محتواي سخنرانى‏

محتواي سخنرانى‏

اهداف این درس:

جزء سخن، واحد سخن و سخنراني

مواد سخنراني و ارزش هر كدام

چند نكته

معنا و تعريف تاريخ

سيره بزرگان

حكايت

داستان

قصّه

داستان واره

پرسش نامه

فعاليت پژوهشي

فصل چهارم: محتوای سخنرانى درس هشتم

1. مواد سخنراني و ارزش هر كدام

- اشرف مواد

- ساير مواد

2. اساليب سخن و كاربرد هر كدام

- اسلوبهاى اقناع اندیشه

- اسلوبهاى تحریک احساس

درس هشتم

اهداف این درس:

  1. شناخت تعریف سخن و اجزاي آن؛
  2. آشنایی با اقسام مواد سخنرانی و تعریف هر قسم؛
  3. پی بردن به ارزش و جایگاه استفاده از مواد مختلف در سخنرانی.

جزء سخن، واحد سخن و سخنراني

جزء سخن، بخشى از سخن است كه غالباً بيش از يك جمله يا عبارت است و براى افاده مقصود - به گونه اى كه بتوان نام يك سخن تمام بر آن اطلاق كرد - كافى نيست. نسبت جزء سخن به خود سخن، مانند نسبت كلمه به كلام است كه حتى اگر مركّب هم باشد، يك كلام محسوب نمى شود.

اجزاي سخن، ارتباط وثيقى با مجموعه سخن دارند؛ براي مثال، زمانى كه يك سخنران، حكايتى را بيان مى كند تا غرض خود را از بيان آن توضيح ندهد و از آن در مجموعه سخنان خود بهره بردارى نكند، يك واحد از سخن به حساب نمى آيد. از این رو در مثال فوق، اصل حکایت، یک جزء از سخن است و با همه توضیحات جانبی و بیان ارتباطات آن با بخشهای دیگر سخنرانی، یک واحد از سخن را شکل می دهد. سخنرانی، مجموعه ای از سخنان است که به هم پیوند خورده اند.

مواد سخنراني و ارزش هر كدام

مواد سخنراني عبارت اند از مطالبي كه براي رسيدن به هدف سخنراني از آنها استفاده مي شود. هر كدام از مواد سخنراني، جزئي از سخن هستند و در يك نگاه كلى به دو قسمت تقسيم مي شوند: الف) اشرف مواد؛ ب) ساير مواد.

الف) اشرف مواد

اشرف مواد، ركن محتوايى سخنرانى محسوب مى شوند و آن بخش از مطالب و محتواها هستند كه سخنرانى بدون آنها، سخنراني ديني محسوب نمي شود.

اشرف مواد در سخنرانی دینی عبارت اند از:

  1. قرآن كريم؛
  2. سنت.

هدف از انجام سخنرانی، انتقال پیام قرآن و معصومان ( یعنی حقیقت معارف الهی به مردم است و در صورتی که از پیام الهی خالی باشد، حقیقتاً نمی توان نام سخنرانی دینی بر آن گذاشت. منظور از قرآن، روشن است و منظور از سنت، قول و فعل معصومان ( است که برای شنوندگان دینی حجّت الهی هستند.

چند نكته

در نظر گرفتن نكات ذيل درباره آیات و روایات، لازم است:

1. شايسته است سخنران مذهبى، هنگام استفاده از قرآن و روايات، اهل تدبّر باشد و برداشتهاى دقيق خود و مفسّران را نيز ذيل آيات و احاديث بيان كند. چنانچه فقط آيات و روايات را پشت سر هم بخوانيم و از توضيح آنها بپرهيزيم، براى بسيارى از مخاطبان قابل فهم نخواهد بود و مخاطب در بعضى موارد، احساس خشكى در بحث مى كند.

پس مناسب است كه مثلاً در صورت قرائت آيه شريفه قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَسَمِرِىُّ * قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُواْ بِهِ ؛[1] «[موسى علیه السلام رو به سامرى كرد و] گفت: تو چرا اين كار را كردى، اى سامرى؟ گفت: من چيزى ديدم كه آنها نديدند.»

توضيح دهيم كه اين ماجرا بعد از ساختن گوساله سامرى و بت پرست شدن مردم در غياب حضرت موسى علیه السلام اتفاق افتاد.

