حکمت 278 نهج البلاغه : سرانجام خوشی ها

حکمت 278 نهج البلاغه : سرانجام خوشی ها

متن اصلی حکمت 278 نهج البلاغه

موضوع حکمت 278 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 278 نهج البلاغه

278 وَ قَالَ عليه السلام مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْ ءٍ طُوبَى لَهُ إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ

موضوع حکمت 278 نهج البلاغه

سرانجام خوشى ها

(سياسى، اجتماعى)

ترجمه مرحوم فیض

278- امام عليه السّلام (در باره دل نبستن به خوشحالى) فرموده است 1- مردم بچيزى نگفتند خوشا به حالش مگر آنكه روزگار براى آن روز بدى را پنهان دارد (زمانه به نعمتى كه در آدمى بيند رشك برد و آنرا بگيرد، پس خردمند به خوشحالى دنيا دل نبند و آسوده ننشيند).

( . ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج 6 ، صفحه ی 1224)

ترجمه مرحوم شهیدی

286 [و فرمود:] مردم چيزى را نگفتند: خوش باد، جز آنكه روزگار براى آن روز بدى را ذخيرت نهاد.

( . ترجمه نهج البلاغه شهیدی، ص 413 و 414)

شرح ابن میثم

270- و قال عليه السّلام:

مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْ ءٍ طُوبَى لَهُ- إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَلَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ

المعنى

أى ما استحسن الناس من الدنيا شيئا إلّا و في قوّة الدهر إعداد لفساده و إهلاكه يوما ما. و لابدّ من خروج ما فيه بالقوّة إلى الفعل.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 388)

ترجمه شرح ابن میثم

270- امام (ع) فرمود:

مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْ ءٍ طُوبَى لَهُ- إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ

ترجمه

«مردم در هيچ مورد نگفتند، خوشا به حالش، مگر آن كه روزگار، روز ناخوشى را برايش مخفى داشت».

شرح

يعنى مردم چيزى را در دنيا تحسين نكردند، مگر اين كه روزگار زمينه نابودى آن را براى روزى فراهم كرد و هر بالقوّه اى ناگزير از رسيدن به فعليّت است.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 657 و 658)

شرح مرحوم مغنیه

286- ما قال النّاس لشي ء طوبى له إلّا و قد خبأ له الدّهر يوم سوء.

المعنى

أجهل الناس من يظن دوام الحال، شدة كانت أم رخاء، فإذا رأى نعمة على غيره قال: هنيئا له، و ينسى وقوع ما يجوز وقوعه، و أن هذه النعمة قد تكون فخا و سبيلا الى هلاك صاحبها. و تقدم معنا منذ قليل في الحكمة 273 «و رب منعم عليه مستدرج بالنعمى». و ضرب سبحانه مثلا بقارون الذي قال الناس لما خرج عليهم في زينته: يا ليت لنا مثل ما أوتي قارون فخسف به و بماله الأرض.

و قال آخر ملوك الأمويين: لما حلا لنا الدهر خلا منا «و عند صفو الليالي يحدث الكدر».

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج 4، ص 389)

شرح شیخ عباس قمی

306- ما قال النّاس لشي ء «طوبى له» إلّا و قد خبأ له الدّهر يوم سوء.«» أي: ما استحسن الناس من الدنيا شيئا إلّا و في قوّة الدهر إعداد لفساده و إهلاكه يوما ما. و قد شاهدنا ذلك في الدّنيا كثيرا

( . شرح حکم نهج البلاغه، . ص230)

شرح منهاج البراعة خویی

(275) و قال عليه السّلام: ما قال النّاس لشي ء: طوبى له، إلّا و قد خبأ له الدّهر يوم سوء.

اللغة

يقال: (طوبى لك) أى لك الحظّ و العيش الطيّب. (خبأ) الشي ء: ستره و أخفاه- المنجد.

الاعراب

طوبى، مبتدأ و له ظرف مستقر خبر له، و الظاهر أنّ طوبى علم جنس و الجملة مفعول لقوله: قال.

المعنى

نبّه عليه السّلام على انتهاء كلّ سعادة دنيويّة، إلى الفناء، و كلّما كانت أتمّ و أغبط عند النّاس تكون أقرب إلى الزوال و أنكى سوء في العاقبة و النكال.

نقل الشارح المعتزلي عن يحيى بن خالد البرمكى قوله: أعطانا الدّهر فأسرف، ثمّ مال علينا فأجحف.

