قرب به پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

قرب به پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

قرب به پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد


قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم : «اُحِبُّ الاَْطْفالَ لِخَمْسٍ : اَلاَْوَّلُ، اِنَّهُمْ هُمُ الْبَکّاؤُونَ، وَالثّانى، یَتَمَرَّغُونَ فِى التُّرابِ، وَالثّالِثُ، یَخْتَصِمُونَ مِنْ غَیْرِ حِقْدٍ، وَالرّابِـعُ، لایَدَّخِرُونَ لِغَدٍ شَیْئاً، وَالْخامِسُ، یُعَمِّرُونَ ثُمَّ یُخَرِّبُونَ»؛

کودکان را به خاطر پنج خصلت دوست دارم:

اول آن که بسیار مى گریند؛ دوم آن که با خاک بازى مى کنند؛ سوم آن که بدون کینه نزاع و دشمنى مى کنند؛ چهارم آن که چیزى را براى فردا ذخیره نمى کنند؛ پنجم آن که مى سازند، آن گاه خراب مى کنند.

حشر با پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم

چند دسته به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نزدیک اند. یک دسته کسانى هستند که مهر و محبت پیامبر در دلشان زیاد است. در روایات فراوانى آمده است که هر کس محبتش بیشتر است، به پیامبر و اهل بیت علیهم السلام نزدیک تر است. محبت وسیله حشر و نشر است. «مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ»؛[1] کسى که گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى شود.

محبّ هر چند در ظاهر سنخیتى با محبوب نداشته باشد، ولى بالاخره به او مى رسد. یعنى محبت عامل رسیدن محبّ به محبوب و محشور شدن با اوست. ثُعبان یک غلام بود و پیامبر در اعلا درجه قرب. اما محبت موجب شد که این غلام در اعلا درجه بهشت در کنار پیامبر خدا قرار گیرد.[2] محبت علت انضمام است.

ربیعة بن کعب هفت سال خدمتگزار پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بود. یک روز پیامبر خدا از او پرسید: هفت سال به من خدمت کردى، در برابر آن از من چه مى خواهى؟ گفت: اجازه بدهید درباره آن فکر کنم. فرداى آن روز به محضر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله رسید. پیامبر فرمودند: حاجت تو چیست؟ گفت: از خدا بخواهید که در بهشت در جوار شما باشم. حضرت فرمودند: این مطلب را چه کسى به تو آموخت؟ گفت: یا رسول اللّه، کسى به من نیاموخت، لکن فکر کردم که اگر از شما مال درخواست کنم، تمام مى شود. اگر عمر طولانى یا فرزند طلب کنم، سرانجامِ همه مرگ است. پیامبر لحظه اى سر به زیر افکندند و آن گاه فرمودند: «اَفْعَلُ ذلِکَ فَاَعِنّى بِکَثْرَةِ السُّجُودِ»؛[3] این چنین مى کنم، تو هم با بسیار سجده کردن مرا یارى کن.

جَوْن بن ابى مالک، غلام سیاه چهره ابوذر غفارى بود و بدنى بد بو داشت. اما به امام حسین علیه السلام پیوست و در راه آن حضرت جان فشانى کرد و به شهادت رسید. امام حسین علیه السلام بر بالین او حاضر شدند و فرمودند: «اَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ طَیِّبْ ریحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ الاَْبْرارِ وَ عَرِّفْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»؛[4] خدایا، روى او را سپید کن و بوى او را خوش و او را با نیکان محشور فرما و با محمد و آل محمد آشنا و معاشر گردان.

او یک غلام سیاه بدبو بود، اما با امام حسین علیه السلام و یارانش محشور مى شود.

