نازك شود. چه خبرت است؟ به من چه؟ بد اخلاقي‌ات را در خانه آوردي؟ بابا حالا مرد بداخلاق است، شما نازك شو، زن عصباني است، شما نازك شو. شما خودت را تنظيم كن با مشكلات.

لباس اگر مناسب نباشد مانع كار است. لباس اگر خيلي گشاد باشد آدم نمي‌تواند كار بكند. لباس تنگ باشد آدم نمي‌تواند تكان بخورد. لباس نامناسب مانع كار است. همسر نامناسب هم مانع كار است.

در لباس ففقط به زيبايي توجه نشود، جنس لباس، دوخت لباس، رنگ لباس هم نگاه كنيد. در همسر هم فقط به خوشگلي همسر نگاه نكنيد. جنس همسر، رنگ همسر، اخلاق همسر، شما اگر لباست شيك بود، نمي‌گويي: به به به! اين لباس خيلي خوشگل است. خوشگل است ولي تنگ است. خوشگل است ولي گشاد است. خوشگل است ولي گران است.

انتخاب لباس نشانه‌ي بينش و منش است. انتخاب همسر هم نشانه‌ي بينش و منش انسان است. اصلاً اگر خواستيم افرادي را بشناسيم از ظاهر مي‌شود مردم را شناخت. بد نيست اين را بگويم. راه‌هاي شناخت مردم… دو صلوات بفرستيد، اين را بگويم. (صلوات حضار)

اگر مي‌خواهيد افراد را بشناسيد ببينيد چه حزبي است. الآن شما خودتان را مي‌خواهيد امشب بشناسيد، «بِسْمِ اللَّهِ‏»! بخوانيد چه شعري حفظ هستيد. از اشعاري كه حفظ است، از جك‌ها و طنزهايي كه حفظ است. از كلماتي كه حفظ كرده است. از محفوظات مي‌شود افراد را شناسايي كرد. اين يك مورد.

چه دعايي مي‌كند. از دعاها مي‌شود فهميد اين چه نژاد آدمي است؟

آلبوم عكسش، عكس ورزشكارها را جمع مي‌كند، عكس هنرپيشه‌ها است، عكس شعرا است، عكس پولدارها است. عكس خوشگل‌هاست. در آلبوم عكسش چه جمع كرده است؟ از عكس‌هايي هم كه جمع كرده است، تمبر جمع مي‌كند. قوطي كبريت جمع مي‌كند. ته سيگار جمع مي‌كند، چه جنس‌هاي عتيقه‌اي، چه دعايي مي‌كند؟ چه چيزي جمع مي‌كند؟ چه چيزي حفظ است؟ رفيق‌هايش چه كساني هستند؟ با چه كساني رفيق است؟ مثلاً رفيق‌هايش آدم‌هاي هرز هستند؟ آدم‌هاي مكتبي هستند؟ آدم‌هاي هدفمند هستند؟ دانشمند هستند؟ از رفيق‌هايش مي‌شود شناخت.

از لباسش مي‌شود شناخت. يك كسي كه لباسي پوشيده است، آدم نگاهش مي‌كند مي‌فهمد اين چه كسي است؟ چرا گفتند: لباس شهرت ممنوع است؟ چون دلش مي‌خواهد يك كاري كند نگاهش كنند. حالا با عمامه و ريش باشد، يا با فكل باشد، يا با بند كفش باشد، يا با زنگ موبايلش باشد. يا با بوق ماشينش باشد.

مي‌خواهد خواستگاري برود، دنبال چه دختري مي‌رود؟ دنبال چه پسري مي‌رود؟ خلاصه انتخاب لباس نشان دهنده‌ي بينش و منش است. يكبار ديگر آيه را بخوانيد. «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن‏»

