تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی پانزدهم

تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی پانزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

چهار کلمه در کتاب خدا و روایات اهل بیت(ع) ذکر شده که شاید بیشترِ شما این چهار کلمه را دیده باشید، اینها شرح و توضیح دارد، البته شعرای ایران مخصوصا سعدی، حافظ، فخرالدین عراقی و امثال آنها، این چهار کلمه را در غزلیات خودشان زیاد به کار گرفتند، ولی حقیقت این است که قبل از این بزرگواران، قرآن و روایات این چهار کلمه را به کار گرفته بودند. یکی کلمه "ساقی" است یعنی کسی که به دیگران می آشامد، جالب این است که کلمه ساقی، هم در سوره مبارکه توبه به صورت مصدر آمده و هم در سوره مبارکه دهر. در سوره انسان کلمه دوم به تناسب ساقی، "شراب" است یعنی آشامیدنی، حال نوع این آشامیدنی چیست؟ طبق آیات قرآن چهار نوع آشامیدنی است که قرآن می فرماید: برای نوشندگان کمال لذت را دارد، "لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ"، کسانی که می آشامند، بسیار از آشامیدن، خوششان می آید، کیفیت این لذت هم برای ما معلوم نیست.

 

سوم، قدح جام، این لغت هم در قرآن مجید ذکر شده است. چهارم، کسی که می آشامد و نوش جان می کند. استعمال این چهار کلمه در عالم آخرت و بهشت، در قرآن مجید بسیار صریح است، از آنجایی که طبق آیات قرآن مجید بهشت، کل وضع انسانِ الهی و ربانی در دنیاست، لازم است که سراغ حقایق دنیایی این چهار کلمه بیاییم، چون "ساقی، شراب، جام و خورنده" در بهشت انعکاس بی کم و زیاد وضع یک انسان الهی در دنیاست یعنی از حرکات درونی و بیرونی مومن هیچ چیز در دنیا زمین نمی ماند و همه را با خود می برد؛ اما وقتی وارد عالم آخرت می شود، چهره عالم بعدی این چهار حقیقت ظهور و تجلی می کند؛ و اما ساقی در معارف الهیه یعنی کسی که  به بنده اش می آشاماند و می خوراند، "رب" است. جالب این است که نمی گوید "الله" است می گوید ساقی "رب" است، خداوند بر چه مبنایی بنده خود را سقایت می کند؟ یکی بر مبنای لطف، احسان، ربوبیت خود و یکی هم بر مبنای استعداد و زمینه داشتن در بنده .

 

مهم این است که کسی دهان وجودش را باز کند، حال یا با زبان بگوید یا با حال بگوید که من نیازمند به ساقی بودن تو هستم و کام و دهان وجودم آماده و مستعد هستم؛ این دو یعنی کسی که می آشاماند و کسی که استعداد آشامیدن را دارد، باید با هم باشد چون وقتی شخص وارد مجلس الهی می شود و دهان وجود و استعداد خود را سفت می بندد، در حقیقت به ساقی اعلام می کند که جام را که دور می گردانی، سراغ من نیا؛ من نمی خواهم، نمی خورم، نمی آشامم یعنی خودش نشان ساقی می دهد که جامت را می خواهی بگردانی بگردان، اما کنار من و پیش من نیا چون من نیاز و احتیاج ندارم؛ این یک دروغ شاخداری است که ای ساقی من به سقایت تو نیازمند نیستم و احتیاجی به شراب تو ندارم؛ باید به سراغ ساقی دیگر با یک جام و شراب دیگر برود، چون می گوید من اهل این مجلس، ساقی، جام و شراب نیستم.

 

خیلی از افراد از زمان آدم در کنار انبیاء و ائمه بودند و در حال حاضر هم بالاخره در کنار معارف الهیه عالمان ربانی اولیاء خدا ممکن است قرار بگیرند، ولی دهانشان را سفت می بندند که قدح را جلوی ما نیاور چرا که خورنده نیستیم و نیازی هم نداریم. ساقی "رب" است، حقیقت رب یعنی وجود مقدسی که همه امور بنده خود را تدبیر حکیمانه می کند، یک تدبیر حکیمانه هم این است که از این شراب با آن قدح به بنده خود بنوشاند و احسان و لطف کند؛ طبق این آیه "سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً"، شرابی که ساقی آن "رب" است را در کام کسانی که دهان کام وجودشان باز است، می ریزند و شراب طهور هست.