قرب به پیامبر صلى الله علیه و آله

از دیگر چیزهایى که موجب قرب به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى شود، حُسن خلق است. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند :«اَقْرَبُکُمْ مِنّى مَجْلِساً یَوْمَ الْقِیامَةِ اَحْسَنُکُمْ اَخلاقاً»؛[5] کسى که اخلاقش نیکوتر است، در روز قیامت در همنشینى به من نزدیک تر است. یعنى هر کس خوش اخلاق تر، مهربان تر، خیرخواه تر و با گذشت تر است، در قیامت به من نزدیک تر است. اخلاق مجموعه اى از صفات خوب است. یک صفت از صفات خوب هم کارساز است. مثلاً کسى که با گذشت است، خیلى هنر دارد. شک نکنید که خداوند او را مى آمرزد. در قرآن آمده است:

«وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ اَصْلَحَ فَاَجْرُهُ عَلَى اللّهِ»؛[6] کیفر بدى، مجازاتى همانند آن است؛ و هر کس عفو و اصلاح کند، پاداش او با خداست.

انسان هاى با گذشت اجرشان را از خداوند دریافت مى کنند و پاداش خداوند در خور بزرگى خداوند است.

در روایت آمده است :«مَنْ کانَ اَجْرُهُ عَلَى اللّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ»؛ کسى که پاداش او بر عهده خداوند است، وارد بهشت شود. گفته مى شود آنان کیستند؟ پاسخ داده مى شود: «اَلْعافُونَ عَنِ النّاسِ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِلا حِسابٍ»؛ کسانى که از مردم مى گذرند و اهل گذشت هستند، بى حساب وارد بهشت مى شوند.[7] اخلاق خیلى مهم است. اصلاً بحث سیره پیامبر براى بیان اخلاق عملى پیامبر خداست. اگر یکى از سیره هاى پیامبر را پیاده کنیم، کارمان درست است. هر کس خوش اخلاق تر است، به پیامبر نزدیک تر است.

سزاوارترین مردم به پیامبر صلى الله علیه و آله

همچنین پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند :«اَوْلَى النّاسِ بى یَوْمَ الْقِیامَةِ اَکْثَرُهُمْ عَلَىَّ صَلاةً فى دارِ الدُّنْیا»؛[8]

سزاوارترین مردم به من در روز قیامت کسى است که در دنیا بیشتر از هر کس بر من صلوات بفرستد.

هر کس، کسى یا چیزى را بسیار یاد کند، یا خاطرخواه آن است، یا خاطرخواه خواهد شد. این دو لازم و ملزوم اند.

«مَنْ اَحَبَّ شَیْئاً اَکْثَرَ ذِکْرَهُ»؛[9] کسى که چیزى را دوست دارد، فراوان از آن یاد مى کند.

انسان اگر چیزى را دوست نداشته باشد، از آن یادى نمى کند. اگر بغضش نسبت به آن چیز کامل باشد، از آن بدش مى آید. اصلاً دوست ندارد حرفش را بشنود.

«مَنْ اَبْغَضَ شَیْئاً اَبْعَضَ اَنْ یَنْظُرَ اِلَیْهِ وَ اَنْ یُذْکَرَ عِنْدَهُ»؛[10] کسى که چیزى را مبغوض و منفور مى دارد، نگاه کردن به آن و یادآورى آن را نیز مبغوض و منفور مى شمارد.

کسى که یاد پیامبر خدا مى کند و بر او درود و سلام مى فرستد، خاطرخواه اوست، اگر هم نباشد ـ ان شاءالله ـ مى شود.

پیش دستى در سلام

از دیگر امورى که موجب قرب به پیامبر خدا مى شود، پیشى گرفتن در سلام است. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «اَوْلَى النّاسِ بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ مَنْ بَدَأَ بِالسَّلامِ»؛[11] نزدیک ترین مردم به خدا و پیامبرش کسى است که در سلام کردن پیش دستى کند.

من این حدیث را بار اول که دیدم جا خوردم. یعنى سلام این قدر مهم است؟! مى گوید: سزاوارترین افراد به خدا. از پیغمبر هم فراتر رفته است. ابتدا به سلام، یعنى اظهار محبت. یعنى این که دوستت دارم. تکبر بدترین خطرهاست. چیزى که انسان را از تکبر دور مى کند، همین سلام کردن است.«مِنَ التَّواضُعِ اَنْ تُسَلِّمَ عَلى مَنْ لَقیتَ»؛[12] از مصادیق تواضع این است که هر کس را دیدى به او سلام کنى.

