شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها جلسه دوازدهم

شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها جلسه دوازدهم

شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

حضرت استدلال خویش را ادامه می دهد:

سخن حضرت(س) با انصار

شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها جلسه دوازدهم

شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

جلسه دوازدهم ؛ 74/8/10

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،

الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محّمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

1- (5). آل عمران /32. www.mojtabatehrani.ir

حضرت استدلال خویش را ادامه می دهد:

* أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبی وَ ابْنِ عَمّی؟

آیا شما نسبت به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم داناتر هستید؟ یعنی مگر بر آیات روشن قرآن در مورد ارث تخصیص یا استثنایی وارد شده که شما خبر دارید امّا پیغمبر خدا و پسرعمویم علی(ع) از آن خبر ندارند. حضرت اشاره به حدیث مجعول می کند و می فرماید آیا با آن حدیث به قرآن تخصیص خورده است و شما از آن حدیث خبر دارید ولی پدرم و پسرعموی من علی(ع) از آن تخصیص خبر ندارد؟ در اینجا حضرت بالملازمه مطلب دیگری را هم مطرح می کند و آن اعلم بودن علی(ع) نسبت به بقیه مردم در مورد قرآن است. چون هیچ کس منکر اعلمیت علی(ع) بعد از پیغمبر اکرم(ص) نبود و علی(ع) از نظر علمی از پیغمبر چیزی کم ندارد؛ در این عبارت باز حضرت عطف می کند ابن عمّ را به پدر در علم به قرآن.

* فَدُونَکَه ٰ ا مَخْطُومَهً مَرْحُولَهً تَلْق ٰ اک یَوْمَ حَشْرِکَ

اکنون ای ابن ابی قحافه این فدک را در حالی که افسار و جهاز او آماده است بگیر تا در روز حشر تو را ملاقات کند. خِطام به معنی افسار، و مَرْحُولَه به معنی جهاز شده است. حضرت(س) فدک را به شتری که برای سوار شدن مهیاست تشبیه کرده اند. شاید هم اشاره به این که اگر فدک در دستت نباشد نمی توانی بر مرکب حکومت سوار شوی. یعنی بیا این را بگیر و بر خر مرادت سوار شو. در ضمن هم اشاره دارد به این که من روی فدک کار کرده ام و آن را به بهره برداری اقتصادی رسانده ام، حال بگیر و برو تا روز قیامت برسد. بالاخره قیامتی که در کار هست.

* فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللّهُ وَ الزَّعیمُ(1) مُحَمَّدٌ وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَهُ

خداوند داور خوبی است و پیغمبر هم رهبر خوب ما در قیامت است و قیامت هم خوب وعده گاهی است. یعنی درست است که فعلاً توانستی رهبری امّت را غصب کنی امّا در قیامت که دیگر تو رهبر نیستی بلکه رهبر واقعی پیغمبر است. و اگر وَالْغَریمْ باشد یعنی طلب کننده اوست، در قیامت دیگر من طرف تو نیستم بلکه پیغمبر طرف توست. به او باید پاسخ دهی وقتی از تو می پرسد چرا عطیۀ مرا به زور گرفتی؟ چرا آنچه من بخشیده بودم غصب کردی؟ پس قرار ما به قیامت، به حکومت الهی و مطالبۀ پیغمبر، طرف دعوی هم اوست.

* وَ عِنْدَ السّاعَهِ ما تُخْسِرُونَ (یا یَخْسَرُ الْمِبْطِلُونَ)

و هنگام قیامت است که زیان کارها وضعشان آشکار می شود، یا زیانِ روندگان راه باطل روشن می شود، یعنی کجروان در قیامت زیانکارانند.

* وَ لاْیَنْفَعُکُمْ إذْ تَنْدَمُونَ

و دیگر در آن روز اظهار پشیمانی سودی برای شما ندارد. یعنی روزی می آید که پشیمان می شوی امّا راه برگشت دیگر بسته است.

* وَ لِکُلِّ نَبَاءٍ مُسْتَقَرٌّ(2) فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مِنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ(3)

و برای هر خبری وعده گاهی است و بزودی می فهمید بر چه کسی عذاب خوارکننده نازل می شود. از این سخنان معلوم می شود گویا حضرت(س) نسبت به اعتقاد اینها به قیامت هم شک داشته و در این عبارت از آیات مختلف سورۀ انعام و سورۀ هود استفاده می کند. آیات سورۀ هود اشاره دارد به قوم نوح که در طوفان عذاب الهی غرق شدند و دچار عذاب دنیوی هم شدند. برخی از مفسّرین می گویند چه بسا منظور حضرت(س) این باشد که بدانید حتی از نظر دنیوی هم عزّت شما از بین خواهد رفت و همین طور در قیامت عذاب خواهید دید. در این عبارت خطاب حضرت به جمع است بر خلاف جملات قبلی که به شخص ابن ابی قحافه بود در اینجا همه را مورد خطاب قرار داده می فرماید بزودی خواهید فهمید چه کسی عذاب خوارکننده خواهد دید. و این اشاره به ذلّتی است که در طول تاریخ بر مسلمین آمد. این ذلّت که امروز بیش از یک میلیارد مسلمان دنیا توسری خور هستند نتیجۀ همان اعمال شیطانی است که مسیر اسلام را منحرف کردند. این هم از معجزات حضرت زهرا(س) است که به این خوبی آینده را پیش بینی کرده است.

