اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(3)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(3)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(3)

 سيّد جواد مصطفوي

9ـ يتيم نوازي
«وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّي يَبْلُغَ أَشُدَّهُ؛ (اسراء/34) به مال يتيم نزديك مشويد مگر به طريقي كه نيكوتر است تا زماني كه به قوّت خويش برسد، يعني بالغ و رشيد شود.»
«فأما اليتيم فلا تَقْهَرْ؛ (الضّحي/9) بر يتيم پيروزي مجوي.»
«فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ؛ (فجر/ 17ـ15) و اما آدمي، چون گرفتار گردد و روزي او تنگ شود، گويد: پروردگارم مرا خوار كرده است. چنين نيست بلكه شما يتيم را محترم نمي‌داريد.»
همچنين در 22 مورد ديگر، قرآن راجع به يتيم توصيه و سفارش كرده است. علي (عليه السّلام)در نامه خويش به مالك اشتر مي‌نويسد:
«وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فيِ السِّنِّ مِمَّن لا حيلَةَ لَهُ وَ لا يَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ وَ ذلِكَ عَلَي الْوُلاةِ ثَقيلٌ وَ الْحَقُّ كُلُّهُ ثَقيلٌ؛ (نامة 53) به يتيمان و پيران سالخورده كه چاره‌اي ندارند و خود را در معرض سئوال در نمي‌آورند، رسيدگي كن؛ اگر چه اين مطلب بر زمامداران سنگين و گران است ولي هر مطلب حقّي سنگين و گران است.»
و نيز در بستر مرض و حالت احتضار كه فرزندانش را نصيحت مي‌كرد، فرمود:
«اللهَ اللهَ فيِ الْأَيْتامِ فَلا تُغِبُّوا أَفْواهَهُمْ وَ لا يَضيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ؛ (نامة 47) خدا را به ياد آوريد! خدا را به ياد آوريد! دربارة يتيمان. براي خوراك آنها نوبت قرار ندهيد ـ گاه سير و گاه گرسنه‌شان نگذاريد ـ ايشان در نزد شما ضايع و تباه نشوند.»

10ـ بيهوده خرج كردن
«وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً؛ (اسراء/ 26و27) بيهوده خرج مكن كه بيهوده خرج كنندگان، همزادان شيطانند و شيطان نسبت به پروردگار خويش ناسپاس است.»
علي (عليه السّلام)در جواب كساني كه از روي اعتراض به وي گفتند: «چرا بيت المال را ميان مسلمين مساوي تقسيم مي‌كني و پيشينيان در اسلام و مردم باشرف را بر ديگران ترجيح نمي‌دهي؟»مي‌فرمايد:
«اَلا وَ اِنَّ اِعطاءَ المْالِ في غَيْرِ حَقِّهِ تِبْذيرٌ وَ اِسْرافٌ وَ هُوَ يَرْفَعٌ صاحِبَهُ فيِ الدُّنْيا وَ يَضَعُهُ فيِ الْاخِرَةِ وَ يُكْرِمُهُ فيِ النّاسِ وَ يُهينُهُ عِنْدَ اللهِ وَ لَمْ يَضَعِ امْرُؤٌ مالَهُ في غَيْرِ حَقِّهِ وَ عِنْد اَهْلِهِ اِلاّ حَرَمَهُ اللهُ شُكْرَهُمُ وَ كانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ فَاِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ يَوْماً فَاحْتاجَ اِلي مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّخَدينٍ وَ اَلْأَمُ خَليلٍ؛ (خطبة 126) همانا بذل مال در غير موردش، بيهوده خرج كردن و اسراف است و چنين كاري، بذل دهنده را در دنيا بلند و در آخرت پست مي‌كند و در نظر مردم محترم و نزد خدا خوار مي‌گرداند و هر كس مالش را بي‌جا به غير متسحق داد، خداوند او را از سپاسگزاري ايشان محروم مي‌كند و دوستي آنها براي غير او مي‌باشد. پس اگر روزي قدمش بلغزد ـ و برايش گرفتاري پيش آيد ـ و او به ياري ايشان نيازمند گردد، همان گيرندگان مال، بدترين يار و سرزنش كننده‌ترين دوست او مي‌باشند.»
بيان:
از آية شريفه استفاده مي‌شود كه بيهوده خرج كردن، كاري شيطاني است و باعث ناسپاسي خداوند مي‌گردد. علي (عليه السّلام)نيز كه در اين خطبة شريفه به شرح يكي از موارد بيهوده خرج كردن مي‌پردازد، شيطاني بودن اين عمل را توضيح مي‌دهد و معلوم مي‌كند كه چگونه بيهوده خرج نمودن، موجب ناسپاسي خداوند مي‌شود.

