تعادل در رفتارهای فردی و اجتماعی

تعادل در رفتارهای فردی و اجتماعی

از مضمون برخی روایات استفاده می شود که اساسا ایمان در پرتو مدارا کردن با مردم، محفوظ می ماند و با دقت بیشتر می توان چنین استنباط کرد که در صورت فقدان ملایمت و مدارا، بر اثر خشونت و تندی و ناسازگاری و تعصّب، انسان، گرفتار هیجانات عصبی شده، سرمایه های ایمان و تقوای خود را بر باد خواهد داد.

بدیهی است در موقع بروز ناملایمات و مشکلات در زندگی انسان، شخصی که شیوه مدارا را در پیش نمی گیرد، به آسانی عصبانی می شود و نیروی خرد و عقل از انسان فاصله می گیرد و لذا اعمال و رفتارهایی که زیبنده یک فرد مؤمن نیست، از او صادر می شود. پس انسان، در پرتو مدارا کردن، قدرت پیدا می کند که ذخایر ایمانی خویش را محفوظ نگه دارد.

امام باقر(ع) می فرمایند: «هر چیزی دارای قفل و بست است و قفل ایمان، مداراست».( بحارالأنوار، ج 68، ص 211. )

مضمون برخی از احادیث، چنین است که: «هیچ چیزی به پای زیبایی و نیکویی مدارا نمی رسد»( میزان الحکمة، ج 5، ص 2106، ح 7357 .) و «اگر مدارا و ملایمت به صورت موجودی مادی تجسّم می یافت، زیباتر از آن، در میان مخلوقات خداوند دیده نمی شد»،(میزان الحکمة، ج 5، ص 2106، ح 7358) که اینها بیانگر تأثیرات سازنده این صفت اخلاقی پسندیده در رفتارهای فردی و اجتماعی انسان هاست.

پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرمایند: «اگر رفق و مدارا به صورت موجودی مادّی آفریده می شد، زیباتر از آن در میان آفریده شدگان وجود نداشت».(سفینة البحار، ج 1، ص 532)

خودروهای شخصی و جمعی ای که میلیون ها انسان را از جایی به مکان و مقصد دیگری انتقال می دهند، بدون وجود انعطاف در لاستیک های چرخ هایشان، چنین تحرّکی نداشتند.

آری! زندگی انسان نیز سختْ محتاج مدارا کردن و رفق و انعطاف است. راه زندگی، همیشه هموار نیست و سنگلاخ هایی نیز در آن وجود دارد که با برخورداری از مدارا و ملایمت می توان از آنها عبور کرد.

اگر روحیه مداراگرایی، توسط پدران و مادران در محیط خانه و پس از آن توسط مربیان و معلمان در محیط مدرسه ها به کودکان و جوانان آموزش داده شود، به تدریج، همچون دیگر توانایی ها و استعدادها، در وجود آنها تقویت می شود و تکامل می یابد.

در جامعه کنونی ما بسیار دیده می شود که جوانان (اعم از دختر و پسر) در عین برخورداری از رشد جسمی و رشد ذهنی، متأسفانه از رشد اجتماعی مناسب برخوردار نیستند، از دیگر انسان ها گریزان اند، دارای حالت جنگندگی و خشونت هستند و کمترین نشانی از روحیه مدارا در آنان وجود ندارد. در نتیجه، انسان های پر توقّعی هستند که همیشه انتظار دارند که دیگران با آنان نرمش و ملایمت (و حتّی اطاعت) داشته باشند. این عدّه فراموش کرده اند که هنر انسان، در این نیست که ذهنش از معلومات فراوان انباشته باشد بلکه هنر انسان، در این است که بتواند با دیگران زندگی کند!

به طور کلّی، انسان ها باید در مسیر زندگی، حالت فَنَری داشته باشند. هر قدر فنرهای یک خودرو، قوی تر و سالم تر باشند، بهتر و راحت تر چاله ها و ناهمواری ها را رد می کند و با سلامت بیشتری از آنها می گذرد. ولی وقتی فنرهای یک خودرو، حالت فنری را از دست داده باشند، در برخورد با یک دست انداز کوچک هم دچار شکست می شوند و خودرو از حرکت و پویایی باز خواهد ماند.

در جامعه ای که خودساخته نیست، افراد، نوعا دارای مدارا و ملایمت نیستند؛ برخوردها تند و شکننده است؛ ارتباط افراد با یکدیگر تند و تیز بوده، از نرمش و ملاطفت و گذشت، کمتر اثری دیده می شود.