 

حال "شراب" چیست؟ شراب در بهشت چهار نوع و در دنیا دو نوع است که این دو شراب از دو ناحیه به انسان می رسد، یک شراب "معارف الهیه" است، نمی گوییم انبیاء، اولیا و ائمه تنها اهل معرفت بودند، می گوییم حقایق را فهمیده بودند، تردیدی هم نداشتند در این حقایق، این معرفت اولین بار به یک پیغمبر خورانده شد، آیه آن هم در سوره بقره است، "وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسْماءَ کُلَّها"، من تمام معرفت را در کام آدم ریختم، آدم یک خداشناس، قیامت شناس، حجت شناس، جهان شناس و خودشناس واقعی شد.

 

شراب دوم احکام است، وجوب نماز، روزه، زکات، خمس و واجبات دیگر؛ این شراب معرفت و احکام در قیامت تبدیل به چهار شراب می شود که به این علت می گوید از این چهار شراب نوشانده می شوند، چون اهل معرفت و عمل به احکام هستند؛ قرآن در همین زمینه می فرماید: "إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ" چهار چشمه شراب که در بهشت به شما می نوشانم، نتیجه معرفت و عمل شماست که در اینجا به شکل معرفت و احکام است که این معرفت و احکام تبدیل به انرژی، عمل و حرکت در انسان می شود و چهار رشته پیدا می کند. 

 

ساقی و شراب مشخص شد؛ حال جام چیست؟ دوره و کوزه زندگی ما، این جام است که ما از این جام باید شراب معرفت و احکام را بنوشیم یعنی عمر را هدر ندهیم و این جام را خالی نگذاریم چون در جام خالی هیچ چیزی نیست به جزء جهل، غفلت و بی خبری؛ از این جام خالی تنها آتش شهوات حرام برای سوزاندن تمام پر و بال انسانیت، مال حرام، حرف حرام، دیدن حرام بیرون می آید، بنابراین عمر ما، جام ماست، ما از این جام که معرفت معارفی و احکامی در آن است، باید بخوریم؛ این نماز خواندن ما، نوشیدن از جام معرفت است، معرفت نداشتیم، نماز را نمی نوشیدیم، معرفت نداشتیم، گریه نمی کردیم و روزه هم نمی گرفتیم، زکات و خمس هم نمی دادیم و کار خیر انجام نمی دادیم.

 

به قول پیغمبر عده ای بسیار زرنگ هستند، "الْمُؤْمِنُ كَیّس"، آنان از طریق قرآن فهمیدند که هستی یک ساقی به نام "رب" دارد، و رب جامی دست انسان داده به نام عمر، یک شراب در این جام ریخته که حالت علمی و باطنی دارد و آن معرفت به حقایق و احکام است؛ پروردگار به این خورنده ها تکلیف کرده که از این معرفت و احکام بخورید، عقل، روح و انسانیت شما چاق می شود.

 

درباره ارزش عقل، روح و انسانیت روایت بسیار ارزشی وجود دارد، راوی این روایت هیچ کدام از اصحاب نیستند، راوی امام صادق(ع) است، حضرت می فرماید: پدرم امام باقر(ع) هر جا می رفت، مرا با خود می برد؛ داشتیم در حرم پیغمبر می رفتیم که به نقطه ای که یک طرف آن قبر پیغمبر بود و یک طرف منبر پیغمبر، رسیدیم؛ ناگهان به قبور تعدادی از اصحاب پدرم رسیدیم، پدرم بالای سر آنها ایستاد، جمعی به همه آنها سلام کرد و گفت: «برادرانم سلام» بعد از سلام، پدرم یک قسم جلاله خورد، و به یارانش که نشسته بودند، فرمود: والله اینها همین مستان الهی هستند، اینها خورندگان از جام ربوبی هستند، اینها از جام عمرشان که خدا، انبیاء و  ائمه آن را پر کرده بودند، معرفت و احکام را خوب خورده بودند. به خدا سوگند یارانم، در ذهنتان آن گستردگی را حفظ کردید ما چهارده تا یک نور هستیم، نور ما تجلی نورالله است؛ "وَ اللهِ إنِّي"‌ به والله قسم لطف خدا، انبیا، ائمه، پدرانم، فرزندانم، "وَ اللهِ إنِّي اُحِبُّكُم" همگی عاشق شما هستیم، "وَ اُحِبُّ ریحَکُم"، بویتان را عاشق هستیم.

 

روزی عایشه به پیغمبر گفت: چه خبر است، هر وقت به خانه زهرا(س) می آیی یا او به خانه تو می آید، این چنین به او محبت می کنی و او را می بوسی؛ پیغمبر فرمود: «عایشه وقتی کنار زهرا می نشینم، بوی بهشت استشمام می کنم» اما عایشه آن شامه را نداشت و آن بو را استشمام نمی کرد، این شامه استشمام کننده برای پیغمبر بود نه برای یک زن معمولی.

