احترام به بزرگترها در خطبه شعبانیه (وقروا کبارکم)

احترام به بزرگترها در خطبه شعبانیه (وقروا کبارکم)

اشاره

یک تشرف:

داستان

یک درس آموزنده: (احسان کن تا احسان بینی)

توسل به امام حسین:

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین...

اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن...

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری " کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی ... ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟ ... برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت ... کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

یک تشرف:

علامه میرجهانی (قدس سره الشریف)، مدتی به کسالت نقرس، سیاتیک، مبتلا شده بود و چندین سال معالجه نمود؛ ولی اصلاً بهبودی حاصل نشده بود، تا اینکه خود ایشان می فرمود: بعضی از دوستان آمدند مرا به زیارت امامزاده ای که در خارج شهر قوچان و معروف به "امامزاده ابراهیم" است بردند من گفتم: برای تطهیر به رودخانه می روم. گفتند: راه قدری دور است و برای درد پای شما، مشکل است. گفتم: "آهسته آهسته می روم" و رفتم تا به رودخانه رسیدم و تجدید وضو نمودم ناگهان دیدم شخصی آمد و سلام کرد و فرمود: آقای میرجهانی! شما با اینکه اهل دعا و دوا هستی، هنوز پای خود را معالجه نکرده ای؟! گفتم: تاکنون که نشده است.

پس آمدند و کنار من نشستند فرمود: برخیز خوب شدی. خواستم مانند همیشه با کمک عصا برخیزم، عصا را از دست من گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت. دیدم پایم سالم است؛ برخاستم ایستادم و دیگر ابداً پایم درد نداشت. به ایشان عرض کردم من کجا خدمت شما برسم؟ فرمود: تو آدرس مرا نخواهی داشت؛ و رفت. در همین موقع رفقا رسیدند و گفتند: آقا عصا کو؟ گفتم: آقا را دریابید! هر چه تفحص کردند، اثری از او نیافتند.

رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) در خطبه شعبانیه سفارش به اکرام به بزرگترها فرموده که مصداق اتم و اکمل آن والدین هستند در قرآن کریم نیز دستوراتی بیان فرموده است که نکاتی را بیان می کنیم.

1- نیکی به پدر و مادر را کنار توحید قرار داده است کنار توحید بحث نماز و روزه و دیگر واجبات مطرح نکرده بلکه بلافاصله بحث والدین است:

"لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا" (سوره بقره، آیه 83)

"وَ قَضی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً" (سوره اسراء، آیه 23 )

2- از آنجا که شرک به خدا از بزرگترین گناهان است و قابل بخشش نیست (لا یغفر ان یشرک به) و مسأله اکرام به والدین را کنار آن متذکر شده معلوم است که عقوق والدین بعد از شرک به خدا در شمار بزرگترین گناهان قرار دارد :

"وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً" (سوره نساء، آیه 36)

"أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً" (سوره انعام، آیه 151)

3- احترام به والدین در ردیف اولین سفارشات به فرزندان است یعنی از اولیه ترین آداب تربیت به فرزندان باید ادب و احترام به والدین را به او یاد داد وقتی ادب کرد در مقابل دستورات و توصیه های او تمکین میکند والا بقیه تعالیم نیز روی زمین میماند چرا که برای والدینش ارزشی قائل نیست:

"یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ" (سوره لقمان، آیه 14،13)

در آیه فوق هم توصیه به مشرک نشدن میکند هم توصیه به والدین میکند از آن طرف هم معلوم می شود که واجب ترین واجب ها احسان به پدر و مادر است.

4- خداوند متعال به انبیائش نیز توصیه والدین را فرموده و برخی را در اطاعت و اکرام به والدینشان بعنوان نمونه نام برده است که بشریت در احسان به والدین از این انبیاء درس بگیرند:

خداوند در مورد یحیی _ علیه السلام _ می فرماید:

"وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ" (سوره مریم، آیه 14)

یحیی (علیه السلام) نسبت به والدینش نیکی میکرد.

از آن حضرت خیلی فضائل و کمالات میتوانست بیان فرماید اما گل سرسبد تمام فضائل را نیکی به والدین عنوان میفرماید.

و در مورد عیسی می فرماید:

"وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا" (سوره مریم، آیه 32)

"خداوند مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده است و جبار و شقی قرار نداده است.

داستان

نیکی رسول اکرم نسبت به مادر رضائی خود:

سال های آغاز بعثت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) بود. روزی آن حضرت: فرشی پهن فرموده بود و روی آن نشسته بود که در این موقع شوهر حلیمه به حضور آن حضرت آمد، پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ به یاد مهربانی های او، برخاست و او را احترام زیادی کرد و گوشه ای از فرش خود را گسترد و پدر رضاعی خود را روی آن نشاند طولی نکشید که مادرش حلیمه وارد شد، حضرت گوشه دیگر فرش را برای او پهن کرد و او را روی آن نشانید و محبت فراوانی به مادر رضاعی خود کرد. (داستان دوستان ج 3، ص 47.)

5- در قرآن کریم سفارش به اکرام نسبت به والدین را فقط به مسلمانان نفرموده بلکه همه انسانهای عالم را خطاب قرار داده است قید اسلام نه در طرف خطاب قرار دارد نه در طرف والدین یعنی تمام انسانها (مسلمان و غیر مسلمان باید به والدین مسلمان و غیر مسلمان احترام کنند )

"وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً" (سوره عنکبوت،آیه 8.)