۲- هدفمند بودن ازدواج و تشكيل خانواده

از مسائلي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه ازدواج‌ها بايد هدفمند باشد. يكوقت انسان ازدواج مي‌كند فقط نياز شهوتي و غريزي‌اش را نگاه مي‌كند. فقط نياز امروزش را مي‌بيند. يكوقت ازدواجش هدفمند است. يك آيه در قرآن داريم. الآن دولت رفته در خط اينكه يارانه‌ها را هدفمند كند. اسلام مي‌گويد: تمام كارهاي شما بايد هدفمند باشد. حالا اگر قرآن نبود زشت بود من اين را بگويم. اگر من خودم مي‌گفتم، مي‌گفتند: آقاي قرائتي تو خيلي آدم بي‌حيايي هستي. اما چون قرآن گفته ديگر بي‌حيايي نيست. قرآن مي‌گويد: اگر خواستيد با همسر هم‌خوابي كنيد، هم‌خوابي مي‌تواند هدفمند باشد. وگرنه اگر براي شهوت باشد كه مرغ و خروس هم با هم جفت مي‌شوند. مرغ و خروس نيستي. آميزش جنسي بايد هدفمند باشد. آيه چيست؟ «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُم‏ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُم‏» (بقره/۲۲۳) جمله جمله بخوان، اين را كه خواندي سه قسمتش كن.

«نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُم» همسر شما بستر شماست. بعدش، حالا كه بستر شد چه كنيم؟ «فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ» برويد با همسر با هم بخوابيد. خوب بعد… «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُم‏» هم‌خوابي شما براساسي باشد كه ذخيره‌ي قيامت باشد. «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُم‏» يعني فقط براي شهوت نيست. ببينيد ما در طول سال چيزي مي‌خوريم. اما در ماه رمضان مي‌گوييم: سحري بخور كه فردا روزه بگيري. در طول سال نهار مي‌خوريم. نهار خوردن عبادت نيست، سحري خوردن مستحب است. چرا؟ براي اينكه مي‌گويند: سحري بخورم كه فردا بتوانم روزه بگيرم. مي‌گويد: با خانمت بخواب كه فردا به ناموس مردم نگاه بد نكني. از حلال تأمين شو، كه فكر حرام نباشي. اين را مي‌گويند: هدفمند شدن هم‌خوابي.

اگر امروز رئيس جمهوري مي‌خواهد يارانه‌ها را هدفمند كند، هزار و چهارصد سال پيش قرآن مي‌گويد: هم‌خوابي زن و شوهر بايد هدفمند باشد. اميرالمؤمنين وقتي مي‌خواهد همسر بگيرد، بعد از فاطمه‌ي زهرا(س) مي‌گويد: از فلان فاميل بگيريد. چون بچه‌ها شجاع هستند. رفت ام‌البنين را گرفت. چهار تا پسر پيدا كرد، چهار تا پسر در كربلا در ياري امام حسين شهيد شدند. قبل از ازدواج مادر، اميرالمؤمنين مي‌گويد: من بايد ازدواجم هدفمند باشد. هدفمند باشد!

گاهي ما در اين شهرها مي‌بينيم يك سيخ بالا رفته است. وسط فلكه، مي‌گوييم: اين چيه؟ مي‌گويند: اين نمودار فلان است. هيچ هدفي ندارد. پيامي ندارد. مثلاً ميدان آزادي تهران، در ميدان آزادي يك برجي است. مي‌گويي: اين برج چه علامتي دارد؟ سوره‌اي در قرآن است به نام سوره‌ي كهف، چند تا جوانمرد ديدند در جامعه هضم مي‌شوند، جامعه‌ي فاسد گفتند: برويم در بيابان، در غار، در كوه زندگي كنيم و دينمان را حفظ كنيم. بعداً كه بنا شد اينها مردند گفتند: بر سر قبر اينها ساختمان بسازيم. گفتند: ساختمان نه! اگر مي‌خواهيد «قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً» (كهف/۲۱) اگر بناست ياد بود باشد، مسجد بسازيم.