گوساله سه ويژگى داشت:

الف) در آن هنر بكار رفته بود؛

ب) مظهر پول و ثروت بود؛ چون از طلا ساخته شده بود؛

ج) به لحاظ صنعتى ظرافت داشت؛ به اين صورت كه وقتى از طرف دُم در آن دميده مى شد، هوا از دهانش خارج مى شد.

سامرى مى گويد: من به چيزى رسيدم كه آنها نرسيده اند. از اين آيه استفاده مى شود كه:

الف) اگر بعضى از انسانها برخى رموز اشيا را به دست آورند، بقيه انسانها را به كرنش در مقابل خود وامى دارند و هر كس نداند، در مقابل دانا كرنش مى كند؛ چنان كه امروز نيز ملتهاى بزرگ و كوچك در مقابل گوساله صنعتى غرب كرنش مى كنند.

ب) يكى از زمينه هاى تهاجم پذيرى، جهل انسان است؛ از اين رو برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی باید به جهل زدایی از جامعه نسبت به معارف دینی پرداخت.

2. قرآن كريم و سنّت، اشرف مواد سخنرانى هستند؛ اما الزاماً چنين نيست كه اگر در يك سخنرانى، با صراحت، متن عربى قرآن و روايات نيامده بود، آن را سخنرانى دينى ندانيم؛ بلكه ممكن است به دليل شرايط خاص و مخاطبان ويژه، سراسر سخنرانى و تأثيراتش قرآنى باشد؛ ولى به ظاهر، يك آيه هم خوانده نشود. البته همین جا متذکر می شویم که قرائت عربی آیات و روایات، نورانیت و تأثیر خاصی دارد؛ از اين رو تا سرحد امکان لازم است از متن عربی آنها در سخنرانی استفاده شود.

3. قرآن كريم و روايات معتبر معصومان ( نزد ما و همه كسانى كه با آنها آشنايى دارند، از اشرف مواد است؛ اما برخى مخاطبان، چنين نگاهى به ثقلين ندارند؛ از اين رو اگر بخواهيم براى آنان نيز اشرف مواد باشد، نيازمند مقدمه چينى و استدلال در ابتداى سخن هستيم. پس لزوماً به صورت هميشگى از قرآن و روايات در ابتداى سخنرانى استفاده نمى شود؛ بلكه به حال مخاطب بستگى دارد.

4. در بعضی موارد، چنان که در بحث راههای ایجاد انگیزه خواهیم گفت، مى خواهيم موضوع سخنرانى در ابتداى كار مبهم بماند. از سوى ديگر مى خواهيم آيه يا روايتى را در صدر سخن مطرح كنيم. در چنین شرایطی بايد از آيات و رواياتى در شروع سخنانمان بهره گيريم كه موضوع را آشكار نسازند.

ب) ساير مواد

منظور از سایر مواد، آن دسته از مطالب است که در قرآن و حدیث مطرح نیست؛ اما برای تبیین معارف اسلامی و یا جمع بندی و ماندگاری آنها در ذهن مخاطب تأثیر دارد.

اشاره کرديم که هدف اساسى از سخنرانى دينى، انتقال مفاهيم و معارف قرآن و سيره و سخن معصومان( به مخاطبان است؛ از اين رو استفاده از ساير مواد و استخدام آنها براي بهره برداری بهتر و فهم دقیق تر معارف الهی است. اگر اين مواد، ما را به چنین مقصودی نرسانند نباید جایی را در سخنرانی اشغال کنند.

در یک نگاه کلی به دو هدف از سایر مواد بهره گرفته مى شود:

1. توضيح و تبيين مفاهيم نظري و تطبيق آنها با واقعيات عيني؛

2. عنوان سازيهاي جذّاب و ماندگار.

تبيين و تطبيق مفاهيم نظرى

بعضی از مباحث نظري دين كه در آيات و روايات بيان شده است نياز به توضيح و تبيين دارند و يا ذكر شواهد عيني و مصداقهاي خارجي آنها موجب مي شود بسياري از مخاطبان ضمن درك بهتر، انگيزه بيشتري براي عمل به آن آموزه ها پيدا كنند.