أقول: يظهر من كلامه عليه السّلام أنّ لتوجّه النفوس و تحسينهم و غبطتهم أثر سيّى ء في حسن الحال و طيب العيش، فينبغي أن لا يبالغ فيه، و إلّا فيخفيه عن أعين النّاس و يستخفيه.

الترجمة

فرمود: مردم براى چيزى خوش باش نگويند، جز آنكه روزگار روز بدي براى آن در كمين نهد.

  • نگويند مردم بچيزى كه «خوبه» مگر آنكه دنبال آن روز شومه

( . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 374 و 375)

شرح لاهیجی

(321) و قال (- ع- ) ما قال النّاس لشي ء طوبى له الّا و قد خبأ له الدّهر يوم سوء يعنى نگفتند مردمان مر چيزى را كه خوشا بحال او مگر اين كه پنهان كرد از براى او روزگار روز بدى را

( . شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، ص 318)

شرح ابن ابی الحدید

292: مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْ ءٍ طُوبَى لَهُ- إِلَّا وَ قَدْ خَبَّأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ قد تقدم هذا المعنى- و ذكرنا فيه نكتا جيدة حميدة

نبذ من الأقوال الحكمية في تقلبات الدهر و تصرفاته

كان محمد بن عبد الله بن طاهر أمير بغداد- في قصره على دجلة يوما- و إذا بحشيش على وجه الماء- في وسطه قصبة عليها رقعة- فأمر بأخذها فإذا فيها-

تاه الأعيرج و استولى به البطر فقل له خير ما استعملته الحذر

أحسنت ظنك بالأيام إذ حسنت

و لم تخف سوء ما يأتي به القدر

و سالمتك الليالي فاغتررت بها و عند صفو الليالي يحدث الكدر

- فما انتفع بنفسه مدة- . و في المثل الدهر إذا أتى بسحواء سحسح- يعقبها بنكباء زعزع- و كذاك شرب العيش فيه تلون- بيناه عذبا إذ تحول آجنا- .

يحيى بن خالد أعطانا الدهر فأسرف- ثم مال علينا فأجحف- . و قال الشاعر

فيا لنعيم ساعدتنا رقابه و خاست بنا أكفاله و الروادف

- . إسحاق بن إبراهيم الموصلي-

هي المقادير تجري في أعنتها فاصبر فليس لها صبر على حال

يوما تريش خسيس الحال ترفعه

إلى السماء و يوما تخفض العالي

- إذا أدبر الأمر أتى الشر من حيث كان يأتي الخير- . هانئ بن مسعود-

إن كسرى أبى على الملك النعمان حتى سقاه أم الرقوب

كل ملك و إن تصعد يوما

بأناس يعود للتصويب

- . أحيحة بن الجلاح-

و ما يدري الفقير متى غناه و ما يدري الغني متى يعيل

و ما تدري إذا أضربت شولا

أ تلقح بعد ذلك أم تحيل

و ما تدري إذا أزمعت سيرا بأي الأرض يدركك المقيل

- . آخر

فما درن الدنيا بباق لأهله و لا شرة الدنيا بضربة لازم

- . آخر

رب قوم غبروا من عيشهم في سرور و نعيم و غدق

سكت الدهر زمانا عنهم ثم أبكاهم دما حين نطق

- . و من الشعر المنسوب إلى محمد الأمين بن زبيدة-

يا نفس قد حق الحذر أين الفرار من القدر

كل امرئ مما يخاف

و يرتجيه على خطر

من يرتشف صفو الزمان يغص يوما بالكدر

( . شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 19، ص 178 - 180)

شرح نهج البلاغه منظوم

[277] و قال عليه السّلام:

ما قال النّاس لشي ء طوبى له إلّا و قد خبأ له الدّهر يوم سوء.

ترجمه

مردم در باره چيزى نگفتند خوشا بحالش جز آنكه روزگار براى آن روز بدى را پنهان دارد (و روزى باندوهش دچار سازد).

نظم

  • جهان گر بر كسى روزى خوشى خواستبساط نوش و عيشش نيكو آراست
  • برويش باب از شادى گشودندبرويش خلق طوبى له سرودند
  • دو روزى دورش اندر عيش نگذاشتكه راه كج سرى با وى نه برداشت
  • تمامى آن خوشى از وى ستانيدبخاك درد و اندوهش نشانيد
  • بلى گر دهر روزى كرد اقبالبود ادبار و رنج او را بدنبال
  • نه پيمايد بر انسان جام صافىكه ننمايد بدرد آن را تلافى

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10، صفحه ی 64)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
Powered by TayaCMS