حکمت 232 نهج البلاغه : غصب و ويرانى

حکمت 232 نهج البلاغه : غصب و ويرانى

متن اصلی حکمت 232 نهج البلاغه

موضوع حکمت 232 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 232 نهج البلاغه

232 وَ قَالَ عليه السلام الْحَجَرُ الْغَصْبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا و يروى هذا الكلام عن النبي صلى الله عليه واله و لا عجب أن يشتبه الكلامان لأن مستقاهما من قليب و مفرغهما من ذنوب

موضوع حکمت 232 نهج البلاغه

غصب و ويرانى

(اقتصادى، سياسى)

ترجمه مرحوم فیض

232- امام عليه السّلام (در زيان مال غصبى و دارايى كه از راه ستم بدست آيد) فرموده است:

1- سنگ غصبى در سرا (ى هر كه باشد) گرو ويرانى آن سرا است (چنانكه گرو مستلزم اداء دين است سنگ غصبى نيز مستلزم ويرانى ساختمان مى باشد. «سيّد رضىّ «رحمه اللّه» فرمايد:) و اين فرمايش از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله (نيز) روايت ميشود، و شگفت نيست كه آن دو كلام بهم مانند زيرا آن دو آب از يك چاه كشيده و از يك دلو ريخته شده است (آنچه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرموده از جانب خدا بوده امام عليه السّلام هم فرموده آن حضرت را بيان مى فرمايد).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1193)

ترجمه مرحوم شهیدی

240 [و فرمود:] سنگى كه به غصب در خانه است، در گرو ويرانى كاشانه است. [و اين گفتار از پيامبر (ص) روايت شده است و شگفت نيست كه دو سخن همديگر را ماند كه از يك چاه كشيده است و در دو دلو ريخته.]

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 401)

شرح ابن میثم

226- و قال عليه السّلام:

الْحَجَرُ الْغَصْبُ اَلْغَصِيبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا

المعنى

استعار لفظ الرهن للحجر المغصوب في دار الظالم باعتبار كونه سببا لخرابها كما أنّ الرهن سبب لأداء ما عليه من المال و هو كناية عن مطلق استلزام الظلم لهلاك الظالم و خراب ما يبنيه بظلم و إن تأخّر أمده، و قد عرفت كون الظلم معدّا لذلك. و نحوه قول الرسول صلّى اللّه عليه و آله: اتّقوا الحرام في البنيان فإنّه أسباب الخراب.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 361 و 362)

ترجمه شرح ابن میثم

226- امام (ع) فرمود:

الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا

ترجمه

«سنگ غصبى در خانه باعث ويرانى آن است».

شرح

امام (ع) كلمه: «رهن گرو» را استعاره از سنگ غصبى در خانه ستمگر از آن رو آورده، كه سنگ غصبى باعث ويرانى خانه است، همان طور كه گرو، وسيله اى براى پرداخت مالى است كه بر گردن رهن دهنده است، و اين مطلب كنايه از هر پيامدى است كه ستمكارى براى شخص ستم پيشه دارد و نيز كنايه از ويران شدن بناى ظلم است هر چند كه مدّتى به درازا كشد. و در پيش روشن شد كه ستم زمينه اى براى چنان پيآمدهاست و نظير اين است سخن پيامبر (ص) كه مى فرمايد: «اتقوا الحرام فى البنيان فانه اسباب الخراب.» يعنى: از به كار بردن مصالح حرام در ساختمان بپرهيزيد كه آن خود باعث ويرانى است.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 614)

شرح مرحوم مغنیه

239- الحجر الغصيب في الدّار رهن على خرابها.

المعنى

من بنى أو اقتنى أو أكل و شرب أو انتفع بأي شي ء على حساب الآخرين- فمآله الخسران و الوبال و لو بعد حين. و ان سأل سائل: و هذه ناطحات السحاب بنيت من دماء الشعوب، و هي راسخة كالجبال قلنا في جوابه: ان بناة الناطحات سيتركونها الى قبر مظلم عفن، و يتركون معها لخلفائهم عليها ما أصاب هتلر و موسوليني، أو أية كارثة.. هذا، الى أن البناء الراسخ هو الضمير النظيف الذي يعيش بلا و خزات و أزمات.. و على أية حال فنحن من المؤمنين بقوله تعالى: وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ وَ أُمْلِي- 183 الأعراف.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 361)

شرح شیخ عباس قمی

110- الحجر الغصب في الدّار رهن على خرابها.

قال الرضيّ (ره): و قد روي ما يناسب هذا الكلام عن النبيّ- صلّى اللّه عليه و آله- و لا عجب أن يشتبه الكلامان، فإنّ مستقاهما من قليب، و مفرغهما من ذنوب.

الذنوب- بالفتح- : الدلو الملأى، و لا يقال لها و هي فارغة.

و معنى الكلمة أنّ الدار المبنيّة بالحجارة المغصوبة و لو بحجر واحد، لا بدّ أن يتعجّل خرابها، و كأنّما ذلك الحجر رهن على حصول التخرّب، أي كما أنّ الرهن لا بدّ أن يفتكّ، كذلك لا بدّ لما جعل ذلك الحجر رهنا عليه أن يحصل.

