شرح مناجات شعبانیه هشتم

شرح مناجات شعبانیه هشتم  

قسمت هشتم

اِلهی قَد سَتَرْتَ عَلیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیا وَ اَنَا اَحْوَجُ اِلی سَتْرِها عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْاُخْریاِذْلَمْ تُظْهِرْها لِاَحَدٍ مِنْ عِبادِکَ الصّالحینَ فَلا تَفْضَحْنی یَوْمَ القِیامَةِ عَلی رُئُوسِالْاَشهادِ.

معبودِ من! همانا گناهانم را در دنیا پوشانیدی و من به این پرده پوشی، درآخرت محتاج ترم. همانا در دنیا، حتی نزد بندگان شایسته ات نیز، گناهانم رافاش نکردی، پس در روز قیامت، نزد آنها که شاهد می باشند رسوایم مفرما! .

نکاتی از این فراز

1. خداوند، ستّار العیوب؛

2. مهم تر بودن پرده پوشی از گناهان در آخرت.

«اِلهی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنوبا...».

خداوندِ ستّارالعیوب

یکی از عنایت های خداوند مهربان در حق بندگان، موهبت پرده پوشی او ازگناهان و زشتی های آنان می باشد. در واقع هر انسانی، آبرو و عزت خویش درمیان جامعه را مدیون پوشانده ماندن لغزش هایش از جانب خداوند کریممی باشد. مِهرورزی پروردگار در حق آدمیان سبب شده است که تا آخرین حدممکن، با پرده پوشی از معاصی او، عزت و اعتبار آنها را در برابر دیگرانمحفوظ بدارد.

از جمله نکاتی که در دعاهای اهل بیت علیهم السلام مورد توجه آنها بوده است، صفت«ستّاریّتِ» خداوند می باشد که به طور مکرر و بارها، پروردگار خود را به اینصفت حمیده و زیبا ستوده اند. در اینجا به عنوان نمونه، به برخی از این فرازهایدل نشین اشاره می نماییم:

اَیْ رَبِّ جَلِّلْنی بِسِتْرِکَ، فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلی ذَنْبی غَیْرُکَ ما فَعَلْتُهُ وَ لوْ خِفْتُتَعْجیلَ الْعقُوبَةِ لاَجْتَنَبْتُهُ لا لِاَنَّکَ اَهْوَنُ النّاظِرینَ وَ اَخَفُّ الْمُعطَّلِعینَ بَلْ لِاَنَّکَ یارَبِّ خَیْرُ السّاتِرینَ.(68)

پروردگارا! کردار زشتم را در پرده دار. اگر بر گناهم کسی غیر از تو آگاهمی شد، آنرا مرتکب نمی شدم و نیز اگر از تعجیل عقوبت می ترسیدم باز هم ازخطا اجتناب می کردم.

و این حیا نمودن از مردم و عدم حیا از تو، نه بدان سبب است که قدر واهمیت تو از دیگران کمتر است و آگاهی تو از گناهانم نسبت به سایرینپایین تر است، بلکه بدان خاطر است که تو ای پروردگارم، بهترین پوشانندهگناهانی.

در جای دیگر از دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم:

«اِلهی فَبِحِلْمِکَ اَمْهَلْتنی وَ بِسِتْرِکَ سَتَرْتَنی حَتّی کَاَنَّکَ اَغْفَلْتَنی؛ معبود من! به سببِ حلمی کهورزیدی مُهلتم دادی، و چون، ستّار بودی، پرده بر لغزش هایم کشیدی تا آنجا که گویا ازکارهایم غافل بودی و نمی دیدی».