مثلا قرآن كريم در باب قرض الحسنه مي فرمايد: مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ؛[2] «كيست كه به خدا قرض الحسنه اي دهد تا آن را براي او چندين برابركند؟ و خداوند است كه [روزي بندگان را] محدود يا گسترده مي سازد؛ [و انفاق، هرگز باعث كمبود روزي آنها نمي شود.] و به سوي او بازگردانده مي شويد [و پاداش خود را خواهيد گرفت].»

شنوندگان مذهبي، اين آيه را از روي تعبد مي پذيرند؛ اما هنوز برايشان ملموس نشده است كه چگونه خداوند قرض الحسنه را چندين برابر مي كند. براي توضيح، تبيين و ملموس كردن اين نظريه ديني مي توان داستان كساني را مطرح كرد پس از قرض دادن، خداوند به مال آنان بركت داده و به صورت محسوسي اموالشان چندين برابر شده است.

این داستانها نه در قرآن آمده است و نه در روایات معصومان(؛ ولی از آنها برای تبيين این بحث قرآنی استفاده مي شود.

براى توضيح و تبيين، و عينى و ملموس كردن مباحث و مفاهيم نظرى دين، از موادى مثل: تاريخ، سيره بزرگان، حكايت، داستان، قصه، داستان واره، تشبيه، لطيفه و... مى توان استفاده كرد که به توضیح مختصری درباره آنها می پردازیم.

تاريخ

توجه به تاريخ گذشتگان و سرنوشت انسانهاى پيشين و حكايتها و داستانهاى آنان از سفارشهاي قرآن كريم و روايات معصومان ( است؛ براي نمونه قرآن كريم مى فرمايد: قُلْ سِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلُ ؛[3] «بگو: در زمين سير كنيد و سرانجام گذشتگان را ببينيد.»

همچنين مى فرمايد: لَقَدْ كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُّوْلِى الْأَلْبَبِ ؛[4] «در قصه هاى آنان عبرتى براى صاحبان انديشه است.»

امام على علیه السلام نيز فرمود: «وَاعْتَبِرْ بِما مَضى مِنَ الدُّنْيا لِما بَقِىَ مِنْها فَاِنَّ بَعْضَها يَشْبَهُ بَعْضاً وَآخِرُها لاحِقٌ بِاَوَّلِها؛[5] از آنچه از دنيا گذشته براى باقى مانده آن عبرت بگير، زيرا بعضى از آن به بعض ديگر[ش ] شبيه است و پايانش به اوّلش ملحق مى شود.»

معنا و تعريف تاريخ

  1. تاريخ را به صورتهاى ذيل، معنا و تعريف كرده اند:
  2. وقت چيزى پديد كردن؛
  3. تعيين كردن مدتى را از ابتداى امرى عظيم و قديم و مشهور تا ظهور امر ثانى كه عقب اوست؛
  4. رقمى كه زمان را نمايد، زمان وقوع واقعه اى؛
  5. سرگذشت يا سلسله اعمال و وقايع و حوادث قابل ذكر كه به ترتيب ازمنه تنظيم شده باشد.[6]

چنانكه از معانى فوق پيداست، تاريخ در سيره بزرگان، حكايت و داستان، منحصر نيست؛ مثلاً روز شمار وقايع تاريخى، مثل حوادث بعد از قيام امام حسين علیه السلام نيز تاريخ است و از موارد ياد شده نيز نيست. بيان سير تحولات اجتماعى در زمان خاص، ذكر ولادتها، شهادتها، و اتفاقات تاريخى ديگر نيز همين گونه است.

سيره بزرگان

سيره در لغت به معناى طريقه، روش، سنّت، مذهب، خو، عادت، خُلق، ترتيب، انتظام،[7] نوع راه رفتن،[8] هيئت و شكل و قيافه[9] آمده است.

در اصطلاح، زمانی یک رفتار، سیره یک فرد به حساب می آید که همیشه بر آن مداومت داشته باشد؛ مثلا اگر می گوییم نماز شب خواندن، سیره امام خمینی بود، به این معناست که او بر این رفتار پسندیده مداومت داشت و آن را ترک نمی کرد.