و قال ابن بسّام لأبي عليّ بن مقلة لمّا بنى داره بالزاهر ببغداد من الغصب و ظلم الرعيّة:

قل لابن مقلة مهلا لا تكن عجلا فإنّما أنت في أضغاث أحلام

تبني بأنقاض دور الناس مجتهدا

دارا ستنقض أيضا بعد أيّام

و كان ما تفرّسه ابن بسّام فيه حقّا، فإنّ داره نقضت حتّى سوّيت بالأرض في أيّام الراضي باللّه.

( شرح حکم نهج البلاغه شیخ عباس قمی، ص 93)

شرح منهاج البراعة خویی

الثلاثون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام

(230) و قال عليه السّلام: الحجر الغصب في الدّار رهن على خرابها. قال الرّضيّ رحمه اللَّه: و قد روى ما يناسب هذا الكلام عن النّبيّ صلّى اللَّه عليه و آله و لا عجب أن يشتبه الكلامان، لأنّ مستقاهما من قليب، و مفرغهما من ذنوب- عن شرح المعتزلي ج 19 طبع مصر- .

اللغة

عن الأزهرى: (القليب) البئر العادية القديمة مطويّة كانت أو غير مطويّة و الجمع قلب (الذنوب) في الأصل الدلو العظيم- مجمع البحرين.

المعنى

رهانة الحجر المغصوب على خراب الدّار على وجهين: 1- أنّه إذا طالبه صاحبه يلزم خراب الدار و ردّه إليه مهما تكلّف من المؤنة و الضّرر، لأنّه مقدّم عليه.

2- أنّه بناء على الظلم، و المبنىّ على الظلم لا يدوم بل ينجرّ إلى الخراب و الدّمار.

الترجمة

سنك غصبى در ساختمان خانه گرو ويراني آنست چه خوش سروده:

  • طاق كسرى كه بدادش همه بنياد نماند خواجه را بين كه ز بيداد نمايد بنيا

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص309)

شرح لاهیجی

(271) و قال (- ع- ) الحجر الغصب فى الدّار رهن على خرابها يعنى و گفت (- ع- ) كه سنگ مغصوب در اجزاء خانه گرو خراب شدن انخانه است يعنى منفك نمى شود تا انخانه را خراب نكند

(272) و روى هذا الكلام للنّبىّ (- ع- ) يعنى و مرويست اين كلام از پيغمبر (- ص- )

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 313)

شرح ابن ابی الحدید

237: الْحَجَرُ الْغَصْبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا قال الرضي رحمه الله تعالى- و قد روي ما يناسب هذا الكلام عن النبي ص- و لا عجب أن يشتبه الكلامان- فإن مستقاهما من قليب و مفرغهما من ذنوب الذنوب الدلو الملأى- و لا يقال لها و هي فارغة ذنوب و معنى الكلمة- أن الدار المبنية بالحجارة المغصوبة و لو بحجر واحد- لا بد أن يتعجل خرابها- و كأنما ذلك الحجر رهن على حصول التخرب- أي كما أن الرهن لا بد أن يفتك- كذلك لا بد لما جعل ذلك الحجر رهنا عليه أن يحصل- . و قال ابن بسام لأبي علي بن مقلة- لما بنى داره بالزاهر ببغداد من الغصب و ظلم الرعية-

بجنبك داران مهدومتان و دارك ثالثة تهدم

فليت السلامة للمنصفين

دامت فكيف لمن يظلم

و الداران دار أبي الحسن بن الفرات- و دار محمد بن داود بن الجراح- و قال فيه أيضا-

قل لابن مقلة مهلا لا تكن عجلا فإنما أنت في أضغاث أحلام

تبني بأنقاض دور الناس مجتهدا

دارا ستنقض أيضا بعد أيام

- و كان ما تفرسه ابن بسام فيه حقا- فإن داره نقضت حتى سويت بالأرض- في أيام الراضي بالله

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 19 ، صفحه ى 72-73)

شرح نهج البلاغه منظوم

[231] و قال عليه السّلام

الحجر الغصب فى الدّار رهن على خرابها.

و يروى هذا الكلام عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله، و لا عجب أن يشتبه الكلامان، لأنّ مستقاهما من قليب، وّ مفرغهما من ذنوب

ترجمه

سنگى كه در خانه بستم بكار رود، آن سنگ گروگان خرابى آن خانه است.

نظم

  • ز اجحاف و ز جور و كينه و غضباگر در خانه سنگى شود نصب
  • بويرانىّ آن خانه گروگانبود آن سنگ و سستش زو است بنيان
  • بلى با جور هر خانه بنا شد بزودى پايه آن در هوا شد
  • بگيتى نام اگر از طاق كسرا استبنايش از نكوئى بر سر پا است
  • بناى پير زن را چون نگه داشت كنار قصر نام نيك بگذاشت
  • همين در كه برشته شد كشيدهرضى ره گويد: ز پيغمبر رسيده
  • و ليكن چون سخنهاى پيمبر يكى نهرى است از درياى داور
  • على از چاه پيغمبر اگر آبكشيد و ز ان خزينه درّ خوشاب
  • سخن را خوب و محكم درهم آميخت عجب نبود از آن دلو آب اگر ريخت

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10 ص 15 و 16)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
Powered by TayaCMS