همچنین سیّدالسّاجدین علیه السلام در دعای شانزدهم صحیفه سجّادیه، این گونه،پروردگارش را به پرده پوشی می ستاید:

یا اِلهی فَلَکَ الْحَمْدُ، فَکَمْ مِنْ عائِبَةٍ سَتَرْتَها عَلَیَّ فَلَمْ تَفْضَحْنی، وَ کَمْ مِنْ ذَنْبٍغَطَّیْتَهُ عَلَیَّ فَلَمْ تَشْهَرْنی وَ کَمْ مِنْ شائِبَةٍ اَلْمَمْتُ بها فَلَمْ تَهْتِکْ عَنّی سِتْرَها، وَ لَمْتُقَلِّدْنی مَکْرُوهَ شَنارِها وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءاتِها لِمَنْ یَلْتَمِسُ مَعایبی مِنْ جیرَتی وَ حَسَدَةِنِعْمَتِکَ عِنْدی.

ای معبودِ من! شکر و سپاس تو را که چه بسیار عیبم را پوشاندی و رسوایمنکردی و چه فراوان گناهم را پنهان کردی و در گناهان، مشهورم نساختی وچه بسیار، زشتی ها که انجام دادم و پرده ـ آبرویم ـ را ندریدی و طوق زشتآن را بر گردنم نیفکندی و بدی های آن را بر همسایگان که در جستجویِعیب هایم هستند و بر حسودانی که تحمل دیدن نعمت هایت را ندارند،آشکار نساختی.

این همه پرده که بر کرده ما می پوشی

گر به تقصیر بگیری نگذاری دَیّار(69)

فعل هایی که ز ما دیدی و نپسندیدیبه خداوندی خود پرده بپوش ای ستّار

سعدی

نکته دیگر اینکه خداوند مهربان، نه تنها خود «ستّار الْعُیُوب» است، بلکه ازبندگانش خواسته که آنها نیز در این صفت زیبا، آینه پروردگارشان باشند و آنهانیز از لغزش های یکدیگر چشم پوشی و پرده پوشی کنند و بدین گونه آبروییکدیگر را محفوظ بدارند. در روایتی از حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که:«اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ حَیّیٌ سِتّیرٌ یُحِبُّ الْحَیَاءَ وَ السِّتْرَ؛ به درستی که خدای عزّ و جلّ، بسیار باحیا وپرده پوش است و حیا و پرده پوشی را (نیز در دیگران) دوست می دارد».(70)

باری خداوند، نه تنها زشتی ها را می پوشاند بلکه به همان نسبت، زیبایی هایدیگران را نیز آشکار می سازد، در دعای جوشن کبیر می خوانیم: «یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَوَ سَتَرَ الْقَبیحَ؛ ای آنکه زیبایی را آشکار می سازی و زشتی را می پوشانی».

در تفسیر این عبارت از دعا، روایتی دل نشین از امام صادق علیه السلام نقل شدهاست که:

هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه در عرش، صورتی دارد شبیه به صورت او درزمین، پس هرگاه کارهای نیکی چون رکوع و سجود و دیگر افعال نیکو از اوصادر شود، صورت این اعمال نیکویش در عرش ظاهر می شود، و ملایکه آنرا می بینند و بر او درود می فرستند و برایش استغفار می کنند، ولی اگر معصیتیاز او سر زند، خداوند، حجابی بر آن می نهد تا ملایکه بر آن مطلع نگردند، واین است تأویل: «یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ وَ سَتَرَ الْقَبیحَ».(71)

«وَ اَنا اَحْوَجُ اِلی سَتْرِها...».

مهم تر بودن پرده پوشی خداوند در آخرت

آن گونه که امام علیه السلام اشاره کرد: احتیاج آدمی به ستاریت حق تعالی در جهان دیگربیشتر است تا این جهان مادی.

در اینجا می توان در بیان دلیل این امر، گفت: از آنجا که این دنیا، سرای گذرا وفریب و فراموشی و غفلت و بی توجهی و نیستی و نابودی است، اگر انسان، دراین دنیا، رسوا شود، گذر زمان و گردش روزگار، فراموشی ها، فرصتِ جبران،تغییر آدمیان و مشغول بودن آنها به زر و زیور دنیوی، باعث می شود که رسواییاز یاد دیگران برود و یا بسیار کمرنگ گردد.

