پوشش بانوان -4

پوشش بانوان -4

اينك و در اين جا, برآنيم يكان يكان دليلهايى را كه مرد را از نگاه به غير از سر, صورت, گريبان, دستها تا مچ و مقدارى از پاهاى زن مَحْرَم باز مى دارد, عرضه بداريم:

1. (قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم ويحفظوا فروجهم, ذلك ازكى لهم انّ اللّه خبير بما يصنعون.)(نور /30)

به مردان با ايمان بگو: ديده فرو نهند و پاكدامنى پيشه ورزند كه اين, براى آنان پاكيزه تر است; زيرا خداوند, به آنچه مى كنند, آگاه است.

از اين آيه شريفه در مقاله پيشين: سيرى در آيات حجاب, بحث شد و در اين جا برآنيم نكته هايى را يادآور شويم كه در بحث كنونى راهگشايند و در آن جا, يا از آنها بحثى به ميان نيامد, يا به اجمال از كنار آن گذشته شد.

از جمله در اين جا بايد به اين بحث پرداخته شود كه مردان مؤمن از چه چيز بايد ديدگان خود را فرو پوشند؟

1. آيا از نگاه به شرمگاه ها؟ كه البته شمارى بر اين باورند و (يحفظوا فروجهم) را قرينه بر مطلب خود دانسته اند.

به ديگر سخن اين گروه برآنند كه (فروجهم) كه مفعول (يحفظوا) است, بر متعلق (يغضّوا) نيز دلالت مى كند.

2. متعلق (يغضّوا) مى تواند (ما حرّم اللّه) باشد; يعنى مردان مؤمن, نگاه خود را از تمامى حرامهاى الهى فرو پوشند. در اين صورت, بايد حرام الهى از راه ديگر و در جاى ديگر ثابت شود, تا موضوع حكم فروپوشاندن قرار گيرد.

3. متعلق (يغضّوا) مى تواند (ما يثير الشهوة) نيز باشد. آنچه شهوت انگيز است, گرچه پيش از اين حرام بودن آنها با دليل ديگرى ثابت نشده است.

احتمال دارد كه آيه شريفه, همين سومى را در نظر داشته باشد; زيرا:

نخست آن كه: شأن نزول آيه شريفه, نگاه شهوت آلود جوان انصارى به زنى بود كه از كوچه مى گذشت. و در اين نگاه, چنان از خود بى خود شد كه چهره اش با چيز برنده اى, كه در ديوار بود, برخورد كرد و مجروح شد.(نورالثقلین ،ج3،ص588)

در آن زمان, هنوز حكم حجاب و حكم نگاه نازل نشده بود; بنابراين نگاه جوان نگاه حرام نبوده, بلكه نگاه انگيزاننده شهوت بوده و غافل كننده.

دوم ديگر: اگر متعلق (يغضّوا), (ما حرم اللّه), (يا (فرج) باشد, آيه حكم جديدى را بيان نكرده, بلكه تأكيد بر احكام گذشته است. زيرا همان دليلى كه حرام بودن نگاه به چيزى, يا حرام بودن نگاه به شرمگاه را مى گويد, كافى است.

بنابراين, براى اين كه آيه از تأكيد ورزى بر احكام پيشين خارج شود و بيان كننده حكم جديدى باشد, بايد متعلق آن (و ما يثير الشهوة) و… باشد.

حال كه كبراى قياس را از آيه گرفتيم, صغراى آن را مى توانيم بيابيم. هر چه شهوت انگيز باشد, چه جاهايى از بدن بانوان مَحْرَم و چه گونه پوشش آنها و… بايد از آنها چشم پوشاند.

2. (واذا بلغ الاطفال منكم الحلم فليستأذنوا كما استأذن الّذين من قبلهم.)(نور/59)

چون كودكان شما, به سن بلوغ رسيدند, بايد از شما اجازه بگيرند.

همان گونه آنان كه پيش از اينان بودند, اجازه مى گرفتند.

خداوند در آيه پيش از اين آيه مى فرمايد: نابالغان, لازم نيست اجازه بگيرند, مگر در سه وقت. در غير آن سه وقت, كودكان لازم نيست اجازه بگيرند; زيرا ديدن مادر با لباس خواب, براى آنان شهوت انگيز نيست. ولى وقتى به سن بلوغ رسيدند, بايد درگاه ورود به اتاق مادر, اجازه بگيرند. بنابراين, معلوم مى شود كه ديدن مادر, بر بالغان و نابالغان, يكسان نيست. فرزند نابالغ, مى تواند مادر را در لباس خواب و شهوت انگيز ببيند, ولى فرزند بالغ, چنين اجازه اى ندارد.

