آداب معاشرت در منابع اسلامی

آداب معاشرت در منابع اسلامی

1.صله رحم

از دیگر آداب معاشرت صله رحم است، یعنى سرکشى به خویشان و اقوام.اینکه در جامعه ماشینى امروز، عواطف انسانى بخشکد، و رفت و آمدهاى خانوادگى تحت الشعاع کارهاى روزانه قرار گیرد؛ عملى سخت مورد انتقاد است. در جامعه اسلامى صله رحم و سرکشى به خویشان عملى است پسندیده که مورد تأکید اسلام واقع شده است.

وجود انسان را علاقه‏ها و پیوندها در بر گرفته‏اند، از یک طرف پیوند به خالق که اگر قطع شود مایه نابودى انسان است، و از طرفى پیوند با جامعه انسانى بطور عام و پدر و مادر و سایر بستگان بطور خاص. برقرارى این پیوند، مصداق آیه « یصلون ما امر الله به ان یوصل » [رعد: 21.] است؛ که مى ‏فرماید: وصل مى‏کنند آنچه را که خداوند دستور داده تا وصل باشد و در مقابل قطع هر یک از پیوندها مصداقى است از آیه« ویقطعون ما امر الله به ان یوصل. » [رعد: 25، بقره: 27.]

و قطع مى‏کنند آنچه را که خدا دستور وصل داده.

که خداوند این بیان را در توصیف انسانهاى فاسق آورده است.

امیرالمؤمنین على(ع) مى ‏فرماید: با خویشاوندان خود صله کنید و لو به سلام باشد. [بحار الانوار، ج 74، ص 191.]

2. همکارى و تعاون

روشن است که انسان بدلیل اینکه موجودى است اجتماعى نیاز دارد که بسیار از کارها را بشکل جمعى انجام دهد؛ رسیدگى به مسجد، وضعیت مدرسه و کیفیت فضاى آموزشى، خیابان، آپارتمان و شهر...مسائلى است که همکارى همگان را طلب مى‏کند. همکارى تا جائى که جنبه سازندگى و خیر دارد مورد تأکید اسلام است.چنانکه قرآن مجید مى ‏فرماید:

تعاونوا على البر و التقوى

یکدیگر را در خیر و تقوى یارى نمائید.

و لا تعاونوا على الاثم و العدوان

و در گناه و ستم همدیگر را کمک ننمائید. [مائده: 2.]

کمک براى ازدواج یک جوان، کمک براى اداى قرض مؤمن، حضور فعال در انجمن اولیاء و مربیان، یارى رساندن به یک جوان بیکار و دادن سرمایه به وى از مصادیق بارز تعاون بر نیکى است که از آداب یک معاشرت اسلامى بشمار مى‏آید.

امام على (ع) مى ‏فرماید: از واجب‏ترین حقوق خداوند متعال بر بندگانش نصیحت به اندازه توان و همکارى بر اقامه حق است. [بحار الانوار، ج 41، ص 152، حدیث 46.]

3. نصیحت و خیر خواهى مردم

در جامعه اسلامى، مسلمان هرگز به ضرر، مصیبت و گرفتارى دیگران راضى نیست و براى مردم همان اندازه طالب خیر است که براى خودش خیر و خوبى مطالبه مى‏کند.

منفعت طلبى در ذات انسان وجود دارد. ولى این منفعت طلبى نباید باعث تضییع حقوق دیگران گردد و بقولى انسان بخواهد فقط به هدفش برسد و لو به ضرر دیگران. امام صادق (ع) مى ‏فرماید: براى مردم چیزى را دوست بدارید که براى خود دوست مى‏دارید. [کافى، ج 4، ص 448.]

پیامبر اکرم (ص) مى ‏فرماید: آنچه دوست دارى مردم با تو کنند، با مردم همان کن و آنچه را خوش ندارى مردم درباره تو کنند، درباره آنها وامدار. [

معارف و معاریف، ج 4، ص 1635.]

