تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی شانزدهم

تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی شانزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

برای ما خیلی مشکل است که ارزش واقعی مومن را بفهمیم. برای شناخت دورنمای ارزش مومن باید به یک سلسله آیات قرآن و روایات متوسل شد، ابتدا یک آیه را برایتان قرائت می کنم و سپس چند روایت را می خوانم.

 

آیه ای که می شنوید در سوره مبارکه بینه است، کلمه "بریه" که در آیه آمده به معنای موجودات زنده جهان است که سه بخش از این موجودات فرشتگان، جن و انسان ها هستند، تعداد فرشتگان بیان نشده، ولی در همه آفاق هستی، طبق آیات قرآن وجود دارند. من برای اینکه عنایت بفرمایید شمار فرشتگان از چه قرار است یک روایت صحیح، سالم و درست که از اهل بیت(ع) صادر شده را از کتاب کامل الزیارات که یقینا از کتاب کافی معتبرتر است، می خوانم. 

 

وقتی حضرت سید الشهدا علیه السلام دفن شد، فرشتگان از جانب پروردگار ماموریت پیدا کردند شبی هفتاد هزار نفرشان از هر کجای عالم که هستند به زیارت قبر ابی عبدالله بیایند؛ عنوان نشده که چه دعا و زیارتی در کنار قبر حضرت خوانده شده است، اما آنچه بسیار عجیب است، این هست که امام صادق(ع) می فرماید: از شب اولی که حضرت دفن شدند و هفتاد هزار نفر اول به زیارت قبر ابی عبدالله آمدند و برگشتند؛ تا برپا شدن قیامت، دیگر نوبت به این گروه اول، برای بار دوم نمی رسد، اگر بخواهند بیایند هم حق دیگران پایمال می شود.

 

 از عدد جن خبری نیست، فقط ما در قرآن می بینیم  که خدا جن را صاحب شعور، درک و فهم معرفی کرده و بسیاری از آنها را در سوره جن، آگاه به قرآن و مومن و اهل عبادت شمرده است. هیچ ملاکی هم در قرآن و روایات وجود ندارد که انسان از جن بترسد، اولا قرآن مجید می گوید: جن یعنی غیرآشکار و با چشم عنصری قابل دیدن نیست، کسانی هم که قدیم می گفتند، جن در بیابان و جنگل دیدیم، خیالات خود را دیدند نه یک امر حقیقی.

 

تاکنون دانشمندی بیان نکرده که با ابزاری جن دیده است، اصلا جن قابل مشاهده نیست، در قدیم پدر و مادر می خواستند بچه ها را بخوابانند، بچه ها نمی خوابیدند، می گفتند بخواب جن می آید، این یک ظلم سنگینی بوده که ناخودآگاه پدران و مادران به بچه ها داشتند.

 

حال شمار این جن چه مقدار است؟ هیچ کسی نمی داند، جن هم یک موجود زنده بعد از فرشتگان است؛ یکی دیگر از موجودات زنده، انسان است، از زمان حضرت آدم تاکنون آمارگیری نشده که چه تعداد انسان آفریده شده و در آینده چه تعداد انسان آفریده خواهد شد.

 

 آیه شریفه درباره مومن می فرماید: "إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ"، آنان که خدا و قیامت را باور دارند، نبوت و وحی را باور دارند، صاحب عالم را باور دارند، پایان جهان قیامت را باور دارند، نبوت انبیا و وحی را که کتاب های آسمانی و مخصوصا قرآن است را باور دارند، جنبه اعتقادی مومن، تمام کارهای او نیز براساس همین باور پاک است، عبادت می کند، خدمت می کند، انفاق می کند، زکات می دهد، خمس می دهد؛ همه اینها عمل صالح است.