يكوقت در يكي از شهرها، در فلكه يك ساختمان ساختند. من به آن مدير كل گفتم: اين ساختمان چه پيامي دارد؟ خاصيتش چيست؟ مثل كراوات، كراوات مثلاً چه پيامي دارد؟ گرم كننده است يا سرد كننده؟ هيچ كدام. علامت فن است؟ نه، علامت تخصص است؟ نه، علامت سن است؟ نه، علامت سرمايه است؟ نه، هر لباسي يك دليلي دارد. مي‌گويد: اين شال گردن مرا گرم مي‌كند. اين زيبا مي‌كند. مي‌گويد: اگر بناست، ساختمان بسازيد، يك ساختمان هدفمند بسازيد. چقدر در قرآن گفته: «في سبيل الله، في سبيل الله» مي‌گويد: حتي اگر درس مي‌خوانيد، «يُبَاهِيَ بِهِ الْعُلَمَاء» (بحارالانوار/ج۲/ص۳۰) كه پز بدهي، تو ليسانس هستي، من فوق ليسانس هستم. تو فوق ليسانس هستي، من دكترا هستم. اگر درس مي‌خواني براي اينكه پز بدهي، «لِيُمَارِيَ بِهِ السُّفَهَاء» تا جدل كني با آدم‌هاي بي‌سواد و نزد دانشمندان پز بدهي، اين سواد هم سواد خوبي نيست. هدفمندي، ازدواج بايد هدفمند باشد. شهوت يكي از مسائل ازدواج است.

آقا پسر، خانم دختر، اين همسري كه انتخاب مي‌كني نسلت را، شما در تاريخ سرمايه‌گذاري مي‌كني. «ذُرِّيَّةً طَيِّبَة» (آل‌عمران/۳۸) بايد ازدواج هدفمند باشد. كيلويي نيست. والله در پارك خوشم آمد، او هم پول بستني ما را داد، يك لبخندي زد و اس‌ام اس داد، يك تلفن داد. عكسش را هم داد، ما ديگر برويم ببينيم اين كيه؟ همينطور… همسر كه كيلويي نيست. متري نيست. هيكلي نيست. مگر گوسفند است كه مي‌گويي: رفتم از هيكلش خوشم آمد؟ همسر سرمايه‌گذاري در تاريخ است. شما مي‌خواهي پدر نسلت باشد. شما مي‌خواهي مادر نسلت باشد در طول تاريخ.

اميرالمؤمنين بعد از زهرا (س) فرمود: من مي‌خواهم همسر بگيرم. ولي مي‌خواهم ببينم نسل من در تاريخ چه مي‌شود؟ يك كسي باشد بچه‌هايش شجاع باشند. ام‌البنين را گرفت. چهار تا پسر، هر چهار تا در يك روز در كربلا شهيد شدند. به ازدواج يك نگاه سرمايه گذاري توليدي كنيم. آن هم توليد ملي، آن هم توليد خودكفا. آن هم توليد ابدي، توليد معنوي.

۳- ايمان، شرط اصلي در ازدواج

در انتخاب همسر، امام حسن يك پيغامي به شما داده است. گفته: مي‌خواهيد همسر بگيريد، متديّن باشد. يا عروس را دوست دارد، يا دوست ندارد. اگر متديّني بود كه عروس را دوست داشت، زندگي‌شان شيرين است. اگر متديّني بود كه خيلي هم از عروس خوشش نيامد. چون دين دارد لااقل به عروس ظلم نمي‌كند. اين پيام امام حسن مجتبي است. به پسر دين‌دار دختر بدهيد، اگر عروس را دوست داشت، زندگي‌شان هم شيرين است. بر فرض يكوقت كدورتي پيش آمد، ناراحت شد، در زندگي‌شان تلخي پيدا شد، چون دين دارد، بگوييد… ظلم نمي‌كند.

۴- خانه سالمندان، دوري از فرهنگ قرآن

يكي از مسائلي كه در خانواده است اين است كه رسم شده پيرمردها را سالمندان ببرند. قرآن در اين زمينه چه مي‌گويد؟ پدر و مادرهاي پير را چه كنيم؟ از نظر قرآن سالمندان، ممنوع! من به عنوان معلم قرآن مي‌گويم. خانه سالمندان در اسلام ممنوع! دليل قرآني:

