آفرينش جهان در نـهج البلاغه

آفرينش جهان در نـهج البلاغه

بهمن رحمانى

مقدمه
كمتر انديشمندى درجهان است كه حضرت على(ع) را نشناسد. سخن گفتن درباب امام على(ع) كارى بس مشكل است. اما هر كسى ميتواند به اندزه ى درك و فهم خود او را بستايد. اين شخصيت بزرگ تربيت شده ى مكتب اسلام است. سخنان او نيز برگرفته از منبع وحى است بنا براين شكى در درستى سخنان او نيست. معانى و مفاهيم قرآن در عمق جان او رسوخ داشته و تمام علوم دنيا و آخرت را مى دانسته است. براى همين خود گفته است اگر پرده ها از ديدگان كنار رود هيچ به علم من افزوده نگردد.
نهج البلاغه كتابى است كه سخنان ارزشمند آن حضرت در قالب خطبه ها، نامه ها و سخنان قصار توسط مرحوم سيد رضي، گرداورى شده است.در اين كتاب حضرت على (ع) در زمينه هاى مختلف، از جمله در قسمتى از خطبه اول، در باره چگونگى خلقت جهان سخن گفته است. البته در خطبه‌ نود و دويست و دو نيز اشاره كوتاه به جريان خلقت نموده است. اما خطبه اول مشروح تر بيان شده است.
تا كنون از خطبه ى اول در مورد آفرينش جهان تفاسير زيادى صورت گرفته است. اما اين تفاسير نتوانسته اند كه واقعيت سخنان على(ع) را بخوبى نشان دهند.چون چگونگى خلقت آسمان ها و زمين ارتباط تنگاتنگى با علم نجوم و فيزيك دارد. اما پيشرفت علم نجوم و ارائه نظريه هاى جديد و موفقيت نسبى آن ها قدرت ما را در درك سخنان آن حضرت زيادتر كرده است.
بشر در طول تاريخ هميشه تلاش كرده است تا بفهمد كه جهان چگونه بوجود آمده است .تا بدينوسيله بتواند در جهانى كه در آن زندگى مى كند به آن معنى و مفهوم ببخشد. براى همين نظريه هاى زيادى تا كنون عنوان شده است اين نظريه ها تلاش كرده اند، تا توضيح دهند كه جهان از چه وچگونه بوجود آمده است ؟ و چگونه در حال تداوم است؟ و چه قوانينى بر آن حاكم است؟ و بالاخره سرنوشت اين جهان چيست؟
در اين رابطه از نظريه هاى مهمى كه امروز بر جهان علم حكمفرمايى مى كنند، نظريه ى متعارف ا نفجار بزرگ است. و نظريه ى ديگر موسم به جهان تورّمى است. اين دو نظريه گرچه بسيارى از حوادث جهان را بادقت توضيح و تبيين مى كنند. اما از جهاتى دچار تناقضات و كاستى هايى هستند. كه هنوز براى آن ها پاسخى پيدا نشده است. سخنان حضرت على(ع) در باره ى خلقت جهان در نهج البلاغه گر چه منحصراً با نظريه انفجار بزرگ و مدل تورّمى جهان انطباق كامل ندارد، اما هر دو را در بر دارد. گويا اين دو نظريه گوشه اى از حقيقت را، نه همه آن را بيان دشته اند.
دقت و تأمل در سخنان حضرت على(ع) نشان ميدهد كه جهان دو انفجار گونه ى متفاوت را تجربه كرده است. انفجار نخست فضا و زمان و ماده را بوجود آورده است و انفجار دوم در ظرف فضا صورت گرفته و ماده را تحريك نموده است. سپس حباب ها بر خواسته و هفت آسمان را بوجود آورده اند. در پى چنين تو ضيحاتى خواننده ى محترم بايد بداند كه نويسنده در اين مجموعه تلاش نموده است كه با بهره گرفتن از منابع مختلف درك جديدى را از سخنان امام على(ع) در باره ى خلقت جهان كه در خطبه ى اول آمده است، ارائه دهد.
اين مجموعه در دو بخش تقديم شده است كه بخش اول پيش زمينه اى براى بهتر فهميدن بخش دوم است. براى همين بخش اول بطور خلاصه آورده شده است .اميد است كه اين نوشته دريچه اى باشد تا ما از طريق آن افق تازه اى را در باره ى خلقت جهان پيش روى خود ببينيم.

بخش اول

ساختار ماده
هر آنچه در جهان مشاهده مى كنيم نمودهايى از ماده هستند. از زمان هاى بسيار گذشته هميشه انسان مى خواسته است تا بداند ماهيت ماده چيست؟ آيا ماده تا بى نهايت تقسيم مى شود؟ و يا سنگ بنايى دارد كه پس از آن تقسيم پذير نيست؟
در اين باره عقايد مختلفى در طول تاريخ عنوان شده است. ظاهراً دموكريتوس يونانى اولين فردى بوده است كه اتم را مطرح كرده و گفته است كه ماده از اجزاى غير قابل تقسيمى به نام اتم ساخته شده است. اما از آن زمان به بعد بشر پيشرفت هاى زيادى نموده و توانسته است در باره ى ماهيت ماده اسرار زيادى را بيان كند.
اما هر چقدر در پيچيدگيهاى ماده فرو رفته، با مسائل پيچيده اى روبرو شده است، كه آخرين آن ها پيدايش مكانيك كوانتوم مى باشد.
از نظر مرحوم ملاصدرا دانشمند بزرگ اسلامى واقعيت ماده مبهم و مقرون به نابودى است. و ماده در خود هر لحظه تجدد وجود پيدا مى كند و هر آن هستى ونابودى را تجربه مى كند همچنين وى بيان مى كند كه ماده سر تا سر حركت است. امروزه در مكانيك كوانتوم موجى بودن ذرات ماده به اثبات رسيده است. و همچنين نظريات كوانتومى عقايد گيج كننده اى از ماهيت ماده را براى ما ارائه ميدهد. چيزى كه عقل بعضاً در توجيه و تفسير آن عاجز مانده است. براى همين برخى مى پندارند كه فيريك كوانتومى به طور ضمنى اشاراتى به ماوراءالطبيعه دارد.
مولكول ها از چه چيزى تشكيل يافته اند؟
ماده از واحدهايى بنام مولكول تشكيل يافته است. مولكول هم از اتم تشكيل يافته است. كوچكتربن مولكول ها از دو اتم شكل گرفته است. اگر اتم هاى تشكيل دهنده مولكول ها يكسان باشند عنصر و اگر مختلف باشند تركيب مى گويند.
اتم ها از چه چيزى ساخته شده اند؟
هر اتم داراى هسته اى است كه بشترين جرم آن در آنجا متمركز شده است و دور هسته ذره اى بنام الكترون در حال چرخش و ارتعاش است.اتم ها كوچك، هسته كوچك و الكترون هاى كمى دارند اما اتم هاى بزگتر هسته هاى بزرگ و الكترون هاى زيادترى دارند كه در دور هسته پرواز مى كنند.هسته بار مثبت دارد و الكترون بار منفى دارد.
هسته اتم ها از چه چيزى ساخته شده اند ؟
هسته از دو ذره بنام پرتون و نوترون تشكيل شده است .پرتون بار مثبت دارد اما نوترون هيچ بارى ندارد. در هسته اتم ها هر دو ذره وجود دارد.اما برخى از هسته هاى ئيدروژن نوترون ندارد وبه تعداد هر پروتون بايد يك الكترونى در اطراف آن وجود داشته باشد. پروتون 2856برابر الكترون است. بيشتر فضاى اتم ها خالى است.اين فضاى خالى فاصله اى است كه بين الكترون ها و هسته وجود دارد. و اگر الكترون ها به هسته سقوط كنند. ما دنياى كوچك اما بسيار چگال خواهيم داشت.
پروتون ها و نوترون ها از چه چيزى ساخته شده اند؟
پروتون ها و نوترون ها خود از ذراتى بنام كوارك تشكيل يافته اند . كوارك ها انواع مختلفى دارند . تا كنون شش نوع كوارك شناسائى شده اند. با اين همه، دونوع آن در تشكيل مواد پايدار معمولى نقش مهمى دارند. كه آن دو يكى كوارك بالا وديگرى كوارك پايين است.يك پروتون از دو كوارك بالا ويك كوارك پايين تشكيل يافته است.وبراى همين بار مثبت دارد. اما نوترون داراى دو كوارك پايين ويك كوارك بالا است كه بارى ندارد. ظاهرًا تمام طبيعت در اصل وريشه از سه ذره تشكيل يافته است .كوارك بالا وكوارك پايين و الكترون.
آيا كوارك ها نيز سنگ بناى دارند؟
تصور بر اين است كه كوارك ها اجزائى نداشته باشند وخود سنگ بناى ماده هستند و علاوه بر شش نوع كواركى كه گفته شد ديگر قابل تجزيه نيستند شش نوع لپتون نيز وجود دارد كه قابل تجزيه نيستند و از جمله ذرات بنيادين هستند. كشف وشناسايى ذرات بنيادى توسط دانشمندان ادامه دارد و دقيقًا مشخص نيست كه چه تعداد ذرات بنيادى در جهان هستى وجود دارد .همچنين تصور مى رود كه ذراتى وچود دارند كه جرم ندارند، اما در تعاملات ماده شركت مى كنند.
نور چيست ؟
نور ذراتى از گسيل فوتون هاست كه در خلاء با سرعت تقريبى سيصد هزار كيلومتر بر ثانيه حركت مى كنند.البته سرعت نور در محيط هاى مختلف مقدارى متفاوت است . زمانى تصور مى شد كه نور ماهيت موجى دارد، اما امروز ازبسته هاى موجى شكل كه فوتون ها را بوجود آورده است صحبت مى شود . امو اج نورى تنها چيزى هستند كه ما طبق آن ميتوانيم جهان دور دست را مشاهده كنيم.
نيروهاى طبيعت:
در طبيعت چهار نوع نيرو وجود دارد كه باعث پيوستگى و انسجام ماده در جهان مى شود . و اگر اين نيروها نبود جهان هرگز شكل نمى گرفت.وهمچنين اگر اندازه ى اين نيروها با اندازه ى كنونى آن ها متفاوت بود .جهان ما گونه اى ديگر بود.اين نيروها عبارتند از:
1ـ نيروى قوي:
اين نيرو كوارك ها را كنار هم نگه مى دارد. واجازه نمى دهد كه كوارك ها از هم دور شوند .عامل ايجاد اين نيرو ذراتى بنام گلو ئون ها مى باشند كه در بين كوارك ها در حال مبادله هستند .از كوارك ها نيروى ديگرى نيز حاصل مى شود كه پروتون ها و نوترون ها را كنار هم نگه مى دارد تا هسته اتم ها از هم نپاشد.