6- در قرآن کریم آیات زیادی تأکید بر رعایت احسان و حقوق پدر و مادر آمده است امّا به والدین نسبت به فرزندان سفارش کمتر می شود مگر در مورد نهی از کشتن فرزندان که یک عادت شوم و زشت در عصر جاهلیت بود. این هم به خاطر آن است که پدر و مادر به حکم عواطف نیرومندشان کمتر ممکن است فرزندان خود را فراموش کنند در حالی که زیاد اتفاق می افتد که فرزندان پدر و مادر خود را مخصوصاً در دوران پیری فراموش کنند. (تفسیر نمونه ج 17، ص 41)

7- در قرآن کریم شکر والدین را هم ردیف شکر خدا قرار داده است:

"أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ" (سوره لقمان، آیه 14)

(به او توصیه کردم) که برای من و پدر و مادرش شکر به جا آور" همان طور که ملاحظه می شود در این آیه شکر خداوند و تشکر از والدین در یک ردیف قرار گرفته اند. امام رضا (علیه السلام) می فرماید: خدا امر فرموده به شکرگذاری از خودش و برای والدین، پس اگر کسی والدین را شکر نکند خدا را هم نمی کند. (الحکمه، (ناشر مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1363) ج 10، 709.)

یک درس آموزنده: (احسان کن تا احسان بینی)

پیرمردی با پسر و عروس و نوه ی چهارساله اش زندگی میکرد اعضای خانواده هر شب برای خوردن شام دور هم جمع میشدند،اما دستان لرزان پدربزرگ و ضعف چشمانش خوردن غذا را تقریبا برایش مشکل می ساخت و روی زمین می ریختند، .پسر و عروسش از آن همه ریخت و پاش کلافه شدند. پسر گفت: " باید فکری برای پدربزرگ کرد"پس زن و شوهر برای پیرمرد، در گوشه ای از اتاق میز کوچکی قرار دادند.در آنجا پیرمرد به تنهایی غذایش را میخورد،در حالی که سایر اعضای خانواده سر میز از غذایشان لذت میبردند و از آنجا که پیرمرد یکی دو ظرف راشکسته بود حالا در کاسه ای چوبی به او غذا میدادند. گهگاه آنها چشمشان به پیرمرد می افتاد و آن وقت متوجه می شدند هم چنان که در تنهایی غذایش را می خورد چشمانش پر از اشک است.اما تنها چیزی که این پسر و عروس به زبان می آوردند تذکرهای تند و گزنده ای بود که موقع افتادن چنگال یا ریختن غذا به او میدادند. کودک چهارساله آنان در سکوت شاهد تمام آن رفتارها بود.یک شب قبل از شام مرد جوان پسرش را سرگرم بازی با تکه های چوبی دید که روی زمین ریخته بود.با مهربانی از او پرسید: " پسرم ، داری چی میسازی ؟" پسرک هم با ملایمت جواب داد: یک کاسه چوبی کوچک ، تا وقتی بزرگ شدم با اون به تو و مامان غذا بدهم ." و بعد لبخندی زد و به کارش ادامه داد. این سخن کودک آن چنان پدر و مادرش را تکان داد که زبانشان بند آمد و سپس اشک ازچشمانشان جاری شد. آن شب مرد جوان دست پدر را گرفت و با مهربانی او را به سمت میز شام برد.

امام سجاد (علیه السلام) فرمود: مردی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و گفت: ای رسول خدا، من هیچ کار زشتی نمانده که انجام نداده باشم آیا می توانم توبه کنم؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آیا هیچ یک از پدر و مادرت زنده هستند؟گفت: بلی ، پدرم. حضرت فرمود: برو به او نیکی کن تا آمرزیده شوی. وقتی او راه افتاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای کاش مادرش زنده بود یعنی اگر مادرش زنده بود و به او نیکی می کرد زودتر آمرزیده می شد. (گناهان کبیره، جلد اول، ص 131.)

توسل به امام حسین:

به خدا مرغ دلم پر میزنه برات حسین ... میدونی عاشقتم عاشق کربلات حسین

به خدا هرکجا رفتم گفتم اربابم توئی ... نکنه جدام کنی از صف نوکرات حسین

احسان به والدین فقط مربوط به زمان حیات آنان نیست هم در زمان حیات باید به آنان احسان کرد هم بعد از وفاتشان.

امیرالمؤمنین و رسول اکرم (علیهماالسلام) پدر این امتند در زمان حیاتشان باید به آنان احسان کنیم بعد از شهادت و وفاتشان نیز بایدبه آنان احسان کنیم یکی از راههای احسان به این دو بزرگوار عمل به دستورات آنان است یکی هم گریه برای عزیز و جگرگوشه آنان امام حسین است چنانچه مرحوم شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل میکند که گریه بر امام حسین (علیه السلام) احسان به والدین امت است امام زمان هر صبح و شام برای آن حضرت گریه میکند ولاندبن علیک صباحا و مساحا و لابکین علیک بدل الدموع دما ای جد بزرگوار هر صبح وشام برای مصیبت تو گریه میکنم.

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʃ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(3)

اویس کریم؛ در کتاب المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، با انتقاد از باب بندی های گذشته و ناقص دانستن آنها، مباحث نهج البلاغه را در 22 باب تقسیم نموده و هر یک چندین فصل دارد و هر فصلی دارای موضوعاتی است که مجموعاً 604 موضوع می شود. عناوین باب های آن چنین است: 1) العقل و العلم؛ 2) الاسلام و الایمان و الیقین و الشرک و الشک؛
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʆ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(6)

به مالک اشتر می نویسد:« و ایاک و الاستثمار بما الناس فیه اسوه» (نهج البلاغه، نامه ی 53)؛ مبادا هرگز در آن چه که با مردم مساوی هستی امتیاز خواهی! از اموری که بر همه روشن است غفلت کنی.
Powered by TayaCMS