در حدیث آمده است که خدا به حضرت آدم (ع) وحى کرد، تمام سخن را در چهار کلمه براى تو جمع مى‏کنیم:...و آنچه میان تو و مردم است این است که آنچه براى خود مى‏پسندى براى مردم بپسندى و آنچه را براى خود نمى‏خواهى براى آنها نخواهى. [کافى، ج 3، ص 317.]

4. عفو و گذشت

گذشت و عفو در وقتى که انسان مى‏تواند انتقام بگیرد، عملى بسیار پسندیده و نشان مردانگى است.

چنانکه پیامبر اکرم(ص) مى ‏فرماید: بر شما باد گذشت و بخشش؛ زیرا گذشت جز عزت چیزى بر شما نیافزاید. [کافى، ج 2، ص 108.] و امام سجاد (ع) به فرزند خود مى ‏فرماید: اگر مردى از طرف راستت به تو بد گفت پس از طرف چپ تو عذرخواهى کرد، پس عذر او را بپذیر. [وسائل الشیعه، ج 8، ص 553.]

اگر انسان توجه داشته باشد که هر آینه ممکن است خودش محتاج بخشش دیگران باشد، آن وقت به ارزش عفو و گذشت پى مى‏برد.

انتقام اگر چه حق فرد مورد ستم است، ولى همیشه عملى پسندیده نیست و در مواردى مى‏تواند باعث از هم گسیختگى جامعه گردد.توان عفو و گذاز آن موارد مى‏توان عفو و گذشت در مسائل خانوادگى را متذکر شد که در این موارد عفو و بخشش بسیار پسندیده‏تر است، از انتقامى که مایه تخریب محیط خانواده است.

5. کظم غیظ

غضب و خشم از ذاتیات یک انسان است و خداوند آنرا در وجود انسان قرار داده است. کما اینکه مودت و رحم و محبت را در وجود او قرار داده.

از وصیت‏هاى امام على(ع) به فرزندش امام حسن مجتبى(ع) این است که: خشم خود را فرو ببر بخاطر اینکه من جرعه‏اى شیرینتر از فرو بردن خشم ندیدم. [بحار الانوار، ج 71، ص 168.]ضب سرچشمه بسیارى از گناهان است، و خطرناکترین حالات روحى انسان در حال غضب از او بروز مى‏نماید، قاتلى که در حالت غضب کسى را کشته است، اگر اسیر جنون نمى‏گشت و غیظ خود را فرو برده بود، مرتکب چنین خطائى نمى‏شد.

خداوند متعال در مقام تمجید و توصیف متقین مى ‏فرماید:

و الکاظمین الغیظ و العافین عو الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس، و الله یحب المحسنین.

متقین، کسانى هستند که خشم خود را فرو مى‏برند و مردم را مى‏بخشایند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. [آل عمران: 134.] و در توصیف مؤمنین مى ‏فرماید:

و اذا ما غضبوا هم یغفرون

و وقتى غضبناک مى ‏شوند، مى ‏بخشایند [شورى: 37]دق (ع) مى‏خوانیم: یکى از بستگان امام صادق(ع) به خاطر موضوعى در غیاب ایشان نزد مردم، از آن بزرگوار بدگوئى مى‏کرد. امام صادق(ع) توسط شخصى از بدگوئى او باخبر شد.

امام همین که این خبر را شنید بى آنکه عکس‏العمل شدیدى نشان دهد، با کمال نرمش و آرامش برخاست. وضو گرفت و مشغول نماز شد. یکى از حاضران بنام حماد مى‏گوید:

من گمان کردم که آن حضرت مى‏خواهد نفرینش کند ولى دیدم آن بزرگوار بعد از نمازش چنین دعا کرد:

خدایا من حقم را به او بخشودم تو از من بزرگوارتر و سخى‏تر هستى او را به من ببخشاى و کیفرش مکن. [مشکاة الانوار، به نقل از فرامشکاة الانوار، به نقل از فرازهاى برجسته، ج 2، ص 181.] و حضرت صادق (ع) مى ‏فرماید: آنکس که خشم خود را فرو برد در حالیکه مى‏تواند آنرا اعمال کند خداوند قلب او را در قیامت، از رضایت خود پر مى‏کند. [تفسیر نور الثقلین، ص 390.]

