معناي سرعت در اجابت

معناي سرعت در اجابت

معناي سرعت در اجابت

ماه مبارک رمضان سفارش شده است که انسان هم تلاوت قرآن داشته باشد و هم دعا کند. جهت آن هم اين است که اهل معرفت ميگويند اين ماه، ماه سلوک إلي الله تعالي و ضيافت الله است و لذا اين ماه، ماهي است که «ربّ و عبد» و «عبد و ربّ» با يكديگر سخن مي گويند. عبد هم بايد اين سخنان ربّ را كه خطاب به عبد گفته است، بازگو کند و هم بايد با ربّ خودش سخن بگويد و آنچه را که ميخواهد از او تقاضا کند.

جلسه گذشته عرض کردم كه دعا بر دو قسم است؛ دعاي مأثور و غيرمأثور. دعاي مأثور را در جلسه گذشته معنا کردم. معناي دعاي غيرمأثور هم اين است که عبد مطالب و خواسته هايش را در هر قالبي كه خودش ميخواهد، انشا کند كه اين نوع از دعا، داراي شرايط و آدابي است[۱] عرض کردم که ما در معارفمان اموري را مي بينيم كه در باب دعا اعمالي را بيان مي فرمايند كه انسان بايد قبل از دعا انجام دهد و بعد از خداوند درخواست کند. روايات متعددي را خواندم كه در آن روايات مسأله «نماز قبل از دعا» مطرح شده بود؛ ديديد كه در روايات متعدد دو رکعت نمازخواندن را داشتيم. همچنين روزه گرفتن، که من عرض کردم ماه رمضان که اين قدر به دعاي در آن سفارش شده، به خاطر اين است كه همه در آن صائم هستند و به طور معمول انسانهاي سالم در اين ماه روزه مي گيرند؛ لذا انسان براي دعاكردن آماده مي شود. نمازها و دعاهايي هم که در اين ماه وارد شده و از ائمه (عليهم السلام) مأثور است، براي همين جهت است. جلسه گذشته من روايات اين بحث را مطرح کردم و به بعضي از اموري که در دعا دخالت دارد، اشاره كردم.

امشب يک مطلب ديگري را ميخواهم عرض کنم. جلسه گذشته گفتم اين امور که در دعا نقش دارد -مثل اينکه انسان پيش از آنكه حاجتش را از خدا بخواهد، دو رکعت نماز بخواند- تأثيرش اين است كه انسان را به خداوند نزديك مي كند و انقطاع از غير خدا و اتصال به او را تقويت مي كند. در يك روايتي داشت كه وضو بگير، دو رکعت نماز بخوان بعد حاجتت را از خدا بخواه؛ يا روزه بگير، سپس دعا كن اين امور يعني صوم و صلا? به دعا كمك مي كند؛

«وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة»[۲] جلسه گذشته روايات آن را خواندم و آيه شريفه را معنا کردم و ارتباط دعا با صوم و صلا? را هم بيان كردم. عرض کردم که اين امور مقتضي را در دعا شدت ميبخشند، يا به فعليت مي رسانند و يا در اجابت تسريع مي كنند. اين سه مورد بود که جلسه گذشته گفتم.

 

معناي سرعت در اجابت دعا

راجع به سومين تأثير كه «سرعت در اجابت» بود، ميخواستم مطلبي را بگويم. چون مي-خواهم بگويم روايتي را كه ديشب نقل كردم -عامه هم اين را نقل ميکنند- هيچ منافاتي با آن مطالبي که گفتم، ندارد. روايتي از پيغمبر اکرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) نقل شده است كه:

«مَن تَوضَّأ فَأحْسَنَ الوُضُوءَ، ثُمَّ صَلَّى رَكعَتَينِ، فَدعَا رَبَّه كانَتْ دَعْوةً مُسْتَجَابَةً»؛ تا اينجاي روايت با همه رواياتي که جلسه گذشته گفتم همسو است. بعد دارد «مُعَجَّلَةً أو مُؤَخَّرَةً»[۳] يعني اگر با اين شرايط دعا كند، زود يا دير، يك دعاي مستجاب دارد. يک وقت اشتباه نشود که اين روايت مي خواهد بگويد ما تسريع در اجابت نداريم و اين امور در تسريع اجابت مؤثر نيستند. نخير! سال گذشته اين را مطرح کردم که اموري هستند که تسريع در اجابت دعا دارند و از آن طرف هم اموري در اجابت دعا تأخير مي اندازند. بنابر اين ما در روايات مسأله سرعت و بُطئ در اجابت دعا را داريم.