 

مومن انجام دهنده عمل صالح است "أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ"، از تمام موجودات زنده عالم پیش من بهتر و باارزش تر است؛ ما چون از این آیات و روایات خیلی خبر نداریم، می گوییم حتما خدا هم به ما نظری دارد، بله! خدا به ما نظری دارد، اما قیمت تو چند است؟ این قیمت را باید بدانیم، "أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ"، باور این مساله برای عده ای سخت است که انسان از همه فرشتگان و جن و انس بهتر است؟ اما خداوند می گوید: بهتر هستی، مصداق اتم و اکمل.

 

این آیه انبیا و ائمه هستند و در این مصادیق نظر خاص به شخص امیرالمومنین است، چون ایشان، حافظ نبوت و وحی بود و بعد از وفات پیغمبر اگر تعالیم پیغمبر و مفاهیم قران را انتقال نمی داد ولو به دوازده نفر، بی دینی رواج می یافت. امیرالمومنین رسالت پیغمبر و وحی خدا بر پیغمبر، فرهنگ پیغمبر را به این دوازده نفر منتقل کرد و آنها هم به بعدی های خود منتقل کردند و اکنون شیعیان حدود پانصد میلیون هستند و به وسیله امیرالمومنین اسلام نازل شده ماند، آن اسلامی که در زیر سقف سقیفه ساختند، من با هر عالمی حاضر هستم بحث کنم و دلیل بیاورم بت پرستی مدرن بود، ولی رنگ اسلام را به این بت پرستی پاشیدند و گفتند اسلام این است. حق حرف زدن با علی(ع) را سلب کرده بودند، حق آمدن خانه علی را سلب کرده بودند، حق منبر رفتن علی را خورده بودند، حق این که یک بار علی در آن سی سال بعد از مرگ پیغمبر در محراب به نماز بایستد را خورده بودند یعنی اگر خودشان وقت نداشتند یا خالد ابن ولید یا سعد وقاص یا ابوهریره را در محراب می فرستادند، یک بار جامعه، میدان برای اقتدای به علی پیدا نکرد. نمی گذاشتند مردم بیایند اسلام نازل شده را از صاحبان اصلی، از مقربان درگاه از عالمان بی نظیر بگیرند.

 

عالمان اسلام ابوهریره و کعب الاحبار یهودی شده بودند؛ علمای سقیفه می گفتند، اسلام را از اینها بگیرید! چند شب پیش این مردک دیوانه، رعشه دارِ لب جهنم، پسرش را ولیعهد خودش کرد، وقتی شنیدم و دیدم، تمام تاریخ معاویه و یزید به ذهنم آمد، می گویند محمد بن سلمان که ولیعهد پدرش شده از خبیث ترین انسان های فعلی جهان است، به این مساله کاری ندارم، اما دیدید چند آخوند امضای شرعی کردند که این ولیعهد، سلطان مشروع جهان اسلام است؛ پس از وفات پیغمبر، کارخانه آخوندسازی با پول کلان در مدرسه بنی امیه، بنی عباس، و همینطور جلوتر در مدرسه عثمانی ترکیه و اکنون هم در مدرسه وهابیت کافر به راه افتاد و اینان آخوندهای اسلام شدند.

 

امیرالمومنین دست و دَر منزلش بسته شد، کسانی که بعد از مرگ پیغمبر ادعای اسلام داشتند چرا یک دفعه تصمیم گرفتند دَر خانه را باز کنند، آنها تنها یک بار دَر زدند و کسانی که در خانه بودند، باز نکردند و آتش آوردند دَر را سوزاندند که در باز شود. کسانی که می گفتند نماز با علی و حسن و حسین و زین  العابدین و باقر و صادق باطل است، حال دَر خانه علی را می زنند!

