نیاز بشر به موعظه

نیاز بشر به موعظه

اشاره

نیاز بشر به موعظه

یکی از وقایع زندگی جهانگیرخان قشقائی

حدیث قدسی

داستان

داستان عجیب از علامه جعفری رحمه الله علیه

توسل به اهل بیت علیهم السلام

اشاره

نویسنده: محمدتقی خلیلی

نیاز بشر به موعظه

بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحِیمِ

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العَالَمِینَ، بارِئ الخَلاَئِقِ اَجمَعِینَ، وَالصَّلاهُ وُ السَّلامُ عَلی عَبدِ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ حَبِیبِهِ وَ صَفِیِّهِ، وَ حَافِظِ سِرِّهِ وَ مُبَلِّغِ رِسَالاتِهِ سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا وَ مَولانَا أَبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ.

اما بعد قال الحکیم فی کتابه الکریم: "اُدعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ"(1)

قرآن مجید می فرماید: مردم را به سوی پروردگارت بخوان با حکمت یعنی دلیل عقلی متقن - و موعظه حسنه، از این آیه استفاده می شود که بشر نیاز به موعظه دارد باید در بین مؤمنین وعظ و نصیحت باشد، چه بسا وعظ و نصیحت که سرنوشت یک انسان را تغیر می دهد، اگر در بین جامعه موعظه باشد آن جامعه یک جامعه انسانی و جامعه سالم خواهد بود، امیرالمؤمنین علی علیه السلام به فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: "بنیَّ أحی قلبک بالموعظه"(2) فرزندم دلت را به وسیله موعظه احیا کن.

از این حدیث به خوبی استفاده می شود که لازم نیست موعظه کننده حتماً انسانی دارای مقام و موقعیت و سنّاً بزرگ باشد بلکه چه بسا موعظه یک انسان عادی بلکه یک انسان کوچک باعث دگرگونی در فکر و اندیشه انسان بزرگ می شود که نمونه ای آن را در تاریخ زیاد داریم، داستانی را خدمت شما بزرگواران عرض می کنم:

داستان

یکی از وقایع زندگی جهانگیرخان قشقائی

جهانگیرخان قشقایی در سنین جوانی فرد مطرب و تار زن بود، به اصطلاح ما و شما (تمبور) می زد و در اطراف اصفهان ییلاق ها می رفت تار می زد، یک روز سیم تارش پاره شد آمد داخل شهر اصفهان دنبال مغازه تار فروشی می گشت تا سیم تارش را درست کند، آمد کنار مدرسه علمیه صدر پینه دوزی را دید از او سؤال کرد که آیا در این اطراف مطرب خانه و یا تار فروش را سراغ داری پینه دوز گفت می خواهی چیکار؟ این جوان در جواب گفت سیم تارم پاره شده می خواهم درست کنم اما این مرد پینه دوز یک جمله او را موعظه کرد و گفت ای جوان ببر و سیم تار دلت را درست کن، چقدر می خواهی از خدا دور باشی، آن جوان گفت کجا ببرم سیم تار دلم را درست کنم؟ پینه دوز در جواب گفت برو وارد این مدرسه شو، جهانگیر خان وقت داخل مدرسه صدر شد حال و هوای مدرسه بر او اثر کرد و نامه برای پدر نوشت به این مضمون که من می خواهم سیم تار دلم را درست کنم تا سیم تار دلم درست نشود خانه برنمی گردم، منتظرش نباش، تارش را به زمین می کوبد و خرد می کند بعد شروع می کند به درس و بحث طلبگی و تحصیل علم تا اینکه این جوان تار زن با یک جمله وعظ و نصیحت می شود حضرت آیت الله العظمی جهانگیر خان قشقایی استاد مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و استاد مرحوم آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی.(3)

حدیث قدسی

"وَ قَالَ النَّبِیُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ مَلَکاً یَنْزِلُ فِی کُلِّ لَیْلَهٍ یُنَادِی یَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِینَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا * وَ یَا أَبْنَاءَ الثَّلَاثِینَ لَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا * وَ یَا أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِینَ مَا ذَا أَعْدَدْتُمْ لِلِقَاءِ رَبِّکُمْ * وَ یَا أَبْنَاءَ الْخَمْسِینَ أَتَاکُمُ النَّذِیرُ * وَ یَا أَبْنَاءَ السِّتِّینَ زَرْعٌ آنَ حَصَادُهُ * وَ یَا أَبْنَاءَ السَّبْعِینَ نُودِیَ لَکُمْ فَأَجِیبُوا * وَ یَا أَبْنَاءَ الثَّمَانِینَ أَتَتْکُمُ السَّاعَهُ وَ أَنْتُمْ غَافِلُونَ."(4)