 

سريع ترين دعا نسبت به اجابت

مثلاً ما در روايت داريم که اگر برادر مؤمني پشت سر برادر مؤمنش براي او دعا کند، دعايش به سرعت مستجاب مي شود. يعني اين دعا از نظر تأثير و سرعت در اجابت، سريعتر به اجابت ميرسد تا او خودش براي خودش دعا کند. روايت از امام باقر (عليه السلام) است که حضرت فرمود:

«أَسْرَعُ الدُّعَاءِ نُجْحاً لِلْإِجَابَةِ دُعَاءُ الْأَخِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ»[۴] سريع ترين دعايي كه موفق به اجابت مي شود، دعا براي برادر مؤمن در غياب او است. روايت خيلي صريح است؛ اصلاً نصّ در سرعت در اجابت است.

 

دعايي كه دير مستجاب مي شود

از آن طرف هم درباره كندي و بطئ در اجابت روايات مختلفي داريم. مثلاً از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه حضرت فرمود:

«إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِيَّ لِلَّهِ يَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَمْرِ يَنُوبُهُ فَيَقُولُ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِي حَاجَتَهُ وَ لَا تُعَجِّلْهَا»[۵] همانا بنده اى كه دوست خدا است در پيش آمدى كه براى او رخ داده دعا مي كند و خدا به فرشته اى كه موكّل او است مي فرمايد حاجت بنده مرا برآور، ولى در آن شتاب مكن! حاجت او را برآورده کن، اما عجله نکن! دست نگهدار! روايت قبل در مورد سرعت بود، اين روايت در مورد بُطئ است. هر دو مورد را داريم.

 

با زباني دعا كن كه هرگز معصيت نكرده اي!

مطلبي را که ميخواهم بگويم اين است كه اين روايات، با هم منافاتي ندارد. البته در اينها جهاتي مطرح است كه اشاره خواهم كرد. مثلاً فرض کنيد آنجايي که تسريع در اجابت مطرح بود كه فرمود اگر يکي از برادران مومن در حق انسان دعا کند، آن دعا زودتر به اجابت ميرسد تا خودم دعا کنم، جهتش اين است که ما در روايات داريم كه با زباني دعا کنيد که با آن زبان معصيت نکرده ايد. من از زبان شما معصيت نکرده ام؛ لذا اگر شما براي من دعا کني، زودتر مستجاب ميشود. ولي خودم ـ نعوذبالله ـ با زبانم معصيت کرده ام. همين آلودگي زبانم به معصيت موجب مي شود اجابت دعاي من بطيئ شود. اينها هر کدام جهت و دليل دارد و اين مباحث بسيار ظريف است و جزء معارف ما و نکات معرفتي ما است.

 

تأخير در بروز آثار اجابت؛ نه در خودِ اجابت

البته اين نکته را هم تذكر بدهم که در بحث تأخير در اجابت، اين طور نيست كه دعاها مستجاب نشده باشد و خدا به آن ها جواب نداده باشد؛ بلکه همه اين دعاها پذيرفته شده اند. اما اين سرعت و بُطئ در ظهور و بروز اثر است. بروز و ظهور اثر، دير و زود دارد. وقتي من دعا کردم، خدا جوابم را داده و رويش را از من برنگردانده است؛ پس دعاي من مستجاب شده و جواب گرفته ام. مقبول هم شده است؛ يعني خدا پذيرفته است و گفته چشم! آنچه مي خواهي را به تو مي دهم؛ اما در تأثير، تأخير افتاده است. بنابر اين «تأخير در تأثير» يعني «تأخير در بروز و ظهور علائم اجابت» که اين خودش يک بحث مستقلي است.