کلی ترین ویژگی های مداراگرایی

شاید کلی ترین ویژگی فرد مداراگرا آن است که نسبت به خود، واقع بین است. بدین معنا که درباره انگیزه هایش خود را فریب نمی دهد، هدف های قابل دسترس (نه دور و دراز و خیالی) برای خود طرح می کند، برای خودش هم احتمال خطا در نظر می گیرد، و از تعارضات غیر لازم، پرهیز می نماید. او با مشکلاتش به طور عینی برخورد می کند، درست مانند زمانی که به حل یک مسئله ریاضی و یا تنظیم تعادل دوچرخه و یا ساختن یک میز می پردازد، خود را با حقایق لازم و مربوط، آشنا می سازد و اطمینان می یابد که مشکل را شناخته است، آن گاه برای حل آن، برنامه ریزی می کند.

در مقابل، انسانی که از مداراگرایی دوری می کند، همواره درباره انگیزه های واقعی خویش، خود را فریب می دهد، خود را بی خطا می پندارد، و عادتا به کمک مکانیزم های دفاعی و زور، خودخواهی هایش را اعمال می کند، تا خود را از اضطراب های ناشی از تعارض و ناکامی برهاند.

نقش مدارا در روابط اجتماعی

انسانی که از نظر اجتماعی به رشد و کمال رسیده است، به این حقیقت معترف است که هرچه روابط انسان با دیگران، بهتر و سالم تر باشد، میزان پیشرفت او در زمینه مسائل اجتماعی بیشتر خواهد بود. از طرفی دیگر، رعایت اصل «مدارا» در جهت بهبود و رشد روابط انسان با دیگران بسیار مؤثر است؛ اما برای تقویت این اصل باید اراده و خواستی قوی داشت.

اگر برداشت انسان این باشد که خود از دیگران برتر است یا با آنها فرق دارد، هرگز نمی تواند روابط خوبی با افراد دیگر داشته باشد. نخستین گام، درک این نکته است که هر انسانی باید به دیگران توجه داشته باشد و برای آنها ارزش قائل شود و هیچ وقت یک جانبه و مستبدانه درباره افراد و عملکرد آنها تصمیم نگیرد و قضاوت ننماید.

برخی صاحب نظران چنین می گویند که روابط اجتماعی، موضوعی کاملاً متغیر و دگرگون شونده است و ارائه قاعده یا روشی خاص برای موارد گوناگون آن میسّر نیست و هر موقعیت اجتماعی، به واکنشی ویژه نیاز دارد. با وجود این، برخی روش های عمومی هست که ایجاد روابط متعادل و خوب اجتماعی را آسان تر می کند.

معمولاً مدارا در ایجاد روابط اجتماعی سالم و خوب، نقشی اساسی ایفا می کند. وقتی انسان در برخوردهای خود با دیگر افراد، مهربانی، نرمش و ملایمت و در یک کلام «مدارا» به خرج می دهد، اگرچه دیگران هم در روابط خود، ضعف ها و مشکلاتی داشته باشند، ولی آن شخص با عملکرد خود نه تنها آنان را بر اشتباهات و ضعف های خویش آگاه می سازد، بلکه خود، عامل اصلی در تقویت و رشد روابط اجتماعی خواهد بود.

گاهی مشاهده می شود که برخی از افراد با به کارگیری اصل مدارا، از بروز مشکلات و تنگناها و حتی درگیری های اجتماعی (که جز به وسیله مراجع قضایی جامعه، حل و فصل نمی شود)، جلوگیری می کنند. از این رو باید اعتراف کرد که هر شخصی که در صدد رشد و بهبود روابط اجتماعی خود است، باید به تقویت و رشد خصیصه با ارزش «مدارا» یا به تعبیر عامیانه ترش: «گذشت» و «سازگاری» همّت گمارد.

تأثیرات مثبت مدارا بر رفتارهای فردی

به طور کلّی اگر به بررسی و مطالعه رفتارهای فردی یک انسان که صفت مدارا را سرلوحه زندگی روزمرّه خویش قرار داده است، بپردازیم، می توان ویژگی ها و تأثیرات مثبت بسیاری (که جملگی ناشی از به کارگیری خصیصه نیکوی مداراست) در زندگی فردی او بیابیم، که برخی از آنها به شرح زیر است:

