حجاب از منظر قرآن

حجاب از منظر قرآن

 بررسي آياتي از قرآن مجيد است كه در بردارنده احكام پوشش براي همه افراد جامعه، اعم از مرد و زن و حفظ حريم خانواده و افراد آن و در نهايت، كل جامعه است. پوشش و براي حفظ سلامتي روح و جسم افراد خانواده و جامعه از آفت هاست كه اگر چه محدوديت هايي در رفتار و منش فردي ايجاد مي كند، ولي با توجه به مصالح و منافعي كه يكايك افراد جامعه از آن برخوردار مي شوند، اين محدوديت ها كم اهميت هستند. تشريع اين گونه احكام، مانند بسياري از احكام ديگر اسلام، ناشي از زندگي اجتماعي است. بديهي است هر قدر اجتماعات و جوامع بشري پيشرفت مي كند، محدوديت هاي فردي بيشتر مي شود. در احكام مربوط به پوشش و حفظ حريم افراد، زنان به دليل آسيب پذيرتر بودن ازجايگاه ويژه اي برخوردارند و احكام خاصي براي حفظ حريم آنان تشريع شده است.

آيا مربوط به پوشش در دو سوره نور و احزاب آمده است.

البته آيات ديگري نيز در غير از اين دو سوره هستند كه به موضوع مورد بحث ما اشاره دارند، ولي ما در اينجا آيات صريح و ظاهر را بررسي و نحوه دلالت و نوع حكم آن را بر اساس تفاسير معتبر و روايات بيان مي كنيم. در اينجا اين آيات را مي توان به چند دسته تقسيم كرد:

 

-دسته اول آيات مربوط به پوشش و حفظ حريم براي خانواده هستند كه خود بر دو قسم مي باشند:

الف ) ستر و پوشش براي خانواده از غير خانواده كه آيات 27 و 28 و29 سوره نور متضمن آن است.

ب) ستر و پوشش در درون خانواده، در برابر بعضي افراد خانواده كه خود بر دو گونه است:

1ـ پوشش در برابر اطفال غير بالغ خانواده

2ـ پوشش در برابر افراد بالغ خانواده كه احكام آن در آيات 58 و 59 سوره نور بيان شده است.

-دسته دوم، ستر و پوشش فردي است كه خود دو قسم مي باشد:

الف ) آياتي كه با صراحت حكم پوشش را بيان مي كند كه شامل مردان و زنان مي شود.

آيه 30 سوره نور در مورد پوشش مردان است

ب) و آيات 31 نور و 59 احزاب در مورد پوشش زنان عام كه شامل همه زنان مي شود. تعدادي از آيات هم مختص زنان پيامبر است؛ همچون آيات 27، 28، 29، 30، 31 و 32 احزاب. در اين مقاله در حد امكان اين آيات بررسي مي شود.

 

1. استيذان عام و حريم خانواده

آيات متضمن حفظ حريم و پوشش خانواده به قرار زير هستند:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.»)نور27)

اي مؤمنان به خانه هايي جز خانه هاي خودتان وارد نشويد، مگر اينكه آشنايي دهيد و اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد. اين به خير شماست. باشد كه پند بگيريد.»

«فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ. »(نور28)

«و اگر كسي را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا اينكه به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد برگرديد، برگرديد. اين براي شما پاكيزه تر است و خداوند به آنچه مي كنيد داناست.»

«لَّيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ »(نور29)

«بر شما گناهي نيست كه وارد مكان هاي غير مسكوني شويد كه در آنجا كالاهايي براي شما هست و خداوند آنچه را كه شما آشكار مي كنيد و آنچه را پنهان مي داريد، مي داند». بر مبناي سنت خداي تعالي كه پوشاننده عيوب و آشكار كننده خوبي ها و زيبايي هاست، مصلحت اين احكام كه پوشاندن عورات مردم و حفظ اسرار خانوادگي و حرمت افراد خانواده است، معلوم مي شود اين مصلحت دو طرفه است.

يعني براي شخص عامل هم هست و در آخر هر دو آيه به اين مصلحت ها اشاره مي كند: «ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ » و «هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ».

 

2. استيذان خاص و حريم افراد خانواده

اين آيات اشاره به ستر و پوشش در درون خانواده دارد و اعضاي خانواده بايد نسبت به يكديگر آن را رعايت كنند كه خود بر دو قسم است:

 

الف ) پوشش در برابر اطفال نابالغ خانواد كه آيه 58 سوره نور بيان كننده آن است.

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاء ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ...».

«اي مؤمنان بايد ملك يمين هاي تان و كساني از شما كه هنوز به سن بلوغ نرسيده اند (اطفال)؛ سه بار از شما اجازه بگيرند. قبل از نماز صبح و هنگامي كه در ظهر لباس هاي تان را در مي آوريد و بعد از نماز عشا كه سه زمان خصوصي شماست، بايد (براي ورود) اجازه بگيرند. قبل از نماز صبح و هنگامي كه در ظهر لباس هاي تان را در مي آوريد و بعد از نماز عشا كه سه زمان خصوصي شماست، بايد (براي ورود) اجازه بگيرند. گناهي نيست بر شما و نه بر آنان كه در غير اين سه زمان برگرد شما بچرخند...»