 

 انسان از هر طرف می گردد می بیند علی بوی خدا و کار خدایی می دهد، یک بار تعدادی یهودی در یک بیابان گفتند: ما از گذشتگان مان شنیدیم در این منطقه آب هست، فرمود: درست شنیدید، در این منطقه آب هست، گفتند: آب کجاست؟ فرمود: این نقطه، شن ها را کنار بریزید، آب پیدا می شود، آمدند و گفتند: شن ها با دو مشت ما که کنار ریخته نمی شود، فرمود: بروید کنار، با دو تا چشم به هم زدن تمام شن ها را کنار ریخت، یک سنگ پیدا شد، فرمود: این سنگ روی آب است، سنگ را بردارید، آب فوران می کند، 10 یا 15 یهودی آمدند، دور سنگ را خالی کردند و دیدند نمی توانند این سنگ را تکان بدهند، گفتند: علی جان این سنگ تکان نمی خورد، فرمود: بروید کنار، یک دستش را زیر سنگ برد، چهار متر آن طرف تر سنگ را پرت کرد، آب فوران کرد.

 

یادتان باشد به امیرالمومنین نگاه خاص است به همان علتی که گفتم، چون او حفظ دین خدا را با تحمل رنج های سنگین شروع کرد رنج هایی که خودش فرمود: من تحمل کردم، اما مانند کسی که استخوان تیز در گلویش گیر کرده بود نه پایین می رفت نه بالا می آمد؛ اما تحمل کردم برای حفظ دین. علی جان در عمرت این همه سختی کشیدی برای اینکه دین خدا به درستی به دست ما برسد.

 

بعد از وفات پیغمبر تعدادی را سر جای پروردگار نشاندند نه سر جای علی(ع)؛ این تعداد را  از نظر عقل، رای و نظر بر پیغمبر اسلام مقدم کردند، مدارک آن هست، اگر عربی می دانید، به دو جلد کتاب الاتقان سیوطی که از علمای بزرگ آنهاست مراجعه کنید؛ من این کتاب ها را خواندم و به یک نمونه اشاره می کنم؛ گاهی از پیغمبر یک سوال فقهی می کردند پیغمبر در پاسخ می ماند، آبروی دین داشت می رفت، اگر پیغمبر پاسخ نمی داد، می گفتند پیغمبر دین اسلام نمی تواند جواب مساله دهد؛ وقتی پیغمبر در پاسخ می ماند، دومی به پیغمبر می گفت: آقا اگر اینجوری جواب بدهی بهتر نیست؟ پیغمبر جواب آن دومی را که می شنید، هنوز نظر نداده بود جبرئیل نازل می شد و آیه می آورد و می گفت یا رسول الله این آیه خدا بر اساس فکر این دومی است، یعنی خدا دید این دومی از تو بهتر می فهمد، آیه را به همان نظر نازل کرد،  این بت است، بت بجای خدا. و آن هم بت پرستی مدرن، چون دیگر مردم سنگ، چوب و خرما را نمی پرستیدند، اما جنس دو پا را بجای آن بت ها علم کردند و به مردم قبولاندند، و تا الآن هم مورد پرستش قرار گرفته است. انسان وقتی این کتاب ها را می خواند، جگرش پاره پاره می­شود، بلایی در این عالم نبوده که سر اسلام نازل شده خدا نیاوردند، چه زجری امیرالمؤمنین(ع) کشید تا آن اسلام را حفظ کند و دست نخورده بماند.

 

اارزش مومن از تمام موجودات زنده عالم بالاتر است، می خواهم از ماه رمضان شاد بیرون بروید و قیمت تان برایتان معلوم شود و هیچ گونه یأس و دلسردی نسبت به پروردگار و رحمت او و مرگتان و برزخ تان و قیامت برایتان پیش نیاید.

 

چند روایت درباره ارزش مومن می خوانم، این روایات در مهمترین کتابهایمان است، فکر نکنید در این کتاب های کوچه بازاری است، ما قیامت مسئول هستیم، دادگاه ما سنگین است، هر روایتی تحقیق نکرده برای شما بیاوریم، در قیامت گیر هستیم و در روایات هست که اگر یک ساعت  منبرمان به درد شما نخورد قیامت دهانمان را پر از آتش می کنند؛ کار ما بسیار سخت است.

