آثار ادعيه وارده از جانب معصومين(ع)

آثار ادعيه وارده از جانب معصومين(ع)

آثار دعا؛ توجه به وسعت رحمت خدا و فقرهاي ما و توازن در دعا

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد الله رب العالمين و صل الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن الدائم علي اعدائهم اجمعين. در بحث بهره مندي هاي ما از ادعيه معوصمين(ع) بايد توجه داشت که اين ادعيه در گام اول ما را با رحمت الهي و وسعت جمال و وسعت دستگاه الهي آشنا مي کند. ما را با وسعت فقر و نياز خودمان آشنا مي کند. دوم اينکه معصومين در دعاهاشان نيازهاي ما را به صورت متوازن بيان مي کنند. ما گاهي اوقات در دعاهايمان مثل يک صورت کاريکاتوري دعا مي کنيم. صورت کاريکاتوري دروغ نيست. چشم و گوش و همه اعضا را دارد ولي نسبتش متوازن نيست. گاهي دعاهاي ما اين طوري است. يک مطلبي را به اندازه وزنش به آن اهميت نمي دهيم بلکه بيشتر يا کمتر به آن بها مي دهيم. دعاي معصوم خاصيتش اين است که هر نيازي را به اندازه خودش، بر آن تکيه مي کند. لذا انسان بايد با لسان معصوم دعا کند.

 

ضمانت در دعا توسط معصومين(ع)

سوم اينکه ضامن اين دعا خود معصوم است. وقتي معصوم يک دعايي را فرمان به خواندش مي دهد و در واقع اجازه مي دهد که ما آنرا بخوانيم، خودشان ضامن آن هستند. اگر يک جايي در خواندن اذکار، اجازه شرط باشد همين جاست. در واقع اينکه مي گويند اجازه شرط است يعني درست است که شما داريد کاري انجام مي دهيد ولي اصل کار را در پشت صحنه آن شخصي که اجازه داده است دارد انجام مي دهد. يعني کسيکه به شما مي گويد مثلا روزي ۶ هزار مرتبه اين ذکر را بگو، اين يک کار است که شما مي کنيد و يک کاري هم پشت صحنه او انجام مي دهد. و البته کار اصلي را او مي کند. اين معني اجازه است. من اين را در باب غير معصوم هيچ تاييد نمي کنم. نمي گويم نيست ولي ضرورتي ندارد. ولي نسبت به معصوم، اجازه او چيز ديگري است. وقتي معصوم اجازه مي دهد، خودش پشتيباني مي کند. بعضي مثال زده اند به اينکه در قديم آهنگري به اين شکل بود که کسي پشت کوره مي نشست و در کوره مي دميد تا شعله ور شود. يک کسي هم اين طرف پتک مي کوبيد و مس و چيزهاي ديگري درست مي کرد. معني اين که ذکر اجازه مي خواهد اين است که شما اين طرف کوره هستيد ولي يک نفر بايد در کوره بدمد وگرنه خاموش مي شود و با کوره خاموش هم هرچه بکوبيد اثر نمي کند. اين مسئله در باب معصوم مسلم است و ترديد نکنيد. معصوم وقتي اجازه مي دهد يک باري در ذکر پيدا مي شود.

روايتي درباره امام صادق(ع) است که کسي در زمان حضرت، اربابش به او غضب کرده بود و مي خواست او را بکشد. آمد محضر امام و متوسل شد. حضرت به او فرمودند: برو سلام من را برسان و بگو جعفر بن محمد(ع) فرمودند که من را ببخش و گذشت کن. آن فرد در راه برگشت به شهر خودش، به کسي برخورد کرد که اهل بصيرت و به اصطلاح از متوسمين بود؛ يعني در سيماي شخص سرنوشتش را مي ديد. گفت: کجا مي روي؟! من مي بينم که قدم قدم به مرگ نزديک مي شوي و همه اعضايت مي گويد که مرگ در انتظار توست. گفت اما بر زبان تو چيزي است که نجاتت مي دهد. برو خيالت راحت باشد که اين زبان ماموريتي دارد که اگر به کوه بزند متلاشي مي شود. آن فرد نزد مولاي خود برگشت. مولايش گفت: بساط جلادي را آماده کنيد که با پاي خودش به دام آمد. وقتي همه چيز آماده شد، فرد گفت: امام صادق(ع) سلام رساندند و گفتند که من را آزاد کنيد. گفت: خودت حضرت را ديدي؟! گفت بله. گفت: هم تو را بخشيدم و هم آزاد کردم. توجه بفرماييد که اين همان اجازه است. وقتي امام سجاد(ع) مي گويند در سحر ماه رمضان ابوحمزه تلاوت کنيد، معنايش اين است که حضرت دارند اذن مي دهند. حضرت خودشان مراقب تک تک ما در سحر ماه رمضان هستند.