11ـ در توبه كردن عجله كنيد
«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَي اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّي إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ؛ (نساء/17و18) بازكشت به سوي خدا فقط براي كساني است كه از روي ناداني بدي مي‌كنند و سپس به زودي توبه مي‌نمايند اينان را خدا مي‌بخشد همانا خدا دانا و فرزانه است. بازگشت به سوي خدا براي كساني نيست كه گناه مي‌كنند و تا چون مرگ يكي از آنها در رسد، مي‌گويد اينك توبه مي‌كنم.»
قرآن مجيد از قول فرعون نقل مي‌كند:
«حَتَّي إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ الْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ؛ (يونس/ 90و91) چون غرق شدنش فرا رسيد، گفت: ايمان آوردم كه خدايي جز همان خدا كه بني‌اسراييل به او ايمان دارند، نيست و من از گردن نهادگانم. خداوند در جوابش مي‌فرمايد: «حالا ديگر!! تو كه از پيش نافرماني كرده‌ايي و از تبهكاران بوده‌يي.»
علي (عليه السّلام)به طلحه و زبير چنين مي‌نويسد:
«وَ تُوبا إِلي اللهِ مِنْ قَريبٍ؛ (نامة 54) تا زود است به سوي خدا بازگشت نماييد.»
به مردي كه از حضرت درخواست موعظه نمود، فرمود:
«وَ لا تَكُنْ مِمَّنْ... عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ...؛ (حكمت 142) از كساني مباش كه چون خواهش نفس به او روي آورد، نافرماني پيش گيرد و توبه را تأخير اندازد.»
«وَ الشَّيْطانُ مَوَكَّلٌ بِهِ يُزَيِّنُ لَهُ الْمَعْصِيَةَ لِيَرْكَبَها وَ يُمَنّيهِ التَّوْبَةَ لِيُسَوِّفَها حَتّي تَهْجُمَ مَنِيّتُهُ عَلَيْهِ أَغْفَلَ ما يَكُونُ عَنْها؛ (خطبة 63) شيطان به انسان گماشته شده است، گناه و نافرماني خدا را براي او مي‌آرايد تا مرتكب شود و او را به توبه اميدوار مي‌نمايد كه آن را به تأخير اندازد؛ ناگاه مرگ او را در مي‌يابد در حالي كه از آن بسيار غافل باشد.»
«فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ يُرْفَعُ وَ التَّوْبَهُ تَنْفَعُ؛ (خطبة 221) تا عمل بالا مي‌رود و توبه سود مي‌بخشد، براي آخرت كار كنيد.»
«اَفَلا تائِبٌ مِنْ خَطيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ؛ (خطبة 28) آيا كسي هست كه پيش از فرا رسيدن مرگش از گناه توبه كند؟»
بيان:
مراد از بالا رفتن عمل كه در جمله ماقبل آخر، ذكر شده، قبول شدن آن است كه زماني كه عمل بالا نمي‌رود، همان بعد از مرگ است كه عملي نيست تا بالا رود و اين سخن از قبيل سالبة به نفي موضوع است كه در لغت تازي بسيار به كار مي‌رود مانند: «علي لاحب لا يهتدي بمناره ـ يعني علي طريق لا منار فيها حتي يهتدي به»و سود نبخشيدن توبه هنگام مرگ است، چنانكه از آيات شريفه استفاده مي‌شود و به اين معني در نهج البلاغه جملات بسيار ديگري نيز هست مانند: «وَ التَّوبَةُ مَسْمُوعَةٌ ـ وَ إِنْظارِ التَّوْبَةِ ـ وَ التَّوْبَةُ مَبْسُوطَةٌ»[1] كه از تمام اين جملات استفاده مي‌شود، زماني هم هست كه توبه پذيرفته نيست و راهش مسدود است و آن حالت احتضار و زمان فرا رسيدن مرگ است. فقط جملة آخري كه از نهج البلاغه ذكر شد، ظاهرش اين است كه تا فرا رسيدن مرگ اگرچه حال احتضار باشد، توبه قبول است.
آنچه اكنون در جواب اين اشكال به نظر مي‌رسد، اين است كه اين يك جمله تاب مقاومت با نصّ صريح قرآن و جملات ديگر را ندارد، پس بايد گفت مراد به «قبل از مرگ»قبل از حالت احتضار است و فقط حالت احتضار از اين مدت استثنا مي‌شود.