اين خطاب، عام است و شامل مردان و زنان مي شود. اما اين حكم براي اطفال دائمي نيست، بلكه سر رسيد آن تا وقتي است كه به سن بلوغ برسند.

 

ب) حريم خانواده در برابر افراد بالغ

«وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ.»(نور59)

«و چون فرزندان به سن بلوغ مي رسند، بايد همانند آنان كه قبلاً بودند، اجازه بگيرند. خداوند اينچنين آياتش را براي شما بيان مي كند و خداوند داناي حكيم است.»

خداوند تعالي اين احكام را بر اساس علم و حكمت خويش براي مبارزه با هرگونه آلودگي جنسي و بي عفتي بيان مي كند.

 

3. حريم افراد و پوشش فردي

آياتي كه به طور صريح و ظاهر حكم پوشش فردي را بيان مي كنند، بر دو قسم هستند:

 

الف ) پوشش براي مردان

«قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ.»(نور30)

غض: نقصان و كم كردن است از ديدن و صدا، مانند : «وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ».

«من» در «من ابصارهم» تبعيض است يا ابتداي غايت و بنا به قولي زائد است. اگر تبعيض باشد، معنايش كم كردن در نگاه و خيره نشدن است و به اصلاح، نهي از چشم چراني است و بنا به قول علامه طباطبايي، اگر ابتداي غايت باشد، يعني مؤمنين چشم پوشي را از خود شروع كنند.

 

ب) پوشش براي زنان

پوشش براي عموم زنان

«قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ...»(نور31)

«بگو به زنان مؤمن ديدگان شان را فرو آورند و ناموس هاي شان را حفظ كنند و زينت هاي شان را آشكار نكنند؛ مگر آنچه ظاهر است و بايد روسري هاي شان را بر گريبان هاي شان بياويزند و نبايد زينت هايشان را آشكار كنند؛ مگر براي همسران شان. يا پدران شان يا پدران شوهران شان يا پسران شان يا پسران شوهران شان يا برادران شان يا پسران برادران شان يا پسران خواهران شان يا زناني (از هم كيشان شان) يا ملك يمين شان يا مرداني وابسته به آنان كه نيازي به زن ندارند(ميل جنسي ندارند) و يا اطفالي كه به پنهاني هاي زنان پي نبرده اند و نبايد زنان (در هنگام راه رفتن) پاهاي خود را به زمين بكوبند، به گونه اي كه زينت هايي كه مخفي كرده اند، آشكار شود. اي مؤمنان همگي بازگشت كنيد به طرف خدا، باشد كه رستگار شويد. زنان مؤمن نيز همچون مردان، مورد خطاب واقع مي شوند؛ ولي علاوه بر آنچه به عنوان تكليف مشترك گفته شد، احكام پوشش اختصاصي نيز به آنان تعلق مي گيرد. حريم اختصاصي براي قدسي عالم خلقت و مظهر خالقيت الله حافظ او از آسيب هاي احتمالي و نشانگر قدر منزلت و مقام والاي اوست.

«لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا »

ابداء زينت = آشكار كردن زينت

نهي از آشكار كردن زينت است و ظهور در حرمت دارد؛ يعني آشكار كردن زينت حرام است و از اين حكم، «مَا ظَهَرَ مِنْهَا » استثنا شده است. در اينجا دو سؤال مطرح است : اول، مقصود از زينت چيست؟ دوم مقصود از «مَا ظَهَرَ مِنْهَا » چيست؟ در مجمع البيان آمده مقصود از زينت مواضع زينت است. علامه طباطبايي نيز همين قول را نقل كرده است و دليل آورده كه چون خود زينت مثل گوشواره، دستبند و امثال آن آشكار كردن شان حرام نيست، پس مقصود مواضع زينت است. فخر رازي زينت را اعم از زيبايي هاي خلقي و لباس و آلات زيور دانسته و مي گويد، زينت اسمي است براي محاسن خلقي و نيز محاسني كه انسان از طريقي لباس نيكو و آرايش و زيورآلات كسب مي كند.

او زينت را در سه امر خلاصه مي كند:

1ـ رنگ ها از قبيل سرمه، خضاب و ساير رنگ هايي كه براي آرايش چهره و دست به كار مي روند.

2ـ زيورآلات همچون انگشتر، دستبند و...

3 ـ لباس، چنانكه خداي تعالي فرموده : «خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ» مقصود لباس است.

 در تفسير كشاف آمده: زينت عبارت است از آن چيزهايي كه زن خود را با آنها مي آرايد؛ از قبيل طلاجات و... و ذكر زينت بدون مواضع آن مبالغه است در امر به پوشش و نگهداري؛ زيرا اين زينت ها بر مواضعي از بدن واقع مي شوند كه نظر كردن به آن جز كساني كه استثنا شده اند، روا نيست. استاد مطهري مي فرمايد: زينت در عربي اعم از زيور در فارسي است؛ زيرا به زينت هايي گفته مي شود كه از بدن جداست؛ مانند طلا و جواهرات. ولي كلمه زينت هم به اين دسته گفته مي شود و هم به آرايش هايي كه به بدن متصل است؛ نظير سرمه و خضاب و امثال آن.