باز در روايتي داريم که عبدالله بن زيات به امام رضا(ع) گفت: آقا من و همسرم و اهل بيتم را دعا کنيد. فرمودند: من شما را دعا مي کنم. همه اعمال شما بر من عرضه مي شود و من مي بينم. فرد تعجب کرد. حضرت فرمودند: اين مگر قرآن نيست که «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون»(توبه/۱۰۵) يعني شما عمل کنيد که خدا و رسول و مومنين مي بينند. يعني عملتان در مرآي امام معصوم است. امام سجاد اگر مي گويند اين ذکر را بگوييد يا اين دعا را بخوانيد، وقتي آدم سحر بلند مي شود در مرآي امام سجاد است. وقتي با زبان امام سجاد شروع مي کند به دعا کردن، حضرت ضامن اين دعا هستند. خصوصا اگر شما با توجه و توسل به امامي که اجازه داده بخوانيد. پس دعايي که از معصوم نقل مي شود، يکي از خاصيت هايش است که اذن معصوم پشت سر آن است. لذا اثر اين دعا با دعايي که من خودم بخوانم يا انشاء کنم کاملا متفاوت است.

 

توجه به مسئله سير در دعاي معصوم اثر ديگر دعاي آنها

اما خاصيت مهم ديگر ادعيه معصومين(ع) اين است که يک سير روحي در انسان ايجاد مي کند. يعني انسان را از يک نقطه به حرکت در مي آورد و پرواز مي دهد و در يک مقاماتي انسان را سير مي دهد و يکجا هم بار انسان را بر زمين مي گذارد. اين طور نيست که يک مجموعه بي سروته و پراکنده باشد. يک سير منظمي در انسان ايجاد مي کند. انسان را در وادي خوف و رجا و حمد و ثناء و بکاء و توبه و استغفار و همه اينها سير مي دهد و از يک جايي آدم را آرام آرام با نرمي به حرکت در مي آورد و بلند مي کند و بدرستي در جايي انسان را فرود مي آورد. اين خاصيت دعاهاي معصومين است. آغاز و ختم فوق العاده اي دارد. سير فوق العاده اي دارد.

همين دعاي شريف ابوحمزه يک سير بسيار فوق العاده و جامع است. در اين دعا اولا وسعت توجهات است که به انسان داده مي شود. توجه به عوالمي که وجود دارد و جمال حضرت حق و ضعف و اضطرارها و خواسته هاي ما. و نيز موانع سلوک ما و راه حل هاي اين موانع. اين دعا بخصوص خيلي فوق العاده است. بيان حضرت با حرف هيچ کسي قابل مقايسه نيست. ما بايد سعي کنيم که ظرفيت مناجات ما با خدا به ظرفيت اين دعاي ابو شريف نزديک شود. ظرفيتي که معصوم مي خواهد در ما ايجاد کند.

خدمت دوست عزيزي در مسجد الحرام نشسته بوديم و ايشان اشعار عارفانه مي خواند از بابا طاهر و ديگران و خوب هم اشک مي ريخت. من هم لذت بردم هم به حال ايشان تاسف خوردم. لذت بردم که خيلي خوب نجوا مي کرد اما تاسف خوردم به حالش که چرا مناجات خمسه عشر نمي خواند؟! چرا در حد بابا طاهر با خدا حرف مي زند؟! چرا با زبان امام سجاد(ع) حرف نمي زند؟! چرا خودش را محروم کرده از اين فضا و اين ظرفيت؟! لذا بنايتان اين باشد که با زبان معصوم سير کنيد.

 

راهنماي سلوک؛ تفاوت معصوم با ديگران

اما سيرهاي فراواني در اين دعا وجود دارد که اين شب ها قدري به آنها اشاره مي کنيم. اين دعا شروع فوق العاده اي دارد و از نقطه خاصي حضرت ما را توجه و تنبه مي دهند. فرض کنيد شما مي خواهيد به قله دماوند برويد. يک موقع آدم با کسي همراه مي شود که تا تپه هاي کنار دماوند بيشتر نرفته و خيال مي کند قله دماوند همين تپه هاست. چنين کسي آدم را مغرور مي کند و فريب مي دهد. دو قدم که برويم مي گويد قله همين است. بعضي ها در عرفان اين طوري هستند. خودش يک قدم بيشتر نرفته ولي ادعا مي کند توحيد يعني همين. فلان ذکر را بگو و اين مراحل را برو؛ بعد هم راه تمام است و به وصال رسيده اي! گاهي با کسي همراه مي شويم که مثل قبلي نيست ولي فقط از دور قله دماوند را ديده است و هيبتش او را گرفته است. چنين کسي آدم را مي ترساند. اين هم سالک درست نمي کند و شما را در راه نمي آورد.