آثار و برکات سلام

همین پیش دستى در سلام یکى از سیره هاى مهم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بوده است. از علما کسانى هستند که سخنرانى نمى کنند، اما وجود و حرکت و اخلاق و رفتارشان درس است. اصل تبلیغ همین است. یکى از دوستان مى گفت: در یکى از محله ها رفت و آمد داشتم. دیدم بچه ها، جوان ها و مردم مى آیند و به من سلام مى کنند. این مسأله برایم غیر عادى بود. تعجب کردم. حس کنجکاوى باعث شد در این باره تحقیق کنم. پس از تحقیق معلوم شد در این کوچه یک روحانى با آداب و با اخلاق اسلامى زندگى مى کند. از اول صبح تا شب با هر کس روبرو مى شود سلام مى کند. این سیره پیامبر خدا را در این محله عملى کرده تا جا افتاده است. ببینید اگر یک سیره را پیاده کنیم، چقدر آثار و برکات دارد. خود پیامبر بر این سیره پافشارى داشتند. در روایتى آمده است :«اِنَّهُ کانَ یُسَلِّمُ عَلَى الصَّغیرِ وَالْکبیرِ»؛[13] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله همواره به کوچک و بزرگ سلام مى کرد.

سلام به کودکان

همچنین مى فرمودند: «خَمْسٌ لا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَماتِ: ... وَالتَّسْلیمُ عَلَى الصِّبیانِ لِتَکُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدى»؛[14] پنج چیز است که تا آخر عمر ترک نمى کنم: ... یکى هم سلام کردن بر کودکان تا این که بعد از من سنت شود.

برخى خجالت مى کشند به بچه ها سلام کنند. مى گویند: ما بزرگتریم، چگونه به بچه ها سلام کنیم! پیامبر بر این کار پافشارى داشتند. مى خواستند بعد از خودشان جا بیفتد. بیایید به بچه ها سلام کنیم. سلام نام خداست. به نیت خدا و به نیت این که سیره پیامبر جدا بیفتد، سلام کنید. وقتى وارد خانه مى شوید، به خانم و فرزندانتان سلام کنید. اگر هم کسى در خانه نیست، بگویید: «اَلسَّلامُ عَلَیْنا مِنْ عِنْدِ رَبِّنا». چون در قرآن آمده است: «فَاِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى اَنْفُسِکُم تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِاللّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً»؛[15] و هنگامى که داخل خانه اى شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتى از سوى خدا، سلامى پر برکت و پاکیزه!

یک نکته توحیدى

این سلام چقدر زیبا و قشنگ است! در حقیقت سلامى از جانب خداست. خداوند مى فرماید: وقتى وارد خانه شدید، از جانب من به خودتان سلام کنید. گوینده کیست؟ شنونده کیست؟ آن توحیدى را که عرفا مى گویند، در یک سلام آورده است.

حاج آقا دولابى مى فرمودند: در تک تک احکامى که از بالا آمده است، ریزه کارى هاى عرفانى براى اهلش وجود دارد. توحید را در یک سلام آورده است. گوینده و شنونده از خود چیزى ندارند؛ هر چه هست اوست. همه از سوى خداست.

خصلت هاى دوست داشتنى

پیامبر خدا بچه ها را خیلى دوست مى داشت. بچه ها بوى خدا مى دهند. بوى توحید مى دهند. باید به آن ها محبت کنیم. آن ها ولىّ خدا هستند، معصوم اند، بوى بهشت مى دهند، بوى امام هاى ما را مى دهند. گل اند، نازک اند، لطیف اند. هریک، از انسان ها و شخصیت هاى بزرگى هستند. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