 

در اصول کافی آمده، امیرالمومنین به خانه که می آمد، قلم و کاغذ می آورد و می گفت، دختر پیغمبر آنچه از ملکوت به تو القا کردند، بگو تا بنویسم.

 

شاید این سوال به وجود آمده باشد که مگر آنان بو دارند، پاسخ این است، یقینا بو دارند؛ بارها شنیدید، مسافر یمنی صبح تا نزدیک اذان ظهر در مدینه بود، گفت: ما نصف روز اجازه داشتیم، بمانیم سلام ما را به پیغمبر برسانید و رفت؛ سه روز بعد پیغمبر آمد، آن همه شامه در مدینه بود و نفهمیدند، ولی پیغمبر که بعد از سه روز به مدینه رسید، نزدیک خانه برگشت به طرف یمن فرمود: "إنّی أَشَمُّ رَائِحَةَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْیَمَنِ"، بوی خدا می آید از آنجا، چه خبر بود؟ گفتند: یک شترچران آمده بود شما را ببیند، اما پیش از آمدن شما، وقتش تمام شد و رفت.

 

شاید شما فکر می کنید که بوی بهشت برای گل و بته است، اما بوی بهشت برای خودتان است؛ بوی ایمان، ولایت اهل بیت، نبوت، امامت و از همه بوها بالاتر بوی ابی عبدالله است؛ اگر بهشت پر از بو است، این بو برای کجاست؟ مگر دو تا برگ بهشت را می تواند پر از عطر کند؟!

 

 پیامبر قرآن را اینگونه تعریف می کند: "مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ"؛ پاک، طاهر، شراب طهور

 

اهل بیت را اینگونه تعریف می کند: "لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً"، همه این طهارت ها از ناحیه خداست، شراب طهور، قرآن پاک، اهل بیت پاک، عمل پاک، همه در این عالم به هم پیوند دارند. 

 

شیعیانِ من، شما که از جام عمرتان شراب ربوبی را خوردید، دامن، پاک نگاه دارید، در اجتهاد و کوشیدن برای کار خیر و عبادت و خدمت به خلق سست نشوید، هیچ کسی در این دنیا به ما نمی رسد و به ما ملحق نمی شود، فرمان ما را نمی برد مگر اینکه پاک باشد؛ انسان پاک، ما را دوست دارد و عاشق ماست و به خواسته های ما عمل می کند.

 

خدایا نمی دانیم که شب های احیا ناپاکی های ما را پاک کردی، گدایی و التماس عیب ندارد، اینجا خانه توست و ما آمدیم خانه تو گدایی؛ نمی دانیم درونمان چه خبر است؛ ای ساقی شراب طهور ما را پاک کن، فکرمان را پاک کن، نیت مان را پاک کن، اخلاقمان را پاک کن، عملمان را پاک کن، رفتارمان را پاک کن. دیگر نگذار ما امروز از دَر خانه تو آلوده بیرون برویم، درست است یازده ماه دیگر مهمانت هستیم آن یازده ماه دیگر حیوان ها هم مهمانت هستند، اما این یک ماه مهمانی برای ما خصوصی و ویژه بوده، پیغمبرت به ما گفته "دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیافَةِ اللَّهِ"، شما، صدا و زبانتان را به مهمانی، که مهماندار آن خداست، دعوت کردم.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
No image

خطبه 22 نهج البلاغه : امام عليه السّلام و شناساندن ناكثين «اصحاب جمل»

موضوع خطبه 22 نهج البلاغه درباره "امام عليه السّلام و شناساندن ناكثين «اصحاب جمل»" است.
No image

خطبه 109 نهج البلاغه بخش 6 : وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره

خطبه 109 نهج البلاغه بخش 6 موضوع "وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره" را بیان می کند.
قاطعیت، برای اجرای عدالت

قاطعیت، برای اجرای عدالت

بنابر این، با این دوگانگی نمی توانم، با شما باشم، سپس فرمود:« ای مردم مرا در راه اصلاح و سامان یافتن جامعه خودتان كمك كنید، و ایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته، حتی اورده منهل الحق وان كان كارها؛ سوگند به خدا داد مظلوم را از ستمگر می گیرم، و افسار ستمگر را می كشم، تا او را به آبشخور حق، وارد سازم، هر چند ناخوشایند او باشد»
Powered by TayaCMS