قلعه استوار برای پناه بردن

قلعه استوار برای پناه بردن  

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

 در سوره های قرآن از حمد تا الناس یعنی میان اولین و آخرین سوره، کلمه "رب" بسیار آمده، در تفسیر این کلمه، انسان می فهمد که چرا پروردگار در گفتن این "رب" در قرآن این همه اصرار دارد و جالب این است که وقتی در این آیات قرآن به دشمنان سرسخت خود می رسد و می خواهد خود را مطرح کند، می فرماید: «ربهم؛ پروردگارشان»، یعنی من در ربوبیتم اصلا از آنها جدا  نیستم که این هم سرّی دارد؛ من هم نمی گویم این سرّ را می دانم. دعاها هم همینطور است، در دعای کمیل به کلمه "رب" بیشتر از کلمات دیگر برمی خورید، یا در دعای ابوحمزه ثمالی، یا در دعای عرفه یا دعاهای دیگر. بنابراین به شما سفارش می کنم که در قنوت، رکوع و سجود و وقت خواب خود به خصوص وقت بیماریتان زیاد به این کلمه متوسل شوید، این اسم محبوب خداست وقتی شما با اسمی که محبوب آن هست، صدایش بزنید، جواب می دهد؛ اگر تنها بودید، کنار زن و بچه بودید، در مسجد بودید، در قنوت ، رکوع و سجود بودید، یارب یا رب گفتید و به شدت گریه افتادید، رودربایستی از کسی نکنید، گریه خود را آزاد کنید چون یا ربی که با گریه توام شود، یک کشتی می شود و یک لحظه به خدا می رسد؛ در قرآن مجید از همه انبیاء دعا نقل و ابتدای دعای همه انبیاء با این دعا شروع شده "ربنا"، آنها می دانستند که با "ربنا" بسیار راحت می توانند خود، دعا و اجابت خود را به خدا بقبولانند.

 

اما دو کلمه دیگر هست که در آیات قرآن و روایات و دعاها زیاد به کار گرفته شده، یکی لغت "حصن" است، یعنی قلعه استوار، قلعه ای که از دسترس هر دشمنی در امان است، لغت دیگر "حفظ" است، عالمان لغت شناس عرب برای معانی بسیاری برای آن آوردند که یک معنی "حمایت" است؛ وَ احْفَظْنِي بِحِلْمِكَ، خدایا من را به حمایت خودت بگیر تا من رها نباشم، اگر در حمایت تو نباشم، زبان ها، مقالات، فیلم ها، مجلات، اوضاع اجتماعی در فساد، بسیار راحت من را می دزدند، پس مرا در پناهت بگیر، وقتی مرا در پناهت بگیری، کسی دسترسی به قدرت تو ندارد که من را از دست تو در بیاورد. 

 

"حصن" یعنی قلعه استوار، هنگامی که صد هزار نفر امام رضا(ع) را از نیشابور بدرقه می کردند، در حالی که گریه می کردند به حضرت گفتند، چیزی به ما یادگاری بده، حضرت فرمودند: من از پدرم موسی ابن جعفر ایشان از امام صادق، امام باقر، زین العابدین، ابی عبدالله، امیرالمومنین و پیغمبر نقل کردند و پیغمبر از خود پروردگار، که پروردگار فرموده: کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی، توحید قلعه من است، کسی که پول پرست، شخص پرست، بت پرست، صندلی پرست، علم پرست و دولت پرست هست، از هیچ خطری در امان نخواهد بود؛ نه خطرات دنیایی و نه خطرات آخرتی، اجتماعی و خانوادگی؛ ولی کسی که تمام رشته های شرک و پرستش های باطل را پاره و این نخ ها را پنبه کند و وارد در اعتقاد توحیدی شود و بگوید خدایا یقین دارم، خدایی، ربی، مالکی، مراقبی، زنده کننده ای، میراننده ای، رزاقی، راحمی، رحیمی، کارگردانی، مدبری و غیر از تو در این عالم وجود ندارد لیس فی الدار غیره دیار. این حالت توحیدی پناهگاه خداست و حصنی، قلعه و خدا پناه دهنده و پناه داده شده موحد است. یک پناه دهنده ای هم هست که دَرِ این قلعه را باز می کند و آن پناه دهنده خداست و آنی که چتر پناه قرار می گیرد، موحد است، موحد در هیچ شرایط و جریان تلخ و شیرین خانوادگی، فردی، اجتماعی، پولی، بدنی به اعتقادش، به فکرش، به ایمانش، به عملش، به اخلاقش، لطمه نمی خورد.