حدیث قدسی که از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است:

داستان

"یا أبناء العشرین جدوا و اجتهدوا" با یکی از علمای قم مصاحبه ای کرده بودند که عامل رشد معنوی و موفقیت شما چی بوده است، ایشان در جواب فرمود یک ترک گناه در سن جوانی، سبب رشد و ترقی من شد و چنین توضیح دادند : در شهرستانی که اهل آنجا بودم - و هوایش بسیار سرد بود - یک شب در حجره خود نشسته بودم در حالی که از شدت سرما همه جا یخ زده بود، ناگهان درب اتاق و حجره مرا زدند، وقتی درب را باز کردم، دیدم زنی اهل یکی از روستاهای اطراف همان شهرستان به زبان محلی گفت: "من اهل فلان روستا هستم ماشین های به اصطلاح ما موتورهای روستای ما رفته، پولهایم را خرج کردم و فعلاً پولی ندارم که امشب مسافرخانه بروم، اینجا هم کسی را نمی شناسم چون این مکان مدرسه طلاب محل امنی است آمده ام اگر اجازه دهید امشب را در حجره شما بمانم به او گفتم بیا داخل، آمد، گوشه حجره نشست، نا گهان نفسم شروع به تسویل نمود، فوراً عبایم را بر دوش افکندم، از حجره بیرون شدم به مدرس رفتم و آن شب سرد را تا صبح بدون لوازم گرم کننده در مدرس مدرسه ماندم تا مبادا نگاه و نظری داشته باشم که مورد رضایت مولایم نباشد، هنگام صبح وقت حجره آمدم دیدم آن زن رفته" مهیا شدم برای درس و بحث نزد استاد رفتم آن گاه بود که متوجه شدم که هر چه استاد می گوید مثل آینه در قلبم نقش می بندد، خلاصه هر چه به من داد از همان ترک گناه دوران جوانی داد.(5)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به دنیا خطاب می کند و می فرماید: "یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْکِ عَنِّی أَ بِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِینُکِ غُرِّی غَیْرِی لَا حَاجَهَ لِی فِیکِ قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَهَ لِی فِیهَا فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُکِ یَسِیرٌ وَ أَمْلُکِ حَقِیرٌ آهِ مِنْ قِلَّهِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عِظَمِ الْمَوْرِدِ"(6) ای دنیا! برو دیگران را فریب بده من تو را به سه طلاق رها نمودم که بازگشتی هم در آن نیست، تو کوچکتر از آن هستی که مرا فریب دهی آه! از کمی زاد و توشه، دوری راه و کمی همراه.

وقت چهل سالگی انسان کامل شد خداوند به فرشتگان می فرماید: "غلّظا و شدّدا علیه"(7) بر او سخت بگیرید زیرا او به سن چهل سالگی رسیده.

در حدیث از ائمه معصومین علیهم السلام روایت شده است، "من بلغ اربعین سنه و لم یأخذ العصا فقد عصی"(8) کسی که به سن چهل سالگی برسد و عصا نگیرد، معصیت نموده.

امام خمینی رحمه الله علیه در درس اخلاقشان حدیث مذکور را شرح داده است و فرموده اند: که طبق روایات عقل انسان و قوای جسمانی او در سن چهل سالگی، کامل می شود اما این چه عصایی است که اگر انسان به دست نگیرد، مرتکب معصیت می شود؟

ایشان فرمودند: "منظور از این عصاء عصای احتیاط است یعنی : ای فرد که به سن چهل سالگی رسیدی باید برنامه زندگی و همه چیز تو محتاطانه باشد تا مرتکب معصیت و گناه نشوی".

داستان عجیب از علامه جعفری رحمه الله علیه

ایشان می فرماید: "در نجف، استادی به نام شیخ مرتضی طالقانی داشتم که دائم الذکر، دائم المراقبه، دائم الفکر و اهل توجه و معنا بود و در یکی از مدارس نجف سکونت داشت، یک شب دیدم طلاب را در حجره خود جمع کرده و بر خلاف روش همیشگی خودش، می خندید و مزاح می کرد، نقل خریده و بین طلاب تقسیم می کرد، عرض کردم استاد! امشب چه خبر است؟ فرمود امشب شب وصال و لقای حق است و سپس استادم خادم مدرسه را خواست و مطلبی به او گفت که بعداً از او سؤال کردم که شیخ مرتضی به شما چه فرمود؟ او توضیح داد که مرحوم شیخ برایم گفت: فردا صبح وقتی می خواهی وضو بگیری به تو می گویند: بیا شیخ مرتضی فوت نموده است تو می آیی در حالی که باور نمی کنی"، بله فردایش چنین شد.(9)

1- (7) خصال صدوق، ص 545 .