6. مهمان‏نوازى

از آداب ارزشمند معاشرت اسلامى، مهمان نوازى است. نقل است که ابراهیم خلیل الرحمان آنقدر به مهمان نوازى علاقمند بوده که اگر مهمانى بر او وارد نمى‏شد خود به جستجوى مهمان بر مى‏آمد. [معارف و معاریف، ج 5، ص 2182.]

و نیز از امام على(ع) نقل است که او را نگران یافتند چون سبب را پرسیدند فرمود هفت روز است که مهمانى بر ما وارد نشده است. [همان.]ر فرهنگ اسلامى، مهمان حبیب خدا است، احترام به او مورد تأکید اسلام است؛ و یک ارزش محسوب مى‏گردد.

امام صادق (ع) مى ‏فرماید: اسرائى را نزد پیامبر اکرم (ص) آوردند.

یکى از آنها را جلو آوردند که مجازات کنند. پس جبرئیل عرض کرد: یا محمد پروردگارت سلام رسانیده، مى ‏فرماید: به درستى که اسیر تو اطعام و مهمان‏نوازى مى‏کند و بر سختیها صبر و تحمل دارد.

سپس پیامبر اکرم (ص) به اسیر فرمود که جبرئیل من را از اوصاف تو خبر داد، من ترا آزاد کردم.

سپس آن اسیر به حضرت عرض کرد، که آیا خدا، این اوصاف را دوست دارد. حضرت فرمودند: آرى، سپس آن اسیر عرض کرد:

قسم به کسى که ترا به حق مبعوث کرد هرگز کسى را از مالم رد نکنم و مسلمان شد. [ بحار الانوار، ج 71، ص 149.]

رفع حاجت مؤمنین و همدردى با مردم از آداب معاشرت اسلامى، رفع حاجت، و کمک به سایرین است.این خصلت مورد ستایش اسلام، و از خصوصیات مؤمنان است. در سیره رسول الله مى‏خوانیم:

دختر حاتم اسیر اسلام بود، به پیامبر عرض کرد: اگر صلاح مى‏دانى مرا آزاد کن و از سرزنش قبیله‏هاى عرب دور ساز. همانا پدرم بردگان را آزاد مى‏ساخت، و در حوادث تلخ روزگار به مردم کمک مى‏کرد. حضرت به دختر حاتم فرمود این از اوصاف مؤمنین است. سپس به مسئولین امر فرمود که: به پاس احترام به ارزشهاى اخلاقى پدرش او را آزاد کنند. [زهر الربیع، ص 89، نقل از 25 اصل، ص 13 و 14.]

فرد مسلمان در جامعه اسلامى مکلف است تا جائى که مى‏تواند در صدد رفع حوائج مؤمنین باشد. و اگر نتوانست حاجت وى را بر طرف کند، تا حد امکان با او همدردى نماید و خود را شریک در غم و رنج وى نشان دهد.

امام صادق (ع) در این زمینه مامام صادق (ع) در این زمینه مى ‏فرماید: هر کس در صدد رفع حاجت برادر مؤمنش باشد، خداوند در صدد رفع حاجت اوست تا مادامى که او در صدد رفع حاجت برادر خویش است. [معارف و معاریف، ج 2، ص 657.]

آن حضرت مى‏فرمایند: هر کس همراه برادر خویش برود، خواه کارش را انجام دهد خواه انجام ندهد، همچون کسى است که یک عمر خداى را پرستیده باشد. مردى پرسید: در پى حاجت برادر خود با وى برود و طواف را قطع کند، امام فرمود: آرى. [المصدر، ص 40.]

برترى رفع حاجت مؤمن، بر طواف کعبه را در سیره عملى آن حضرت(ع) از زبان ابان‏بن تغلب مى‏توان فهمید.