2ـ نيروى الكترو مغناطيسي:
اين نيرو زمانى مطرح مى شود كه بارهاى مثبت ومنفى در ميان باشد، بنابراين عامل نگه دارى الكترون ها در دور هسته، نيروى الكترو مغناطيسى مى باشد. عامل ايجاد اين نيرو فوتون ها يا ذرات نورى هستند كه مسئول رانش الكترون ها از هم وهمچنين پروتون ها از هم مى باشد.
3ـ نيروى ضعيف:
اين نيرو بر بيشتر ذرات بنيادى تا ثير دارد.ومسئول راديواكتيو عناصر سنگين مى باشد كه طبق آن هسته ى بعضى از اتم هاى سنگين وبزرگ فرو مى پاشند وبه هسته هاى سبكتر تبديل مى شوند. گفته مى شود، كه اين نيرو توسط ويكون ها انتقال پيدا مى كنند.
4ـ نيروى گرانش:
اين نيرو ، نيروى است عالم گير يعنى ،هر ذره اى بر حسب جرم و انرژى آن را حس مى كند. نيروى گرانش بردى دور و دراز دارد و نسبت به نيرو هاى ديگر ضعيف است. اما وقتى نيروى گرانش ستارگان و سيارات دست به دست هم ميدهند و به هم افزوده ميشوند نيروى سترگى را بوجود مى آورند . اين نيرو هميشه بصورت جاذبه عمل ميكند. اما نيروهاى ديگر گاه بصورت جاذبه و گاه بصورت دافعه عمل ميكنند ، و بردى كوتاه دارند. ذره اى كه اين نيرو را منتقل مى كند گراويتون نام دارد كه جرمى ندارد . همين نيرو است كه باعث شده است كه زمين پروانه وار به دور خورشيد بگردد و كهكشان ها با انبوهى از ستارگان آرايش خود را حفظ كنند و اگر نيروى گرانش نبود، جهان به اين صورت حيرت انگيز هرگز شكل نمى گرفت .
ستارگان و كهكشان ها
زمانيكه توده هاى بزرگى از مواد به صورت گازها و گردوغبارها توسط نيروى گرانش منقبض ميشوند و بر اثر آن واكنش هاى هسته اى در دل اين توده منقبض شونده شروع به فعاليت ميكند ستاره ها متولد ميشوند .ستاره ها انواع مختلفى دارند برخى از آن ها كوچك ، برخى متوسط ، برخى نيز غول پيكرند .ستارگان غول پيكر خيلى سريع سوخت خود را به اتمام مى رسانند. و منفجر مى شوند .اما ستارگانى مانند خورشيد عمر زيادترى دارند. و ميلياردها سال با قدرت زندگى مى كنند.سوخت عمده ستارگان ئيدروژن است.وقتى كه در مركز ستارگان هسته هاى ئيدروژن به هم پيوند مى خورند و هسته هاى هليم را مى سازند ستاره ملتهب شده و مى درخشد . در جهان ميلياردها ، ميليارد ستاره وجود دارد.اما اين ستاره گان مجموعه هاى عظيمى را تشكيل داده اند.ه به آن ها كهكشان مى گويند.كهكشان ها انواع مختلفى دارند ما در كهكشان راه شيرى بسر مى بريم وقتى شب به آسمان نگاه مى كنيم در واقع از پهلو كهكشان راه شيرى را مى بينيم براى همين بصورت راه روشن بنظر مى رسد. كهكشان راه شيرى از نوع كهكشان هاى مار پيچى است. چون بصورت قرص تخت مى باشد كه بازوهاى به صورت مارپيچ از آن خارج شده است.
منظومه شمسى ما در يكى از بازوهاى آن قرار دارد. طول كهكشان راه شيرى صد هزار سال نورى و ضخامت آن بيست هزار سال نورى است.و بيش از صدو بيست ميليارد ستاره به گرد مركز آن در حال چرخش هستند .
كهكشان راه شيرى در آسمان تنها نيست بلكه ميلياردها كهكشان در مجموعه هايى به گرد هم مى گردند. كهكشان ما هم در مجموعه ى 24 تايى به نام كهكشان هاى گروه محلى به گرد يكديگر مى گردند اما اين خوشه هاى كهكشانى يك اجتماع بزرگ كهكشانى را بوجود آوردند كه به آن ابر خوشه ى كهكشانى ميگويند.اين ابر كهكشانى در حال انبساط است.
سياهچاله چيست؟
ستارگانى كه از خورشيد ما بزرگتر هستند مثلاً 5 / 2 برابر خورشيد جرم دارند خيلى زود عمر خود را سپرى مى كنند و بر اثر گرانش به سختى فشرده ميشوند.
و سپس با يك انفجار شديد مقدارى از ماده ى خارجى خود را به بيرون پرتاب مى كنند. اما نيروى گرانش باقى مانده ى ستاره را همچنان فشرده تر مى كند، بحدى كه نه تنها اتم ها درهم فرو مى ريزند.بلكه هسته ى اتم ها نيزدرهم مى شكنند وآن وقت چيزى نمى تواند از در هم پيچيدن اين ستاره توسط گرانش جلوگيرى كند. در نتيجه ، اين ستاره به يك نقطه ى فوق چگال فرو مى رود. و هر چيز يكه حتى نور به دام آن بيافتد ديگر قادر نيست از آن بگريزد . چنين خصوصيتى باعث ميشودكه سياهچاله ها در آسمان ديده نشوند.
نظريه ى انفجار بزرگ
اين نظريه در جواب اين سئوال كه جهان چگونه بوجود آمده است و بعد از آن چگونه تاكنون تداوم پيدا كرده است? ميگويد:
جهان از يك نقطه ى كه حجمى برابر صفر داشت, و بى نهايت داغ و بى نهايت چگال بود شكل كرفته است . بدين صورت كه اين نقطه با يك انفجار بزرگ شروع به ا نبساط نموده فضا ، زمان وماده را بوجود آورد .
با آغاز انفجار انبوهى از ذرات وضد ذرات از فوتون هاى پر انرژى بوجود آمدند وقتى دما به قدر كافى سقوط كرد برخى ازذرات مثل كوارك ها والكترون ها توانستند موجوديت حفظ كنند سپس پروتون هاونوترون ها از كوارك ها شكل گرفتند چون دما به هزار ميليون درجه كلوين نزول كرد بسيارى از پروتون ها ونوترون ها باهم گداختند و هسته هاى هليوم را بوجود آوردندوقتى بيشتر نوترون ها مصرف شدند پروتون هاى باقى مانده هسته هاى ئيدروژن را بوجود آوردند پس از گذشت 700هزار از آغاز انفجار دما به 50هزار درجه كلوين رسيد اين فرصتى بود كه الكترون ها بتوانند دور هسته هاى هليوم و ئيدروژن به پرواز در بيايند تا اتم هاى هليوم و ئيدروژن را بوجود بياورند .اما بنا بر دلايلى در شرايط اوليه جهان بجز اتم هاى هليم و ئيدروژن اتم هاى ديگر نمى توانستند بوجود بيايند فقط مقدار نا چيزى از اتم هاى ليتيم ،برليم و بور بوجود آمدند عناصر سنگين تر به مرور زمان در دل ستارگان غول پيكر شكل گرفتند و بعد از انفجار اين ستارگان عناصر سنگين تر در فضا پراكنده شدند تا مقدمه تشكيل ستارگان و سيارات ديگر را فراهم آورند. بدين صورت حياتى مثل حيات كره زمين شكل بگيرد.
جهان اوليه توانست 75 درصد ئيدروژن و 25 درصد هليم را بصورت ابرهاى از گاز بوجود آورد كه اين ابر ها در گستره فضا انبساط پيدا كرده و جهان را پر كرده بودند اما پس از گذشت هزار ميليون سال از آغاز انفجار نيروى گرانش اين ابرها را در انبوهه هايى گرد هم ميآورده تا باعث شكل گيرى ستارگان و كهكشان ها شود اين نظريه گرچه مى تواند بسيارى از مسائل مربوط به كيهان را بخوبى توضيح دهد، اما خود با مشكلات عديده اى روبرو شده است كه برخى از آن ها عبارتند از :
1ـ تئورى انفجار بزرگ نمى تواند توضيح منطقى در باره چگونگى بوجود آمدن كهكشان ها و ستارگان ارائه دهد زيرا انفجار اوليه بايد با چنان سرعتى ماده را بخارج پرتاب كرده باشد كه كهكشان ها و ستارگان فرصت تشكيل نداشته باشند، بلكه منشاْ كهكشان ها مى تواند انبوهه هائى از يك سوپ داغ اوليه برگردد كه اجزاى آن از ذرات زير اتمى مانند كوارك ها تشكيل يافته باشد.
2ـ چرا جهان با اين وسعت و فراخى جلوه يكسان دارد و از همه جهات و از تمام نقاط فضا يكجور ديده ميشود اين در حالى است كه گفته ميشود عمر جهان 15 تا 18 ميليارد سال است پس در اين مدت طبق نظريه انفجار بزرگ كهكشان ها چگونه توانستند با هم تبادل گرمايى ايجاد كنند .
نظريه جهان متورّم
اين نظريه را دانشمندى بنام آلن گوث فيزيكدان نظرى از امريكا در پاسخ به مشكلات نظريه انفجار بزرگ در سال 1981 ارائه كرد.
طبق اين نظريه در ابتداى جهان نقاط پر انرژى با گرماى بسيار شديد وجود داشته است كه در كسرى از ثانيه دچار انبساط عظيمى شدند كه اندازه جهان در اين مدت ناچيز 1030 برابر شد .و سپس به سرعت دماى آن افت كرد و در آن تغيير حالت رخ داد اين تغيير حالت با بر خاستن حباب ها همراه بوده است كه هر كدام از اين حباب ها مثل بادكنك رشد كردند و به انبساط خود ادامه دادند و حباب هاى متعددى را بوجود آوردند. مانند ، كترى پر از آب كه مى جوشد و در روى آن حباب تشكيل مى شود اين تشكيل حباب ها (گذر از مايه به گاز ) تغيير حالتى نظير حالت گوث است . زمانيكه اين تغيير حالت در جهان اوليه با بر خاستن حباب ها رخ داد جهان در حالت انفجار بزرگ با انبساطى نسبتاً يكنواخت قرار گرفت .