 

به عزت و جلالم قسم، "مَا خَلَقْتُ مِنْ خَلْقِی خَلْقاً"، در تمام آفرینشم موجودی را نیافریدم که "أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ"، از مومن پیش من محبوبتر باشد، محبوبیت او از کل مخلوقاتم بیشتر است، مومن همه جا شناخته شده است.

 

امام رضا(ع) از کنار شهر طوس رد می شدند، دیدند عده ای یک مُرده ای را به قبرستان می برند، امام پیاده و وارد جمعیت شدند تا نزدیک قبر آمدند، مُرده را که در قبر گذاشتند، امام در قبر رفتند و صورت مُرده را بوسیدند و بالا آمدند و راهشان را ادامه دادند، یار بزرگوارشان به حضرت عرض کرد، یابن الرسول الله شما تا حالا از کنار طوس رد شدید؟ فرمود: خیر بار اول است، این مُرده که برای این طوس بود، می شناختید؟ فرمود: چه می گویی مومنی و شیعه ای در شرق و غرب عالم نیست مگر اینکه ما او را بشناسیم، نام و نام پدر و مادر او هم می دانیم، اسم اولادهای بعد او را هم می دانیم؛ پرونده شیعیان ما پیش خود ماست، لازم نیست ما از جایی رد بشویم یا مردمی را فیزیکی ببینیم، "وَ کُلَّ شَیْء اَحْصَیْناهُ فِی اِمام مُبِین"، اکنون حضرت رضا بخواهد شما را ببیند یک نگاه به آن پرونده می کند، چهره همه شما برای او پیداست.

 

یغمبر خدا وارد مسجدالحرام شدند، "نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ"، نگاهی به این بیت کردند و فرمودند: "مَرْحَباً بِالْبَیْتِ ما اَعْظَمَکَ وَ ما اَعْظَمَ حُرْمَتَکَ عَلَى اللّهِ"، آفرین بر تو ای کعبه، پیش پروردگارت عجب عظمت و احترامی داری، اما کعبه، به خدا سوگند، "لَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْكَ"، احترام و ارزش مومن پیش خدا از تو بسیار بالاتر است، "لِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنْكَ وَاحِدَةً"، خدا برای مومن سه احترام قائل است، احترام به مال، احترام به خون او "وَأَنْ يَظُنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْءِ" چنان برای مومن احترام قائل است که به احدی اجازه نداده نسبت به مومن گمان بد ببرند.

 

اینکه برخی مثلا می گویند، این آقا را می بینی همه جا منبر دارد فکر می کنیم سی یا چهل میلیاردی داشته باشد یا اینکه بگویید، این آقا را می بینی خانه سه طبقه دارد، اگر دزدی نمی کرد، این خانه را نمی توانست بسازد، کعبه خدا به احدی اجازه نداده گمان بد به مومن برده باشد، اما می دانید بنی امیه راجع به ابی عبدالله چه گفتند، خود حضرت می گوید چه گفتند، در وصیت نامه اش با خط خودش برای برادرش محمد ابن حنفیه نوشت، برادرم فانی من دارم از مدینه هجرت می کنم و بیرون می روم "لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا" بنی امیه در جامعه پخش کرده بودند، حسین مفسد است، حسین جزء ستمکاران تاریخ است، حسین طغیانگر است، حسین همه وجودش شرّ و بدی است در حالی که خدا اجازه نداده به کسی به مومن گمان بد ببرد. ولی نامه ابی عبدالله را دیدید که چه چیزهایی گفتند، من کتابی در مدینه دیدم، نویسنده آن یک پاکستانی مقیم مدینه است، این پاکستانی آخوند وهابی های مدینه بود و اکنون پیش یزید رفته است؛ در این کتاب راجع به یزید و ابی عبدالله بحث کرده و نهایتا می گوید هر چه گناه در آن روزگار است به گردن حسین  ابن علی است و حقش بود که حاکم اسلامی او را قطعه قطعه کند، زین العابدین در مسجد اموی روی منبر به مردم گفت: اگر جدم پیغمبر اکیدا به شما اصرار کرده بود بعد از مرگ من هر ظلمی می توانید به اهل بیت من بکنید چه کار دیگر می خواستید بکنید، بگویید ظلمی مانده که به ما نکردید؟ سخنرانی ادامه پیدا کرد، توانش را ندارم ادامه سخنرانی را بگویم؛ برمی گردم کربلا، شام غوغایی بود، وقتی به مدینه برگشت، از او پرسیدند، یابن الرسول الله در این سفر کجا به شما سخت تر گذشت، سه بار فرمود: شام.