۱- «إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَر» (اسراء/۲۳)، «يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ» يعني نزد تو، «الْكِبَر» يعني پيري. اگر نزد تو پدر و مادر، يكي‌شان يا هردو پير شدند، «عِنْدَكَ الْكِبَر» كلمه‌ي «عِنْدَكَ» از آن استفاده مي‌شود كه بايد پدر و مادر پير نزد خودت باشند. اين را قبلاً اشاره كردم. حالا اگر عروس مي‌گويد: من چه كنم؟ من كه نمي‌توانم پدر و مادر پير تو را نگه دارم. من زن تو هستم. كلفت مادرت كه نيستم. كلفت پدرت نيستم. حق با عروس است. ولي معنايش اين نيست كه شما سالمندان بگذاريد. طبقه‌ي بالا، طبقه‌ي پايين، در همان كوچه، در همان محله، يك جايي باشد كه اين نزد تو باشد، يعني هر روز به او سر بزني. اگر هم خانم تو گفت: جايمان تنگ است. حوصله‌ام نمي‌رسد. آخر بعضي از سالمندان نق نقو هستند. در هر خانه‌اي يكي از آنها باشد، بعضي‌هايشان بد اخلاق هستند. حق هم با عروس است. مي‌گويد: من نمي‌توانم. حوصله‌ام سر رفت. البته عروس‌هايي هم هستند كه از اولياي خدا هستند. حالا همه كه از اولياي خدا نيستند. به هر حال بايد «عِنْدَكَ» باشد. يا در خانه‌ات، يا كنار خانه‌ات. اين يك مورد.

۲- آيه‌ي قرآن مي‌فرمايد: «وَ لا تَنْهَرْهُما» (اسراء/۲۳) پدر و مادرت را طرد نكن. سالمندان طرد پدر و مادر است. به خصوص خانه سالمنداني كه در فاصله‌هاي دور است. اين يك رقم طرد است. قرآن مي‌فرمايد: «وَ لا تَنْهَرْهُما» پدر و مادرت را طرد نكن.

۳- قرآن مي‌گويد: «وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً» (لقمان/۱۵) اين هم آيه‌ي قرآن است. يعني با پدر و مادرت مصاحبت كن. يعني با هم گفت و شنود كنيد. كلمه‌ي مصاحبت، كلمه‌ي«وَ لا تَنْهَرْهُما»، كلمه‌ي«عِنْدَكَ».

۵- سپاس از زحمات والدين در دوران كودكي

آيه‌ي ديگر، قرآن مي‌فرمايد: «رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني‏ صَغيراً» (اسراء/۲۴)، «كَما رَبَّياني‏ صَغيراً» يعني خدايا همينطور كه بابا و ننه وقتي كوچك بودم مرا تربيت كردند، من هم همانطور باشم. «كَما رَبَّياني» شما وقتي كوچولو بودي، پدر و مادر مهد كودك گذاشتند. در مؤسسه‌اي گذاشتند كه براي اطفال است. مؤسسه‌اي كه براي بچه‌هاي بي‌پدر و مادر هستند. يا در خانه‌ي خودش، چطور مريض شدي. خواب مادرت را گرفتي. همه زحمتي براي پدر و مادرت داشتي، پدر و مادر شما را يك مؤسسه‌ي ديگر نگذاشت. خودش با پدر يك جاي ديگر بخوابند. بچه را آنجا بگذارد، حوصله ندارم، گريه مي‌كند، جيغ مي‌زند، مريض مي‌شود. رهايش كن. «كَما رَبَّياني‏ صَغيراً» چطور آنها تو را بزرگ كردند، حالا تو پدر و مادرت را سالمندان مي‌گذاري. تازه او اميد داشت كه شما تا سي سال ديگر زنده هستي. پدر و مادرهاي پير، يك سال ديگر، دو سال ديگر، سه سال، چهار سال، مهمان هستند. او با اميد سي ساله تو را ترك نكرد. تو با دو سه سال، پدر و مادرت را سالمندان مي‌گذاري؟