مرحوم شهيد مطهرى تعریف خاصی از سیره دارد و در تعريف آن چنين آورده است: «سيره، عبارت است از سبك و اسلوب و متد خاصى كه افراد صاحب اسلوب و سبك و منطق در سير خودشان به كار مى برند. همه مردم سير دارند؛ ولى همه مردم سيره ندارند؛[10] يعنى اين چنين نيست كه همه مردم در رفتار خودشان از يك منطق خاص پيروى بكنند و يك سلسله اصول در رفتار خودشان داشته باشند كه آن اصول، معيار رفتار آنها باشد.»[11]

حكايت

حكايت به معناى بازگفتن از چيزى، بازگفتن چيزى، بازگفتن گفتارى، سخن نقل كردن،[12] نقل كردن مطلب يا داستانى است، و حكايت كردن به معناى بيان حال كسى كردن، سرگذشت كسى را روايت كردن و... آمده است.[13]

حكايت گاهي به شكل يك داستان كوتاه و در متن يك داستان بلند و گاهي به صورت مستقل مي آيد. در مثنوي فراوان ديده مي شود كه يك داستان كلي در برگيرنده چند حكايت است. مثنوي معنوي و بوستان سعدي دو مجموعه بزرگ از حكايات منظوم هستند. حكايت به طور كلي موجز بوده و معمولا حاوي نكته اي دقيق است و غالبا در مقام تمثيل يا تفهيم و تقرير مطلبي به كار مي آيد.[14]

داستان

داستان در لغت به معناى سرگذشت، حكايت، افسانه، قصه، مشهور، زبانزد خاص و عام[15] آمده است. در اصطلاح، نقل واقعه خاصى است كه از تاريخ انتخاب و يا از غير تاريخ ساخته و به صورت يك واقعه تاريخى با اوجها، فرودها و گره هاى خاصى بيان مى شود. برخي در تعريف داستان آورده اند: «داستان يا نوول[16] اثري است روايي به نثر كه مبتني بر جعل و خيال[17] باشد.»[18]

چنانچه داستان طولاني باشد، به آن رُمان و اگركوتاه باشد، به آن داستان كوتاه[19] مي گويند.

داستان كوتاه و رمان را چنين تعريف كرده اند:

«داستان كوتاه روايت به نسبت كوتاه خلاقانه اي است كه نوعا سر وكارش با گروهي محدود از شخصيتهاست كه در عمل منفردي شركت دارند.»[20]

و رمان عبارتست از: «روايت خلاقه اي با طول شايان توجه و پيچيدگي خاص كه با تجربه انساني همراه با تخيّل سر وكار داشته باشد و از طريق توالي حوادث بيان شود و در آن گروهي از شخصيتها در صحنه مشخصي شركت داشته باشند.»[21]

در سخنراني ديني مي توان از داستان كوتاه و يا بخشي از يك رُمان استفاده كرد.

قصّه

قصّه در لغت به معناى حكايت، داستان، سرگذشت،[22] سخن، مرافعه و دعوا آمده است. قصه پرداختن به معناى داستان گفتن، روايت قصّه كردن[23] و... است.[24]

در قصه بر حوادث خارق العاده بيشتر از تحول و تكوين آدمها و شخصيتها تأكيد مي شود و محور ماجرا بر حوادث خلق الساعۀ مي گردد. حوادث، قصه را بوجود مي آورند و ركن اساسي و بنيادي آن را تشكيل مي دهند بي آنكه در گسترش و رشد قهرمانها و آدمهاي قصه نقشي داشته باشند. به عبارت ديگر، شخصيتها و قهرمانها، در قصه كم تر دگرگوني مي يابند و بيشتر دستخوش حوادث و ماجراهاي گوناگونند. قصه ها اغلب پاياني خوش دارند و در آنها خوبيها بر بديها پيروز مي شوند.[25]

داستان واره

در كتابهاي لغت معنايي براي داستان واره ذكر نكرده اند؛ اما برخي از محققين، بين داستان و قصه و داستان واره تفاوت قائلند و داستان واره را شبه داستان مي دانند؛ چيزي شبيه انشائي كه دانش آموزان مدارس مي نويسند و غالباً گرد محور صحنه يا شخصيت مجردي مي گردد و از اوضاع و احوال حرف مي زند و چگونگي يك شيئي، مكان و يا شخصي را توصيف مي كند.[26]

سيره بزرگان، حكايت و داستان - تا آنجا كه در سخنرانى دينى از آنها استفاده مي شود - زير مجموعه تاريخ هستند؛ ولى به دلايل ذيل، جداگانه ذكر شده اند:

1. موارد ياد شده از اهميت ويژه اى در سخنرانى برخوردارند؛ از اين رو به عنوان ذكر خاص بعد از عام مى توان به آنها به طور ويژه توجه كرد.