1- (1). در نسخه دیگر: والغریم.

2- (2). انعام /67.

3- (3). هود /39 و 40.

* وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ(1)

و بزودی می فهمید که بر چه کسی عذاب پایدار حلول می کند. یعنی تازه عذاب پایدار و دائمی تان در قیامت نازل می شود.

سخن حضرت(س) با انصار

* ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِه ٰ ا نَحْوَ الْأَنْصارِ فَقالَتْ: یا مَعْشَرَ الْفِتْیَهِ(2) وَ أَعْضادَ الْمِلَّهِ

سپس حضرت نگاهشان را به طرف انصار انداختند و فرمودند: ای جماعت جوانمردان (یا ای باقیمانده و بازماندۀ گذشتگان) و ای بازوان دین و شریعت. تعبیر بازوان شریعت یعنی این انصار بودند که اسلام را یاری دادند این عبارت نشان می دهد که در مسجد، انصار در یک قسمت جدا از مهاجرین و دیگران نشسته بودند. چون سردمداران سقیفه و غاصبان خلافت از مهاجرین بودند نه از انصار، لذا حضرت(س) حساب انصار را از مهاجرین جدا می کند، البته انصار هم مقصّر بودند امّا آن جرم بزرگ متوجّه مهاجران است، زیرا سردمداران غصب خلافت و فدک از مهاجرین بودند نه از انصار.

* وَ حَصَنَهً الإسْلامِ(3)

و شمایی که از اسلام محافظت می کردید. اگر حِصْنِه باشد یعنی شما حافظ اسلام بودید و اگر حَضَنَهَ باشد یعنی یاری دهندۀ اسلام بودید. اشارۀ حضرت به زمانی است که پیغمبر اکرم(ص) به مدینه مهاجرت کرد و انصار از وی حمایت کردند و اسلام گسترش یافت. چه بسا اشاره به این باشد که پیغمبر اکرم(ص) پیکرۀ اسلام بود و شما او را پناه دادید و حفظ کردید.

* ما هذِهِ الْغَمیزَهُ فی حَقّی؟

پس چه شده که در شما نسبت به حقّ خودم سستی می بینم؟

1- (4). هود /40.

2- (5). در نسخۀ دیگر: وقالت یا معشر النقیبه البقیه

3- (6). در نسخۀ دیگر: و حضنه الاسلام.

* وَ السِّنَهُ عَنْ ظُلامَتی؟

و آیا خوابتان برده در این ظلمی که به من شده؟ آیا چرتتان گرفته است آیا خوابیده اید؟

* أَم ٰ ا ک ٰ انَ رَسُولُ اللّهِ(ص) أَبی یَقُولُ: اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ

آیا پدرم پیغمبر اکرم(ص) نفرمودند که: احترام هر شخص را با احترام به فرزندانش حفظ می کنند؟ آیا نفرمودند احترام به فرزند احترام به پدر است؟

* سَرْع ٰ انَ ما أَحْدَثْتُمْ وَ عَجْلانِ ذا إِهالَهً

امّا چه زود حادثه آفریدید و چه زود چربی ها از بینی های شما خارج شد. دقت کنید اینجا کنایه است. حضرت(س) به انصار می فرماید شما دست روی دست گذاشتید تماشاگر شدید و به تعبیری عملاً آنچه واقع شد را پذیرفتید، از طرفی شما که سوابقتان خوب بود و در گسترش اسلام نقش داشتید، پس از دو حال خارج نیست یا از آن مسیری که در آن حرکت می کردید بکلّی منحرف شده اید و صد و هشتاد درجه تغییر مسیر داده اید و دیگر حمایت و حفاظت از حق نمی کنید یا این که نیروی تان را از دست داده اید، یعنی می خواهید حمایت از حق کنید امّا نمی توانید، یعنی مشی شما هنوز عوض نشده امّا قدرت و توانایی دفاع از حق را از دست داده اید. چقدر حضرت(س) زیبا بیان کردند، در عرب ضرب المثلی است که می گویند کسی بزی داشته که دائماً آب از دماغش بیرون می آمده و لاغراندام هم بوده و راجع به بز می گفتند این چربی هایش است که از دماغش بیرون می آید و بعد هم آرام آرام می میرد. یعنی جانش از دماغش بیرون می آید. حضرت(س) به انصار می گوید، آیا شما هم مثل کسی شده اید که جانش را دارد آرام آرام از دست می دهد؟

* وَ لَکُمْ طاقَهٌ بِم ٰ ا أُح ٰ اوِلَ وَ قُوَّهٌ ما أَطْلُبُ وَ أُز ٰ اوِلُ

و حال آن که شما به آنچه من از شما می خواهم توانایی دارید و توانایی شما از بین نرفته است. همان طور که ملاحظه می کنید حضرت(س) در اینجا در واقع انصار را به قیام علیه ظلم دعوت می کند، آن هم بصراحت زیرا می گوید شما حرکت کنید، نیرو دارید دست روی دست نگذارید و بر علیه ظلم اقدام کنید. اگر حضرت علی(ع) می خواست تنها حرکت کند یک داماد بود و بعدش هم آن آثار سوء، امّا حضرت زهرا(س) برای اینکه برخی نگویند اگر حق بود چرا دختر پیغمبر ساکت نشسته است این چنین وارد صحنه شده و ضمن تبیین حق، انصار را به قیام علیه ظلم و حمایت از حق دعوت می کند و این حرکت حضرت تا قیامت در تاریخ بشریت ثبت می شود.