 

علّت تأخير در ظهور آثار اجابت دعا

گاهي هم در تأخير، مصلحتي هست[۶]. چه بسا الآن در اين موقع اگر چيزي را كه از او درخواست كرده ام به من بدهد، به ضرر من ميشود؛ لذا اجابت را به تأخير مي اندازد. فرض کنيد كسي از خدا پول ميخواهد. خدا اگر همين الآن به او بدهد، نفْسش سرمست و چموش ميشود و او را به تباهي مي كشاند. براي همين خدا ميگذارد موقعي به تو پول ميدهد که نَفْسَت چموش نشود. لذا دعايت مستجاب شده و خدا جواب تو را داده و درخواستت را هم پذيرفته و مقبول هم واقع شده است؛ اما بحث در سرعت و بُطئِ بروز و ظهور اثر اجابت دعا است.[۷]

 

علّت تأخير اجابت دعاي خوبان

در باب بُطئ گاهي اين جهت مطرح است که عرض کردم و گاهي هم نه؛ مسأله بالاتر از اين حرف ها است. يک مسائل معرفتي است كه تأثير اجابت را به تأخير مي اندازد. چون متن روايت است، مي گويم[۸]. مطلب اين است که چون رابطه «عبد و ربّ» يک رابطه محبّتي است، يعني رابطه ميان

«مُحبّ و محبوب» است، اگر عبد از اولياي خاص خدا باشد، خدا صدايش را دوست دارد. لذا اگر او دعايي كند و درخواستي از خدا داشته باشد، خدا زود حاجتش را به او نمي دهد. چون اگر خداوند زود حاجت او را بدهد، ديگر او درخواستش را تکرار نمي کند. يعني خداوند آهنگ صداي او را دوست دارد. ميخواهد كه او پشت سر هم بگويد «يا الله»! خدا از آهنگ صداي او لذت ميبرد.

 

روايت را مي خوانم که تعبير امام صادق (عليه السلام) است:

«إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِيَّ لِلَّهِ يَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَمْرِ يَنُوبُهُ فَيَقُولُ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِي حَاجَتَهُ»؛ يعني آن بندهاي را که از اولياي خاص خدا است، وقتي در امري دعا كند، خداوند فرمان مي دهد حاجت او را بدهيد! اما «وَ لَا تُعَجِّلْهَا» عجله نكنيد! چرا؟ چون «فَإِنِّي أَشْتَهِي أَنْ أَسْمَعَ نِدَائَهُ وَ صَوْتَهُ»[۹] من دوست دارم اين آهنگ را بشنوم. پس چه مسأله سرعت در اجابت، چه مسأله بطئ، يعني سرعت و كُندي بروز آثار اجابت دعا، هيچ کدام از اين ها بي حساب و كتاب نيست؛ بلکه همه حساب شده است. حالا من دوباره سراغ مطلب اصلي بحث مي روم.

 

قبل از دعا، پيش كش ببر!

در روايات گذشته بحث نماز و روزه قبل از دعا مطرح شده بود. اما يک روايت داريم که مسأله را به طور کلي مطرح مي کند. من اين روايت را مي خوانم بعد هم اشاره به جهت آن ميکنم. دارد:

«عَنِ النَّبِيِّ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّم أَنَّهُ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ فَقَدِّمْ صَلَاةً أَوْ صَدَقَةً أَوْ خَيْراً أَوْ ذِكْراً»؛[۱۰] حضرت مي فرمايد هرگاه خواستي دعا کني و از خدا تقاضايي داشته باشي، قبل از آن يا نماز بخوان، يا صدقه بده، يا يک کار خيري انجام بده و يا ذکري بگو.

اين روايت چه مي خواهد بگويد؟ من به يک جهت بسيار سطح پايين آن اشاره مي کنم و آن اين است که وقتي تو از خدا تقاضا ميکني و چيزي از او ميخواهي، قبل از آن بيا «براي خدا» يک کاري کن که روي تقاضا کردن از او را داشته باشي. يک کاري براي خدا، ِللّه، انجام بده که رويت بشود از او درخواست كني. به اصطلاح ران ملخي پيش كش ببر! مورچه هم براي حضرت سليمان (عليه السلام) يك چيزي بُرد؛ حرف اين است كه بيمعرفت نباش! بدتر از مورچه نباش! يک کار الهي انجام بده و بعد درخواستت را به زبان بياور. خيلي زيبا است كه اوّل بحث صلا? را پيش مي کشد، بعد صدقه را و بعد ميگويد يک کار خير، لِلّه و في سبيل الله انجام بده و بعد ميگويد يک ذکري از اذکار را بگو. اين يك جهت بسيار ساده و در سطح پايين بود كه من عرض كردم.