12ـ صله رحم و بخشش به خويشاوندان
«إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكِينِ؛ (بقره/ 83) از پسران اسراييل پيمان گرفتيم كه جز خداي يكتا را نپرستند و با پدر و مادر و خويشان و يتيمان و فقيران نيكي كنند.»
«... وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَي الْمالَ عَلي حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ؛ (بقره/ 177) آدم خوب كسي است كه به خدا و روز جزا و فرشتگان و كتابهاي آسماني و پيغمبران ايمان آورد و ازمال خويش كه آن را دوست دارد به خويشان و يتيمان و تنگ دستان و در راه ماندگان و سؤال كنندگان بدهد.»
و همچنين در 17 آيه قرآن راجع به خويشان به كلمه «قربي»و «اقربين»سفارش شده است.
«فَمَنْ أَتاهُ اللهُ مالاً فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرابَةَ وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيافَةَ...؛ (خطبة 142) پس كسي كه خداوند به او ثروتي عطا فرمايد، بايد با آن مال به خويشانش كمك كند و مهماني شايسته نمايد.»
«... وَ ِصَلةُ الرَّحِمِ فَإنَّها مِثْرَأَةٌ فيِ المْالِ وَ مَنْسَأَةٌ فيِ الْأَجَلِ؛ (خطبة 109) صلة رحم موجب زيادي مال و تأخير مرگ است.»

13ـ يافتن وسيله جهت تقرّب به بارگاه خدا
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ؛ (مائده/35) شما كه ايمان داريد، از خدا بترسيد و در راه او دستاويزي را طلب كنيد. »
و نيز قرآن مجيد، نسبت به كساني كه به دامن غير خدا دست زده‌اند، مي‌گويد:
«أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ؛ (اسراء/ 57) كساني را كه شما مي‌خوانيد هر كدامشان به پروردگار نزديكتر است، در راه خدا طلب دستاويز مي‌كند.»
«أِنَّ أَفْضَلَ ما تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَي اللهِ ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالي ـ الْإيمانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهادُ في سَبيلِهِ فَإِنَّهُ ذَرْوَةُ الْإِسْلامِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلاصِ فَإِنَّها الْفِطْرَةُ وَ إقامُ الصَّلوةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إيتاءُ الزَّكوةِ فَإِنَّها فَريضَةٌ واجِبَةٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقابِ وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمادِهِ فَإِنَّها يَنْفِيانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضانِ الذَّنْبَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّها مَثْرَأَةٌ فيِ الْمالِ وَ مَنْسَأَةٌ في ِالْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّها تُكَفِّرُ الْخَطيئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلانِيَةِ فَإِنَّها تَدْفَعُ مَيْتَهَ السُّوءِ وَ صَنائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّها تَقي مَصارِعَ الْهَوانِ؛ (خطبة 109) برترين چيزي كه تقرّب جويندگان در راه خدا دستاويز خود قرار مي‌دهند، ايمان به خدا و فرستادة او و جهاد در راه خدا مي‌باشد (تا آنجا كه ده چيز را مي‌شمارد و آثار و خواص هر يك را بيان مي‌كند كه به طور اختصار آن ده چيز، عبارت است از: 1ـ ايمان 2ـ جهاد 3ـ كلمه اخلاص 4ـ نماز 5ـ زكوة 6ـ روزه 7ـ حج 8ـ صله رحم 9ـ صدقه پنهان و آشكار 10ـ كارهاي نيك).»

پی نوشت:

[1] ـ نهج البلاغه؛ خطبه 93، خطبه 82، خطبه 237.
منبع:رابطه قرآن با نهج البلاغه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

 قرآن در نهج البلاغه

قرآن در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای از نهج البلاغه در توصیف این کتاب آسمانی چنین می فرماید: «قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمراه نگردد.
 قرآن در نهج البلاغه

قرآن در نهج البلاغه

انسان کامل قرآن مجسم و تکوینی است و هموست که می‏تواند حقیقت قرآن را به صورت کامل معرفی کند. معصومان و یکی از آنان امیرالمؤمنین (ع) انسان‏های کاملند. بنابراین امام علی (ع) سزوارترین فرد برای معرفی قرآن کریم است. در نهج البلاغه قرآن به عنوان کتابی توصیف شده که گویای نظام فاعلی و غایی جهان است.
 اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه

اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه

پيوند ناگسستني و همه سويه نهج البلاغه با قرآن کريم، از مسائل حائز اهميت است. يکي از مظاهر اين پيوند، اقتباس هاي قرآني نهج البلاغه است. اهميت بررسي اين اقتباس ها به چند امر باز می گردد: نخست، گونا‌گوني اقتباس هاي قرآني است. دوم، کارکردهاي متفاوت اين اقتباس ها.در اين نوشتار می ‌کوشيم با رويکردي تحليلي اين اقتباس ها را بررسي کنيم. گونه هاي اقتباس قرآني نهج البلاغه عبارت است از: اقتباس کامل، جزئي، متغير، اشاره اي و نهايتاً استنباطي.
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
Powered by TayaCMS