حکمت 388 نهج البلاغه : ارزش سخن

حکمت 388 نهج البلاغه : ارزش سخن

متن اصلی حکمت 388 نهج البلاغه

موضوع حکمت 388 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 388 نهج البلاغه

388 وَ قَالَ عليه السلام رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ

موضوع حکمت 388 نهج البلاغه

ارزش سخن

(علمى، سياسى)

ترجمه مرحوم فیض

388- امام عليه السّلام (در باره گفتار شايسته) فرموده است 1- بسا گفتار كه اثرش (در دلها) بيشتر است از حمله نمودن و بر جستن (بسا شخص خردمند به گفتار كارى انجام مى دهد كه به شمشير و كتك انجام نگيرد).

( . ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج 6 ، صفحه ی 1273)

ترجمه مرحوم شهیدی

396 [و فرمود:] مردن و خوارى نبردن، و به اندك ساختن و به اين و آن نپرداختن، و آن را كه نصيب به آسانى به دست نيايد با كوشش با آن برنيايد و روزگار دو روز است روزى از تو و روزى به زيان تو، در روزى كه از توست سركشى بنه و در روزى كه به زيان توست تن به شكيبايى ده.

( . ترجمه نهج البلاغه شهیدی، ص 432)

شرح ابن میثم

374- و قال عليه السّلام:

رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ

المعنى

أى قد يبلغ الإنسان بالقول ما لا يبلغه بالشدّة و الصولة فيكون القول أنفذ في غرضه. و يصلح مثلا يضرب للرفق و اللين الّذي يبلغ به ما لا يبلغ بالعنف. و روى عوض أنفذ أشدّ. و المعنى: ربّ قول يقوله الإنسان فيكون ضرره عليه أشدّ من صولة عدوّه، أو ربّ قول يسمعه من غيره كقذف أو هجر يكون أشدّ عليه من صولة العدوّ. و المعنيان منقولان عن ابن آدم الهروىّ.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 438)

ترجمه شرح ابن میثم

374- امام (ع) فرمود:

رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ

ترجمه

«بسا گفتارى كه اثرش از حمله بردن به طرف بيشتر است».

شرح

يعنى گاهى ممكن است انسان به وسيله گفتار به چيزى دست بيابد كه با خشونت حمله بردن، به آن نرسد، بنا بر اين سخن در رسيدن به هدف مؤثّرتر است.

اين عبارت ضرب المثلى شايسته است براى مواردى كه انسان با نرمش و مدارا به نتايجى مى رسد كه با درشتى نمى رسد.

بعضى به جاى انفذ، اشدّ روايت كرده اند.

معناى عبارت چنين است: بسا سخنى كه انسان مى گويد و زيانش بيشتر از حمله دشمن بر اوست، و يا اين كه: بسا سخنى كه- مانند تهمت و ناسزا- كه صدمه اش براى او از حمله دشمن بيشتر است. و اين هر دو معنا را از ابن آدم هروى نقل كرده اند.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 740)

شرح مرحوم مغنیه

392- ربّ قول أنفذ من صول.

المعنى

ربّ كلمة خبيثة أثارت حربا، و أهلكت البلاد و العباد، و ربّ كلمة طيبة ألانت القلوب، و مهدت سبل الخير و السلام. قال سبحانه: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها... وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ- 26 ابراهيم.

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج 4، ص 448)

شرح شیخ عباس قمی

134- ربّ قول أنفذ من صول.«» أي قد يبلغ الإنسان بالقول ما لا يبلغه بالشدّة و الصولة، فيكون القول أنفذ في غرضه.

و من هذا قولهم: «و القول ينفذ ما لا تنفذ الإبر.» و روي مكان أنفذ،« أشدّ.» و المعنى: ربّ قول يقوله الإنسان، فيكون ضرره عليه أشدّ من صولة عدوّه، أو ربّ قول يسمعه من غيره كقذف أو هجر مثلا يكون أشدّ عليه من صولة العدوّ و هذا كما قال القائل:

جراحات السّنان لها التيام و لا يلتام ما جرح اللسان

( . شرح حکم نهج البلاغه، ص113 و 114)

شرح منهاج البراعة خویی

(378) و قال عليه السّلام: ربّ قول أنفذ من صول.

اللغة

يقال: (صال) عليه إذا استطال و صال عليه صولة- مجمع البحرين.

المعنى

قد شاع التعبير عن اللّسان بالسنان لنفوذ الكلام الصادر منه في القلب كنفوذ السنان في الجسم قال الشاعر:

و قافية مثل حدّ السنان تبغى و يذهب من قالها

و قول الاخر:

جراحات السنان لها الالتيام و لا يلتام ما جرح اللسان

فقال عليه السّلام: بعض الأقوال أنفذ في القلب من وقع السهام و السنان.

