توصيه هاى مهم حضرت على(ع) به حاكمان اسلامى

توصيه هاى مهم حضرت على(ع) به حاكمان اسلامى

پرسش:
توصيه هاى مهم حضرت على(ع) در عهدنامه مالك اشتر براى حاكمان اسلامى چيست؟

پاسخ:
سخنان حضرت على ( ع ) در عهدنامه مالك اشتر را نمى توان به طور خلاصه بيان كرد چرا كه هر كلمه اى از اين عهدنامه ، گنجينه اى از علم و معرفت را به روى مخاطبان و مخصوصاً كسانى كه مسؤوليتى بر عهده گرفته اند ، مى گشايد . از اين روى سخنان حضرت را در سه بخش تنظيم و بيان مى نماييم :
بخش اول : توصيه هاى اخلاقى خطاب به مالك اشتر و ديگر زمامداران اسلامى
 1 .توصيه به تقواى الهى و تقديم اطاعت خداوند بر همه چيز و پيروى از فرايض و سنت هايى كه خداوند به آن امر فرموده است
2 .زمامدار اسلامى بايد نسبت به مردم محبت و لطف بورزد و مثل درندگان خونخوار نباشد كه خوردن اموال مردم را غنيمت شمارد
 3 .برخوردار ساختن مردم از عفو و اغماض در مواردى كه امكان دارد زيرا كه مردم در معرض خطا و اشتباه قرار مى گيرند و حاكم بايد عفو و گذشت داشته باشد
 4 .حاكم اسلامى بايد از درون مردم ، كينه و عقده را باز كند و نسبت به مردم حسن ظن داشته باشد چرا كه حسن ظن به مردم مشقت طولانى را برطرف مى سازد
 5 .زمامدار اسلامى نبايد عيب جو باشد بلكه بايد افراد عيب جو را نيز از خود دور كند . حضرت مى فرمايد : « دورترين و مبغوض ترين رعيت در نزد حاكم ، بايد عيب جوترين آنها از مردم باشد زيرا كه اگر مردم عيوبى دارند ، حاكم بايد عيوب آنها را بپوشاند »
 6 .زمامدار نبايد سخن چين را تصديق كند هر چند كه خود را در مقام خيرخواهى جلوه دهد . در اين دنيا انسان نماهايى هستند كه به علل مختلف از امتيازاتى كه خدا بر بعضى از انسان ها به بركت كوشش و تلاششان عنايت فرموده است ، ناراحتند و از اين رو تلاش مى كنند تا آنها را به زمين بزنند . زمامدار بايستى از اين گونه افراد دورى كند
7 .زمامدار اسلامى در عمل به عهدى كه خدا از او گرفته است ، موفق نمى شود ، مگر با يارى خواستن از خدا و آماده كردن نفس براى احترام به حق
 8 .زمامدار هرگز نبايد از عفوى كه نسبت به كسى روا داشته است ، پشيمان ، و از كيفرى كه به كسى داده است ، شادمان گردد
 9. زمامدار بايد تعدادى از بهترين اوقات شبانه روزى خود را براى ارتباط با خدا اختصاص دهد و براى رسيدن به مقام والاى اخلاص ، واجبات و ديگر تكاليف الهى را بدون كمترين نقص انجام دهد
 10. زمامدار نسبت به وعده هايى كه مى دهد ، بايستى وفادار باشد و تخلف نكند .
بخش دوم : توصيه هاى اجتماعى حضرت به حاكمان اسلامى
 1 .محبوب ترين امور در نزد حاكم اسلامى بايد رساترين آنها در حق و فراگيرى آنها در عدل و جامع ترين آنها براى رضايت مردم جامعه باشد . حضرت در اين دستور و قانون اصلى ، سه حقيقت پر اهميت را بيان مى فرمايد :
الف ) اظهار حق و اجراى آن