اين نظريه اولين انديشه نو در كيهان شناسى در چند دهه اخير است. ظهور اين نظريه مسائلى را به ميان كشيد كه برخى از آن ها هنوز بدرستى حل نشده است.
نظريه ى حالت پايدار
طرفداران اين نظريه عقيده دارند كه جهان هم در زمان بى تغيير است وهم در فضا يكنواخت و نوعى حالت پايدار بر جهان حكمفرماست.در عين حال جهان در حال انبساط است ،وماده هرلحظه خلق ميشود وجاى خالى كهكشان هاى درحال انبساط را اشغال مى كند.در واقع كهكشان ها شكل ميگيرند،دور ميشوند و مى ميرند وجاى خالى آن ها دوباره توسط كهكشان هاى ديگر اشغال مى شود و اين روند هميشه برقرار است .چنين جهانى تا ابد ادامه دارد.
اما اين نظريه ى امروز توجه كمتر كسى را به خود جلب مى كند چون شواهد و مدارك موجود چنين جهانى را رد مى كند.و ما در جهان در حال توسعه بسر مى بريم.
جهان باز يا بسته
همه دلايل و شواهد نشان مى دهد كه جهان بسرعت در حال انبساط است در اين زمينه فرقى نمى كند كه ما نظريه متعارف انفجار بزرگ را بپذيريم ويا نظريه جهان تورمى را اما اين انبساط تا كى ادامه خواهد يافت؟ آيا روزى متوقف خواهد شد؟ يا تا ابد ادامه خواهد يافت؟ اينها سئوالاتى هستند كه در صورتى ما قادر به جواب دادن آن هستيم كه اولاً ميزان ماده را در جهان هستى بدانيم ثانياً سرعت گريز يا سرعت دور شدن كهكشان ها را بتوانيم محاسبه كنيم. چنين حالتى شبيه موشكى است كه از زمين پرتاب مى شود اگر سرعت موشك پائين تر از سرعت بحرانى باشد بالاخره با كَنده شدن سرعت به طرف زمين برمى گردد و اگر سرعت موشك بيشتر ازسرعت بحرانى باشد از قيد جاذبه ى زمين خارج مى شود و ديگر به زمين بر نمى گردد سرعت گريز نيز به اندازه جرم سياره بستگى دارد هر جرم سياره بيشتر باشد بايد سرعت گريز يا دور شدن نيز بيشتر شود تا بتواند از گرانش سياره فرار كند.
اگر جرم جهان به اندازه اى باشد كه بتواند نيروى گرانشى توليد كند كه سرعت فرار كهكشان ها را متوقف سازد جهان ما بسته است. در اين صورت تمام جهان هستى بعد از توقفى كوتاه حركت به سوى هم را آغاز مى كنند. بالاخره با گذشت زمان، اجرام هستى لحظه به لحظه به هم نزديكتر شده و روى هم انباشته مى شود وبر اثر گرانش در يك نقطه ى بسيارفشرده، در هم مى پيچند.
بدين صورت جهان هستى در يك آوار بزرگ خاموش مى شود اما آيا اين نقطه ى بسيار چگال دوباره منفجر مى شود تا جهان ديگر شكل بگيرد يا خير؟ برخى از دانشمندان مثل فريدمن ( 1922 ) معتقد هستند كه جهان سيكل انبساط و انقباض را به طور مداوم طى مى كند اما چنين نظرى حرف وحديث هاى زيادى را در پى داشته است. اما اگر جرم (ماده) جهان پائين تر از چگالى بحرانى باشد در اين صورت جهان الى ا لابد منبسط خواهد شد كهكشان ها آنقدر از هم دور مى شوند كه مشاهده ى آن ها ازهمديگر غير ممكن است .همانطور كه كهكشان ها از هم دور مى شوند ستارگان يكى پس از ديگرى عمر خود را سپرى كرده وخاموش مى شود و در مركزكهكشان ها روى هم انباشته شده و بصورت سياهچاله هاى پرجرم در مى آيند و با گذشت زمان بسيار طولانى ( 29 10) ما ديگر در فضاى بسيارگسترده بجز سياهچاله هاى پر جرم چيزى نخواهيم داشت كه آن ها هم پس از حدود ( 10100 ) سال با تشعشع انرژى بصورت امواج كم كم كوچكتر شده و محو مى شوند ودر نهايت چيزى جز فضاى پر از امواج بى نهايت منبسط و سرد نخواهيم داشت .به چنين جهاني، جهان باز مى گويند. در اين كه آيا جهان بسته است يا باز، دانشمندان دچار مشكلات و مسائل زيادى هستند كه تاكنون بدون جواب مانده است. گرچه زمانى تصور مى شد كه جهان ممكن است بسته باشد. اما امروز مدارك و شواهد براى يك جهان باز بيشتر است و در آينده اين وضعيت ممكن است تغيير كند.
بخش دوم:
جهان چگونه خلق شد
متن قسمتى از خطبه اول نهج البلاغه كه در اين مجموعه به شرح آن پرداخته ميشود ابتدا تمام متن با ترجمه آورده شده سپس در ادامه هركدام از جملات بصورت مجزا توضيح داده شده است .
حضرت على (ع) در خطبه اول بعد از اينكه به اجمال در مورد شناخت و نحوه خلقت خداوند سخن گفته است، در ادامه بطور تفصيل به خلقت جهان هستى توسط خداوند پرداخته و فرموده است:
بسم الله الرحمن الرحيم
......ثم انشا سبحانه، فتق الاجواء ، و شقّ الارجاء ، و سكائك الهواء ، فاجرى فيها ماءا متلاطما تيّاره ، متراكما زخّاره ، حمله على متن الرّيح العاصفة ، و الزعزع الغاصفة ، فامرها بردّه ، و سلّطها على شدّه ، و قرنها الى حدّه ، الهواء من تحتها فتيق ، والماء من فوقها دفيق ، ثمّ انشا سبحانه ريحا اعتقم مهبّها ، و ادام مربّها ، واعصف مجريها ، و ابعد منشاها ، فامرها بتصفيق الماء الزّخّار و اثارة موج البحار ، فمخضته مخض السّقاء ، و اعصفت به عصفها بالفضاء ، تردّ اوّله الى آخره و ساجيه الى مائره ، حتى عبّ عبابه و رمى بالزّبد ركامه ، فرفعه فى هواء منفتق و جوّ منفهق ، فسوّى منه سبع سموات ، جعل سفلاهنّ موجا مكفو فا ، و علياهنّ سقفا محفوظا و سمكا مرفوعا ، بغير عمد يدعمها ، ولا دسار ينظمها ، ثم زيّنها بزينة الكواكب ، و ضياء الثواقب ، واجرى فيها سراجا مستطيرا ، و قمرا منيرا ، فى فلك دائر، و سقف سائر، و رقيم مائر .......
«ترجـمه»
.....پس خداوند شكافت جوهاى لايتناهى را ، اطراف و گوشه هاى آنرا باز نموده بالاى فضا هوا و جاى خالى را بيافريد ، پس در آن ، آب كه موجهايش متلاطم و پى در پى بود و از بسيارى روى هم مى غلطيد جارى كرد.آن آب را بر پشت باد تندى كه قوى و با صداى بلند بود برنشاند. پس به باد فرمان داد تا آن آب را باز گرداند و محكم نگاهش دارد .و باد را تا سر حد آب نگاه داشت و در جايگاه آن آب قرا داد . هوا در زير آن باد بازو گشاده و از بالايش آب ريخه شد. آنگاه باد ديگرى را آفريد و جاى وزيدن آنرا عقيم گردانيد. و قرار داد آنرا كه هميشه ملازم تحريك آب باشد. و وزيدن آنرا تند كرد و مبدا تكوينش را دور دست گردانيد. پس آنرا به حركت دادن و بر هم زدن آن آب فراوان و برانگيختن و بلند كردن موج درياها فرمان داد . پس آن باد، آن آب را، مانند مشك جنبانيد و به هم زد به آن تند وزيد، مانند وزيدنش در جاى خالى و وسيع. اول آنرا به آخرش باز ميگرداند و ساكنش را به متحرك آن . تا آنكه انبوهى از آب بالا آمد و آن قسمتى كه متراكم و بر روى هم جمع شده بود كف كرد.خداوند آن كف ها را در جاى خالى و وسيع فضاى گشاده بالا برد.هفت آسمان را از آن كفها پديد آورد ، زير آن آسمان ها موجى را قرار داد از سيلان و ريزش ممنوع باشد. و بالاى آنها سقفى را كه محفوظ است و بلند ، بدون ستون هايى كه نگه دارد و بى ميخ و يا ريسمانى كه آنها را منظم داشته باشد.آنگاه آن آسمان ها را به زينت ستاره ها و روشنى نور افكن ها آرايش داد و در آنها چراغ نور افشان خورشيد و ماه درخشان را به جريان انداخت. در حاليكه هر يك در فلكى است دور زننده، و سقفى سير كننده، و لوحى متحرك .
‹‹ترجمه از حاج سيد على نقى فيض الاسلام››
1ـ شكافت فضاها
قبل از پرداختن به اصل موضوع بايد گفت كه جهان مادى مجموعه ى كليه موجوداتى است كه در ظرف فضا وجود دارد. البته فضا هم جزيى از جهان هستى است كه خلق شده است. تصور اين مسئله كه قبل از خلقت هيچ چيزى حتى فضا هم وجود نداشته است ، براى ما مشكل است. براى همين حضرت على (ع) به شكافت فضا اشاره نموده و فرموده است:
ثم انشا سبحانه فتق الاجوا ، وشق الارجا ، و سكائك الهوا ، «پس ( از اينكه به اجمال خدا را شنا ختى و به نحوه خلقت خداوند برخورد نمودى در ادامه بدان كه) خداوند شكافت فضاها را ، اطراف ونواحى آنرا باز نمود، و در بالاى فضا هوا را خلق نمود.»
فتق: يعنى شكافتن ، گشودن و باز كردن است.
مرحوم علامه طباطبائى مفسر بزرگ اسلامى مى فرمايد: فتق يعنى انشقاق جزها از كل ها، جدا كردن موجودات و نشر و زياد كردن آن ها ، گسترش جهان به سبب خلقت جديد.