ولی در قیامت که همه این امور، منتفی است، مصیبت رسوایی آن روز بسیاربزرگ تر از مصیبت رسوایی عالَم دنیاست، علاوه بر اینکه رسوایی در آن روز،بسیار گسترده تر و در برابر دیدگان همه آفریدگان می باشد. از اینجاست که امام علیه السلام مسئلت می کند که: «من به پرده پوشی تو ای خدا، در آخرت، محتاج ترم تا عالَمدنیا».

یا رب به لطف خویش گناهان ما بپوش

روزی که رازها فتد از پرده برملا

سعدی

و به قول ابوسعید ابوالخیر:

افعال بدم ز خلق پنهان می کن

دشوار جهان بر دلم آسان می کن

امروز خوشم بدار و فردا با من

آنچ از کَرَم تو می سزد آن می کن

دو نکته و پایان سخن

نخست آنکه اگر خداوند، «ستّار العیوب» نمی بود و در نتیجه، آدمی با ارتکاب هرگناهی، خود را رسوا و یا در معرضِ رسوایی می دید، در این صورت، رمز برتریانسان بر ملایکه که همان «اختیار» باشد از بین می رفت.

توضیح آنکه آنچه در واقع سبب شده است که آدمی را از فرشتگان نیز برترساخته و او را صدرنشین مَلَک نماید، همچنین رمز آن همه شگفتی و عظمتانسان در آن است که او ابتدا در مقام اختیار بین سعادت و شقاوت بوده و سپس بامیل و اراده خویش و آزادانه، راه (سعادت) را بپیماید، تا سپس به آن همه عظمتو شگفتی که ملایکه را وادار به سجده در برابر خویش نمود، دست یابد. حال اگربنده ای، بداند به محض ارتکاب معصیت، رسوا خواهد شد و آبرویش از میانخواهد رفت، در اینجا به نوعی، «اختیار» در ترک معاصی از او سلب شده و او بهگونه ای «جَبر» در ترک گناهان مبتلا خواهد شد که آن جبر، خوف از بی آبروییبعد از هر لغزش می باشد. در این حال، آدمی اگرچه با این انگیزه نیز ترک معصیتنماید، امری نیکو و پسندیده است، ولی رمز عظمت و شکوه انسان که او را معلمفرشتگان نموده بود، از بین رفته و او را از آن اوج به مقام فرشته شدن تنزلمی دهد.

بنابراین «ستّار العیوب» بودن حق تعالی، ریشه در «رَبُّ العالَمین» بودن او واینکه او پرورش دهنده جهانیان بر طبق آنچه استعدادشان تقاضا می کند، (دارد)،و اینکه اگر «رَبُّ العالمین» بخواهد آدمی را پرورش داده تا آنجا که آینه تمام نمایخداوند خویش گشته و حیرت ملایکه را در پی داشته باشد، باید از پرتو «ستّارالعیوب» بودن بهره گیرد، تا قبل از هر چیز مقام «اختیار» از انسان، سلب نگردد.

نکته دیگر اینکه اساسا ستّاریّت از رموز دلبری جاودانه خداوند می باشد و ازهمین دست صفات زیبای حق تعالی است که شیدایی و حیرانی همواره بندگانعارفش را سبب شده است.

شناساییش بر کس نیست دشوار

و لیکن هم به حیرت می کشد کار(72)

 

  68. مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.

 

69. جنبنده.

 

70. سُنَن ابو داوود، ج 4، ص 40.

 

71. حکیم حاج ملا هادی سبزواری، شرح جوشن کبیر، صص 279 و 280.

 

72. مراد از حیرت در اینجا، سرگردانیِ بی حاصل نمی باشد، بلکه حیرت در اینجا، شگفتی فوق العادهحاصل از شناخت خداوند است که آدمی را سرگردان از این شگفتی می سازد.

پاورقی:

 

تهیه وتنظیم : رسول غفارپور

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
Powered by TayaCMS