 

عمل صالح، عبد را به خدا متوجه مي كند

اينکه گاهي اشاره ميکنند قبل از دعا، اموري و اعمالي را انجام بده و بعد دعا کن، منظورشان اعمال الهي است، چه عبادي باشد و چه قُربي باشد[۱۱]. قبل از دعا لااقل نمونه اي از اين اعمال الهي را انجام بده. با اينکه اين به نفع خودت است و در کيسه خودت ميرود ولي از نظر صوري اينگونه است كه اگر قبل از دعا باشد در اجابت تأثير مي گذارد. گذشته از اينکه اين كارها، خودش قبل از آنکه بخواهي وارد دعا شوي، از نظر دروني تو را متصل به مبدأ مي کند. با اين كا تو داري يك کار براي او انجام ميدهي. يعني آن چيزي که اساس دعا است را تحصيل مي كني. اساس دعا توجه تامّ به خالق و ربّ است، و اين عملِ صالح، زمينه ساز روح دعا است.

 

سرّ تأکيد بر استعانت از نماز و روزه

لذا اگر شما به رواياتي كه جلسه گذشته خواندم نگاه کنيد، مي بينيد فرموده كه قبل از دعا دو رکعت نماز بخوان يا روزه بگير؛ جهت و دليلش را هم در انتهاي روايت ذكر كرده است كه

«وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».[۱۲] يعني جهتش اين است كه در بين تمام عبادات، تنها دو عبادت است که تمام پيکره اش پرستش است و آن صلا? و صوم است. چون وقتي انسان روزه گرفت، ممکن است احدي جز خودش و خدايش نفهمد. لذا اين پيکره اش پرستش است. صلا? پيکرهاش کُرنش به معبود است. لذا روايات روي اين دو مورد تکيه ميکند. قرآن هم ميگويد از اين ها کمک بگير؛ «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».

دعا خودش مؤثر است. اما اگر ميخواهي براي به مقصد اجابت رسيدن دعا، از چيزي كمك بگيري كه حتماً هم نياز به كمك داري، از اين دو مورد استعانت بجو و كمك بگير. سرآمد اموري که در دعا مؤثر است -چه از نظر اقتضاء، چه از نظر فعليت، چه از نظر سرعت اجابت- عبارت از نماز و روزه است.

 

استعانت انبيا و اوليا از نماز، هنگام اعجاز و كرامت

لذا در تاريخ هست كه غالباً وقتي معجزات يا کراماتي از انبياء و اولياء سر ميزد، اوّل نماز مي خواندند و از خدا مي خواستند، بعد آن کرامات و معجزات از ايشان سرمي زد. ما در روايت راجع به حضرت عيسي (عليه السلام) داريم كه وقتي مي خواست مرده را زنده کند، نماز مي خواند و از خدا مي خواست. راجع به ائمه (عليهم السلام) هم موارد بسياري داريم که ايشان براي اينکه کرامتي ظاهر كنند، از خدا استعانت مي جستند. همه اين ها روي همين جهت بوده است. البته ما درباره انسانهاي برتر اخبار و رواياتي داريم که نشان مي دهد آنها چه بسا با کلمهاي يا با اشاره اي، بدون استعانت از نماز هم مس وجودي انسان ها را طلا مي كردند.

 

ذكر توسل به جناب زهير بن قين

ديگر من بروم سراغ توسلم؛ آن شخص «بني فزاري»[۱۳] ميگويد نشسته بوديم و داشتيم غذا ميخورديم که يک وقت ديديم در آن صحراي حجاز و در آن گرماي آفتاب، درب خيمه ما کسي پيدا شد. رويش را کرد به زهير و گفت

«أجِبْ أباعَبدِاللهِ»؛ بيا، حسين با تو كار دارد! حسين تو را خواسته است! مي گويد ما هرگز انتظار چنين چيزي را نداشتيم. چون زهير هم عثماني مسلک بود و هم در اين سفر دائماً مقيّد بود كه با حسين (عليه السلام) مواجه نشود. اما برخلاف تصورش چنين پيامي به او داده شد. راوي ميگويد اين لقمه ها در دست هاي ما ماند؛ «کَأنَّ عَلَي رُؤُوسِنَا الطَّيْرِ». مثل اينکه پرنده روي سر ما نشسته است! يعني از شدت تعجب سرها را ديگر نميتوانستيم تکان بدهيم. کسي که سکوت اين جلسه را شکست، همسر زهير بود؛ گفت: «يَا زُهَيرُ! سُبحانَ اللهِ أ يَبعَثُ إليكَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ ثُمَّ لا تَأتِيْهِ»؛ اين پسر پيغمبر است که قاصدي را به دنبال تو فرستاده است؛ آن وقت تو جوابش را نمي دهي؟! برو ببين چه مي گويد؛ حرف هايش را گوش کن و برگرد و بيا.