معناى «فتق الاجواء» نشان مى دهد كه جهان يكپارچه ودر يك جا جمع شده بود چون در اين صورت است كه شكافتن و گسترش دادن معنى پيدا مى كند. تا چيزى در يك جا جمع نباشد نيازى به سخن گفتن ، از شكافتن وگشودن نيست.
علاوه بر آن طبق نظر بعضى از مفسران آيه ى 30 سوره ى انبياء به يكپارچگى آسمان وزمين اشاره نموده است. اين يكپارچگى به معنى اين است كه جهان در يك جا جمع شده بود و خداوند آن ها را از هم گشوده است.
در حديثى از امام صادق(ع) وارد شده است كه خداوند قبل از خلقت جهان جرثومه اى را خلق نمود كه اين جرثومه سر آغاز جهان هستى شد. از آنجايى كه اصل وريشه ى هر چيزى را جرثومه مى گويند پس بايد اصل و ريشه جهان هستى يك چيز و در يك جا جمع بوده باشد. سپس خداوند به شكافتن آن پرداخته است.
سخن حضرت على(ع) كه مى فرمايد : شق الارجاء،وسكائك الهواء، نشان ميدهد زمانيكه فضاها شكافته مى شود جهان بسرعت از هر طرف به انبساط مى پردازد تا جاى خالى براى خلقت فراهم آيد. اما جاى خالى به معنى اين نيست كه چيزى در آن نبوده است، بلكه اين فضاى خالى بايد پراز ذراتى بوده باشد كه در حال ايجاد و گريختن از مركز خلقت بوده باشد. شايد براى همين باشد كه حضرت در ادامه مى فرمايد، خداوند آب را بر پشت باد سخت وزنده قرار داد.
همچنين شكافتن فضاها به طور ضمنى به ما مى گويد، كه جهان براى گسترش از يك نقطه خيز برداشته است و اين خيز باعث بادى سهمگين شده كه حضرت در ادامه به آن اشاره نموده است. اما آيا حضرت على(ع) هم در اينجا از يك انفجارگونه آغازين سخن گفته است؟ ( همانند نظريه انفجار بزرگ) براى پاسخ بايد سخنان حضرت على(ع) را بدقت بررسى كنيم.
2ـ جارى شدن آب در فضا
فاجرى فيها ماءا متلاطما تياره ، مترا كما زخاره ، حمله على متن الريح العاصفة، والزعزع القاصفة « پس جارى ساخت خداوند آبى پر جنب وجوش و موّاج را كه بسيار متراكم و روى هم انباشته بود بر پشت بادى سخت وزنده و در هم كوبنده قرار داد.»
فعل اجرى ، نشان مى دهد كه اين آب به سرعت در فضا در حال رفتن و انبساط بوده است و ميل داشته كه پراكنده شود. وهر چيزى بايد قبل از پراكنده شدن در يك جا جمع باشد تا انبساط و پراكندگى معنا پيدا كند. از طرف ديگر اين آب بر پشت باد سخت وزنده و پر سر وصدا قرار داشته است. يعنى باد وآب هردو در حال انبساط بوده اند واين انبساط نشان مى دهد كه آب وباد هر دو حركتشان را از يك نقطه شروع كرده اند. بيش از يك نقطه هم در جهان اوليه نبايد وجود داشته باشد چون هيچ مكانى قبل از جارى شدن آب و باد كه با شكافت فضا آغاز شد وجود نداشته است بلكه تصور مى رود وزيدن باد و جارى شدن آب بعد از مدت زمانى خيلى كم از شكافت فضا صورت گرفته باشد اين مدت زمان احتمالا كسرى از ثانيه بايد بوده باشد.يعنى زمانى كه فضاها شكافته شد بى درنگ باد وزيد وهمزمان آب را حمل نمود.(تصوير شماره 1 ).
تصوير شماره 1
وجود اين باد پر سر صدا وسريع كه آب را حمل مى كرد به ما تلقين مى كند كه انفجار ناگهانى در ميان بوده است كه ازيك نقطه شروع شده و در حال دور شدن از مبدا تكوينش بوده است. فلذا بررسى دقيق سخنان حضرت نشان ميدهد، كه گريزى از قبول يك حالت انفجار گونه در جهان آغازين نيست و همچنين گريزى از قبول آغاز جهان از يك نقطه نيست، زيرا هيچ چيزى حتى فضا قبل از آغازجهان وجود نداشته است. حالا فرض كنيد اگر جهان بخواهد بصورت تدريجى شكل بگيرد لاجرم بايد از يك نقطه شروع شده و گسترش پيدا كند.چنين سخنانى نشان مى دهد كه در جهان اوليه يك نقطه بسيار پر انرژى بسرعت براى انبساط وگسترش خيز بر داشته است وپس از اندكى از آغاز جهان باد حاصل از انفجار ،انبوه آب در حال خلق شدن را حمل نموده است.
اما چنين برداشتى از سخنان حضرت على(ع) با نظريه انفجار بزرگ تفاوت هايى وجود دارد، و آن اين است كه در نظريه انفجار بزرگ جهان و تحولات آن بايد تنها از يك انفجار ناشى شده باشد و اين انفجار به تنهايى جهان را بوجود آورده و مسئول تمام پيامدهاى تكاملى آن است.
اگر از سخنان امام على(ع) يك حالت انفجار گونه را استنباط كنيم، آن وقت بايد بگوئيم كه حضرت على(ع) يك انفجار را براى گسترش و ايجاد خلقت كافى نمى دانسته است. براى همين بعد از اينكه در باره ى انفجار گونه اوليه و حوادث بعد از آن سخن گفته، انفجار گونه ى دومى را مطرح نموده است و اختلاف ايندو را نيز از جملات آن حضرت بخوبى مى توانيم درك كنيم كه بزودى شرح آن خواهد آمد.

سخن حضرت كه مى فرمايد:
فاجرى فيها ماء ... پس جارى ساخت در آن آبى ...
ماهيت اين آب چه بوده است؟

اين آب چند خصوصيت داشته است:
1ـ بسيار پر جنب وجوش بود .اين نشان ميدهد كه انرژى جنبشى اين آب بسيار بالا بوده است . دليل حتمى آن هم بايد اين باشد كه اين آب بسيار داغ بوده و دماى آن به ميلياردها درجه مى رسيده است.
2ـ اين آب بسيار متراكم بوده است. اين تراكم فشردگى ذرات آب را نشان ميدهد. يعنى در واحد حجم چگالى اين آب بسيار بالا بوده است.شايد اين آب نسبت به آب آشاميدنى ما ميلياردها بار فشرده تر بوده است.(چون در همه ى اين موارد صيغه ى مبالغه بكار رفته است.)
3ـ از اين آب جهان هستى شكل گرفته است. اين خصوصيات نشان ميدهد ، آبى كه حضرت على(ع) از آن سخن گفته است ،آبى با خصوصيات عجيب بوده است، كه ما در روى زمين آن را هرگز تجربه نكرده ايم و بسيار ساده لوحانه خواهد بود كه ما فكر كنيم اين آب همانند آبى بوده است كه ما آن را مياشاميم ويا به تجربه در زمين آن را ديده ايم .
اين سخن حضرت على(ع) مارا متوجه سخن امام صادق(ع) ميكند، كه به يكى از منكران خداوند در حاليكه به سنگى اشاره كرده بود ، فرمود ، اين سنگ از آب ساخته شده است .اما آن شخص اين سخن را نپذيرفته بود و سخن حضرت را به سخره گرفته و گفته بود ، چگونه ممكن است آبى كه من مياشامم روزى چنين سنگى را بوجود آورده باشد.حضرت درجواب فرموده بود منظور ما اين آب نيست.
امروزه ما ميدانيم كه چگونه در درون زمين ماگما وجود دارد و از دهانه آتشفشان ها بيرون مى آيد سپس سرد شده و به سنگ تبديل ميشود .اين ماگما كه بصورت مايع گداخته با دماى بالاست،بصورت آب، روان است .
اما ساختار اين آب چگونه بايد بوده باشد ؟
از آنجائيكه به علت دماى بسيار بالا هيچ اتمى نمى توانسته در شرايط اوليه جهان موجوديت خود را حفظ كند و همچنين اجزاى اتم نيز در چنين دمايى متلاشى ميشدند بايد اين آب از اجزاى بنيادينى كه ميتوانسته چنين دمايى را تحمل كند، تشكيل يافته باشد. اين اجزا احتمالًا كوارك ها ميتوانند باشند . چون طبيعتى كه ما ميشناسيم در اصل و ريشه از سه ذره تشكيل يافته است . كوارك بالا ، كوارك پائين و الكترون. در حقيقت اين سه ذره قوام دهنده اتمى هستند كه جهان از آن ساخته شده است.
پس بايد آب انبوهى كه در جهان آغازين وجود داشت درياى جوشانى بوده باشد كه عمدتًا از كوارك ها ساخته شده بود. در واقع درياى اوليه درياى كوارك ها بوده است. آن وقت علم به ما ميگويد كه اين دريا چقدر بايد داغ و متراكم باشد. اما وسعت و حجم اين دريا چقدر بوده است؟
از سخنان حضرت على(ع) فهميده ميشود كه اين دريا بسيار عظيم بوده باشد آنقدر عظيم، كه توانسته هفت آسمان را بوجود آورد. و طبق آيه اى از قرآن كريم تمام آنچه كه ما بصورت ستاره مى بينيم جزء آسمان اول است، همچنان كه حضرت نيز در ادامه سحنان خود بيان داشته است كه خداوند آسمان اول را از ستاره پر كرد.طبق اين، تمام آنچه كه ما امروزه با قويترين تلسكوپ ها از ميليون ها سال نورى به كهكشان ها نظاره ميكنيم جزء آسمان اول است.
پس بايد بگوئيم كه ما مقدار نا چيزى از ماده را در جهان هستى در تير رس داريم شايد بيش از 95 درصد ماده موجود در درياى اوليه از تيررس ما خارج هستند و ما به عللى قادر نيستيم به وجود آن پى ببريم.
در اينكه جهان هستى از آب (مايع ) بوجود آمده است و يا در جهان آغازين دريا وجود داشته است، در منابع اسلامى بسيار آمده است. كه به عنوان مثال دو نمونه آورده ميشود.
در حديثى از امام باقر(ع) آمده است كه فرمود : نخستين چيزى كه خداوند آفريد و همان منشأ همه موجودات شد آب بود .(التوحيد 67/20)
پيامبر اسلام در جواب معنى آيه ، وجعلنا من الماء كل شيئ حى ، فرمود : يعنى خداوند هر چيزى را از آب آفريد.(بحار . ج 54 . ص 208)
3ـ وزش باد نخست.