ابان گوید: همراه امام صادق (ع) مشغول طواف کعبه بودم در گرماگرم طواف یکى از شیعیان با اشاره از من خواست تا همراه او براى برآوردن حاجت او بروم ولى من دوست نداشتم طوافم را قطع کنم، و امام را رها کنم...حضرت فهمید و به من فرمود: همراه او برو. گفتم آیا طوافم را بشکنم؟ فرمود: آرى. [اصول کافى، ج 2، ص 171 و 172.]اد (ع) مى‏خوانیم: زیدبن اسامه یکى از مسلمانان عصر امام سجاد (ع) بود، امام شنید که او بیمار شده و بسترى است، به عیادت او رفت؛ دید گریه مى‏کند فرمود: چرا گریه مى‏کنى؟

زید گفت: مبلغ پانزده هزار دینار قرض دارم و گریه‏ام براى این مبلغ کلان بدهکارى است که بر گردنم هست و چیزى از مال دنیا بجا نگذاشته‏ام تا به اندازه این مبلغ باشد.

امام سجاد (ع) به او فرمود: گریه نکن آن قرض تو بر من، و تو از آن برى هستى.

آنگاه امام همه قرضهاى او را آنگاه امام همه قرضهاى او را ادا کرد. [ارشاد مفید، ص 375، نقل از فرازهاى برجسته، ج 2، ص 170.]

7. عذر پذیرى

انسان در جامعه انسانى زندگى مى‏کند چه بسا کسانى که به انسان بدى کنند و بعد پشیمان گشته و عذرخواهى نمایند، یکى از آداب معاشرت اسلامى، عذرپذیرى است چنانکه وقتى از انسان معذرت خواسته شد، سخت نگیرد و بپذیرد.

امام سجاد(ع) در نصیحت فرزند خود مى ‏فرماید: اگر مردى از سمت راست تو به تو بد کرد سپس از طرف چپ تو از تو عذر خواست، پس عذر او را بپذیر. [وسائل، ج 8، ص 553.]

8. تواضع و فروتنى

تواضع از آداب پسندیده اجتماعى است و در اسلام تأکیدات فراوانى بر آن شده است.شخص متواضع، مورد احترام مردم است. ولى متکبر در تنهائى موحش خود، گرفتار است و در میان مردم جائى ندارد.

اگر انسان توجه داشته باشد، او هم بنده‏اى است از بندگان خدا با همه خصائص و خصوصیات بندگى؛ یعنى ناتوان است، در معرض بیمارى است و اجل در پى او است...آنگاه مشى آمیخته با تواضع اختیار مى‏نماید: این زمینه مىامام على (ع) در این زمینه مى ‏فرماید:

ذلیل و بیچاره فرزند آدم، اجلش پنهان است، بیماریهایش پوشیده، عملش نگهدارى مى‏شود پشه او را دردناک مى‏سازد، آب در گلو بگیرد، او را مى‏کشد، عرق او را بدبو مى‏کند. [نهج البلاغه، فیض حکمیت 411، ص 1283.]

آیا انسانى با این همه ضعف، سزاوار است گردنکشى نماید. در اهمیت و نقش تواضع در معاشرت مى ‏فرماید:

هر کس درختش نرم باشد، (یعنى متواضع باشد) شاخه‏هاى او (دوستانش) فراوان است. [نهج البلاغه، فیض حکمت 205، ص 1183.] خداوند بندگان خود را با تواضع توصیف مى‏کند.

عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا. [ فرقان: 63.]

بندگان خدا کسانى هستند که در روى زمین به آرامى راه مى‏روند.

اگر چه تواضع صفت پسندیده‏اى است ولى در مقابل متکبرین که تواضع دیگران را در مقابل خود وظیفه آنها مى‏دانند، پسندیده نیست. چنانچه پیامبر اکرم(ص) مى ‏فرماید: هر گاه افراد متواضع از امت مرا دیدید، در برابر آنها تواضع کنید، هر گاه افراد متکبر را دیدید در برابر آنها تکبر نمائید. [جامع السعاده، ص 443.]

9. دفاع از حقوق مؤمنین

دوستى انسان با دیگران ایجاب مى‏کند، که از حقوق معاشرین خود دفاع نماید. و این از اولین آداب دوستى است. امام على (ع) مى ‏فرماید: دوست در حقیقت دوست نیست مگر اینکه رعایت نماید دوست خود را در سه وقت؛ در رنج و گرفتارى او، در نبودن او، در وفات او. [نهج البلاغه فیض، صفحه 1150، حکمت 129.]