 

برگردم به نصف شب تاریک بیابان کربلا، خانم ها به شوهرهایشان گفتند یا بروید این بدن ها را دفن کنید یا اگر غیرت ندارید ما زنها  بیل و کلنگ برمی داریم و می رویم دفن می کنیم، مردها دیدند، بسیار بد می شود زنان دست به کار شوند، بلند شدند و آمدند، خانم هایشان هم دنبالشان آمدند، به خانم ها گفتند، ما می خواهیم این بدن ها را دفن کنیم، این بدن ها برای کیست، اینها که سر در بدن ندارند، اینها که جای سالمی ندارند، جلسه کشیده شد به سمت زین العابدین، زین العابدین مانند اسفند در آتش به خاطر تمام شدن ماه رمضان می سوخت، متحیر ماندند و دیدند یک شترسواری می آید، دسته جمعی آمدند فرار کنند، فکر کردند مامور بنی امیه است، از بالای شتر گفت فرار نکنید من تمام این بدن ها را می شناسم، برگشتند، فرد پیاده شد، کارشان راحت تر بود چون شهید نه غسل داشت نه کفن، بعضی هایشان که پیراهن نداشتند با همان پارچه ای که به کمر داشتند آنها را دفن کردند، همه را شناساند و همه را دفن کردند، آخرین نفر با بنی اسد سراغ پدر آمد، دید این بدن با بدن های دیگر فرق دارد، بدن های دیگر را هم خیلی زخم زده بودند، اما می شد از روی زمین بلند کنند، اما دیدند هر جای این بدن را بگیرند، یک جای دیگرش روی زمین می افتد یعنی بیشتر جاهای بدن یا به پوست وصل بود یا به استخوان، فرمود: بروید در خیمه های نیم سوخته یک تکه حصیر پیدا کنید و بیاورید، سریع رفتند، حصیر آوردند، نمی خواست بدن را کفن کند، شهید که کفن ندارد می خواست حصیر را آرام آرام بکشد زیر بدن که بدن را با حصیر بلند کند، خودش به تنهایی بدن را وارد قبر کرد، باید برود سراغ عمل کردن به یک حکم فقهی، که صورت میت روی خاک است، پدرش که سر ندارد، گلوی بریده را رو به قبله گذاشت. 

 

خدایا ما و نسل ما را حسینی بدار و حسینی بمیران، بغض دشمنان خودت قرآنت، اهل بیتت را در دل ما کامل کن، عشق و محبت ما را به خودت به انبیا و به ائمه کامل کن، خدایا شب نمی دانیم چه شبی است گذشتگان ما اگر در برزخ گرفتارند آزادشان کن، ما را هم قبل از مرگ و هم اکنون بیامرز، امام زمان(عج) را دعاگوی ما و زن و بچه های ما قرار بده

منبع پایگاه عرفان.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʅ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(5)

عبادت بدون بینش آنان برخی را به اشتباه می انداخت و خطر اشاعه ی این مرض مسری در جامعه بود. امام علی(علیه السلام) به این خطر بیم می داد، آن حضرت(علیه السلام) شنید که مردی از خوارج شب بیدار است و به دعا و تلاوت قرآن مشغول است؛ امام فرمودند:« به یقین خفتن به که با دودلی نمازگزاردن» (نهج البلاغه، حکمت97).
Powered by TayaCMS