«اُحِبُّ الاَْطْفالَ لِخَمْسٍ : اَلاَْوَّلُ، اِنَّهُمْ هُمُ البَکّاؤُونَ، وَالثّانى، یَتَمَرَّغُونَ فِى التُّرابِ، وَالثّالِثُ، یَخْتَصِمُونَ مِنْ غَیْرِ حِقْدٍ، وَالرّابِعُ، لایَدَّخِرُونَ لِغَدٍ شَیْئاً، وَالْخامِسُ، یُعَمِّرُونَ ثُمَّ یُخَرِّبُونَ»؛[16]

کودکان را به خاطر پنج خصلت دوست مى دارم: اول آن که بسیار مى گریند؛ دوم آن که با خاک بازى مى کنند؛ سوم آن که بدون کینه دشمنى مى کنند؛ چهارم آن که چیزى را براى فردا ذخیره نمى کنند؛ پنجم آن که مى سازند و آن گاه خراب مى کنند.

اول شخصیت عالم مى فرماید: من خاطرخواه بچه ها هستم، چون پنج صفت بلند و برجسته در آن هاست.

1ـ گریه فراوان

صفت اول کودکان این است که قساوت قلب ندارند. اهل بکا و گریه هستند. «اِنَّهُمْ هُمُ الْبَکّاؤُونَ»؛ آن ها بسیار مى گریند. گاهى مى بینید که هیچ حادثه و مصیبت سنگینى در بعضى از آدم هاى مسن اثر نمى گذارد، از بس قساوت قلب دارند. اما اگر از بچه پفکش را بگیرى، گریه مى کند. دلش نازک است. دل سخت نیست. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «ما جَفَّتِ الدُّمُوعُ اِلاّ لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ ما قَسَتِ الْقُلُوبُ اِلاّ لِکَثْرَةِ الذُّنُوبِ»؛[17] اشک ها جز به خاطر قساوت و سختى دل ها خشک نمى شود و دل ها جز به خاطر گناهان سخت نمى شود.

پیامبر ما شصت سال از عمر شریفش گذشته بود. سر قبر مادرش حضرت آمنه علیها السلام مثل ابر بهارى گریه مى کرد. مادرى که حدود شصت سال پیش از دنیا رفته بود. یعنى این قدر عاطفه و احساسش قوى است! به یاد محبت هاى مادرش گریه مى کند. حتى بارها مى نشست و براى همسرش خدیجه گریه مى کرد. این صفت مهمى است. این صفت بچه ها برجسته است. یعنى دل نازک و باعاطفه هستند. دل رحم و با محبت اند. احساسشان همچون گل نازک و با طراوت است. دلشان را قساوت نگرفته است. این است که پیامبر صلى الله علیه و آله کودکان را دوست مى داشت.

2ـ انس با خاک

دومین صفتى که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آن را از علل محبوبیت کودکان برمى شمارد، این است که «یَتَمَرَّغُونَ فِى التُّرابِ»؛ با خاک بازى مى کنند. در خاک مى روند، با خاک بازى مى کنند، روى زمین مى نشینند. و به تعبیر روایات «اِنَّ التُّرابَ رَبیعُ الصِّبْیان»؛[18]در حقیقت خاک تفریحگاه کودکان است.

بعضى بزرگترها مى گویند: من باید در صدر مجلس بنشینم. همه باید به احترام من بلند شوند. همه باید به من سلام کنند. اما این تکبرها در کودکان نیست. پیامبر خدا از این که کسى برایشان بلند شود، ناراحت مى شدند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «کان رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله اِذا دَخَلَ مَنْزِلاً قَعَدَ فى اَدْنَى الْمَجْلِسِ حینَ یَدْخُلُ»؛[19] شیوه همیشگى رسول خدا صلى الله علیه و آله این بود که هرگاه وارد منزلى مى شدند، هنگام ورود پایین مجلس مى نشستند.

و نیز به اصحاب خود مى فرمودند: «اِذ اَتى اَحَدُکُمْ مَجْلِساً فَلْیَجْلِسْ حَیْثُ مَا انْتَهى مَجْلِسُهُ»؛[20] هر گاه کسى از شما به مجلسى وارد شد، همان انتهاى مجلس بنشیند یعنى انتظار نداشته باشد که دیگران در بالاى مجلس یا در وسط مجلس جایى براى او باز کنند.