سخن حضرت على(ع) كه فرمود : پس جارى ساخت آبى را ....
نشان مى دهد كه اين آب بر پشت بادى تند در حال حركت و گريز بود است .چنين استنباط ميشود كه همزمان با گشودن فضاها ،باد و آب موجوديت يافته و به سرعت از مركز خلقت به جلو مى تاختند و مى خواستند منبسط شده و در فضاى گشاده متفرق شوند .اما ماهيت اين باد چه بوده است؟
بدون شك اين باد مثل بادى نبوده است كه ما به تجربه در كره زمين آنرا مى شناسيم. حركت مولكول هاى هوا در كره زمين را باد مى ناميم. اين حركت ناشى از اختلاف فشار در دو منطقه كره زمين مى باشد .به عبارتى گسيل مولكول هاى هوا از منطقه به منطقه ى ديگر را باد مى گويند اين گسيل ميتواند آرام يا شديد باشد .
ما همچنين بادهاى خورشيدى و بادهايى كه از اعماق فضا مى آيد نيز مى شناسيم فرق اين بادها با بادهاى سطح زمين اين است كه ذرات تشكيل دهنده ى بادهاى خورشيدى و كيهانى ، بنيادى و بسيار ريز هستند و غالباً با سرعت نور حركت مى كنند با توجه به اين مطالب ، پس حضرت على(ع) از چه نوع بادى سخن گفته است؟ اجزاى اين باد چگونه بوده است؟
امام على(ع) در نهج البلاغه از دو نوع باد سخن گفته است؟
1ـ بادى كه زايش داشته است.
2ـ بادى كه عقيم بوده است.
منظور از بادى كه زايش داشته است ، بادى است كه نه تنها بنيان فضا را ايجاد مى كرد بلكه با انبساط خود ذرات و امواج بنيادى را در سطح خود ايجاد مى كرد براى همين پس از گذشت اندك زمانى انبوهى از از ذرات و امواج خلق شده و درياى جوشان عظيمى را بوجود مى آورند كه در حال انبساط و حركت سريع بوده است . براى بدست آوردن درك بهتر ما بايد به توضيح دو نوع موج بپردازيم .اعتقاد به اين دو نوع موج چيزى است كه ما از تفكر در سخنان حضرت على(ع) وهمچين سخنان ملا صدرا،در باب حركت بدست مى آوريم، كه عبارتند از:
1ـ اموج اصلي: كه با طول موج بسيار بلند از يك نقطه بسيار پرانرژى قاهر وغالب به جولان در مى آيند اين امواج بعد از بوجود آمدن هرگز از بين نمى رود و گويا اجزاى اين امواج پيوستارى را تشكيل مى دهند كه در فضا در حال گسترش و انبساط هستند مثل يك طناب بزرگى كه بر اثر حركت موجى شكل امواج پشت سر هم در آن ايجاد شوند.
2ـ امواج فرعى : اين امواج وجود مستقل ندارند بلكه متكى و وابسته به امواج بزرگ هستند. همچنين اين امواج لحظه اى بيش وجود را تجربه نمى كنند.( يعنى بعد اينكه خلق شدند بلافاصله از بين مى روند) اين امواج بعلت تراكم وقدرت انرژى امواج بزرگ در روى آن ها پديدار شده و بعد از سير يك طول موج كامل نابوده شده و در امواج بزرگ محو مى شوند. اما محو شدن آن ها در امواج بزرگ مقدمه اى براى بوجود آوردن موجى همتراز ، با موج قبلى ميشود.چنين روندى تداوم پيدا ميكند و موج فرعى سيكلى از وجود و نابودى را تداوم مى بخشد.گويا تمام جهان ماده از امواج فرعى تشكيل شده است.موادى كه ما آنرادرطبيعت مشاهده مى كنيم در هر ثانيه ميليون ها بار وجود و نابودى را در خود دارد . اما مغز ما بعلت سرعت چنين روندى آنرا احساس نمى كند، بلكه همه چيز را ثابت مى انگارد.(مانند روشن و خاموش شدن سريع لامپ كه ما آن را بصورت روشنائى متداوم درك مى كنيم.) همچنين موادى كه ما در طبيعت مشاهده مى كنيم از انباشت امواج فرعى تشكيل يافته است. اما ما ماده را بصورت جامد و در غالب اتم ها مشاهده مى كنيم.
وجود امواج اصلى كه از يك نقطه بسيار پر قدرت به جولان مى آيد درك فضا را براى ما بوجود مى آورد اين نقطه پر قدرت همان نقطه اى مى تواند باشد كه خداوند فضاها را از آنجا شكافت و جهان را گسترش داد ادامه ى سخنان حضرت على(ع) به مى فهماند كه اين امواج و همجنان در حال جولان هستند و بطور متداوم از آن نقطه به پرواز در آمده و در سرتاسر هستى انبساط پيدا مى كند.
گويا حركت سريع اين امواج بعد از آغاز خلقت به باد تند تعبير شده است .كه آب را در پشت خود حمل مى كرده است . البته همانطور كه گفته شد اين امواج همزمان با حركت رو به انبساط، ماده را در سطح خود خلق مى كردند. يعنى اين امواج زايش داشته اند، بالطبع ماده ايجاد شده همراه امواج به جلو مى شتافتند . مثل اينكه باد آب را حمل مى كرد . طولى نمى كشد كه آنقدر ماده خلق شده زياد مى شود، كه شرايط فيزيكى جديدى بوجود مى آيد تا مانع انبساط ماده شود . براى همين حضرت فرموده است:
4ـ برگشت آب.
فامر بردّه ، و سلّطها على شدّه ، و قرنـها الى حدّه. « پس امر كرد به باد كه آب را باز گرداند و باد را محكم بر آن آب مسلط گردانيد و به مرز و سطح آب نزديك كرد»
از زياد شدن ميزان ماده خلق شده كه بصورت درياى آتشين عظيم، درحال حركت بود ، نيروى گرانش بتدريج بر نيروى گريز و فرار فزونى مى يابد و بالاخره بر آن غلبه كرده ، حركت دريا جوشان را متوقف مى سازد و آنرا از هر سو با قدرت بر مى گرداند .تا در يك نقطه گرد آورد . بدين صورت آب درياى جوشان كه ذرات تشكيل دهنده آن از كوارك ها بود به سوى خاستگاه خود بر ميگردد.(تصوير شماره 2 ).
تصوير شماره 2
جمله ى ، سلّطها على شدّه ، تسلط و فزونى يافتن نيروى گرانش بر نيروى حركت آب بوده است كه با سرعت در حال حركت و انبساط بوده است. و جمله ، قرنها الى حدّه ، به ما مى گويد كه اين نيرو از سطح آن دريا در حال اعمال به سوى مركز بوده است يا ممكن است خميدگى امواج گرانشى جهت بازگرداندن آب دريا باشد. از سخنان حضرت على (ع)چنين بر مى آيد همان بادى كه آب را به جلو مى برده است مسئول برگرداندن آب بوده است.چنين عبارتى نشان دهنده ى اين است كه علت به وجود آمدن نيروى گرانش امواج اصلى وبزرگ مى باشند همان امواجى كه نه تنها بنيان فضا را ايجاد كردند بلكه ماده را در سطح خود خلق نمودند.
الهوا من تحتها فتيق،والماء من فوقها دفيق. (( هوا از زير آن باد گشاده و آب از بالاى آن ريخته شد))
اين عبارت بيان رويدادهايى است كه آب هنگام برگشت با آن روبرو شده است.گمان ميرود انبوهى از آب كه خلق مى شد و از مركز خلقت با گذشت زمان دور مى شد وانبساط پيدا ميكرد. براى همبن مركز اين كره خلقت ازآب خالى شده وتنها فضاى خالى حاكم بوده است.بنابراين زمانيكه اين آب توسط گرانش گرد مى آمد گو اينكه فقط هوا در زير آن وجود دارد و آب از بالا به سمت پائين در حال ريزش و انقباض بوده است .(تصوير شماره 3 ).
تصوير شماره 3
امّا آبى كه توسط باد برگردانده شد چه سرنوشتى پيدا كرد؟
اين آب بعد از اينكه از حركت بازايستاد حركت رو به افزايشى را به سوى خاستگاه خود طى مى كند وبعد از گذشت زمانى از هرسو گرد آمده ودر يك جا جمع مى شود. اما نيروى گرانش نمى تواند بيش از اندازه آنرا در هم فرو ببرد وبه يك نقطه ى فوق چگال(سياهچاله) تبديل كند .چون ادامه سخنان حضرت على(ع) چنين دركى را به ما نمى دهد كه شرح آن خواهد آمد .(تصوير شماره ).
به هرحال اين درياى جوشان كوارك ها با اين سرگذشت بيان شده تا آغاز انفجارگونه دوم بسيار فعال و نا آرام بوده است، و مثل يك گلوله آتشين محتواى تمام جهان هستى را در خود داشته است .جايگاه اين درياى آتشين بايد همان جايى باشد كه خلقت از آنجا شكافته شد.
5ـ وزش باد دوم.
ثمّ انشأ سبحانه ريحاً اعتقم مهبّها، و ادام مربّها ، واعصف مجريها ، و ابعد منشأها.
«سپس خداوند بادى ديگرى را خلق كرد كه محل وزش آنرا عقيم ساخت و ملازمت آن باد با آب را دائمى كرد و خداوند محل جريان باد را محكم و قوى گردانيد و محل تكوين باد را دور گردانيد».
همانطور كه قبلاً توضيح داده شد در نهج البلاغه از دو نوع باد سخن گفته شده است و ديگرى بادى كه عقيم بوده است .و ما در اينجا به توضيح باد عقيم با توجه به مطالب عنوان شده توسط حضرت مى پردازيم. اما چرا به اين باد عقيم گفته شده است؟
از مهمترين دلايلى كه مفسران ذكر كرده اند عبارتند از :
1ـ چون آن باد بجز تحريك آب ، مأموريت ديگرى نمى توانسته داشته باشد.
2ـ محل وزش آن باد بسته شده ، به قسمى كه ديگر نمى وزد.
گروهى نيز مى گويند يعنى خداوند آن باد را بنا بر مصلحت و حكمت مى فرستد.
ظاهراً هر دو نظر بايد درست باشد. چون اين باد كه بسيار قوى بوده است حاصل يك انفجار گونه بسيار عظيمى بوده كه در ظرف فضا صورت گرفته است . بر خلاف باد اولى كه فضا را هم شكل مى داد.