زهير از جا حرکت کرد و رفت. در تاريخ مينويسند:

«فَمَا لَبِثَ أنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً، قَدْ أشْرَقَ وَجْهُهُ»؛ زهير به خيمه حسين رفت؛ اما خيلي توقف کوتاهي کرد و برگشت؛ نميدانم حسين (عليه السلام) چه کار کرده است با زهير؛ اما اين زهير ديگر آن زهير قبل نيست؛ نور از چهرهاش تلألؤ ميکند. يک نگاهِ حسين، او را زير و رو کرد. يا حسين! امشب يک نظري هم به ما کن…

زهير در حجاز شخصيتي بود. با خدم و حشم بود، خيلي از بزرگان حجاز همراه او بودند. اما راوي مي گويد وقتي زهير به خيمه خودش بازگشت، رو کرد به ما و گفت همه شما برويد؛ من ديگر با شما کاري ندارم. گفت همه شما برويد. همه گفتند زهير چه شده است؟ گفت:

«وَ قَدْ عَزَمْتُ عَلَى صُحْبَةِ الْحُسَينِ»؛ من تصميم گرفته ام از حسين جدا نشوم. حتي به همسرش گفت تو هم برو! اما ميدانيد همسرش چه گفت؟ گفت من کجا بروم؟! من موجب سعادت تو شدم! همان طور که تو در قيامت مي خواهي جلوي پيغمبر افتخار کني و سربلند باشي، من هم ميخواهم جلوي زهرا سرافرازي کنم.

زهير و همسرش به همراه کاروان حسين (عليه السلام) آمدند تا روز عاشورا شد. زهير به ميدان رفت و شهيد شد. در تاريخ دارد همسر و غلام او هم کناري بودند. همسر زهير وقتي خبردار شد که زهير شهيد شده، کفني به غلام او داد و گفت اي غلام! برو بدن مولايت را کفن. غلام رفت و مدتي بعد برگشت؛ ولي مولا را کفن نکرد. همسر زهير گفت چرا مولايت را کفن نکردي؟ غلام گفت چگونه مولايم را کفن کنم و حال اينکه بدن پسر پيغمبر بدون کفن روي خاک افتاده است؟…

آيت الله آقا مجتبي تهراني

 

 

 

    منابع
  • [۱] وارد اين بحث شدم چون، تتمه بحث سال گذشته است.
  • [۲] سوره بقره، آيه ۴۵
  • [۳] كنز العمال ۲ ۱۰۹
  • [۴] الكافي ۲ ۵۰۷
  • [۵] الكافي ۲ ۴۹۰
  • [۶] اينها را چون من قبلاً بحث کردم و نبايد از بحثم منحرف بشوم، فقط اشاره مي كنم.
  • [۷] آنهايي که اهل فن هستند، بايد بشينند اين روايات را نگاه کنند تا بفهمند معارف ما چيست. من جمعبندي کردم كه در آخر بحث به کجا ميرسيم.
  • [۸] که من اين را به ذهنم اين است که سال گذشته اين را به آن اشاره داشتم،
  • [۹] الكافي ۲ ۴۹۰
  • [۱۰] مستدرك الوسائل ۵ ۱۹۹
  • [۱۱] صلا? عملي عبادي است، صدقه عملي قربي است. اينها اصطلاحات فقهي و اصولي است. جاي آن هم اينجا نيست. اينها با هم فرق دارند. صلا? تمام پيکرهاش پرستش است؛ صدقه نه، پيکرهاش پرستش نيست ولي بايد قصد قربت در آن باشد و براي خدا باشد؛ ولي همه آن ها الهي هستند.
  • [۱۲] سوره بقره، آيه ۴۵
  • [۱۳] بني فزاره» نام قبيله اي از قبايل عرب است.
 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
Powered by TayaCMS