ادب الهى

پیامبر خدا هیچ تعینى نداشت. هر گاه کسى در جلسه اى وارد مى شد که پیامبر هم در آن جلسه حضور داشتند، نمى دانست کدام یک از افراد پیامبر است؛ یعنى هیچ برترى براى خودش در نظر نداشت. مى فرمود: من دوست ندارم طورى رفتار کنم که با دیگران فرقى داشته باشم، یا برترى در نظر مردم ایجاد شود.

آن حضرت مؤدب به آداب الهى بودند. مثل سلاطین برخورد نمى کردند، بلکه تواضع و ادب بسیار عجیبى داشتند. حتى در وقتى که با اصحاب مى نشستند، حلقه وار مى نشستند تا تفاضل و برترى در میان نباشد. انس بن مالک مى گوید: «کُنّا اِذا اَتَیْنا النَّبى صلى الله علیه و آله جَلَسْنا حَلْقَةً»؛[21] هر گاه در محضر پیامبر صلى الله علیه و آله بودیم، دایره وار مى نشستیم.

وقتى با اصحاب مى نشست، آن قدر یگانه مى شد که گویا یکى از آنان است. کسى که وارد مى شد، اگر پیامبر را نمى شناخت و ندیده بود، نمى توانست تشخیص بدهد که کدام یک از این افراد پیامبر خداست.[22] از بس خاکى و با خلق قاتى بود و خودش را تنزل مى داد. این معجزه است.

یکى از سیره هاى پیامبر صلى الله علیه و آله این بود که روى زمین مى نشست و با برده ها غذا مى خورد.[23] فرمود: بچه ها را دوست دارم، به خاطر این که روى زمین مى نشینند و با خاک مأنوس اند.

ما گاهى خدمت مرحوم آیت الله بهاء الدینى به این طرف و آن طرف مى رفتیم. یک روز به قصد منزل یکى از دوستان رفتیم. اتفاقاً ایشان در منزل نبود. آیت الله بهاء الدینى فرمودند: مقدارى همین جا بنشینیم. کوچه پهنى بود و مزاحمتى نبود. شخصى با آن عظمت، بى تکلف و بى تعین همان جا نشستند! فرمودند: ممکن است بعضى از افراد نفهم به ما بگویند: شما دیوانه اید. ما هم به آن ها مى گوییم: خودتان دیوانه هستید. از این که دیگران به کسى بگویند دیوانه اى، انسان دیوانه نمى شود. اگر انسان روى زمین بنشیند، چه مى شود؟!

 ________________________________________

پی نوشت:


[1]بشارة المصطفى، ص 74 ؛ بحارالأنوار، ج 65 ، ص 130، ح 62 .

[2]نگاه کنید به : سفینة البحار، ج 1، ص 523 و بحارالأنوار، ج 27، ص 100، ح 61 .

[3]بحارالأنوار، ج 66 ، ص 407، ح 117 ؛ سفینة البحار، ج 3، ص 290.

[4]ابصارالحسین، ص 150 ؛ پژوهش نامه امام حسین علیه السلام ، ص 543 .

[5]بحارالأنوار، ج 101، ص 310، ح 4 ؛ مستدرک الوسائل، ج 8 ، ص 450.

[6]سوره شورى، آیه 40.

[7]پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله ، جامع الاخبار، ص 117 ؛ بحارالأنوار، ج 68 ، ص 425، ح 68 .

[8]بحارالأنوار، ج 91، ص 63، ح 52 .

[9]تنبیه الخواطر، ج 1، ص 82 ؛ شرح نهج البلاغة، ج 2، ص 318.

[10]نهج البلاغة، خطبه 160 ؛ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 54 ، ح 13498 .

[11]الکافى، ج 2، ص 644 ، ح 3 ؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 12، ح 50 .

[12]الکافى، ج 2، ص 646 ، ح 12 ؛ بحارالأنوار، ج 73، ص 11، ح 46 .