 

موحد چو در پای ریزی زرش/ وگر تیغ هندی نهی بر سرش

 

نباشد امید و هراسش ز کس/ برین است آئین توحید و بس

 

قرآن می فرماید: اگر تمام درها را بر فرض به روی بنده موحد من ببندند، من راه خروج از مجموع این درهای بسته برای او باز می کنم و نمی گذارم گیر بیفتد، نمی گذارم دین او از بین برود، نمی گذارم به اعتقاد و عمل او لطمه بخورد.

 

شش مورد، از مواردی که افراد و قوم ها در حصار توحید بودند را بیان می کنم.

 

اولین مورد، حضرت هود، و لما جاء امرنا وقتی عذاب ما به قوم عاد نازل می شود، عذابی که باد بسیار سخت و سرد بود که تمام خانه های سنگی، تمام خانه های چند طبقه، تمام احشام و عادیان را چسب زمین و نابود کرد و هیچ چیز از آنها نماند، اما آن خط نامرئی که هود از توحید دور مردم مومن کشیده بود، باعث شد که وقتی باد به آنها رسید، عقیم شد فَأَنْجَيْناهُ وَ اَلَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنّا نه یک آجر خانه آنها را می انداخت، نه مویشان را تکان می داد و نه آنها را مایل به چپ و راست می کرد حتی در بیابان یک چوپان مومنی که حضرت نوح، دور آن خط توحید هم کشیده بود، آرام نشسته بود و گوسفند می چراند؛ یک گرگ گرسنه ای از راه به آن مرز خط توحیدی رسید و دیگر خوی درندگی نداشت، مقدار به گوسفندان با محبت نگاه کرد و رفت.

 

خداوند اهل توحید را اینگونه حفظ می کند و اگر گرگ ماهواره ها، یهود، صهیونیست و گرگی مانند ترامپ و گرگ های دیگر به این خط برسند از کار می افتند، اما اگر خط توحید دور ما نباشد از هیچ خطری در امان نخواهیم بود.

 

من بسیار مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم که نمرودیان، اطراف یک زمین هزار متری، چهار دیوار بسیار بلند کشیدند و به ملت بابل گفتند هر کسی می خواهد به دولت، خدایان و بت ها کمک کند، مواد آتش زا در این چهار دیواری بریزند، وقتی آتش را روشن کردند، پرندگان از بالای این چهاردیواری رد نمی شدند، اگر از دویست یا سیصد متری رد می شدند، می سوختند و می افتادند؛ کسی نزدیک این آتش هم نمی رفت، از این آتش منجنیق هم درست کرده بودند تا ابراهیم را در این آتش بیندازند، ابراهیمی که وصل به مسبب الاسباب است، آنها نمی فهمیدند خط توحید به دور ابراهیم کشیده شده، مامورها می خواستند، تکان بدهند، جبرئیل گفت: خدایا در کره زمین، همین یکی را داری، این هم که دارند می اندازند در یک زمینی که هزار متر و پر از آتش است، آتش آن هم به این زودی خاموش نمی شود، خدا که بسیار بردبار است إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ، به جبرئیل فرمود: دلت می خواهد کمکش بدهی، برو کمکش بده، من جلویت را نمی گیرم، جبرئیل از محل خودش تا رسیدن به ابراهیم، دو چشم به هم زدن هم نکشید، عرض کرد چه کنم؟ گفت عِلْمُهُ بِحَالِی حَسْبِی کسی که من را می بیند، خودش می داند چه کند، این ایمان و توحید است. قرآن می فرماید: ابراهیم را در آتش انداختند، به آتش که مسبب الاسباب است، دستور داده شد که خنک، خاموش و محل امنیت شو؛ یعنی بنده خود را به تو دادم، یک نخ عبایش هم نباید بسوزد، این یعنی توحید.

 

موسی ابن عمران با کل مومنین زمان خود وارد دریا شدند، فرعون با کل ارتش خود پشت سر او وارد دریا شد، دو فرمان خدا به آب داد، یکی اینکه تمام فرعونیان را غرق کن و برای موسی و مومنان خشک و دوازده کوچه شو و مانند دیوار بایست تا از این کوچه های خشک رد شوند؛ مومنین با کمال امنیت از این دوازده کوچه که دو طرفش دیوار آب بود، رد شدند.