مجرا و منشأ اين باد خصوصياتى داشته است كه براى آغاز آن بايد فضا شكل گرفته باشد و اجزاى منفرد اين باد با تكيه بر امواج بزرگ بوجود آورنده فضا راه خود را طى كرده و به آن درياى جوشان كه از ذرات بنيادى كوارك ها تشكيل يافته بود حمله ببرد. از طرفى اجزاى منفرد اين باد خود وابسته به اجزاى باد اولى بوده است وبه كمك آن مى توانسته جولان بدهدبنابراين، اين باد زايشى نداشته است.بعنى هيچ ذرّه اى را بوجود نمى آورد بر خلاف باد اولى كه ذرات در سطح آن ها خلق مى شدند.
مجرا و منشأ اين باد هم بايد يك نقطه بسيار چگال و پر از انرژى بوده باشد كه بعد از فراهم شدن شرايط و باگذشت زمان زيادى از شكافت فضاها بطور ناگهانى منفجر شده و راه فضاها را در پبش گرفته و باد بس پر قدرتى را ايجاد نموده و سپس ذرات براى حمله به آن دريا گسيل شده است.(تصوير شماره 4 ).
تصوير شماره 4
چنين توضيحاتى اين معنى را در انسان القاء مى كند كه جهان از يك جفت نقطه متضاد گونه بسيار پر انرژى و چگال آغاز شده است اما انفجار اين دو نقطه با فاصله زمانى مشخص رخ داده است. اما آيا وزش باد عقيم تداوم پيدا كرده است؟
در اينجا آنچه بايد دانست اين است كه منشاْ بوجود آورنده اين باد بطور ناگهانى فعال شده و انرژى آن خيلى سريع انبساط پيدا كرده است.بنا براين براى فعاليت مجدد هيچ محتواى ديگرى نداشته است بلكه كل محتوا بصورت انرژى آزاد شده است گو اينكه اين باد يكبار مى توانسته بوزد ومحل وزش مجدد براى آن وجود نداشته است به تعبير ديگر ، محلى براى وزش آن وجود نداشته است وشناسايى محل وزش اين باد به علت انبساط جهان قابل شناسايى نيست.
باتوجه به اين نكات احتمالاً باد اولى بطور متداوم در حال وزيدن است وبه صورت يك مانع اجازه نمى دهد كه جهان هستى به علت نيروى گرانش در هم فرو ريزد .عبارت ، و ادام مربها،نشان مى دهد كه اين باد بعد از اينكه به آن دريا رسيد وآن را منقلب كرد به تحريك آن ادامه داد و حتى با ذرات آن درياى جوشان وارد واكنش شد .انبساط كنونى جهان به ما مى گويد كه انرژى حاصل از آن باد عقيم هنوز كهكشان ها را به جلو مى راند واجازه نمى دهد جهان در يك نقطه در هم فرو ريزد . عبارت ،واعصف مجراها، قدرت فوق العاده وزش اين باد را نشان مى دهد اين مجرا كه احتمالاً يك نقطه ى بسيار چگال وداغ بوده است انرژى بى نهايت زيادى داشته است بحدى كه آن درياى عظيم را متفرق ساخته است و بر اثر آن هنوز هم هستى با سرعت در حال انبساط است .
وابعد منشاْها.«و دور گردانيد محل تكوين آن باد را »
اكثر مفسران اين عبارت حضرت را از لحاظ مسافت وارتفاع بررسى نموده اند اما توضيح نداده اند كه اين دورى نسبت به چه نقطه اى سنجيده شده است؟
آيا محل تكوين اين باد نسبت به درياى جوشان دور بوده است؟
پذيرش اين اعتقاد كه اين دور بودن نسبت به درياى جوشان سنجيده شده حتمى است چون در پيدايش اوليه جهان بجز درياى جوشان مبداْى براى سنجش وجود نداشته است و آن دريا كل هستى بوده است.
اما چنين نظرى ما را به يك نكته ظريف مى رساند وآن اين است كه معتقد باشيم مبدا تكوين باد عقيم با مبدا تكوين فضاها بصورت دو جفت نقطه در كنار هم بوده اند يعنى خدا وند جهان هستى را از دو نقطه بسيار چگال وداغ ودر عين حال متضادگونه خلق نموده است بدين صورت كه نخست نقطه اى كه محل تكوين فضاها بود شروع به انبساط كرده واين انبساط نقطه دوم را كه محل تكوين باد عقيم بود از محل تكوين فضاها دور كرد. آنقدر دور شد تا شرايط براى انفجار دوم آماده شد. شايد براى همين باشد كه حضرت فرموده است منشاء وزش اين باد را خداوند دور گردانيد.چنين نظرى مى تواند، در جهانى كه همه چيز جفت جفت آفريده شده است. همخوانى داشته باشد.
6ـ برهم خوردن درياى جوشان.
فاْمرها ، بتصفيق الماءالزخّار ، و اثارةموج البحار.«پس خداوند به حركت دادن و بر هم زدن آب انبوه و بر انگيختن موج درياها فرمان داد.»
با آغاز انفجار گونه دوم انرژى در همه جهات با سرعت نور گسيل مى شود . گويا اينكه بادى پر قدرت با سرعت زياد در حال وزش است . اين باد بعد از گذشت مدت زمانى به درياى جوشان كه از ذراّت بنيادى تشكيل يافته بود مى رسد و آن دريا را بشدّت در هم مى ريزد . و تلاطم شديدى را در آنجا ايجاد ميكند.
فمخضته مخض السّقاء.«پس (آن باد) مثل جنبانيدن مشك ، آن آب را جنبانيد.»
اين عبارت نشان مى دهد كه آن دريا چگونه دچار آشوب سراسرى شد.و تغييرات شديدى در آن پديدار گشت . و نيروى جاذبه ديگر نتوانست تقارن دريا را حفظ كند.
عصفت به ، عصفها بالفضاء.(آن باد) به آن آب مثل وزيدنش به فضا (جاى خالي) وزيد.
عبارت بخوبى به ما توضيح مى دهد كه وقتى اين باد به آن دريا رسيد بدون هيچ گونه مانعى در آن نفوذ كرد. گو اينكه اين باد به فضاى خالى وزيده است.شايد بخوبى بتوانيم اين نتيجه را بگيريم ، كه ذرّات اين باد از ذرّات بدون جرم تشكيل شده بود. چون براحتى در آن آب بسيار متراكم و انبوه نفوذ كرده است.
تردّ اوله الى آخره، وساجيه الى مائره.« (آن باد) اول آب را به آخرش و ساكنش را به متحركش بر مى گردانيد.»
آن باد از سمتى كه به آن دريا برخورد كرد آب دريا با حالت برانگيختگى عقب نشست و براى رسيدن به آخر و سمت مخالفش سرعت مى گرفت و هيچ ذرّاى از ذرّات آن نبود مگر اينكه در جنب و جوش بود.
7ـ برخاستن كفها ( حباب ها).
حتى عبّ عبابه ، و رمى بالزّبد ركامه .« تا اينكه انبوهى از آب بالا كشيد و آن قسمتى كه متراكم و انبوه بود كف كرد.»
نتيجه همه اين اتفاقات باعث شد آب دريا نه تنها به جلو حركت كند بلكه يك شرايط نا همگن در آن بوجود بيايد اين شرايط نا همگن باعث شد بعضى از قسمتهاى اين دريا متراكم تر از بعضى قسمتهاى ديگر شود. در واقع محيط اين دريا ، كوهه كوهه شد .اين محيط هاى متراكم تر انرژى بسيار عظيمى داشتند و هر كدام قادر بودند ماده ميلياردها ستاره را در خود داشته باشند.از همين نقاط كف ها شكل گرفتند و ضمن انببساط سريع به جلو پرتاب شدند و شايد براى همين باشد كه حضرت على(ع) فعل « رمى » را آورده است. چون معنى تحت الّفظى آن مى شود ، « وانداخت كف را قسمت متراكم و انبوه آب».فعل انداخت حركت ناگهانى كف ها را كه از دريا جدا شدند نشان مى دهد.
ما نياز داريم كه در مورد كف ها بيشتر توضيح دهيم . زبد، در عربى يعنى كف و آن چيزى است كه در روى مايعات بر اثر حرارت وغيره پديد مى آ يد . مانند كف هاى روى آب كه بر اثر جوشيدن در سطح آن پديد مى آيد، اما اگر فرض كنيم كه يكى از دانه هاى كف به بزرگ شدن ادامه دهد و به اندازه توپ فوتبال برسد. آنوقت ممكن است شما به آن يك كف بزرگ بگوئيد و يا ممكن است اسم آن را حباب بگذاريد ظاهراً ما به كف هاى بزرگ حباب مى گوئيم و همچنين به وسيله هاى از جنس شيشه كه كره اى مانند باشد حباب مى گوئيم بر طبق اين توضيحات اگر چنين قضاوت كنيم كه كف ها اجتماع ريزى از حباب ها هستند اشتباه نكرده ايم.
كف هايى كه حضرت ازآن سخن گفته باآنچه ما از آن تجربه داريم بسيار متفاوت است.تعبير به كف تنها مى تواند تقريب به ذهن باشد اما مى دانيم كه در شرايط اوليه جهان چگونه آب دريا آشوب گونه بوده است. حتى تصور دما و چگالى آن براى ما مشكل است، پس نبايد تصور شبيه كف هاى روى آب را در شرايط اوليه جهان داشته باشيم.
كفى كه حضرت از آن سخن گفته ، از نقاط متراكم آن دريا بر خاسته، اما عملكرد كف گونه داشته است. چون اين نقاط متركم ابتدا كره هاى كوچكى بودند ، كه بسرعت، مثل بادكنك رشد كردند و توده هاى عظيمى از اين نمونه ها از سطح دريا بر مى خاست و با هم بر خورد مى كرد اما هر كدام به رشد خود ادامه مى داد . مثل ظاهر شدن حباب ها در سطح آب صابون ، زمانيكه با نى در آن دميده شود با اين تفاوت كه حباب هاى آغازين ضمن ظاهر شدن پرتاب مى شدند.
اين كف ها يا حباب ها،ظاهراً كره هايى باحجم كوچك بودند كه به علت چگالى و دماى فوق العاده زياد آن ها، بعد از بلند شدن از دريا در حاليكه با سرعت به جلو مى شتافتند انبساط بسيار سريعى در آن ها به وقوع مى پيوست . شايد اين حباب ها ، مثل حباب هاى ، نظريه جهان تورمى بودند.( تصوير شماره 5 ).