[13]سنن النبى، ص 96.

[14]بحارالأنوار، ج 73، ص 10، ح 38.

[15]سوره نور، آیه 61 .

[16]مواعظ العددیة، ص 340.

[17]علل الشرایع، ص 81 ، باب 74 ؛ بحارالأنوار، ج 70، ص 354، ح 60 .

[18]حکمت نامه کودک، ص 252، به نقل از کنز العمال، ج 16، ص 458، ح 4543 .

[19]مکارم الاخلاق، ج 1، ص 66 ، ح 71 ؛ بحارالأنوار، ج 16، ص 240 .

[20]مکارم الاخلاق، ج 1، ص 66 ، ح 73 ؛ بحارالأنوار، ج 16، ص 240 .

[21]مکارم الاخلاق، ج 1، ص 60 ، ح 53 ؛ بحارالأنوار، ج 16، ص 236.

[22]«وَ کانَ یَجْلِسُ بَیْنَ اَصْحابِهِ مُخْتَلِطاً بِهِمْ کَاَنَّهُ اَحَدُهُمْ فَیَأْتِى الْغَریْبُ فَلا یَدْرى اَیُّهُمْ هُوَ». المحجة البیضاء، ج 4، ص 643 .

[23]«اَلاْکْلُ عَلَى الحَضیضِ مَعَ الْعَبیدِ.» بحارالانوار، ج 73، ص 10، ح 38


منبع:تبلیغ ناب (جامعه المصطفی العالمیه)
 

جدیدترین ها در این موضوع

 چگونگی آغاز خلقت در نهج البلاغه

چگونگی آغاز خلقت در نهج البلاغه

«در این هنگام انبوه متراکمی از آب سر به بالا کشید و کف بر آورد، خداوند سبحان آن کف را در فضایی باز و تهی بالا برد و آسمان های هفت گانه را ساخت » از جملات امیر المؤمنین در این خطبه روشن می شود که ماده بنیادین خلقت آب بوده ، البته این آب همین آب معمولی در طبیعت که از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن است نمی باشد و برخی نیز بر این اعتقاد هستند که مراد از آب همین آب معمولی می باشد و 98 درصد حیات از آب و 2 درصد از عناصر دیگر است.
No image

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی های آن می فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن ها، شماره سال ها و اندازه گیری زمان ممکن باشد.
آفرينش جهان در نـهج البلاغه

آفرينش جهان در نـهج البلاغه

دقت و تأمل در سخنان حضرت على(ع) نشان ميدهد كه جهان دو انفجار گونه ى متفاوت را تجربه كرده است. انفجار نخست فضا و زمان و ماده را بوجود آورده است و انفجار دوم در ظرف فضا صورت گرفته و ماده را تحريك نموده است. سپس حباب ها بر خواسته و هفت آسمان را بوجود آورده اند. در پى چنين توضيحاتى خواننده ى محترم بايد بداند كه نويسنده در اين مجموعه تلاش نموده است كه با بهره گرفتن از منابع مختلف درك جديدى را از سخنان امام على(ع) در باره ى خلقت جهان كه در خطبه ى اول آمده است، ارائه دهد.
No image

چگونگی و مراحل آفرینش جهان در قرآن و نهج البلاغه

پژوهش حاضر با عنوان چگونگی و مراحل آفرینش جهان، در پی آن است که آیات آفرینش جهان را در تفاسیر معاصر شیعه (المیزان و نمونه ) مورد بررسی قرار داده و در میان آنها حقایق ناب قرآنی را در زمینه های مبدا خلقت جهان، دوره های آفرینش وغیره روشن و آشکار سازد. برای این منظور مقدمه به تبین و پیشینۀ موضوع اختصاص یافته است و در قسمت­های بعد برخی از واژگان مفهوم شناسی شده و دیدگاه علامه طباطبایی و آیت ا... مکارم در پیدایش جهان تبیین شده است.
 آغاز سخن درباره آفرینش جهان(نهج‌البلاغه)

آغاز سخن درباره آفرینش جهان(نهج‌البلاغه)

کوتاه سخن این که افعال خداوند از افعال بندگان به کلّى جداست زیرا او با علم به مصالح و مفاسد اشیا و آگاهى بر نظام احسن آفرینش و قدرت تامّ و کاملى که بر همه چیز دارد، با قاطعیّت اراده مى کند و بدون هیچ تزلزل و تردید و اندیشه و تجربه، موجودات را لباس وجود مى پوشاند. هم در آغاز آفرینش چنین است و هم در ادامه آفرینش.