 

چهارم، خاک محل کشت، رزق، باغ، پل و گلزار است، ولی قارونی که خارج از قلعه توحید بود، همین خاک با آن همه آثار مفیدش دهان باز کرد و او را برد، نه تنها خودش را برد بلکه جلوی چشمش که داشت کاخ چند هزار متری آبادش فرو می ریخت را هم گفتند با خودش فرو ببو، تو که هیچ چیزت را برای من خرج نکردی خانه ات هم با خودت جهنم برود، به پولدارها هم در قرآن همین را می گوید، می گوید کل پولهایتان را حاضر کردم، در آتش گداختم به رو و پشت و پهلویتان می چسبانم تا ابد با خودت باشد. يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ روزی که به تمام ثروت های بخیلان آتش می دمم فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ رو، پشت  و پهلویشان را با این پول های داغ و قرمز شده می چسبانم. 

 

همه به یکدیگر می گویند، می خواهی حرف بزنی دهانت را کنار گوش من نیاور، خوب نیست، می خواهی من را ببوسی، لبهایت را روی صورت من نگذار چون دهان یکی از مراکز آلودگی ها و واگیرهاست، اما کسی که در حصار توحید بود، طبق سوره آل عمران با دهانش به مرده فوت می کرد و زنده می شد، یعنی فوت دهان در حصار توحید، مرده زنده می کند. 

 

اما باد دیگری خدا می وزاند که گاهی عمومی، خانوادگی و فردی به نام باد اجل است، این باد وقتی می وزد هر چه بی دین است مثل باد زمان هود هُل شان می دهد به طرف جهنم برزخ، آیات سوره غافر را بخوانید اَلنّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا من آنها را در برزخ مرتب به آتش عرضه می کنم، سپس وَ يَوْمَ تَقُومُ اَلسّاعَةُ وقتی قیامت شد می گویم به جهنم ببریدشان یعنی من دو تا جهنم دارم یکی برزخ، یکی قیامت. این بادی که مثل باد زمان هود گروه گروه را هل می دهد و می برد جهنم و نمی توانند هم مقاومت کنند باد سنگینی است، ولی وقتی که این باد اجل به مومنین می رسد فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ این باد به صورت نسیم بهاری پرده دنیا را از جلوی چشم مومن موحد کنار می زند اینجا دیگر هشتاد، نود تا صد تا روایت داریم که تا پرده را کنار می زند، پیغمبر را می بیند، صدیقه کبری و اهل بیت را می بیند، و بعد هم با این نسیم وارد بهشت برزخی می شود. این خطی است که انبیاء خدا دور موحدان به عنوان توحید کشیدند که آنها را از هر خطری در دنیا و آخرت محافظت کنند.

 

قلعه ای که ما به آن وارد شدیم، به طرف دشمن سوراخ دارد و دشمن می تواند وارد شود، همانطور که در حال وارد شدن است چون ایمان و توحید ما ضعیف است، حال باید این ایمان و توحید قوی شود و سایه ایمان و قبولی ولایت به علی(ع) این ایمان و توحید هم قوی می شود.

 

پیغمبر بیست و سه سال چوب خورد، کتک خورد، سنگ خورد، در ده سال، هشتاد جنگ به او تحمیل کردند، هیچ جا نفرین نکردند و مدام گفتند خدایا مردم را هدایت کن، اما وقتی روز غدیر دست علی را گرفتند، نفرین کردند، اَللهُمَّ اخذُل مَن خَذَلَ، خدایا هر کسی علی را رها کند، رهایش کن، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ هر کسی علی را دوست ندارد و با او در دلش خدشه ای دارد، خدایا شخص خودت دشمنش باش، من اگر از همه چیز بگذرم از علی نمی گذرم. ولایت علی ابن ابیطالب، قبول ولایت علی، اقتدا به زندگی و عمل کردن به روایات، رنگ گرفتن از اخلاق و اعمال علی، قلعه پیامبر است. در این قلعه قرار بگیر، اَمِنَ مِن عَذابی، هیچ عذابی در دنیا و آخرت به تو نخواهد رسید.

 تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی هشتم

 

منبع : پایگاه عرفان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
Powered by TayaCMS