روايات بسيارى در ذيل اين آيه شريفه وجود دارد كه به پاره اى از آنها در مرحله پنجم از حكم حجاب, در مقاله سيرى در آيات حجاب, اشاره كرديم.

3. در اصول فقه, اصوليان درباره مقدمه واجب به بحث و بررسى مى پردازند و عنوان مى كنند: آيا مقدمه واجب, واجب است, يا خير؟

سرانجام به اين نتيجه دست مى يابند: اگر براى مقدمه جايگاهى در بين آنچه در شرع واجب است نيابيم, بى گمان در دستگاه عقل, چنين جايگاهى را دارد. اگر در شرع دليلى نيابيم كه مقدمه واجب, واجب است, عقل به آن حكم مى كند. در همان بحث, اصوليان از مقدمه حرام, سخن به ميان آورده و يادآور شده اند: مقدمه حرام, از نظر شرع حرام نيست; زيرا مقدمه حرام, انسان را به حرام نمى رساند و دست آخر, اين مكلف است كه با آهنگ انجام كار, كار حرام را انجام مى دهد يا انجام نمى دهد. ولى مقدمه حرام, از نظر عقل نارواست. و به ديگر بيان عقل انسان را از انجام كارهايى كه زمينه را براى انجام حرام مهيّا مى سازد, باز مى دارد و مقدار حرام بودن هر يك از آن مقدمه ها نيز, بسته به مقدار اثرگذارى است كه در فراهم شدن زمينه گناه دارد.

به هر حال,عقل اجازه نمى دهد مرد و زن مَحْرَم مانند خواهر و برادر, با لباس نامناسب در برابر هم حاضر شوند, خلوت گزينند, در مهمانيها شركت جويند و….

ديدن زينت و زيباييهاى بانوان مَحْرَم, از آن جا كه زمينه گناه را فراهم مى سازد, به دليل عقل, حرام خواهد بود.

4. روح شريعت اسلامى, ناسازگار است با هرگونه حركتى كه به فساد اخلاقى بينجامد, زمينه آلودگى و گناه را فراهم آورد, جامعه و خانواده را به كژراهه بكشاند, به آتش شهوت دامن بزند, شهوتها را برانگيزد و… .

اين مطلب از جاى جاى قرآن مجيد و روايات درخور برداشت است.

خداوند به زنان پيامبر(صلي الله عليه و آله) مى فرمايد:

(فلاتخضعن بالقول فيطمع الّذى فى قلبه مرض.)(احزاب/32)

با ناز و كرشمه سخن نگوييد, تا آن كه بيمار دل است, آز بورزد.

به پيامبر(صلي الله عليه و آله) مى فرمايد:

(قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم, ذلك ازكى لهم….)(نور/30)

به مردان مؤمن بگو: چشمها را [از نگاه هاى ناروا] بپوشند و پاكدامنى ورزند كه اين براى آنان پاكيزه تر است.

به زنان مى فرمايد:

(… ولايضربن بأرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهنّ…)(نور/31)

… پاهاى خود را [به گونه اى به زمين] نكوبند, تا آنچه از زينت خود نهفته مى دارند, آشكار گردد.

خداوند حضرت مريم(سلام الله عليها) را به خاطر پاكدامنى مى ستايد:

(ومريم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا.)(تحریم/12)

مريم دختر عمران, همان كسى كه دامن خود را پاك نگهداشت و ما هم در آن از روح خود دميديم.

خداوند در آيات بسيار, پاك دامنان را مى ستايد:

(الذين هم لفروجهم حافظون.)(مومنون/5)

خداوند, در آيه سى وپنجم سوره احزاب, ده ويژگى از ويژگيهاى مردان و ده ويژگى از ويژگيهاى زنان را بر مى شمرد كه اينها سبب مى شوند در درياى مغفرت خداوند غوطه ور شوند و از پاداش عظيم برخوردار. نهمين از اين ده ويژگى, پاك دامنى است:

(والحافظين فروجهم والحافظات.)(احزاب/35)

در روايات, از پاكدامنى بسيار سخن به ميان آمده و جايگاه و ارزش والايى به آن داده شده, حتى گاهى براى پاك ماندن دامن شمارى از كسان, از حلال نيز بازداشته مى شوند كه مباد از حلال الهى به حرام بيفتند.