2. در سيره بزرگان، حكايت و داستان، وقتى به صورت تبليغى بيان مى شوند، صنعتى به كار گرفته مى شود كه در تاريخ نگارى يا بيان تاريخ وجود ندارد.

براي توضيح و تبيين مفاهيم نظری و تطبيق آنها با واقعيات عيني، از مواد دیگری نیز استفاده می شود که در درس بعد به آن اشاره می شود.

پرسش نامه

  1. منظور از واحد سخن و جزء آن چیست؟ توضیح دهید.
  2. اقسام مواد سخنرانی را نام برده، هر یک را تعریف کنید.
  3. اشرف مواد سخنرانی کدام اند؟
  4. توجه به چه نکاتی درباره آیات و روایات در سخنرانی دینی لازم است؟
  5. منظور از ساير مواد چيست و به چه هدفي از آنها در سخنراني ديني استفاده مي شود؟
  6. براي توضيح و تبيين مفاهيم نظري و تطبيق آنها با واقعيتهاي عيني از چه موادي در سخنراني استفاده مي شود؟
  7. معنا و تعريف تاريخ را بنويسيد.
  8. منظور از سيره چيست؟ توضيح دهيد.
  9. حكايت، داستان، قصه و داستان واره را تعريف كنيد.

فعاليت پژوهشي

با راهنمايي استاد خود، نمونه هايي از آيات، روايات، تاريخ، سيره بزرگان، حكايت، داستان و داستان واره را فيش نويسي تبليغي كرده و در صورت امكان در كلاس درس يا مباحثه دوستانه، درباره مناسب بودن و نحوه استفاده از آنها در منبر تبادل نظر كنيد.

[1]. طه/95 و 96.

[2]. بقره/ 245.

[3]. روم/42.

[4]. يوسف / 111.

[5] . نهج البلاغه ، صبحي صالح، انتشارات دار الهجرۀ، قم، نامه 69، ص 459.

[6]. فرهنگ لغت ، دكتر محمد معين، 6 جلدي، انتشارات اميركبير، چاپ هشتم، تهران، 1371، ج 1، واژه تاريخ.

[7]. همان ، ج 2، لغت سيرت.

[8]. سيرى در سيره نبوى ، مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، چاپ ششم، تهران، 1368، ص 47 و 48.

[9]. لسان العرب ، ابن منظور، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج 6، ماده سير.

[10]. ايشان سير را به معناى حركت، رفتن، راه رفتن و سيره را به معناى نوع راه رفتن گرفته است.

[11]. سيرى در سيره نبوى ، مرتضى مطهرى، ص 62 و 63.

[12]. لغت نامه ، على اكبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول از دوره جديد، تهران، 1373، ج 6، لغت حكايت.

[13]. فرهنگ لغت ، دكتر محمد معين، ج 1، لغت حكايت.

[14]. انواع ادبي ، سيروس شميسا، انتشارات فردوسي، چاپ دهم، تهران، 1383، ص 211 و 212.

[15]. فرهنگ لغت ، دكتر محمد معين، ج2، لغت داستان.

[16]. .Novell

[17]. .Fiction

[18]. انواع ادبي ، سيروس شميسا، انتشارات فردوس، چاپ دهم، تهران، 1383، ص 171.

[19]. Short Story.

[20]. عناصر داستان ، جمال ميرصادقي، انتشارات سخن، چاپ پنجم، تهران، 1385، ص 26.

[21]. همان ، ص24.

[22]. مانند: با عقل خود گر جفتمى، من گفتنيها گفتمى / خاموش كن تا نشنود اين قصه را باد هوا.

[23]. مانند: نماز شام غريبان چو گريه آغازم / به مويه هاى غريبانه قصه پردازم.

[24]. فرهنگ لغت ، دكتر محمد معين، ج 2، لغت قصّه.

[25]. عناصر داستان ، جمال ميرصادقي، ص22.

[26]. ر. ك: ادبيات داستاني، جمال ميرصادقي، انتشارات علمي، چاپ چهارم، تهران، 1382، ص343 – 346.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
Powered by TayaCMS