مربي کسي است که هم قله را ديده و هم خودش رفته است. او مي داند که رفتن قله بازي نيست و دشواري و سختي و پيچ و خم دارد. ولي مي داند که اين راه رفتني است. چنين کسي شما را راه مي اندازد و از يک مسير مي برد و اميد در دلتان زنده مي کند و کم کم از سختي هاي راه هم با شما مي گويد و موانع را بيان مي کند و تعليمتان هم مي دهد تا آرام آرام شما را ببرد. يعني يک سير به شما مي دهد و آماده تان مي کند و مهارت در شما ايجاد مي کند. او در شما اميد ايجاد مي کند و اشتياق را دائم در شما زنده مي کند. وقتي مشتاق شدي کم کم از لوازمش مي گويد که حالا اشکالت اينجاست و تو بايد اينقدر تمرين کني و اين را ياد بگيري و اين عيب ها را از خودت رفع کني تا به قله برسي. چنين کسي آدم را مي برد و مي رساند.

معصومين اين گونه هستند و هيچ وقت آن قله هاي بلند توحيد را دم دست نمي بينند. قله اي که اميرالمومنين(ع) مي فرمود: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِد»(؟) اين راه چيزي نيست که شما بتوانيد با يک قدم و دو قدم سير کنيد. فرق ابوحمزه و بقيه حرف ها در همين است که در زبان معصوم آن قله ها ديده شده و هيچ وقت اين طور نيست که قله توحيد را با اين کوچه پس کوچه ها و اين تپه ماهورهاي سر راه اشتباه بگيرد. که گاه با يک مکاشفه و طي الارض و حال خوشي انسان خيال مي کند واصل شده است! معصوم مي داند که پيچ و خم هاي راه تا وادي مقام توحيد چيست و از کجا بايد آدم را عبور دهد و چه سيري در انسان ايجاد کند. او نه مايوستان مي کند نه مغرور. نه مايوس مي کند که قله دماوند که رفتني نيست و رها کن. نه مغرور که همين سر کوچه مقصد است. آنها هم زير پاي آدم و دل انسان را داغ مي کنند و آدم را راه مي اندازند و هم وقتي انسان را راه انداخت قدم به قدم آدم را مي برد. عيب ها و موانع راه را مي گويد و آماده مي کند براي اينکه بتواني قدم بعد را در راه برداري.

ان شاء الله شب هاي بعد بعضي از سيرهايي که در دعاي شريف ابوحمزه است که در سحر ماه رمضان بايد واقع بشود را بيان مي کنيم. که انسان بايد اين مسير را طي کند تا به فرودگاه دعاي ابو حمزه و پايان دعا برسد. يعني بايد از يک جايي انسان پرواز را شروع کند و در يک وادي فرود بيايد. حضرت مي خواهند ما را به وادي رضا برسانند. در پايان دعا بيان مي شود که «وَ رَضِّنِي مِنْ الْعَيْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِي »(۲) يعني رسيدن به مقام رضا است که بالاترين مقام است که مقام محبين است. اما اين پايان، ابتداي مسيرش اين است که «إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِك »(۳) يعني بايد ابتدا آدمي عقوبت هاي خدا و گناهان خود را ببيند و از اينجا شروع کند. پس از اينجا ما را راه مي اندازند و مي برند تا به آن مقام رضا برسيم. اين فاصله يک مسير است که حضرت در اين مسير ما را حرکت مي دهند که نکاتي از اين سيرهاي ابو حمزه را در جلسات بعد تقديم خواهم کرد. «السلام عليک يا ابا عبد الله»

 

    پي نوشت ها:
  • (۱) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: ۴۸۱
  • (۲) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ۲، ص: ۵۹۸ – دعاي شريف ابو حمزه
  • (۳) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ۲، ص: ۵۸۲- دعاي شريف ابو حمزه
 

جدیدترین ها در این موضوع

 توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

اوست خدايي كه با همه وسعتي كه رحمتش دارد كيفرش بر دشمنان سخت است و با سختگيري كه دارد رحمتش همه دوستان را فراگرفته است هركس كه با او به مبارزه برخيزد بر او غلبه مي كند هركس دشمني ورزد هلاكش مي سازد هركس با او كينه و دشمني ورزد تيره روزش كند و بر دشمنانش پيروز است هركس به او توكل نمايد او را كفايت كند .
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
 براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

بعضی متفکران بر این باورند که در قرآن بر اثبات وجود آفریدگار آیـاتـی ذکـر شده است که روشن ترین آن ها را آیه ذیل است: (افی الـلـه شک فاطر السموات والارض5؛ مگر درباره خدای متعال که خالق آسمان ها و زمین است، شکی هست؟
 بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
 توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

اوست خدايي كه با همه وسعتي كه رحمتش دارد كيفرش بر دشمنان سخت است و با سختگيري كه دارد رحمتش همه دوستان را فراگرفته است هركس كه با او به مبارزه برخيزد بر او غلبه مي كند هركس دشمني ورزد هلاكش مي سازد هركس با او كينه و دشمني ورزد تيره روزش كند و بر دشمنانش پيروز است هركس به او توكل نمايد او را كفايت كند .
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
Powered by TayaCMS