در روايت وارد شده: شخصى به خدمت پيامبر(صلي الله عليه و آله) رسيد و عرض كرد:

(يا رسول اللّه! اُمّى استأذن عليها؟

… أخشى تكشف شعرها بين يدى؟

قال: لا.

قال: ولِمَ؟

قال: اخاف ان ابدت شيئاً من محاسنها و من شعرها او معصمها ان يواقعها.)((جعفريات), به نقل از (الفقه)ج1،ص161)

اى رسول خدا, آيا براى ورود به مادرم بايد اجازه بگيرم؟…

از اين بترسم كه موى او در پيش من نمايان شود.

حضرت فرمود: نه.

پرسيد: پس براى چه بايد اجازه بگيرم؟

حضرت فرمود: مى ترسم كه اگر مقدارى از زيباييها و موها و زيورهاى او بر تو نمايان شود, به آميزش با او اقدام كنى.

امام رضا(عليه السلام) در پاسخ به پرسشهاى محمد بن سنان مى فرمايد:

(وحرّم النظر الى شعورالنساء المحجوبات بالازواج الى غيرهنّ من النساء لما فيه من تهييج الرجال و مايدعوا التهييج اليه من الفساد والدخول فيما لايحل وكذلك ما اشبه الشعور.)(تفسیر نورالثقلین ،3،ص622 و بحارالانوار،ج6،ص103)

چشم دوختن به موهاى زنانِ شوهردار و ديگر زنان را, حرام كرد زيرا ديدن موى زنان شهوت مردان را بر مى انگيزد و انگيخته شدن شهوت, به فساد و به داخل شدن در آنچه كه حلال نيست مى انجامد. نگاه به آنچه بسانِ موست, نيز به همين جهت حرام شده است.

روايات بسيارى داريم كه دستور مى دهند بايد جاى خواب پسر و دختر جدا باشد و زنان خود را از نابالغان بپوشانند و… همه, حكايت از دقت و واقع نگرى شارع دارد و اين نكته را روشن مى كند كه شارع بر آن است زمينه انگيخته شدن شهوت را از بين ببرد كه مباد به فسادهاى خانمان سوز بينجامد.

نكته: وقتى دليل براى حرام بودن نگاه به بانوان مَحْرَم و ديگر بانوان, مصلحت سنجيهاى عقل و حكمتهاى بيان شده در آيات و روايات باشد, نمى توان اندازه و مقدار و حدود آن را بازشناساند و در مثل, گفت: به دستها, تا به آرنج رواست, نگاه شود و… زيرا اين گونه چيزها, بسته به نَفْس فرد, پاى بندى او به احكام, پيرى, جوانى و… دارد و عقل نمى تواند در حوزه نگاه, مرزى بازشناساند.

بنابراين, در اين گونه چيزها, تنها مى توان گفت: بايد مرزهايى كه ممنوع است نگاه ها از آنها فراتر رود, درجه بندى شوند. پاره اى از جاهاى بدن كه فسادانگيزى كم ترى دارند, نگاه به آن جاها, از كراهت كم ترى برخوردار است و نگاه به هر جا كه فسادانگيزى بيش ترى داشته باشد, از كراهت بيش ترى برخوردار خواهد بود. هر چه فسادانگيزيها بيش تر باشد, كراهت بيش تر مى شود, تا به آن جا كه به مرز حرمت مى رسد.

بنابراين با دليل كتاب و سنت و عقل نمى توان, الگو و نمونه ويژه اى از لباس را براى مادران ارائه داد كه در پيش فرزندان از آن استفاده كنند و يا الگوى خاص براى خواهران, براى استفاده در پيش برادران و….

آنچه كه روشن است, بايد سينه, شكم, ران, كمر, پا تا نيمه هاى ساق و دستها تا آرنج, به طور حتم پوشيده باشد و از آرايشهاى غليظ سروصورت خوددارى شود.

ديگر جاهاى بدن, مانند: دستها تا آرنج, پاها تا نيمه ساق, سر و گريبان در پيش فرزندان و برادران لازم نيست پوشانده شود, زيرا پوشاندن آنها حَرَج آور و دشوارى آفرين است و شارع, حكم حَرَجى درشرع قرارنداده است.