تصوير شماره 5
فرفعه فى هواء منفتق ، و جوّ منفهق.« پس خداوند آن كف ها را در هواى وسيع و فضاى گشاده بالا برد.»
اين حباب ها از چه چيزى تشكيل يافته بودند ؟ و در درون آن ها چه اتفاقاتى رخ مى داد ؟
وقتى زمان كوتاهى از عمر اين حباب ها مى گذشت محتواى آن ها مايع بوده است . ولى با سپرى شدن زمان چون دما و فشار به علت انبساط كاسته شد اين حباب ها بتدريج محتواى گازى شكل به خودگرفتند.
ذّرات تشكيل دهنده مايع داخل حباب ها نيز عمدتاً از كوارك ها ، الكترون ها و فوتون ها بوده است. اما به علت شدت دما كوارك ها نمى توانستند براى تشكيل پروتون ها و نوترون ها هسته هاى اتم هاى سبك را بوجود بياورند. اما وقتى دما به اندازه كافى سقوط كرد اين مهم تحقق پيدا مى كند لذا پروتون ها و نوترون ها بوجود مى آيند. و ادامه سقوط دما به الكترون ها اجازه مى دهد تا در اطراف هسته ها كه از پروتون ها و نوترون ها تشكيل يافته بود به پرواز در بيايند و در نتيجه اتم هاى ئيدروژن و هليم شكل بگيرند زمانيكه سرنوشت حباب ها به اين مرحله مى رسد جهان را ابرهايى از گازهاى ئيدروژن و هليم فرا گرفته بود .در اين رابطه حضرت على(ع) در خطبه 90 به مرحله گازى شكل جهان اشاره كرده و فرموده است : « وخداوند چون آسمان دود (گاز) بود فرمان داد تا قطعات آن كه با هم فاصله بسيار داشتند به هم پيوسته و گرد آمدند.»
همچنين خداوند در قرآن كريم سوره اى فصلت آيه 11 مى فرمايد: « پس خداوند پرداخت به آسمان، در حالى كه دودى بود . پس به آسمان و زمين فرمود از روى ميل يا كراهت بياييد»
ادامه ى انبساط حباب ها باعث شد تا بيشتر آن ها با هم بر خورد كنند ودر محل برخورد نا هنجاريهايى از ماده بوجود آيد و تراكم ماده را در آن قسمت ها بيشتر كند نوع، زمان وميزان جرم حباب ها تعيين مى كرد كه اين ناهنجارييها چگونه باشند.
امّا اين برخوردها باعث نشد كه اين حباب ها به انبساط خود ادامه ندهند، بلكه نه تنها هر كدام به انبساط خود ادامه مى دادند بلكه در يك مجمو عه ى كلى به جلو پرتاب مى شدند. اين زمانى بود كه صدها هزار سال از عمر جهان مى گذشت ولى هنوز فرصت تشكيل ستارگان و كهكشان ها فراهم نشده بود و جهان هستى يكپارچه از گاز تشكيل يافته بود و مرزهاى هفت آسمان هنوز مشخص نشده بود.
8- شكل گيرى هفت آسمان.
فسوّى منه سبع سموات. « پس ( خداوند) از آن كف هفت آسمان را آفريد.»
امام على(ع) در خطبه ى 90 فرموده است: « و خداوند فرمان داد تا قطعات آن (دود) بود كه باهم فاصله ى بسيار داشتند به هم پيوسته گرد هم آيند.»
و همچنين در خطبه 202 مى فرمايد: « پس ( خداوند ) هفت آسمان را بعد از با هم بودن از هم جدا كرد.»
طبق چنين سخناني، جهان گازى شكل ابتدا بر اثر گرانش در هفت توده اى بزرگ گردهم آمد سپس در داخل اين توده ها، توده هاى بزرگ ديگر گرد هم آمدند كه مجمو عه هاى كهكشانى بودند . سپس كهكشان ها و ستاره و سيارات به ترتيب بوجود آمدند. تمام اين توده ها ضمن استقلال ظاهرى وابستگى شديد به هم داشتند. ودر نهايت سرنوشت همه آن ها به هم وابسته است با وجود همه ى اين مسائل جهان هنوز در قالب حباب ها همچنان در حال انبساط و گريز است. و همه تحولات با وجود اين دو خصيصه ى حباب ها صورت مى گيرد وبه يك سرنوشت محتوم در حال شتاب است. سر نوشتى كه واقعيت آن براى دانشمندان هنوز معلوم نيست.
از احاديثى كه در مورد بزرگى آسمان ها از معصومين آمده است نشان مى دهد، هنگامى كه نيروى گرانش توانست جهان يكپارچه گازى را در هفت توده بزرگ از هم جدا كند. هر كدام از اين تكه هاى بزرگ براى خود آسمان جداگانه اى را بوجود آوردند. تكّه اى كه اول از همه حساب خود را جدا كرد بزرگترين بوده است. و همينطور دومى كمى كوچكتر ، وآخرين آن ها كه از شش تاى ديگر كوچكتر بوده است آسمان اوّل ناميده مى شود كه ما در آن زندگى مى كنيم. ( بدين صورت هفت آسمان شكل مى گيرد.)
9ـ موج بازدارنده چست؟
جعل سفلا هنّ موجا مكفو فاً .« زيرا آن آسمان موجى را قرار داد تا از سيلان و ريزش ممنوع باشد.»
همانطور كه برخى از مفسران نيز بيان داشته اند خداوند در زير آسمان ها موجى را قرار داده كه موجب مى شود اين مجموعه ماده كه در هيئت هفت آسمان در حال گسترش است روى هم ريزش نكنند. ظاهراً اگر اين موج بازدارنده نبود نيروى گرانش ماده را از هر سوى گرده آوردنده و در يك نقطه متمركز مى ساخت.
برخى تحقيقات در نجوم نيز نشان دهنده اين است كه ماده در جهان بقدر كافى زياد نيست تا سرعت انبساط را كم كرده و جهان را منقبض سازد براى همين امروزه اعتقاد به جهان باز، يعنى جهانى كه براى هميشه مى خواهد به انبساط خود ادامه دهد درنظر برخى از دانشمندان قريب به يقين است چون كمبود ماده در جهان نمى تواند نيرويى را توليد كند كه بتواند سرعت انبساط را كند كرده و متوقف سازد.
استنباط نويسنده از قرآن كريم و نهج البلاغه اين است كه ميزان ماده در جهان آنقدر زياد است كه بتواند جهان را منقبض سازد و احتمالاً بشر هنوز نتوانسته است بيش از 95درصد ماده جهان را رديابى كند و ظاهراً ما از داخل آسمان اوّل به اطراف خود مى نگريم. پس اگر ماده موجود در جهان اينقدر زياد است چرا جهان همچنان به انبساط خود ادامه مى دهد؟ در اين باره دو دليل از نهج البلاغه استنباط مى شود:
1ـ وجود نيروى گريز حباب ها به سبب بادى كه در نخست آفرينش به آن دريا وزيد وآن دريا را بر انگيخته ساخت.
2ـ وجود موج بازدارنده كه از محل خلقت در حال جولان است.
احتمالاً نيروى گرانش قادر بوده است بر نيروى گريز حباب ها غلبه كند چون ماده موجود در جهان بسيار زياد بوده است واين تجربه قبلًا در درياى جوشان اوليه به وقوع پيوسته بود و آب در حال فرار برگشته ودر يك جا جمع شده بود اما اين موج باز دارنده در پائين آسمان ها به صورت يك نيروى ضد گرانش عمل مى كند و گويا جهان با ماده ى بسيار زياد با خيال راحت به گسترش خود ادامه مى دهد .
اما ماهيت موج بازدارنده چيست؟در مطالب قبلى به زبان ديگر در مورد موج بازدارنده سخن گفته ايم در واقع اين موج باز دارنده همان امواجى هستند كه در آغاز شكافت فضاها بر خاستند و ضمن پايه ريزى فضا ذرات ماده را در سطح خود خلق نمودند و آب را در پشت خود به جلو مى بردند .اما افزايش خلقت ماده بصورت آب نيرويى را توليد كرد كه بر نيروى گريز آب غلبه نموده و آن را از هر سوى برگرداند ولى وزيدن باد عقيم اين تعادل را برهم زدواين دريا را مجبور ساخت كه دوباره به شكل حباب ها در پشت (سطح) امواج بزرگ به انبساط بپردازد. هم اكنون نيز تمام هستى در قالب اجرام آسمانى در پشت اين امواج بزرگ در حال حمل هستند وبه يك انبساط بنيادى كشيده مى شود و حتى فضا هم در حال انبساط است. البته نيروى گرانش بصورت موضعى ماده را منقبض كرده ستارگان و كهكشان ها را بوجود مى آورد.آياتى از قرآن مجيد دلالت بر انبساط بسيار طولانى جهان هستى دارد . براى مثال، دو آيه از سورهْ تكوير و انفطار بر چنين امرى دلالت دارند:
و اذالنجوم انتثرت.(انفطار،آيه 2) «و زمانى كه ستارگان پراكنده شوند.»
واذالنجوم انكدرت.(تكوير، آيه 2) «وزمانيكه ستارگان تاريك شوند.»
تاريك شدن و پراكنده شدن ستارگان نشان مى دهد كه جهان آنقدر طولانى به انبساط خود ادامه خواهد داد كه ستارگان از هستى ساقط شوند.
پس موج بازدانده امواجى هستند كه از محل شكافت فضا كه قبلاً توضيح آن گذشت به حركت در مى آيند و نه تنها ماده را در سطح خود خلق مى كنند بلكه آن ماده را هم اكنون بصورت اجرام آسمانى در پشت خود حمل مى كنند وجهان را به يك حركت اجبارى سوق مى دهند . چنين خاصيتى باعث ميشود كه نيروى گرانش عليرغم ماده بسيار زياد براى فروريزش قادر نباشد انبساط جهان را متوقف سازد.
و علياهنّ سقفاً محفوظاً ، سمكاً مرفوعاً.«بالاى آن آسمان ها را سقفى محفوظ و بلند قرار داد.»
اين جمله نشان مى دهد كه آسمان هاى بالاتر مثل چترى آسمان هاى ديگر را فرا گرفته اند و همچون سقف بالاى آسمان هاى پائين تر مى باشند.
بغير عمد يدعمها ، ولا دسار ينظمها.« بدون هيچ ستونى كه آسمان ها را نگه دارد و يا ميخى كه آن آسمان ها را نظم بخشد.»