در سفرى که امام کاظم (ع) به عراق نمود، على‏بن یقطین از وضع خود به امام شکوه کرد و گفت: آیا وضع و حال مرا مى‏بینى که در چه دستگاهى قرار گرفته، با چه مردمى سر و کار دارم. امام فرمود: خداوند، در میان ستمگران مردانى دارد محبوب، که بوسیله آنان از بندگان خوب خود حمایت مى‏کند و تو از آن مردان محبوب خدائى. [سیره پیشوایان، ص 456.]

یکى از جاهائى که مى‏بایست از حق مؤمنان دفاع کرد، پشت سر آنهاست؛ یعنى وقتى که مؤمن غایب است، از حق او دفاع کرد، و شأن او را حفظ نمود:

پیامبر اکرم (ص) مى ‏فرماید: کسى که در حضورش مسلمانى را غیبت نمایند و او بتواند دفاع کند، و نکند؛ خداوند او را در دنیا وآخرت به ذلت کشاند. [معارف و معاریف، ص 2405.]

10. تذکر و امر به معروف

امر به معروف و نهى از منکر از آداب مهم معاشرت اسلامى است.

تذکر و نصیحت از عوامل مهم رسیدن به کمال است. و مایه پیرایش جامعه از زشتى‏ها و احیاى سنن و آداب نیکو مى‏باشد.کى از معیارهاى انتخاب دوست، این است که داراى وصف تذکر باشد. یعنى دوست خوب، دوستى است که خوبیها را به انسان متذکر شود و عیوب انسان را به او گوشزد نماید.

امام صادق (ع) مى ‏فرماید: بهترین دوستم کسى است که عیوبم را به من هدیه دهد. [تحف العقول، ص 273.]

و اگر کسى چنین نکند در حقیقت به دوست خود خیانت کرده است.

امام صادق (ع): کسى که برادرش را در حین کار زشتى ببیند ولى او را منع نکند، پس به او خیانت کرده است. [بحار الانوار، ج 72، ص 65.]

و باز آنحضرت در مقام تهدید مى ‏فرماید: کسى که برادر مؤمنش را در انجام حاجت ناپسندى یارى کند و او را از آن کار باز ندارد، مانند کسى است که به خدا و رسولش خیانت کرده است و خداوند خصم و دشمن اوست. [بحار الانوار، ج 72، ص 583.]

حارث‏بن مغیره گوید: در کوچه‏حارث‏بن مغیره گوید: در کوچه‏هاى مدینه به امام صادق (ع) رسیدم. حضرت چون مرا دید فرمود: اى حارث این را بدان که داناهایتان مسئول نادانهایتان خواهند بود. این بفرمود و دیگر توقفى ننمود و برفت. در اولین وقت مناسب به خانه‏اش شتافتم پس از کسب اجازه به خدمتش رفتم و عرض کردم: این فرموده شما مرا منقلب کرد. ممکن است در این باره بیشتر توضیح دهید.

فرمود: چه چیزى شما را مانع است که چون بشنوید یکى از خودتان (جماعت شیعه) مرتکب اعمالى شده که مایه اذیت و آزار و موجب ننگ ماست. به نزد وى رفته و او را متذکر نموده و نصیحتش کنید و با سخن نرم و حکیمانه او را از کارش باز دارید؟ عرض کردم آخر آنها از ما نمى‏شنوند. فرمود پس وظیفه دارید از آنها جدا شده و با آنان همنشینى نکنید؟. [معارف و معاریف، ج 1، ص 263.] در اهمیت این ادب از آداب معاشرت مى‏باید گفت که امر به معروف در شریعت اسلام جایگاه ویژه‏اى دارد؛ تا آنجا که امیر المؤمنین على(ع) در مقایسه‏اى بین امر به معروف و اعمال نیک دیگر، آنرا مثل دریا و سایر اعمال را مثل آب دهان مى‏شمرد.

همه اعمال حتى جهاد، در مقابل امر بمعروف مثل آب دهان است در مقابل دریا. [نهج البلاغه، حکمت 374.] امر به معروف، اگر جنبه عملى پیدا کند تأثیرى بمراتب بیشتر از زبان دارد.