البته, همان گونه كه پيش از اين يادآور شديم, بر مردان مَحْرَمى كه از همين مقدار باز بودن و بى پوششى سر و چهره و دست بانوان مَحْرَم, به حرام مى افتند و دامنشان آلوده مى شود, بايد نگاه خود را فرو خوابانند و از نزديك شدن به كانون خطر دورى گزينند.

به هرحال اگرچه بر بانوان در پيش مردان مَحْرَم مانند فرزندان و برادران, پوشاندن دستها تا آرنج, پاها, تا نيمه ساق, سر و گريبان, چون حَرَجى است, لازم نيست زيرا شارع, حكم حرجى جعل نكرده و نمى كند; امّا اين نكته را بايد يادآور شد كه همين مقدار, در پيش عمو و دايى, حَرَجى نيست, زيرا به طور معمول در يك خانه زندگى نمى كنند و پوشاندن آن مقدار در ديدارهاى زودگذر, دشوارى و حرجى نمى آفريند. همچنين در برابر خويشان سببى كه پوشاندن بيش از اين نيز, حَرَجى در پى ندارد و عقل از آن, باز نمى دارد و براى دستور به پوشش, بازدارنده اى در پيش خود نمى بيند.

نكته: در آيه 30 سوره نور, حكم پوشش بانوان, بيان و سيزده گروه استثنا و برشمرده شد كه بانوان لازم نيست زينتهاى خود را از آنان بپوشانند. ولى در بر شمارى گروه هاى سيزده گانه, از دايى و عمو, نامى برده نشد, با اين كه اينان نيز از مَحْرَمان بشمارند.

گروهى بر اين پندارند: علت بيان نشدن عمو ودايى, اين است كه اين دو, با ديدن زينتهاى دختر برادر, يا دختر خواهر, از خود بازتاب نشان مى دهند و از زيباييهايِ آنان پيش پسران خود, سخن مى گويند.

گروهى ديگر بر اين پندارند: آيه شريفه, يك طرف را بيان كرده و از كنار طرف ديگر گذشته, زيرا با بيان يك طرف, حكم طرف ديگر روشن مى شود. وقتى در گروه هاى استثنا شده: ابناء اخوانهنّ و ابناء اخواتهنّ) وجود دارد و وقتى پسر برادر زن از استثناء ها باشد و جزءِ مَحْرَمان, عكس آن نيز از مَحْرَمان به شمار است. يعنى عمو هم مى تواند دختر برادر را ببيند و چون پسر خواهر زن, از مَحْرَمان است, در نتيجه, دايى هم مى تواند دختر خواهر را ببيند.

ولى از بحث ما روشن شد كه دليل و توجيه بهترى براى ذكر نشدن عمو و دايى وجود دارد و آن اين كه:

عمو و دايى, مانند پدر و برادر نيستند كه با زن در يك خانه و در يك اتاق به سر برند, تا پوشاندن سر و صورت در برابر آنان حَرَجى باشد. دليلى بر استثنا بودن هر مَحْرَم نسبى وجود ندارد, بلكه هر جا ضرورت اقتضا مى كرده و يا به خاطر زندگى در يك مكان, حرج و مشكلى پيش مى آمده, به زنان, نپوشاندن جاهايى از بدن, كه شهوت انگيز نباشند, اجازه داده شده است. حكم, دائر مدار مَحْرَم و غير مَحْرَم نيست. به قرينه دوازدهمين و سيزدهمين گروهى كه در آيه شريفه استثناء شده اند. بردگان و پيران بدون شهوت. اينان, مَحْرَم نيستند, ولى چون در زندگى, به گونه پيوسته و هميشگى در منزل, به خدمت مى پردازند و رفت وآمد بسيار پيش بانوى منزل دارند, پوشش در برابر آنان حَرَجى است, شارع اجازه داده, سر, صورت, دستها و گريبان از آنان پوشيده نشود. از طرفى, چون آنان برده اند و زير دست و تابعان بدون شهوت, مشكلى به وجود نمى آيد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʅ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(5)

عبادت بدون بینش آنان برخی را به اشتباه می انداخت و خطر اشاعه ی این مرض مسری در جامعه بود. امام علی(علیه السلام) به این خطر بیم می داد، آن حضرت(علیه السلام) شنید که مردی از خوارج شب بیدار است و به دعا و تلاوت قرآن مشغول است؛ امام فرمودند:« به یقین خفتن به که با دودلی نمازگزاردن» (نهج البلاغه، حکمت97).
Powered by TayaCMS