قرآن گفته: اوف نگو. اوف چيه؟ وَه… وَه به پدر و مادرت نگو. «فَلا تَقُلْ لَهُما أُف‏» (اسراء/۲۳) آيه‌ي قرآن است. مي‌گويد: اوف نگو. يعني وَه نگو. خوب وَه گفتن مهمتر است يا آدم پدر و مادرش را در يك ساختمان ديگر بفرستد؟ اينها غصه مي‌خورند. به عمرشان نگاه مي‌كنند. اميرالمؤمنين مي‌گويد: انسان لحظه‌هاي آخر عمرش «يُفَكِّرُ» يعني فكر مي‌كند. «فِيمَ أَفْنَى عُمْرَه‏» (بحارالانوار/ج۷/ص۲۰۰) اين همه بچه بزرگ كرديم. ويار و زايمان و شير دادن و بي‌خوابي و چند تا بچه و خانه و زندگي و كي شود بزرگ شوي؟ كي شود زبانت راه بيفتد، حرف بزني؟ كي شود مدرسه بفرستمت؟ كي شود كنكور قبول شوي؟ همه كارهايم را كردم، حالا پير شدم مرا آوردند سالمندان گذاشتند. چقدر غصه مي‌خورد؟ «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ» (الرحمن/۶۰) آيا جزاي احسان، احسان نيست. اين همه احسان پدر و مادر، حالا جزايش سالمندان است؟

يكي ديگر، داريم «كَمَا تَدِينُ تُدَان‏» (كافي/ج۲/ص۱۳۴) از هر دستي بدهي، از همان دست مي‌گيري. نصفش را من مي‌گويم، نصفش را شما بگوييد. گندم از گندم برويد، جو ز جو! تو پدر و مادرت را سالمندان مي‌گذاري، بچه‌هاي شما، شما را سالمندان خواهند گذاشت. اين شتر در خانه‌ي همه مي‌خوابد. امروز پدر و مادرت را سالمندان گذاشتي، ممكن است بگويي: خودش گفته است. خودش گاهي مي‌بيند در خانه ذليل شده است. جوان‌ها، عروس‌ها، دامادها، بالاخره احساس مي‌كند مزاحم است مي‌گويد: آقاجان مرا سالمندان بگذار، خوش باشيد. او به خاطر خوشي تو مي‌گويد: مرا سالمندان بگذار. ولي معنايش اين نيست كه شما بگذاريد. من به شما مي‌گويم: قدمت روي چشم! اما معنايش اين نيست كه قدمت را روي چشم من بگذاري. ما يك چيزي گفتيم. گاهي وقت‌ها مي‌گويد: خودش گفته است. خودش بگويد.

۶- حفظ عواطف انساني در ميان اعضاي خانواده

پدر و مادر را خانه سالمندان نگذاريد. اين يعني مرگ عاطفه‌ها. امروز دنيا مشكلش اين است كه عاطفه ندارد. وقتي خبر مي دهند پدرت مرد، به احترام مرگ بابا يك دقيقه ساكت است.

خدمت آيت الله العظمي گلپايگاني بودم، ايشان از پدرش قصه نقل كرد. گفت: پدر من، من اگر اشتباه نكنم مي‌گفت: نه سالم بود، يا يازده سالم بود، پدر من از دنيا رفت، بعد زير گريه زد. من نگاه كردم. يك مرجع تقليد حدود نود ساله است. گريه مي‌كند براي نه سالگي. يعني هشتاد سال پيش، دين ما اين است. پيغمبر ما وقتي سر قبر مادرش آمد يك گريه‌اي كرد. گريه، گفت: بله مادرم، آنوقت الآن اولادهاي ما، خيلي عاطفه كم شده‌اند. حتي بعضي از دانشجويان، با كمال تأسف، البته همه‌شان اينطور نيستند. دانشجوي خوب خيلي داريم. خيلي خيلي خيلي دانشجوي خوب داريم. اما دانشجوي بد هم داريم. يكي اين است. از كنار استاد رد شد سلام نكرد. گفتند: آقا ايشان استاد است، خوب سلامش كن. گفت: اين ترم پيش او درس ندارم. يعني عاطفه مرد. عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز! ديگر عاطفه نيست امروز!