تمام اجزاى آسمان ها بدون هيچ تكيه گاهى در فضادرحالت بى وزنى شناورندو نيروهاى طبيعت آرايش و نظم آن ها را تاْمين ميكند . گرانش نيرويى است كه ماده را در فواصل دور به هم ربط مى دهد و آن ها را به نظم در مى آورد و نقاط دور را به تعادل در مى آورد.و نيرو الكترومغناطيسى ، نيروى ضعيف و نيروى قوى در فواصل كم عمل كرده و اجزاى ماده را در داخل خود ماده ، به نظم در مى آورد.
10ـ شكل گيرى ستارگان.
ثمّ زينّها بزينة الكواكب، و ضياء الثّواقب.«سپس خداوند آسمان ها را به زينت ستاره ها و روشنى نور افكن ها آرايش داد.»
وقتى كه هفت آسمان از هم جدا شدند نيروى جاذبه بطور موضعى در داخل آسمان توده هايى از گازها را گرد هم آورد و با گذشت زمان فشردگى اين گاز افزيش يافته و واكنش هاى هسته اى در مركز آن ها آغاز شد و توده هاى گاز شكل با ارسال امواج نورى بصورت ستاره متولد مى شدند و از دل تاركيهاى بيكران مى درخشيدند بدين صورت اين ستاره ها بتدريج جهان سراسرتاريكى را نجات مى دادند.تا موجوداتى درآينده نظاره گر زيبائى مسحور كننده آن ها باشد. تولد ستارگان نويدى براى تولد موجودات شگفت انگيزى مثل انسان ها بود.
11ـ شكل گيرى خوشيد و ماه.
و اجرى فيها سراجاً مستطيراً ، و قمراً منيراً . « ودر آن ها چراغ نور افشان ، خورشيد و ماه درخشان را به جريان انداخت.»
يكى از آن ستارگان كه پا به عرصهْ وجود نهاد خورشيد نام آشناى ما بوده است البته خورشيد خيلى ديرتر از ستارگان اوليه شكل گرفت چون بيشتر ستارگان نسل اول به علت جرم زيادشان منفجر شدند و عناصر سنگينى كه در دل آن ها ساخته شده بود به فضا پرتاب شدند تا مقدمه شكل گيرى ستارگانى را فراهم آورند . كه بزودى از بقاياى اين ستارگان متولد خواهد شد . خورشيد ما هم يكى از اين ستارگان بوده است ظاهراً كل منظومه شمسى ما يك تودهْ خيلى بزرگ از ذرّات . گازها و عناصر مختلف بوده است . كه با گذشت زمان بر اثر گرانش منقبض شده سپس خورشيد در مركز اين توده شكل گرفته است . با تولد خورشيد تحولات بعدى متاْثر از آن منظومه شمسى را طى ميلياردها سال به شكل كنونى در آورده است. كه زمين و ماه در بطن اين تحولات فيزيكى و شيميايى بوده اند.
12- سه نوع حركت براى خورشيد و ماه.
فى فلك دائر ، و سقف سائر ، و رقيم مائر.«در حاليكه ( هر يك از خورشيد و ماه ) در فلكى است دور زننده و سقفى سير كننده و لوحى متحرك.»
حضرت فرموده است كه خورشيد و ماه هر كدام در مدارى در حال دور زدن هستند و ما بخوبى مى دانيم كه ماه بدور زمين در حال گردش است و هر دو همزمان بدور خورشيد مى گردند. و خورشيد نيز در مدار خود بدور كهكشان راه شيرى در حال گردش است . همچنين حضرت فرموده است خورشيد و ماه در سقفى سير كننده قرار دارد از آنجائيكه سقفى كه در بالاى سر ما بنظر مى رسد مجموعه كهكشان راه شيرى است پس بايد به حركت كهكشان راه شيرى اشاره كرده باشد كه خورشيد و ماه و مجموعه همه اجرامى كه با چشم در آسمان بصورت سقف ديده مى شود در حال حركت سريع مى باشد و اين همان گردش كهكشان ما بدور كهكشان هاى گروه محلى است. اشاره حضرت به لوح متحرك احتمالاً حركت مجموعه تمام كهكشان ها را در جهان هستى نشان مى دهد. كه خورشيد و ماه جزء كوچكى از آن مجموعه عظيم مى باشند.
نتيجه گيري
از سخنان حضرت على(ع) درمورد خلقت جهان نتيجه گرفته مى شود كه ،دو انفجارگونه ى آغازين باعث شكل گيرى جهان شده است:
1ـ انفجارگونه ى اوّل: كه فضا، زمان وماده بوجود آورد. سپس ماده خلق شده به صورت آب انبساط پيدا كرد. امّا نيروى گرانش پس از مدتى آن آب را از هر سو گرد آورده و به صورت درياى جوشان در يك جا جمع كرد.
2ـ انفجار گونه ى دوم: كه بعداز گذشت زمان زيادى از انفجارگونه ى اوّل در ظرف فضا رخ داد باعث توليد باد شديدى شد كه به درياى جوشان وزيد و ماده ى آن دريا را تحريك كرده و متحول ساخت. اين تحول باعث پرتاب حباب ها از اين دريا شد. اين حباب ها ضمن حركت به جلو در فضا به انبساط پرداختند. وبعد از گذشت ميليون ها سال باعث بوجود آمدن هفت آسمان شدند.
منابع:
1ـ ترجمه و شرح نهج البلا غه ، حاج سيد على نقى فيض الاسلام، مؤ سسه انتشارات فقيه، 1378.
2ـ ترجمه نهج البلاغه ، محمد على انصارى قمي، انتشارات نوين 1345.
3ـ ترجمه نهج البلاغه ، دكترسيد جعفر شهيدي، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1368.
4ـ ترجمه نهج البلاغه ، عبد المحمدآيتى ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، بنياد نهج البلاغه ،1377.
5ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه ، مولى فتح اله كاشاني، انتشارات ميقات،1340.
6ـ تفسير عمومى نهج البلاغه ،استاد محمد تقى جعفرى ، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي،1357.
7ـ كتاب آئينه حريم درتفسيرخطبه اول نهج البلاغه، آيت الله عباس ايزدي، مؤسسه فرهنگى هنرى ضريح،1373
8ـ شرح نهج البلاغه ، كمال الدين ميثم بن على بن ميثم، نشر مؤسسه النصر ، 1378.
9ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، دار الكتب العلميه ، بيروت 1418. هـ ق .
10ـ شرح نهج البلاغه، آية الله سيد محمد شيرازي، مؤسسه الفكر الاسلامى ،1410.هـ ق.
11ـ مفتاح االسعاده فى شرح نهج البلاغه ، محمد تقى التقوى قا ئنى خراساني، مكتبة المصطفي.
12ـ ميزان الحكمه، محمد محمدى رى شهري، نشر دار الحديث،1377،هـ ش
13ـ بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، جاويدان، 1362.ج 54 ،56
14ـ مغز متفكر جهان شيعه امام محمد صادق (ع)، مركز مطالعه اسلامى استراسبورگ، مترجم ذبيح اله منصوري، انتشارات اهل بيت قم ،1370 .
15ـ نظرى به فلسفه صدرالدين شيرازى ، دكتر عبدالمحسن مشكوة الديني، انتشارات بنياد فرهنگ ايران ،1346.
16ـ حركت وتحول از ديدگاه قرآن ، استاد محمد تقى جعفرى ، انتشارات بنياد قرآن 1360.
17ـ تاريخچه زمان، استفن، هاوكينگ، مترجم، حبيب اله داد فرما و زهره داد فرما، انتشارات بنياد قران 1360
18ـ انفجار بزرگ، ج گريبين و ديگران، مترجم محمد رضا خواجه پور ، انتشارات كيهان ،1369.
19ـ ستارگان و سيارات ، پاتريشيالوبر، مترجم جواد مددي، انتشارات مير، 1343.
20ـ سياهچاله ها ، آيزاك آسيموف، على نوري، نشردنياى نو، 1369.
21ـ جهان استيون هاوكينگ، جان بازلو، ترجمه حبيب اله داد فرما، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي،1372.
22ـ فيزيك نوين، دكتر اريك ، اوبلاكر، مترجم بهروز بيضاوي، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى ، 1372.
23ـ انبساط جهان ، استيون واينبرگر، محمدرضا خواجه پور انتشارات دنا ، 1362.
24ـ سرنوشت جهان ، ريچارد موريس، ترجمه ابو الفضل حقيرى ، انتشارات آسيا، 1364.
25ـ فلسفه فيزيك كوانتمي، سون ارتلى وژان پى ير، مترجم مهران مصطفوى ، نشر كلام 1372.
26ـ سرگذشت شگفت انگيزكوانتم ، نبش هوفمان ، مترجم بهرام معلمي، شركت علمى وفرهنگى آموزش عالي، 1369.
27ـ ماهنانه علمى و فرهنگى دانشمند، ويژه نامه دانشمند، ويژه نامه جهان فيزيك، 45- 46،سال بيست ونهم آبان 1370.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
معنی ایمان

معنی ایمان

یقین نیز دارای چهار شعبه است: 1. بینش درهوشیاری 2. رسیدن به دقائق حکمت 3. پند گرفتن از حکمتها 4. توجّه به روش پیشینیان. عدالت، نیز چهار شعبه دارد: 1. دقت در فهم 2. غور در علم و دانش 3. قضاوت صحیح 4. حلم استوار و ثابت. جهاد، نیز چهار شعبه دارد: 1. امر به معروف 2. نهی ازمنکر 3. صدق و راستی در جبهه جنگ 4. کینه و دشمنی با فاسقان...
 ره آورد بعثت از منظر نهج البلاغهʂ)

ره آورد بعثت از منظر نهج البلاغه(2)

حضرت در خطبه اى ديگر اين نكته را متذكر مى شوند كه پيامبراكرم صلوات الله عليه در زماني ظهور نمودند كه هيچ پيامبر ديگرى حضور نداشته است." أرسله على حين فترة من الرسل، و طول هجعة من الأمم، و انتفاض من المبرم... ذلك القرآن فاستنطقوه."؛ خداوند پيامبر(ص) را هنگامى فرستاد كه پيامبران حضور نداشتند، و امت ها در خواب غفلت بودند، و رشته هاى دوستى و انسانيت از هم گسسته بود.
No image

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی های آن می فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن ها، شماره سال ها و اندازه گیری زمان ممکن باشد.
Powered by TayaCMS