خانم امين، صاحب تفسير مخزن العرفان، در اين باره پس از ذكر اقوال مختلف مي فرمايد: اطلاق زينت به مواضع زينت، در واقع انصراف لفظ است و از معناي حقيقي بدون قرينه و اين خلاف قاعده است.

وي مي افزايد: ظاهراً در كلمه «زِينَتَهُنَّ» دو قيد مأخوذ است: يكي اعضاي بدن زن كه محل زينت است و ديگر آن اشيايي كه مثل گوشواره و دستبند و امثال آن و هر چيزي كه زنان بدان آراسته گردند و بر حسن و زيبايي شان افزوده شود و هيچ يك به تنهايي بر بدن زن زينت محسوب نمي شوند. همچنين مي گويد: از مصاديق زينت هر چيز، اعم از لباس و لوازم آرايش و هر چيزي كه بر زيبايي زن مي افزايد را شامل مي شود. پس براي زن دو حالت است:

1ـ حالتي كه عاري از زينت است كه مشمول جمله اول «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ...» مي شود.

2ـ حالتي كه مزين به زينت است كه در آن صورت مشمول «وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ...» مي شود.

 با توجه به آنچه گفته شد، اگر زينت را اعم از زيبايي هاي خلقي و اكتسابي بگيريم، صحيح تر به نظر مي رسد.

 

اقوال مفسرين

الميزان: بر اساس روايات مي گويد، مقصود صورت و دست ها تا مچ (وجه و كفين) است.

مجمع البيان: سه قول در اين باره وجود دارد:

1-قول ابن مسعود: مقصود از زينت ظاهر، لباس و مقصود از زينت باطن، خلخال و گوشواره است.

2-قول ابن عباس: زينت ظاهر عبارت است از سرمه و انگشتر خضاب كف دست.

3 ـ قول ضحاك و عطا: خود چهره و دو دست تا مچ.

كشاف : زينت عبارت است از آن چيزهايي كه زن خود را به آن مي آرايد؛ از قبيل طلاجات، سرمه و خضاب و زينت هاي آشكار همچون انگشتر و حلقه و سرمه و خضاب كه مانعي براي آشكار شدن آنها نيست؛ اما زينت هاي پنهان همچون دستبند و خلخال و بازوبند و گردنبند و... بايد پوشانده شود، مگر از عده اي كه خود آيه استثنا كرده است.

استاد مطهري در تفسير «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا » پس از بيان روايات وارده از ائمه معصومين (ع) نتيجه مي گيرد. براي زن، پوشاندن سرمه و انگشتر را واجب نمي داند و از طرفي احتمال اينكه «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا » مقصود لباس رو باشد را رد مي كند؛ به دليل اينكه جامه رو اصلاً قابل پوشاندن نيست تا از وجوب پوشش استثنا شود. «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ»، فخر رازي مي گويد : لفظ «ضرب» مبالغه در القا و «باء» براي الصاق است.

«خُمُر» ج خمار: اسمي است براي پوششي كه زنان سر خود را با آن مي پوشانند(مفردات راغب)، مقنعه. «جيوب» ج جيب : گريبان، يقه پيراهن، قلب و سينه (ناموس)، يقه و گريبان ولي كنايه از سينه است. يعني بايد زنان سرپوش هاي خود (روسري، مقنعه و...) را برگردن ها و سينه هاي خود بيفكنند؛ نه آن طور كه در بين زنان عرب معمول بوده كه دسته هاي روسري هاي شان را به پشت سر مي انداختند و گردن ها و سينه هاي شان را نمي پوشاندند.

فعل امر، ظهور در وجوب دارد و با انضمام قسمت بعد «وَلَا يُبْدِينَ...» دلالتش در وجوب پوشش و حرمت كشف، قوي تر مي شود.

«وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ...»

از حكم وجوب پوشش و تحريم آشكار كردن زينت 12 گروه استثنا مي شوند:

1 ـ شوهر 2 ـ پدر 3 ـ پدر شوهر 4ـ پسر 5ـ پسر شوهر ـ 6 ـ برادر 7 ـ پسر برادر 8ـ پسر خواهر 9 ـ زنان مسلمان 10ـ ملك يمين 11ـ مردان مسني كه نياز به زن ندارند 12 ـ پسران خردسال كه به سن تمييز نرسيده اند.

«وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ »

زنان عرب معمولاً خلخال به پا مي كردند و براي اينكه بفهمانند خلخال به پا دارند، پاهاي شان را محكم به زمين مي كوبيدند تا بدين وسيله جلب توجه كنند. آيه كريمه آنان را از اين كار نهي مي كند. از اين دستور مي توان فهميد هر كاري كه موجب جلب توجه مردان شود و سبب تحريك مسائل جنسي گردد، انجام آن براي زنان حرام است.(زنان خودشان مصاديق آن را بهتر مي دانند. الأنسان علي نفسه بصير.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
Powered by TayaCMS