یا دین یا غیرت؟!

یا دین یا غیرت؟!

نعمان بن بشیر، از شکم پرستان و هواداران طاغوت بود، تا آن جا که برای رسیدن به دنیای خود، از معاویه خواست، لشکری را در اختیارش بگذارد، تا به یکی از نقاطی که در قلمرو حکومت علی (علیه السلام) است، حمله کند.
معاویه او را فرمانده دو هزار نفر کرد، و او تصمیم گرفت با سپاه دو هزار نفری خود به شهرک «عین التّمر» حمله نماید.
مالک بن کعب از طرف امام علی (علیه السلام) حاکم این شهرک بود، وقتی که با حمله دشمن روبرو شد، بیش از هزار نفر، یاور نداشت. نامه ای برای حضرت (علیه السلام) نوشت و جریان را گزارش داد و در خواست کمک نمود.
قبل از رسیدن کمک، نعمان بن مالک حمله کرد، مالک با همراهان از داخل شهرک به دفاع از خود پرداخت، مالک و یارانش آن چنان آماده بودند که غلاف های شمشیر خود را شکسته بودند، تا دیگر شمشیرهای خود را در غلاف نکنند، و به جنگ ادامه دهند.
از طرفی یکی از یاران خود «عبدالله ازدی» را فرستاد که از یاران امام که در نزدیک عین التّمر، سکونت دارند، کمک بگیرد، او رفت و پنجاه نفر از «مخنف بن سلیم» کمک گرفت، روحیه رزمندگان اسلام، قویتر شد و با این روحیه عالی با وجود تعداد اندک خود، لشکر دشمن را دفع کردند.
و از طرفی هم رعب و وحشتی در دل نعمان (فرمانده لشکر معاویه) افتاد، زیرا تصور کرد که باز هم ممکن است برای یاران علی (علیه السلام) نیروی کمکی بیاید، به همین علت شکست خورد و شبانه به شام گریخت، و در نتیجه شهرک عین التمر با سرافرازی در دست یاران علی (علیه السلام) باقی ماندو از دستبرد بیگانگان محفوظ ماند.
مالک فرماندار عین التمر، نامه ای برای علی (علیه السلام) نوشت و پیروزی خود را در ضمن نامه گزارش داد.[1]
هنگامی که نامه قبلی مالک که در آن از امام کمک خواسته بود، به دست علی (علیه السلام) رسیده بود، آن حضرت مردم را جمع کرد و خطبه ای خواند و آنها را برای رفتن به سوی جبهه عین التمر دعوت نمود، از آنجا که مردم، کُندی و مسامحه می کردند، امام نسبت به آنها سخت خشمگین شد و آنها را توبیخ کرد، تا آنجا که فرمود: «أَ مَا دِینٌ یَجْمَعُكُمْ وَ لَا حَمِیَّهَ تُحْمِشُكُمْ أَقُومُ فِیكُمْ مُسْتَصْرِخاً وَ أُنَادِیكُمْ مُتَغَوِّثاً فَلَا تَسْمَعُونَ لِی قَوْلًا وَ لَا تُطِیعُوننی أَمْراً؛ آیا دین ندارید که شما را به گرد هم آورد؟ و یا غیرتی ندارید که شما را (نسبت به جسارت دشمن) به خشم آورد؟ در میان شما برخاسته ام و هر چه فریاد کمک سر می دهم، به سخنم گوش فرا نمی دهید و از دستور من پیروی نمی نمایید».[2]
تنها عدی بن حاتم، پاسخ مثبت به علی (علیه السلام) داد با هزار نفر از قبیله «طیّ» اظهار آمادگی کرد. امام به او فرمود به که لشکرگاه نخیله بروند تا فرمان حرکت صادر شود، که نامه دوم مالک رسید، علی (علیه السلام) خشنود شد و نامه را برای مردم کوفه خواند و از درگاه خدا سپاسگزاری نمود.[3]
[1]. شرح بیشتر در نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص304 و 305.
[2]. نگاه کنید به خطبه 39 نهج البلاغه.
[3]. شرح نهج حدیدی، ج3، ص304.
منبع :محمد محمدي اشتهاردي ؛داستان هاي نهج البلاغه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

خانه وسیع

خانه وسیع

علاء عرض كرد: عبائى (ناچيز) پوشيده و از دنيا كناره گرفته است . على عليه السلام فرمود: او را نزد من بياور، وقتى كه عاصم به حضور على عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: (اى دشمنك جان خود، شيطان در تو راه يافته و تو صيد او شده اى آيا به خانواده ات رحم نمى كنى ؟ تو خيال مى كنى خداوند خداوند كه طيبات (زندگى خوب ) رابر تو حلال كرده ، دوست ندارد كه از آنها بهره مند شوى ؟!
سرکشي ابليس