و قال ابن ميثم: و المعنى: ربّ قول يقوله الانسان فيكون ضرره عليه أشدّ من صولة عدوّه، أو ربّ قول يسمعه من غيره كقذف أو هجر يكون أشدّ عليه من صولة العدوّ، و المعنيان منقولان عن ابن آدم الهروي.

الترجمة

بسا گفتارى كه نافذتر است از يورش.

الاعراب

كاف: فاعل من كفى يكفى مرفوع تقديرا خبرا لقوله كلّ.

المعنى

الحرص و الولع يوسعان الحاجة و يثيران الشره و الطمع، و القناعة يزيل الحاجة عمّا لا ضرورة إليه، فمن اقتصر على ما تيسّر يراه كافيا لمعاشه و قوته، و لكن من ترك القناعة و اتّبع الحرص و الشهوة فلا ينفد حاجته أبدا فانّ في حصول كلّ حاجة يظهر حوائج كثيرة، و لا يمكن الوصول إلى نهاية الحوائج.

الترجمة

فرمود: هر كه قناعت كند و بهر چه دارد بسازد براى او بس است.

( . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 481 و 482)

شرح لاهیجی

(428) و قال (- ع- ) ربّ قول انفذ من صول يعنى و گفت (- ع- ) كه بسا گفتاريست كه جارى تر است در دلها از صولت و سطوت

( . شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، ص 327 و 328)

شرح ابن ابی الحدید

402: رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ قد قيل هذا المعنى كثيرا فمنه قولهم-

و القول ينفذ ما لا تنفذ الإبر

- . و من ذلك القول لا تملكه إذا نما- كالسهم لا تملكه إذا رمى و قال الشاعر-

و قافية مثل حد السنان تبقى و يذهب من قالها

تخيرتها ثم أرسلتها

و لم يطق الناس إرسالها

- . و قال محمود الوراق-

أتاني منك ما ليس على مكروهه صبر

فأغضيت على عمد

و كم يغضي الفتى الحر

و أدبتك بالهجر فما أدبك الهجر

و لا ردك عما كان

منك الصفح و البر

فلما اضطرني المكروه و اشتد بي الأمر

تناولتك من شعري

بما ليس له قدر

فحركت جناح الضر لما مسك الضر

إذا لم يصلح الخير

امرأ أصلحه الشر

- .

و قال الرضي رحمه الله-

سأمضغ بالأقوال أعراض قومكم و للقول أنياب لدي حداد

يرى للقوافي و السماء جلية

عليكم بروق جمة و رعاد

- . و قال أيضا-

كعمت لساني أن يقول و إن يقل فقل في الجراز العضب إن فارق الغمدا

و إن برودا للمخازي معدة

فمن شاء من ذا الحي أسحبته بردا

قلائد في الأعناق بالعار لا تهي على مر أيام الزمان و لا تصدا

إذا صلصلت بين القنا قضت القنا

و إن زفرت في السر قطعت السردا

( . شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 19، ص 359 و 360)

شرح نهج البلاغه منظوم

[387] و قال عليه السّلام:

ربّ قول أنفذ من صول.

ترجمه

بسا سخنى كه اثرش از حمله بردن بيشتر است.

نظم

  • سخن كان از سر انديشه آيدگرههاى امور از هم گشايد
  • به پيش از آنكه كار افتد به شمشيرز روى رأى و عقل و فكر و تدبير
  • بسا ديدم اميرى گوهرى سفتبيك حرف از درونها زنگ كين رفت
  • گه از تيغ زبان بر پا خلاف استهزاران تيغ از آن گه در غلاف است

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10، صفحه ی 173)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

 چگونگی آغاز خلقت در نهج البلاغه

چگونگی آغاز خلقت در نهج البلاغه

«در این هنگام انبوه متراکمی از آب سر به بالا کشید و کف بر آورد، خداوند سبحان آن کف را در فضایی باز و تهی بالا برد و آسمان های هفت گانه را ساخت » از جملات امیر المؤمنین در این خطبه روشن می شود که ماده بنیادین خلقت آب بوده ، البته این آب همین آب معمولی در طبیعت که از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن است نمی باشد و برخی نیز بر این اعتقاد هستند که مراد از آب همین آب معمولی می باشد و 98 درصد حیات از آب و 2 درصد از عناصر دیگر است.
No image

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی های آن می فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن ها، شماره سال ها و اندازه گیری زمان ممکن باشد.
آفرينش جهان در نـهج البلاغه