ب ) اظهار عدالت و اجراى آن

ج ) در نظر گرفتن رضايت مردم در اجراى امور اجتماعى .
مقصود از رضايت مردم آن رضايتى است كه از تأمين حق حيات ، حق كرامت و حق آزادى معقول آنان به طور كامل ناشى گردد
2 .مقدم ترين مردم در نزد حاكم اسلامى بايد كسى باشد كه حق را حتى در تلخ ترين حالات آن ، گوياتر از ديگران گوشزد كند
 3 .زمامدار بايستى نسبت به گناهان و امور زشت پشت پرده كه براى وى آشكار نشده است ، بى توجهى نشان دهد
 4 .از وظايف اختصاصى زمامدار اين است كه نيازمندى هاى مردم را در همان روز كه به اطلاع او مى رسد ، مرتفع سازد و كار هر روز را در همان روز انجام دهد چرا كه براى هر روز موقعيتى است
 5 .زمامدار نبايد خود را از مردم دور نگه دارد چرا كه نهان بودن زمامدار از مردم جامعه موجب نوعى دورى و كم اطلاعى از امور است
 6 .زمامدار اسلامى ، موظف است از مقدم داشتن و ترجيح خويشاوندان و وابستگان خود بر ديگر مردم جامعه جداً خوددارى نمايد
7 .زمامدار اسلامى نبايد براى احسانى كه به مردم جامعه مى كند ، منت بگذارد و كارى را كه به سود جامعه كرده است منظور نمايد چرا كه منت احسان را باطل مى كند . احسان زمامدار به مردم جامعه ، وظيفه و تكليف الهى است ، پس نبايد بر آن منت گذارد .
بخش سوم : توصيه هاى سياسى حضرت على ( ع ) به حاكمان اسلامى
1 .زمامدار اسلامى از مشورت با افراد بخيل و ترسو و طمعكار بايستى جداً خوددارى كند چرا كه بخل و ترس و حرص از سوءظن به خدا سرچشمه مى گيرد
 2. هرگز نبايد انسان هاى نيكوكار و بدكار در نزد زمامدار يكسان باشند زيرا كه اين عمل موجب مى شود نيكوكار در كار نيك خود بى رغبت ، و بدكار در كار بد خود تشويق شود
3 .هيچ زمامدار اسلامى نبايد سنت هاى معقولى را كه موجب هماهنگى مردم جامعه مى باشد و صاحب نظران با صلاحيت جامعه اسلامى نيز به آنها عمل مى كنند ، بشكند . همچنين زمامدار ، هرگز نبايد سنتى را كه سنت هاى خوب مردم را از بين مى برد ، مقرر سازد
 4 .از جمله وظايفى دايمى زمامدار اسلامى نظارت كامل بر عملكرد ارگان هاى مختلف و كارگزاران است مانند نظارت بر عملكرد قوه قضاييه و قوه مجريه كه شامل همه قواى اجرايى ، نظامى و انتظامى كشور است
5 .زمامدار موظف است استيضاح از خود را قانونى بداند و به پاسخ گويى در مقابل خطاى خود حاضر شود . زمامدار اسلامى بايد هر گونه اتهام به ظلم را كه از طرف مردم به او داده مى شود برطرف سازد . اگر مردم جامعه درباره زمامدار گمان ظلم و تعدى نمودند ، عذر خود را درباره موضوع يا رفتارى كه موجب بدگمانى مردم شده است ، آشكار كند و گمان هاى ناشايسته مردم را از خود منتفى كند
 6 .زمامدار نبايد در امور ، شتابزده يا سست عمل نمايد حضرت مى فرمايد : « از شتابزدگى در امور پيش از آن كه موقعش رسيده باشد ، بپرهيز ! و از سستى و كاهلى در انجام امرى كه موقعش رسيده است ، دورى كن ! »
7 .زمامدار نبايد موقعى كه ابهام و تاريكى در امرى وجود داشته باشد ، به جاى كشف حقيقت و پذيرش آن ، به لجاجت بپردازد چرا كه پديده لجاجت بدون هيچ گونه ترديدى از عوارض بيمارى مهلك خودخواهى است . از اين روى زمامدار بايد از لجاجت در پذيرش حقايق دورى جويد و هر زمانى كه حقيقت آشكار شد ، در پذيرش و اقدام مطابق آن ، سستى نكند
 8 .زمامدار نبايد در امورى كه مردم همه در آن مساوى اند ، خود را بر ديگران مقدم بدارد . حضرت مى فرمايد : « اى مالك ! گمان مبر كه براى تو در نزد خداوند امتيازى است كه با آن مى توانى خود را در حق حيات ، حق كرامت ، حق آزادى و ديگر حقوق ، برتر از ديگران تلقى كنى و حقوق مردم را در امور معاش و حيثيت و شرف انسانى پايمال كنى بلكه امتياز تو در نزد خداوند ناشى از وظايفى است كه بايد براى مردم انجام دهى »
9 .زمامدار هرگز نبايد در امورى كه مسؤوليتش بر عهده اوست و چشمان مردم آنها را مى بيند ، خود را به غفلت و نفهمى بزند شخصيت هر شخص ، در گرو انجام وظيفه اى است كه بر عهده گرفته است . از اين روى زمامدار و هر مقام مسؤول ديگر نبايد با نفهمى و غفلت نمايى از وظايف خود طفره رود چرا كه طفره رفتن از وظايف علاوه بر اين كه شديدترين اهانت و تحقير نسبت به شخصيت خويش و زير پاگذاشتن كرامت آن است ، براى ديگران نيز قابل تأويل و تفسير نيست
اين بود خلاصه توصيه هاى مهم حضرت على ( ع ) به مالك اشتر كه در سه بخش اخلاقى ، اجتماعى و سياسى تقسيم بندى و ارايه شد .1

به نقل از مؤسسه آموزشى پژوهشى مذاهب اسلامى
( 1 ) جهت آگاهى بيش تر . ك : نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتى ، نامه 53 ، ( مؤسسه فرهنگى تحقيقات اميرالمؤمنين ) .

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
Powered by TayaCMS