سرکشي ابليس

ولي سرانجام ابليس (پدر شيطانها) او را فريب داد، و بر او حسادت ورزيد، چرا که ابليس از اينکه حضرت آدم در بهشت در جايگاه هميشگي و همنشين نيکان است، ناراحت بود، وسوسه هاي او باعث شد که آدم(ع) يقين خود را به شک و وسوسه او از دست داد، و تصميم محکم خويش را باسخنان بي اساس او مبادله کرد.
No image

یاد جانسوز علی (ع) از یاران شهید

سپس با صدای بلند فریاد زد: «الجهاد الجهاد عباد الله، الا و انّی معسکر فی یومی هذا، فمن اراد الرّواح الی الله فلیخرج؛ بندگان خدا، جهاد! جهاد! ... همگان بدانید که من امروز لشکر به سوی جبهه، حرکت می دهم، هر آن کس که هوای کوچ به سوی خدا را دارد، از خانه بیرون آید و با ما حرکت کند».
انتقاد شدید به حامیان باطل

انتقاد شدید به حامیان باطل

امام علی (علیه السلام) به این ترتیب به همه کوته فکران و جاهلان، هشدار داد که فریب شیّادان را نخورند، بنده شکم و پول نباشند، و از ستمگران و مفسدین، تقلید ننمایند، و گرنه همچون مردم بصره، صید شیادان قدّاره بند می شوند و دنیا و آخرتشان تباه می گردد.
اعلام آماده باش

اعلام آماده باش

در روز موعود، افراد پاکدل و مؤمنان واقعی در محل حاضر شدند، ولی تعداد آنها کمتر از سیصد نفر بود، وقتی که تعداد این جمعیت را به علی (علیه السلام) گزارش دادند، آن حضرت فرمود: اگر عده این افراد به هزار نفر می رسید، درباره آنها رأی و حکمی داشتم ولی اکنون فرمانی در این باره نخواهم داد.

پر بازدیدترین ها

 مالک اشتر، فرمانده فرماندهان!

مالک اشتر، فرمانده فرماندهان!

این است سیمای درخشان مالک اشتر در پیشگاه علی (علیه السلام) که حتی او را از هر جهت به جای خود معرفی می کند (با توجه به این که او در مصر نمی توانست در همه جزئیات به علی (علیه السلام) مراجعه کند زیرا فاصله مصر و عراق، بسیار است) و به راستی عجیب است آیا شخصی را (غیر از امامان) سراغ دارید که امام معصوم، این گونه به او در همه جهات اطمینان داشته باشد؟!
انتقاد شدید به حامیان باطل

انتقاد شدید به حامیان باطل

امام علی (علیه السلام) به این ترتیب به همه کوته فکران و جاهلان، هشدار داد که فریب شیّادان را نخورند، بنده شکم و پول نباشند، و از ستمگران و مفسدین، تقلید ننمایند، و گرنه همچون مردم بصره، صید شیادان قدّاره بند می شوند و دنیا و آخرتشان تباه می گردد.
No image

مناظره با خوارج

امام به ابن عباس فرمود: «لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ وَ لَكِنْ خَاصِمْهُمْ بِالسُّنَّهِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصاً؛ به وسیله آیات قرآن با خوارج مناظره مکن، زیرا قرآن کتابی است که می توان آیاتش را با احتمالات و توجیهات گوناگون معنی کرد، تو چیزی می گویی و آنها چیز دیگر (و سخن به جایی نمی رسد) ولی با سنت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها بحث کن که در برابر آن پاسخی نخواهند یافت
علی (ع) کنار قبر زهرا (س)

علی (ع) کنار قبر زهرا (س)

زهرا (علیها السلام ) فرمود: ای پسر عمو، من مرگ را ـ که همه ناگزیرند به آن تن در دهند ـ در خودم می یابم، و می دانم که تو بعد از من ازدواج خواهی کرد، وقتی با زنی ازدواج کردی، روز و شب را تقسیم کن یک روز و شب را برای او قرار بده و یک روز و شب را برای فرزندانم، و در برابر فرزندانم، حسن و حسین علیهما السلام بلند، سخن نگو، آن ها دو یتیم و دو غریب دل شکسته اند... .
نصیحت به عثمان

نصیحت به عثمان

در این نصیحت، پس از ذکر شکایات و اعتراضات مردم و ... فرمود: بدان که بهترین بندگان خدا، در پیشگاه او، رهبر عادلی است که خود هدایت یافته و دیگران را هدایت می کند، سنّت معلوم اسلامی را بر پا و استوار می دارد و سنت مجهول را می میراند. سنت های اسلام، روشن و مشخص می باشند، و بدعت ها نیز با نشانه هائی که دارند آشکارند.
Powered by TayaCMS