سه روایت شهادت حضرت جواد علیه السلام

سه روایت شهادت حضرت جواد علیه السلام

سه روایت شهادت حضرت جواد علیه السلام

کیفیت شهادت آن امام م_ظلوم به اختلاف نقل شده است که مشهورترین آنها در پی می آید:

نقل اول

نقل دوم

نقل سوم

سه روایت شهادت حضرت جواد علیه السلام

در ت_اری_خ شهادت نهمین امام شیعه حضرت جوادالائمه علیه السلام روایات گوناکونی وارد شده است، چنانکه مسعودی، روز شهادت حضرت را در پنجم ذی الحجه سال 219 ه.ق می داند،اما طبق مشهورترین روایات، عروج ملکوتی ایشان در آخر ماه ذی القعده سال 220 هجری قمری بوده است، و در آن هنگام از سن شریفش تنها 25 سال و چند ماه گذشته بود.

کیفیت شهادت آن امام م_ظلوم به اختلاف نقل شده است که مشهورترین آنها در پی می آید:

نقل اول

ابن شهر آشوب در کتاب " مناقب آل ابیطالب " نقل می کند:

پس از آن که مردم با معتصم بیعت کردند، به عبدالملک که والی مدینه بود نامه ای نوشت تا آن حضرت را همراه "ام فضل" روانه بغداد کند، هنگامی که حضرت وارد بغداد شد به ظاهر مورد احترام قرار گرفت، سپس معتصم به وسیله غلام خود "اشناس" شربتی برای امام فرستاد، شاید معتصم در یک روز سه بار به مسموم ساختن امام علیه السلام اقدام کرده است تا مطمئن شود به هدف خود می رسد.

وقتی اشناس شربت را به خدمت آن حضرت آورد، عرض کرد: این شربتی است که خلیفه برای خود ساخته است و پیش از شما خود و گروهی از بزرگان از آن نوشیده اند و امر کرده است شما هم آن را با یخ بنوشید. سپس یخ آورد و برای حضرت شربت آماده کرد. امام فرمود: در شب آن را می نوشم . اشناس گفت : باید خنک نوشیده شود وگرنه یخ آن آب می شود. هرقدر آن امام غریب مظلوم از آشامیدن امتناع نمود آن ملعون اصرار کرد و امام علیه السلام با علم به عمل آنان، آن شربت زهرآلود را نوشید.

استاد علامه سید جفر مرتضی عاملی می گوید:

" شاید معتصم در یک روز سه بار به مسموم ساختن امام علیه السلام اقدام کرده است تا مطمئن شود به هدف خود می رسد، چنانچه در روایت اشناس نیامده است که امام علیه السلام با نوشیدن آن شربت به شهادت رسید."

نقل دوم

علامه محمد تقی مجلسی (ره) در کتاب " جلاء العیون " نقل می کند:

معتصم یکی از نویسندگان خود را مامور کرد تا ابوجعفر علیه السلام را به منزل خود دعوت کند و زهری در غذای آن حضرت بریزد. آن ملعون نیز چنین کرد ولی امام علیه السلام نپذیرفت و فرمود : تو می دانی که من در مجالس شما حاضر نمی شوم . آن شخص گفت : غرض إطعام شما است و متبرک شدن خانه ما به مقدم شریف شما، یکی از وزارء خلیفه نیز آرزوی ملاقات شما را دارد. پس آن امام مظلوم به اجبار آن شخص به منزل او رفت.

شیعیان، اطراف خانه امام مظلوم خویش جمع شدند و چون معتصم درصدد بر آمده بود آنان را از تشییع جنازه آن حضرت باز دارد، شمشیرهایشان را آویخته، برای ایستادگی تا پای مرگ، هم پیمان شده بودند...

هنگامی که غذا تناول فرمود، اثر زهر را در گلوی خود احساس نمود. برخاست و اسب خود را طلبید. صاحب خانه از او خواست نرود، امام علیه السلام فرمود: بیرون رفتن من از خانه تو برای تو بهتر است! وقتی حضرت ب_ه م_ن_زل رس_ی_د اث_ر زه_ر در بدن شریفش ظاهر شد و در تمام آن روز و شب منقلب بود تا آنکه مرغ روح مقدسش ب_ه بال شهادت به اعلی درجات بهشت پرکشید.