آفرينش جهان در نـهج البلاغه

دقت و تأمل در سخنان حضرت على(ع) نشان ميدهد كه جهان دو انفجار گونه ى متفاوت را تجربه كرده است. انفجار نخست فضا و زمان و ماده را بوجود آورده است و انفجار دوم در ظرف فضا صورت گرفته و ماده را تحريك نموده است. سپس حباب ها بر خواسته و هفت آسمان را بوجود آورده اند. در پى چنين توضيحاتى خواننده ى محترم بايد بداند كه نويسنده در اين مجموعه تلاش نموده است كه با بهره گرفتن از منابع مختلف درك جديدى را از سخنان امام على(ع) در باره ى خلقت جهان كه در خطبه ى اول آمده است، ارائه دهد.
No image

چگونگی و مراحل آفرینش جهان در قرآن و نهج البلاغه

پژوهش حاضر با عنوان چگونگی و مراحل آفرینش جهان، در پی آن است که آیات آفرینش جهان را در تفاسیر معاصر شیعه (المیزان و نمونه ) مورد بررسی قرار داده و در میان آنها حقایق ناب قرآنی را در زمینه های مبدا خلقت جهان، دوره های آفرینش وغیره روشن و آشکار سازد. برای این منظور مقدمه به تبین و پیشینۀ موضوع اختصاص یافته است و در قسمت­های بعد برخی از واژگان مفهوم شناسی شده و دیدگاه علامه طباطبایی و آیت ا... مکارم در پیدایش جهان تبیین شده است.
 آغاز سخن درباره آفرینش جهان(نهج‌البلاغه)

آغاز سخن درباره آفرینش جهان(نهج‌البلاغه)

کوتاه سخن این که افعال خداوند از افعال بندگان به کلّى جداست زیرا او با علم به مصالح و مفاسد اشیا و آگاهى بر نظام احسن آفرینش و قدرت تامّ و کاملى که بر همه چیز دارد، با قاطعیّت اراده مى کند و بدون هیچ تزلزل و تردید و اندیشه و تجربه، موجودات را لباس وجود مى پوشاند. هم در آغاز آفرینش چنین است و هم در ادامه آفرینش.

پر بازدیدترین ها

No image

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی های آن می فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن ها، شماره سال ها و اندازه گیری زمان ممکن باشد.
 چگونگی آغاز خلقت در نهج البلاغه

چگونگی آغاز خلقت در نهج البلاغه

«در این هنگام انبوه متراکمی از آب سر به بالا کشید و کف بر آورد، خداوند سبحان آن کف را در فضایی باز و تهی بالا برد و آسمان های هفت گانه را ساخت » از جملات امیر المؤمنین در این خطبه روشن می شود که ماده بنیادین خلقت آب بوده ، البته این آب همین آب معمولی در طبیعت که از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن است نمی باشد و برخی نیز بر این اعتقاد هستند که مراد از آب همین آب معمولی می باشد و 98 درصد حیات از آب و 2 درصد از عناصر دیگر است.
خلقت مورچه از نظر نهج البلاغه

خلقت مورچه از نظر نهج البلاغه

منظور از این جمله که در انبار نگهداری می نماید این است که مورچه دانه را به درون خاک می برد به طور طبیعی دانه پس از مدتی رویش می کند و از خاک سر برمی آورد اما مورچه برای جلوگیری از این امر همه دانه ها را به دو نیم تقسیم می کند و مانع از بین رفتن روزیش می شود.
 دنیاشناسی در نهج البلاغه

دنیاشناسی در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام به خانه یکی از یاران خویش به نام علاءبن زیاد وارد شد. وقتی خانه بسیار پر زرق و برق او را دید، فرمود: «با این خانه وسیع در دنیا چه می کنی، در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری. آری، اگر بخواهی می توانی با همین خانه به آخرت برسی! اگر در این خانه بزرگ از مهمانان پذیرایی کنی، به خویشاوندان با نیکوکاری بپیوندی
 آفرینش انسان در نهج البلاغه

آفرینش انسان در نهج البلاغه

سپس از روح خود در آن دمید، پس به شکل انسان هشیارى در آمد که به تحرک برخاسته و ذهن و فکر و اعضاى خود را به خدمت مى‏گیرد، و از ابزار جابجائى استفاده مى‏ کند، حق و باطل را مى ‏شناسد، و از حواس چشیدن و بوئیدن و دیدن برخوردار است معجونى است با سرشتى از رنگهاى مختلف و اشیاى گرد آمده که برخى ضد یکدیگر بوده و برخى با هم متباین هستند، مانند: گرمى و سردى، ترى و خشکى، بدحالى و خوش حالى.
Powered by TayaCMS