حضرت(س) هر راه عقلایی را مطرح کردند یعنی اگر همگان قیام می کردند دیگر ضرر و زیانی برای اسلام در بر نداشت. ضمناً این خود اتمام حجّت است که اگر بگویند چرا از انصار حمایت نخواستید پاسخ این است که حضرت(س) از انصار طلب قیام کرد امّا آنها اقدامی نکردند.

* أَتَقُولُونَ م ٰ اتَ مُحَمَّدٌ(ص)

آیا می گویید پیغمبر مُرد و تمام شد. یعنی آیا از نظر شما حرکت علیه ظلم و حمایت از حق فقط تا زمان حیات رسول اکرم(ص) بوده است، و دیگر وظیفه ای ندارید؟

* فَخَطْبٌ جَلیلٌ، إِسْتَوْسَعَ وَهْیُهُ(1) وَاسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ وَانْفَتَقَ رَتْقَهُ

آری رحلت پیغمبر(ص) مصیبت بزرگی بود و سستی یا شکاف پهناور بر اثر این مصیبت به وجود آمد و آن همبستگی را از بین برد. یعنی تا پیغمبر(ص) زنده بود مسلمین ید واحده بودند، همبستگی داشتند امّا همین که او رحلت کرد در میان مردم شکاف افتاد و آن اتّحاد و همبستگی از بین رفت و مسلمین در طول تاریخ آسیب پذیر شدند و شکافهای وسیع مسلمین را به فرقه های مختلف تقسیم کرد. این هم از معجزات حضرت(ص) است که می فرماید جریان سقیفه و انحراف رهبری و امامت، و دور کردن اهل بیت از خلافت، سرآغاز تشتّت و گروه بندی ها شد و روزی می رسد که شاخه های فراوان در مسلمین پیدا می شود و همه هم می گویند ما مسلمانیم.

1- (7). در نسخۀ دیگر: وهنه

* وَ اُظْلِمَتِ الْأَرْضُ لِغَیْبَتِهِ وَ کُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ(1)

و زمین بواسطه رحلت پیامبر تاریک شد و خورشید و ماه رو به تاریکی نهادند. این عبارت کنایه از این است که حضرت رسول تا زنده بود می درخشید و عالم خاکی به نور او روشن بود.

* وَ أَکْدَتِ الاْمالُ

و آرزوها به ناامیدی کشیده شد. منظور این نیست که حضرت آرزوهایی داشت که به آنها نرسید بلکه منظور این است که رجاء و امید این بود که اسلام عالمگیر شود امّا این آرزوها با رحلت پیامبر اکرم(ص) و عملکرد زشت شما از بین رفت.

* وَ خَشَعَتِ الْجِب ٰ الُ

و کوهها همه خاشع شدند. در این عبارت دو احتمال وجود دارد، اوّل اینکه در اثر مصیبت رحلت رسول اکرم(ص) خاشع شدند، دوّم اینکه کوهها از حرکت زشتی که شما کردید می خواستند از جای خود کنده شوند.

* وَ أُضیعَ الْحَریمُ

و حریم پیامبر ضایع شد. یعنی شما حرمت پیغمبر را شکستید. هیچ کس جرأت نداشت به حریم رسول اکرم(ص) تعدّی کند امّا شما حرمت شکنی کردید و این حرمت شکنی باب شد و ادامه پیدا کرد.

* وَ أُذیلَتِ الْحُرْمَهُ عِنْدَ مَماتِهِ

و حرمت پیغمبر را هنگام مرگش زایل کردید و از بین بردید. به نظر من می رسد در این عبارت اشاره به دو واقعه شده است اوّل آن که وقتی پیغمبر در بستر مرگ بود شما دور او جمع شدید فرمود بروید کاغذ بیاورید تا چیزی بگویم و بنویسید که هیچگاه به گمراهی نیفتید. امّا شما سردمداران سقیفه گفتید اَلرَّجُلَ لَیَحْجُرْ. نعوذ باللّه گفتید این سخن قابل قبول نیست پس احترام پیغمبرتان را زایل کردید. و دوّم هنوز جنازۀ رسول خدا(ص) روی زمین بود که آمدید درب خانه دخترش را آتش زدید و حرمت پیغمبر را شکستید.

1- (8). در نسخۀ دیگر: وکسفت النجوم و انتثرت النجوم. www.mojtabatehrani.ir

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
Powered by TayaCMS