نقل سوم

علامه محمد حسین مظفر (ره) در کتاب " تاریخ الشیعه " نقل می کند:

معتصم که از امام جواد علیه السلام حقد و کینه ای عمیق داشت، امام علیه السلام را به زندان افکند، اما سرانجام چاره ای ندید جز آنکه حضرت را از میان بردارد. به همین منظور امام علیه السلام را از زندان بیرون آورد و به همسر ایشان، "ام فضل" (دختر مامون) که انحرافش از آن حضرت برای معتصم آشکار بود، زهری داد و از او خواست آن زهر را به خورد امام علیه السلام بدهد. همسر امام خواسته او را اجابت کرد و امام علیه السلام با زهر معتصم مسموم گردید...

شیخ عباس قمی (ره) در کتاب شریف "منتهی الآمال" به نقل از " عیون المعجزات" می گوید:

ام الفضل انگور رازقی را زهرآلود کرد و به نزد آن امام مظلوم آورد. وقتی حضرت از آن انگور مسموم ت_ن_اول ن_م_ود، اثر زهر در بدن مبارکش ظاهر شد. در این هنگام آن ملعونه از کار خود پشیمان شد و گریه و زاری کرد، حضرت فرمود: اکنون که مرا کشتی گریه می کنی، به خدا سوگند که به بلایی مبتلا خواهی شد که درمان نشود...، و همان شد که امام علیه السلام فرموده بود و با مرضی هلاک شد که درمان پذیر نبود و درنهایت زیانکار دنیا وآخرت گردید.مسعودی در " اثبات الوصیه" می گوید: معتصم و جعفر بن ماءمون هر دو ام ف_ض_ل را واداشتند بر کشتن آن حضرت و جعفر بن مأمون به سزای این امر در حال مستی به چاه افتاد و او را مرده از چاه بیرون آوردند.

آن نونه_ال جویبار امامت در اول سن جوانی در حالی که تنها بیست وپنج بهار از عمر شریفش گذشته بود، از آت_ش کینه دشمنان از پا درآمد.شیعیان، اطراف خانه امام مظلوم خویش جمع شدند و چون معتصم درصدد بر آمده بود آنان را از تشییع جنازه آن حضرت باز دارد، شمشیرهایشان را آویخته، برای ایستادگی تا پای مرگ، هم پیمان شده بودند...

پیکر مطهر آن امام غریب را بعد از غسل و کفن آوردند و در مقابر قریش در پشت سر جد بزرگ_وارش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دفن نمودند، و به حسب ظاهر"واثق باللّه" بر آن حضرت نماز خواند ولی در واقع حضرت امام علی النقی علیه السلام از مدینه به طی الا رض آمد و متصدی غسل و کفن و نماز و دفن پدر بزرگوارش شد.

منبع: تبیان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

اوست خدايي كه با همه وسعتي كه رحمتش دارد كيفرش بر دشمنان سخت است و با سختگيري كه دارد رحمتش همه دوستان را فراگرفته است هركس كه با او به مبارزه برخيزد بر او غلبه مي كند هركس دشمني ورزد هلاكش مي سازد هركس با او كينه و دشمني ورزد تيره روزش كند و بر دشمنانش پيروز است هركس به او توكل نمايد او را كفايت كند .
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 بررسی توحيد در نهج البلاغه

بررسی توحيد در نهج البلاغه

بدان كه استواران در علم آن كسانى هستند كه اقرار به مجموع آن چه در پس ‍ پرده غيبت است و تفسيرش را نمى دانند، آنان را از اين كه بخواهند به زور از درهايى كه جلو عوالم غيب زده شده است وارد شوند بى نياز كرده است. پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آن چه در حيطه دانششان نيست ستود و خود دارى آنان را از غور كردن در آن چه به بحث و جستجو از كنه آن مكلف نشده اند استوارى در علم ناميده
 براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

توحيد و خداشناسى در نهج البلاغه

اوست خدايي كه با همه وسعتي كه رحمتش دارد كيفرش بر دشمنان سخت است و با سختگيري كه دارد رحمتش همه دوستان را فراگرفته است هركس كه با او به مبارزه برخيزد بر او غلبه مي كند هركس دشمني ورزد هلاكش مي سازد هركس با او كينه و دشمني ورزد تيره روزش كند و بر دشمنانش پيروز است هركس به او توكل نمايد او را كفايت كند .
 براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
Powered by TayaCMS