2- (8) رساله سیر و سلوک، منسوب به علامه بحر العلوم با شرح علامه تهرانی، ص 27 .بنقل از کتاب مشعل هدایت، ج1، ص 133 .

3- (9) کتاب مشعل هدایت، ج1، ص 134 .

4- باز هم فرشتگان خطاب می کنند: "یَا أَبْنَاءَ الْخَمْسِینَ أَتَاکُمُ النَّذِیرُ" ای فرزندان پنجاه ساله دنیا آماده مرگ باشید، آماده رفتن به سفر آخرت باشید جوانی شما گذشت.

5- بعد خطاب می کنند: "یَا أَبْنَاءَ السِّتِّینَ زَرْعٌ آنَ حَصَادُهُ" ای فرزندان شصت ساله دنیا، موقع درو شما رسیده است، بله بهار فصل شادابی و طراوت است، ولی پاییز فصل زرد شدن برگها و درو است، حال فرشتگان الهی خطاب می کنند که ای شصت ساله ها فصل پاییز شما فرا رسیده است،

6- "یَا أَبْنَاءَ السَّبْعِینَ نُودِیَ لَکُمْ فَأَجِیبُوا". آن فرشتگان ندا می کنند: ای فرزندان هفتاد ساله دنیا! شما را صدا زده اند اجابت کنید.

7 - "یَا أَبْنَاءَ الثَّمَانِینَ أَتَتْکُمُ السَّاعَهُ وَ أَنْتُمْ غَافِلُونَ". آی فرزندان هشتاد ساله دنیا! مرگ شما فرارسیده است و شما غافل هستید.

در نتیجه این حدیث قدسی برای هر یک از سنین مختلف پیام جالبی دارد و از مجموع می توان نتیجه گرفت که برای سفر آخرت ساز و برگی مهیا نمود و باید توجه داشت یکی از توشه هایی که پس از مرگ، در عالم برزخ و قیامت برای ما کارساز است و باید جز متاع و سفر خرج ما باشد، محبّت اهل بیت علیهم السلام هست که همه ما و شما به خاطر توسل به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام کار و تلاش را رها نمودیم تا شاید این توسل در قبر و قیامت، چراغ راه ما شود و باعث نجات ما از عذاب الهی شود.

توسل به اهل بیت علیهم السلام

بعد از آنکه امام حسین علیه السلام با جوانان بنی هاشم و اعوان و انصار به شهادت رسیدند، عمر سعد ملعون دستور داد که خیمه گاه امام حسین علیه السلام را آتش بزنند آن ظالمان به زن و بچه هم رحم نکردند، خیمه گاه امام علیه السلام را آتش زدند آتش شعله ور شد حضرت زینب سلام الله علیها آمد کنار برادرزاده اش امام زین العابدین علیه السلام، عرض کرد یا حجت الله حالا بگو وظیفه چیست؟ حضرت در جواب فرمود: "یا عمتی علیکن بالفرار" عمه جان زینب دیگر راه باقی نمانده است، یک طرف لشکر دشمن و طرف دیگر شعله های آتش همه به طرف بیابان فرار کنید.