پر بازدیدترین ها

آفرينش جهان در نـهج البلاغه

آفرينش جهان در نـهج البلاغه

دقت و تأمل در سخنان حضرت على(ع) نشان ميدهد كه جهان دو انفجار گونه ى متفاوت را تجربه كرده است. انفجار نخست فضا و زمان و ماده را بوجود آورده است و انفجار دوم در ظرف فضا صورت گرفته و ماده را تحريك نموده است. سپس حباب ها بر خواسته و هفت آسمان را بوجود آورده اند. در پى چنين توضيحاتى خواننده ى محترم بايد بداند كه نويسنده در اين مجموعه تلاش نموده است كه با بهره گرفتن از منابع مختلف درك جديدى را از سخنان امام على(ع) در باره ى خلقت جهان كه در خطبه ى اول آمده است، ارائه دهد.
 آفرینش انسان در نهج البلاغه

آفرینش انسان در نهج البلاغه

سپس از روح خود در آن دمید، پس به شکل انسان هشیارى در آمد که به تحرک برخاسته و ذهن و فکر و اعضاى خود را به خدمت مى‏گیرد، و از ابزار جابجائى استفاده مى‏ کند، حق و باطل را مى ‏شناسد، و از حواس چشیدن و بوئیدن و دیدن برخوردار است معجونى است با سرشتى از رنگهاى مختلف و اشیاى گرد آمده که برخى ضد یکدیگر بوده و برخى با هم متباین هستند، مانند: گرمى و سردى، ترى و خشکى، بدحالى و خوش حالى.
No image

چگونگی و مراحل آفرینش جهان در قرآن و نهج البلاغه

پژوهش حاضر با عنوان چگونگی و مراحل آفرینش جهان، در پی آن است که آیات آفرینش جهان را در تفاسیر معاصر شیعه (المیزان و نمونه ) مورد بررسی قرار داده و در میان آنها حقایق ناب قرآنی را در زمینه های مبدا خلقت جهان، دوره های آفرینش وغیره روشن و آشکار سازد. برای این منظور مقدمه به تبین و پیشینۀ موضوع اختصاص یافته است و در قسمت­های بعد برخی از واژگان مفهوم شناسی شده و دیدگاه علامه طباطبایی و آیت ا... مکارم در پیدایش جهان تبیین شده است.
 چگونگی آغاز خلقت در نهج البلاغه

چگونگی آغاز خلقت در نهج البلاغه

«در این هنگام انبوه متراکمی از آب سر به بالا کشید و کف بر آورد، خداوند سبحان آن کف را در فضایی باز و تهی بالا برد و آسمان های هفت گانه را ساخت » از جملات امیر المؤمنین در این خطبه روشن می شود که ماده بنیادین خلقت آب بوده ، البته این آب همین آب معمولی در طبیعت که از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن است نمی باشد و برخی نیز بر این اعتقاد هستند که مراد از آب همین آب معمولی می باشد و 98 درصد حیات از آب و 2 درصد از عناصر دیگر است.
 دنیاشناسی در نهج البلاغه

دنیاشناسی در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام به خانه یکی از یاران خویش به نام علاءبن زیاد وارد شد. وقتی خانه بسیار پر زرق و برق او را دید، فرمود: «با این خانه وسیع در دنیا چه می کنی، در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری. آری، اگر بخواهی می توانی با همین خانه به آخرت برسی! اگر در این خانه بزرگ از مهمانان پذیرایی کنی، به خویشاوندان با نیکوکاری بپیوندی
Powered by TayaCMS