امر به معروف با عمل، اثرش بیشتر است از تذکرى که فقط با زبان باشد.

ابن ابى یعقوب گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: شما (شیعیان) با رفتار و کردارتان مردم را به مذهبتان دعوت کنید، نه با زبانتان، تا کوشش در عبادت و پرهیز از گناه و صداقت و راستگوئى را در رفتار شما مشاهده کنند، (و بدین روش مى‏توانید مردم را به سوى دین بکشانید). [وسائل، ج 8، ص 513، بحار الانوار، ج 70، ص 303.]ینکه انسان دیگران را به معروف امر کند و خود انجام دهنده آن نباشد، تأثیرى نخواهد داشت و به باران بر سنگ تشبیه شده است.

خداوند در مقام اعتراض به چنین افرادى مى ‏فرماید:

یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون .

اى کسانى که ایمان آورده‏اید چرا به آنچه مى‏گوئید عمل نمى‏ کنید. [صف: 2.]

اگر چه نماز ستون دین و سیماىاگر چه نماز ستون دین و سیماى مکتب است ولى مى‏بایست گفت که همه اعمال حتى نماز، قوامشان در جامعه بسته به اجراى این فرضیه الهى است. با انجام امر به معروف و نهى از منکر جامعه اسلامى شکل اسلامى به خود مى‏گیرد. و احکام اسلامى در جامعه پیاده مى ‏شوند.

11. حیا

حیا مترادف عفت و بعضاً صفتى است نفسانى که شهوت را کنترل مى‏نماید و یا اینکه حالتى است درانسان که او را از انجام کارهاى غیر جائز، باز مى‏دارد. [قاموس اللغه، مفردات راغب.]

حیا نیرویى است که تمام اعمال انسان را کنترل مى‏نماید تا هر چه را نفسش اراده کرد انجام ندهد.) پرهیز از پوپرهیز از تعبیرات زشت و زننده (حیاء در گفتار) پرهیز از پوشیدن لباس نامناسب و دورى از شوخى‏هاى رکیک...از مصادیق حیاء در معاشرات اسلامى مى‏باشند.

امام على(ع) برترین اعمال را عفت مى‏داند، بالاترین عبادات عفت و پاکدامنى است. [بحار الانوار، ج 71، ص 270.]

امام کاظم(ع) مى ‏فرماید: خداوند بهشت را بر فاحش و زشتگو و کم‏شرمى که از آنچه مى‏گوید یا در مورد او گفته مى‏شود حیا نمى‏کند، حرام کرده است. [مستدرک الوسائل، ج 2، ص 339.]

اگر چه بسیارى از مواقع حیا را، مرادف با خجالت، معرفى مى‏کنند، ولى این تلقى از حیا مردود است، چون خجالت و خجل بودن از نظر اسلام پسندیده نیست.

آنچه از روایات منابع اسلامى بدست مى‏آید، حیا نیرویى است که انسان را از دست زدن به اعمال زشت باز مى‏دارد، و مانع از آن مى‏شود که هر چه به فکرش آمد بر زبانش جارى نماید. کما اینکه امام على(ع) مى ‏فرماید: حیاء انسان را از کار زشت باز مى‏دارد. [غرر الحکم: 1339.]

اگر چه حیا براى همه پسندیده است ولى براى بانوان پسندیده‌تر است چنانچه امام صادق (ع) مى ‏فرماید: حیا ده جزء است 9 جزء در زنان و یک جزء در مردان. [بحار الانوار، ج 71، ص 336.]

در جایگاه حیا همین بس که از نظر اسلام هر کس پرده حیاى خود را بدرد، آبرو و شخصیتى ندارد، و لذا اسلام غیبت چنین افرادى را جائز شمرده است؛ چه اینکه پیامبر اکرم(ص) مى ‏فرماید: هر کس پرده حیا را درید غیبتش جائز است. [مشکوة الانوار 234 235.]

منابع:

مقاله آقای حسین جعفری

سایت اندیشه قم

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
Powered by TayaCMS