در اتوبوس نشسته، خوب اين خانم حامله است، بچه به بغل است، بلند شو. جوان ۱۲۰ كيلو است مثل چدن نشسته است. تو خيلي بي‌غيرت هستي. اين زن بچه بغلش است. پيرمرد است، سيد است، يك پيري وارد شد، يك زني، حامله‌اي، بچه بغلي، خوب بلند شو. تحصيلات بالا رفته و عاطفه پايين آمده است. پدر و مادر را سالمندان نگذاريم. اگر شما امروز بچه‌‌ات را سالمندان گذاردي، فردا هم بچه‌هاي شما، شما را سالمندان مي‌گذارند.

قرآن بخوانم «أَنِ اشْكُرْ لي‏ وَ لِوالِدَيْكَ» (لقمان/۱۴) قرآن مي‌گويد: «ِأَنِ اشْكُرْ لي» يعني از من خدا شكر كن، بعد مي‌گويد:‏ «وَ لِوالِدَيْكَ» از پدر و مادرت هم شكر كن. آيا پدر و مادر را آدم سالمندان بگذارد شكر است؟ شكر نيست.

قرآن مي‌گويد: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (بقره/۸۳) آدم پدر و مادرش را سالمندان بگذارد، اين احسان است؟ قرآن مي‌گويد: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاس‏» (لقمان/۱۸) از مردم رويت را برنگردان. آنوقت شما از پدر و مادر رويت را برمي‌گرداني؟ مي‌گذاري سالمندان كه هفته به هفته و ماه به ماه، شش ماه به شش ماه پدر و مادرت را نبيني. مي‌گويد: رويت را از مردم كج نكن. تو پدر و مادرت را سالمندان مي‌گذاري كه رويت را از… اين هم يكي از مسائل خانواده.

ما واقعاً سر سفره‌ي قرآن ننشستيم. بعد هم مي‌داني آه مي‌كشد. لات‌ها فحش مي‌دهند، مقدسين نفرين مي‌كنند. پدر و مادرت اگر هرزه باشد فحشت مي‌دهد. اگر آدم مؤمني باشد، آهش تو را مي‌گيرد.

اگر يك آب سردي دست كسي دادي، آب سرد دست تو مي‌دهند. شما امروز در جاده مي‌روي، يك سنگي را مي‌بيني. خوب برو كنار اين سنگ را بردار، ممكن است اين سنگ لاستيك را بتركاند. يك مسافر را در جاده فلج كند. مي‌گويد: به ما چه؟ شرح وظيفه‌ي ما نيست. به ما ابلاغ نشده است. مأموريت نداريم. اضافه كار چيه؟ رد مي‌شويم. بي‌اعتنايي مي‌كنيم. يك حادثه براي خودت رخ مي‌دهد.

خانم پشت موتور شوهرش يا برادرش نشسته است. لباس اين خانم، ممكن است چادرش زير پره‌ها برود. خوب اگر چادر اين خانم لاي پره‌هاي موتور برود، خطر است. به ما چه! مي‌افتد بيدار مي‌شود!!! اي بي‌غيرت! خيلي بي‌تفاوتي. مي‌گويد: وقتي زمين خورد، چشم‌هايش باز مي‌شود ديگر حواسش را جمع مي‌كند. خوب آقا، يك بوق بزن، آقا اين چادر ممكن است اين خانم را سرنگون كند. بي‌خيالي!

قديمي‌ها كه مي‌خواستند فحش بدهند، مي‌گفتند: اي بي‌درد! مي‌ديدند اين احساس ندارد. به اميرالمؤمنين گفتند: زيور يك خانم يهودي را از پايش بيرون كشيدند. مثل النگو كه به دست مي‌كنند، يك چيزي هم شبيه النگو به مچ پايشان مي‌كنند، اين زن‌هاي عرب. آن را خلخال مي‌گويند. خلخال را از پاي يك زن يهودي درآوردند و بردند.اميرالمؤمنين فرمود: اگر كسي از غصه بميرد جا دارد. اين غيرت علي، غيرت اميرالمؤمنين است.