منبع: miu.ac.ir

پاورقی

  1. نحل، 125
  2. نهج البلاغه، نامه 31 " طبق شرح فیض الاسلام، ص 909 .
  3. روضات الجنات " احوالات جهانگیر خان قشقایی " به نقل از کتاب مشعل هدایت، ج 1، ص 129 .
  4. این که هر شب فرشتگان الهی از آسمان ندا می کنند برای اولاد بشر و می فرمایند: "یَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِینَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا" ای فرزندان بیست ساله دنیا کوشش و تلاش کنید، چون که انسان هایی که دارای مقام موقعیت شده اند آنهایی که دکتر و مهندس و مجتهد شدند بر اثر تلاش و کوشش در سنین جوانی بود، جوان تحمل درس خواندن و کمال یاد گرفتن و سختی و مشکلات را دارد، استعداد جوان فعال هست، وقتی جوانی انسان می گذرد دچار مرض نسیان و فراموشی می شود، فلذا فرشتگان خطاب می کنند که ای فرزندان بیست ساله دنیا کوشش و تلاش کنید، بله این کوشش و تلاش در راه خدا و خدمت به خلق خدا باشد، سرمایه یک مملکت نیروی جوان آن مملکت هست اگر یک مملکت جوانش فاسد شود و یا کار تلاش در کشورش نکند دیگر آن کشور یک کشور ضعیف بلکه یک کشور مرده است، اما مع الأسف امروز کشور مظلوم ما افغانستان با سه ده جنگ و نا امنی مشکلات زیاد بر این کشور به بار آمده است، از جمله اینکه جوانان عزیز ما اسیر و آواره کشورهای همسایه و اروپا هستند تا زمانی که نیاز به مراقبت دارند افغانستان زیر نظر و تحت تکفل پدر و مادر هستند اما وقتی به سنین نوجوانی و جوانی می رسند که آن موقع باید جهد و کار و تلاش کنند می روند کشورهای همسایه و اروپایی و ثمره جوانی شان هدر می رود که امروز مع الأسف اگر شخصی یک فرزندش در تابعیت کشور اروپایی نباشد آن شخص عقب مانده حساب می شود!!؟ پدران من احساس خطر می کنم نسبت به آینده فرزند شما، ای پدران شما در قبال فرزندان خویش مسئولیت دارید نگذارید این جوانان و نوجوانان عزیز شما اسیر کشورهای بیگانه شوند و در نهایت دین و عقایدشان را از دست بدهند.
  5. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، 2جلد، الهادی - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق. - مراجعه شود به کتاب "کلمه الله" ص 350، - تألیف آیت الله سید حسن شیرازی، - به نقل از کتاب مشعل هدایت، ج1، ص 131 .
  6. کتاب مشعل هدایت، ج1، ص 131 .
  7. باز هم فرشتگان الهی می فرمایند: "یَا أَبْنَاءَ الثَّلَاثِینَ لَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا" ای فرزندان سی ساله دنیا شما را دنیا مغرور نکند، وقتی انسان در سن سی سالگی می رسد احساس غرور و احساس بلند پروازی می کند، چون در اوج کمالات و قدرت هست، اما فرشتگان الهی خطاب می کنند ای فرزندان سی ساله مواظب باشید دنیا شما را فریب ندهد همیشه سی ساله نیستید، فردا این شادابی و این قدرت را شما از دست می دهید.
  8. فرشتگان الهی خطاب می کنند "یَا أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِینَ مَا ذَا أَعْدَدْتُمْ لِلِقَاءِ رَبِّکُمْ" ای فرزندان چهل ساله دنیا برای ملاقات پروردگارت چه آماده کردید، یعنی کم کم آماده سفر آخرت باشید دیگر دوران بیست سالگی و سی سالگی و دوران کوشش و تلاش و دوران قدرت و شادابی گذشت، ای چهل ساله ها برای جهان آخرت خویش چی آماده کردید، برای سفر طولانی خویش چگونه رفیق انتخاب کردید، اگر پول جمع آوری کردید و برای رضای خدا مصرف کردید خوشا به حالت که رفیق خوبی هست، اما اگر پول جمع کردید و در راه خدا انفاق نکردید، مسئولیت شما سنگین هست، خلاصه پول تا لحظات مرگ رفیق توست و زن فرزند تا قبرستان رفیق توست، اما رفیقی که تا روز قیامت تو را تنها نمی گذارد اعمال صالح هست.
  9. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 1جلد، دفتر تبلیغات - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1366ش. - سفینه البحار، ج2، ص 170 " ماده "عدا"

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʃ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(3)

اویس کریم؛ در کتاب المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، با انتقاد از باب بندی های گذشته و ناقص دانستن آنها، مباحث نهج البلاغه را در 22 باب تقسیم نموده و هر یک چندین فصل دارد و هر فصلی دارای موضوعاتی است که مجموعاً 604 موضوع می شود. عناوین باب های آن چنین است: 1) العقل و العلم؛ 2) الاسلام و الایمان و الیقین و الشرک و الشک؛
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʆ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(6)

به مالک اشتر می نویسد:« و ایاک و الاستثمار بما الناس فیه اسوه» (نهج البلاغه، نامه ی 53)؛ مبادا هرگز در آن چه که با مردم مساوی هستی امتیاز خواهی! از اموری که بر همه روشن است غفلت کنی.
Powered by TayaCMS