  1. چنین شخصی، هم قادر و هم خواهان گرفتن مسئولیت متناسب با سنّ خود و توانایی های خود است.
  2. این توانایی را دارد که در حالت تعارض و نگرانی و ناکامی، تصمیمات سازنده و مفید بگیرد.
  3. در تجاربی که متعلق به محدوده رشد سنّی اوست، با لذت شرکت می کند.
  4. مایل به پذیرش تجارب و مسئولیت های مربوط به نقش و یا موقعیت خویش در زندگی است.
  5. با اشتیاق به حل و فصل مشکلاتی که بر سر راه خویش می بیند، می پردازد.
  6. به جای عذرتراشی و دلیل تراشی برای شکست های خود، از آنها عبرت می گیرد.
  7. بیشترین ارضای خویش را در موقعیت ها و تجارب واقعی زندگی می بیند و نه در رؤیاها و توهّمات.
  8. از اندیشه و استعدادهای فکری خویش برای طرح برنامه های عملی استفاده می کند.
  9. موفقیت خویش را بیش از حد، بزرگ نمی بیند.
  10. می داند چگونه و چه وقت، کار کند و چگونه و چه وقت به تفریح بپردازد.
  11. به موقعیت هایی که در ازای رسیدن به موفقیت، او را از هدف و رغبت واقعی اش دور می سازد، پاسخ منفی می دهد.
  12. به موقعیت هایی که موقتا برای او نامطلوب است، ولی در آینده نزدیک، تأثیرات مثبتی در زندگی او دارد، پاسخ مثبت می دهد.
  13. خشم خود را در جریان دفاع از حقوق خویش، بی پرده (اما به دور از خشونت کلامی یا رفتاری) ابراز می دارد و در عین حال، شرایط زمانی و مکانی را هم در نظر می گیرد.
  14. محبّت خویش را مستقیما نشان می دهد و شواهدی متناسب با میزان و نوع محبت، در عمل، ابراز می دارد.
  15. زمانی که تغییر علت ها و عوامل به وجود آورنده ناراحتی ها از توان او خارج است، قدرت تحمل درد و ناکامی عاطفی را داراست.
  16. انرژی خویش را روی یک هدف معیّن و واحد که مصمم به رسیدن به آن است، متمرکز می کند.
  17. به این نتیجه رسیده است که شخصی که کمتر با خود در ستیز است، بیشترین نیرو و توانایی خود را در مقابله با موانع خارجی به کار می بندد.
  18. عادات و نگرش های ذهنی خویش را آن چنان سازمان یافته در اختیار دارد که می تواند در مواجهه با مشکلات، سازش لازم را داشته باشد.
  19. چون خود را معصوم از خطا و گناه نمی داند، اشتباهات دیگران را غیر قابل جبران نمی بیند و بزرگ نمایی نمی کند.
  20. تجربه به او نشان داده است که مدارا و عدم خشونت، نوعی سرمایه گذاری «اعتماد» و «محبّت» در قلب های دیگران است.

منابع

  1. رشد شخصیت و بهداشت روانی، سیما نظیری، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان، چهارم، 1373.
  2. رشد اجتماعی از نظر اسلام، مجید رشیدپور، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان، چهارم، 1380.
  3. رفتارهای به هنجار و نابه هنجار کودکان و نوجوانان، شکوه نوابی نژاد، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان، پنجم، 1375 .
  4. شادی و زندگی، مهدی بهادری نژاد، تهران: اوحدی، اول، 1375.
  5. گرد آوری: گروه جامعه سایت تبیان زنجان
  6. http://www.tebyan-zn.ir/society.html

پی نوشت:

  1. بحارالأنوار، ج 68، ص 211.
  2. میزان الحکمة، ج 5، ص 2106، ح 7357 .
  3. میزان الحکمة، ج 5، ص 2106، ح 7358.
  4. سفینة البحار، ج 1، ص 532.
  5. http://www.tebyan-zn.ir

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʃ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(3)

اویس کریم؛ در کتاب المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، با انتقاد از باب بندی های گذشته و ناقص دانستن آنها، مباحث نهج البلاغه را در 22 باب تقسیم نموده و هر یک چندین فصل دارد و هر فصلی دارای موضوعاتی است که مجموعاً 604 موضوع می شود. عناوین باب های آن چنین است: 1) العقل و العلم؛ 2) الاسلام و الایمان و الیقین و الشرک و الشک؛
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʆ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(6)

به مالک اشتر می نویسد:« و ایاک و الاستثمار بما الناس فیه اسوه» (نهج البلاغه، نامه ی 53)؛ مبادا هرگز در آن چه که با مردم مساوی هستی امتیاز خواهی! از اموری که بر همه روشن است غفلت کنی.
Powered by TayaCMS