گفتند: شكمت سير باشد، همسايه‌ات گرسنه باشد، دين نداري. خيلي مهم است. اگر كسي سير بخوابد و همسايه‌اش گرسنه باشد. دين ندارد. ولو هزار بار مشهد بيايد و عمره برود و كربلا برود. همسايه چند تا است؟ از هر طرف تا چهل خانه همسايه است. يعني در شهرهاي كوچك تقريباً همه همسايه هستند. در شهرهاي كوچك نبايد گرسنه باشد. چون همه همديگر را مي‌شناسند. سالمندان نگذاريم، تعهد داشته باشيم، دنبال وظيفه‌مان، از اين حرف‌ها نزنيم كه به من ابلاغ شده، نشده.

دارم چه مي‌گويم؟ خانواده در قرآن، هرچه مي‌گويم سعي دارم از قرآن باشد، «إِنْ شاءَ اللَّه‏». خيلي آرزو دارم، آرزويم اين است كه همه‌ي شهرهاي ايران هر منبري، منبر رفت قرآن را باز كند و براي مردم بگويد. خالق شما اين را مي‌گويد. خالق شما اين را مي‌گويد. از تاريخ و شعر و فلسفه و عرفان و تحليل سياسي و از اينها به مقدار ضرورت استفاده كنيم. بدنه‌ي حرف ما قرآن باشد. «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّل‏» (نحل/۴۴) براي مردم آن را بگو كه نازل شده است. مردم اگر بدانند حرف خالق است، گوش مي‌دهند. اگر بگويند: حرف خودش است، مي‌گويند: سليقه‌ي خودش است. ما كه مريد ايشان نيستيم، نمي‌خواهيم گوش بدهيم.

اگر مردي در خانه قسم خورد كه با خانمش هم‌خوابي نكند. اسلام مي‌گويد: بايد قسم را بشكني و كفاره هم بدهي. جريمه دارد. مگر تو حق داري قسم بخوري كه با خانمت هم‌خوابي نكني. بگويي: نه من قسم مي‌خورم هم‌خوابي نكنم كه او در فشار قرار بگيرد. كار خلاف است، گناه است، مرد تنبيه مي‌شود و جريمه دارد. «لِلَّذينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ» (بقره/۲۲۶) ايلا، «يُؤْلُونَ» يعني ايلاء، ايلاء يعني آدم قسم بخورد كه با خانمش هم‌خوابي نكند. مي‌گويد: تا چهار ماه به تو فرصت مي‌دهيم، بعد توبيخ، كفاره، بايد قسمت را هم بشكني.

حتي خانواده‌هايي كه زن و شوهر ناسازگاري دارند، اصل اين است كه زن را نگه داريد. در قرآن هرجا گفته: نگه داشتن زن و طلاق زن، اول نگه داشتن را گفته است. همه‌ي قرآن اين است مي‌گويد: «فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوف أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسان‏‏» (بقره/۲۲۹) اول گفته: امساك، اصل اين است كه آدم با خانمش زندگي كند و جدا نشود. اگر ضرورت بود، اسم طلاق را برده است. يعني هرجا بحث بين زندگي و طلاق است، اول كلمه‌ي زندگي در قرآن است. اين نكته است.

حق نداريد خانم‌هايتان را به قصد ضرر نگه داريد. «وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا» (بقره/۲۳۱) مرد حق ندارد خانمش را در خانه به عنوان ضرر نگه دارد. بگويد: نه، در خانه نگهش مي‌دارم مي‌گويم: راضي نيستم خانه‌ي پدرت بروي. در رويش قفل مي‌كنم. خرجي‌اش نمي‌دهم. آب و برق را قطع مي‌كنم. تلفنش را… كسي به قصد ضرر حق ندارد همسرش را در خانه نگه دارد. «وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا»

۷- دوري از نسبت‌هاي ناروا در خانواده

نسبت بد به خانم كسي حق ندارد بدهد. فرق بين زنا و نسبت زنا چيست؟ بيست شلاق است. كسي زناكار باشد، صد تا شلاق است. كسي نسبت زنا به خانمي بدهد، هشتاد شلاق است. خود زنا صد تا، نسبت زنا هشتاد تا. يعني بيست تا فرقش است. يعني نسبت زنا در مرز زنا است. مگر مي‌شود گفت: فلان دختر با فلان پسر رابطه دارد؟ فلان زن با فلان مرد، «إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيم‏» (نور/۲۳) اين را كلمه به كلمه بخوان من معنا كنم. بعضي از كلماتش را شما مي‌فهميد. بعضي از آيه‌ها آنقدر آسان است كه فارس‌ها هم بلد هستند.

«إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلات الْمُؤْمِناتِ‏» كساني كه نسبت زنا بدهند به زنان غافل، غافل يعني چه؟ يعني خبر ندارد. روحش خبردار نيست. مي‌گويند: تو چنين هستي. من نمي‌دانم. روحش خبردار نيست. همينطور نسبت بد به او مي‌دهند. مي‌گويد: «لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَة»، «لُعِنُوا» خدا در دنيا لعنتشان مي‌كند. لعنت دنيا اين است كه بايد هشتاد ضربه شلاق بخورد. قرآن جاي ديگر هم مي‌گويد: گواهي اين را ديگر قبول نكنيد. آدمي كه به زن پاكدامن نسبت زنا مي‌دهد، امضاء و گواهي‌اش در دادگستري از اعتبار مي‌افتد. «وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَدا» (نور/۴) شهادت و گواهي‌اش را قبول نكنيد. «أبَدا» براي هيچ وقت. امضايش از اعتبار مي‌افتد، هشتاد تا هم شلاق مي‌خورد. اين براي دنيا، «إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيم‏»، «وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيم‏» مواظب آبرو باشيد. همينطور راحت مي‌گوييم دختره با پسره، پسره با دختره.

اگر سه تا عادل آمدند شهادت دادند كه فلاني زنا كرده است. اسلام مي‌گويد: سه عادل را بخوابانيد و هركدام را هشتاد ضربه شلاق بزنيد. سه تا آدم عادل شلاق مي‌خورند، هر كدام هشتاد تا. يعني ۲۴۰ ضربه شلاق را اسلام مي‌گويد: به افراد عادل بزنيد. مگر اينكه چهار تا شدند. اگر چهار تا عادل شهادت دادند، آن وقت كسي را كه مي‌گويند: زنا كرده، او را بايد شلاق بزنيد. اما اگر چهار تا نشدند، سه تا شدند، سه تا عادل، هر عادلي هشتاد ضربه شلاق كه نسبت بد به كسي ندهيد. والله دين ما اين است.

حالا ببينيم چه كرديم؟ چه چيزهايي را شنيديم. چه چيزهايي را گفتيم؟ چه آبروهايي را ريختيم؟ چقدر در خانه زنمان را در مضيقه قرار داديم. مكتب ما اين است، اينكه قرآن به عروس و داماد مي‌دهند و مي‌گويند: مهريه يك جلد كلام الله مجيد يعني بياييد طبق قرآن زندگي كنيم. بياييد طبق روايات اهل بيت زندگي كنيم.

خدايا، اي امام رضا، تو را به آبروي خودت و اجدادت و نسل معصومت و اجداد معصومت از خدا بخواه از الآن تا ابد همه چيز ما روي فرم قرآن و روايات باشد. لغزش‌هاي گذشته‌ي ما را ببخش و بيامرز.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

جدیدترین ها در این موضوع

ويژگي هاي انتخاب همسر2

ويژگي هاي انتخاب همسر2

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
ويژگي هاي انتخاب همسر

ويژگي هاي انتخاب همسر

بحث ما خانواده در قرآن بود. البته وقتي مي‌گوييم: قرآن، منظور ما قرآن و اهل بيت است.
ويژگيهاي بندگان خوب خدا -۳

ويژگيهاي بندگان خوب خدا -۳

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
ويژگيهاي بندگان خوب خدا -۱

ويژگيهاي بندگان خوب خدا -۱

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
ويژگي بندگان خوب خدا -۲

ويژگي بندگان خوب خدا -۲

در محضر مبارك گروه‌هايي هستيم كه بد نيست در يك دقيقه اسم آنها را ببريم در دقايق اول يك بسيج دانش آموزي استاني است كه زير يك ميليون جمعيت دارد ششصد و چهل دانش آموز شهيد داده است

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS