اخلاق اجتماعى و آداب معاشرت

اخلاق اجتماعى و آداب معاشرت

انسان موجودى است اجتماعى و ناگزیر از معاشرت؛ و معاشرت اسلامى، اصولى دارد که در زیر مى ‏آید

اصول و کلیات معاشرت اسلامى

از نظر اسلام، معاشرت داراى اصول و ضوابطى است و فرد مسلمان باید در معاشرتهاى خود، کلیاتى را مراعات نماید؛ ما در ذیل به بیان چند اصل از اصول معاشرت خواهیم پرداخت.

حب و بغضها براى رضاى خدا باشد

عالى‏ترین مرتبه ایمان، چنانچه امام صادق (ع) مى ‏فرماید، در این جمله نهفته است: هر کس براى خدا دوست بدارد و براى خدا دشمن بدارد و براى خدا عطا نماید از کسانى است که ایمانش کامل گشته است‏.[وسائل الشیعه، ج 16، باب 15، وجوب حب المؤمن، ص 165، روایت‏1.]

و امام باقر (ع) مى ‏فرماید: دوست داشتن مؤمنى، مؤمن دیگر را، براى خدا، از بالاترین درجات ایمان است.[وسائل الشیعه، ج 16، باب 15، وجوب حب المؤمن، ص 166، روایت 3.]

اگر چه در قسمت بعد اشاره خواهد شد که یکى دیگر از اصول معاشرت اسلامى انتخاب صحیح معاشر است، ولى این ملاک که حب و بغضها براى رضاى خدا باشد عالى‏ترین ملاک انتخاب معاشر و همدم است، اگر چنین باشد و این شرط مراعات گردد آنوقت انسان آنچه را دوست مى‏دارد که محبوب خدا است؛ یعنى، مؤمن را، عادل را، متقى را، و ایمان و پاکیزگى را و...از چیزى بیزار است که مورد دشمنى خدا است؛ یعنى عاصى و گنهکار را، ظالم و ظلم را، متکبر و تکبر را...و این یعنى سلامت معاشرت.امام باقر (ع) تمام دین را همین معنا و اصل معرفى مى‏نمایند: اى اباذر، آیا دین بجز حب و بغض چیز دیگر هم هست. [بحار الانوار، ج 68، ص 63، حدیث 114.]

دقت در انتخاب دوست و معاشر

معاشرت، بازار تبادل اخلاق است، بسیارى از محاسن و رذائل اخلاقى از همین معاشرات معمولى انتقال و تسرى مى‏یابد.

اگر از انسانهاى موفق بپرسید که عامل موفقیت شما چه بود؟ بى‏درنگ یکى از عوامل مهم موفقیت خود را رفاقت با دوستان خوب اعلام مى‏دارند، و بر عکس اگر از انسانهاى شکست خورده در زندگى بپرسید: چگونه به این ناکامى‏ها مبتلا گشتید؟ خواهند گفت: دوست ناباب.

معاشرت با دوستان بد، انسان را از مسیر تکامل باز مى‏دارد. به همین دلیل مسلمان، باید دوستان خود را با صلاحدید دین خود انتخاب نماید، یعنى در خصوص اینکه با چه کسانى معاشرت نماید و با چه کسانى معاشرت ننماید، باید نظر اسلام را سؤال نماید.

اعتدال و میانه ‏روى در معاشرت

میانه روى بهترین و پسندیده‏ترین شیوه‏اى است که در شئون زندگى مراعات آن مفید و شایسته است. آن کلام معروف بیان خوبى است که خیر الامور اوسطها، بهترین کارها اعتدال در اعمال است. [بحار الانوار، ج 48، ص 103، باب 5]

و شاید صراط مستقیم که در نماز مطلوب ما است همین اعتدال و میانه‏روى در اعمال و خلقیات باشد.

یکى از اصول معاشرت نیز میانه‏روى است، که مؤمن به آن مکلف شده است.

به فرمایش امام على(ع): شیوه زندگى مؤمن بر اساس میانه روى و اعتدال است. [ میزان الحکمه، ج 9، ص 138.]

در معاشرت نیز افراط و تفریط هر دو مذموم و ناپسند است، هم معاشرت زیاد و هم قطع ارتباط با مردم، هر دو ناپسند است. علاوه اینکه در ابراز دوستى و دشمنى نیز باید میانه‏رو بود، امام على(ع) مى ‏فرماید: دوستى نباید در حدى باشد که مایه مشقت گردد. [ بحار الانوار، ج 4، ص 178.]

امام صادق (ع) مى ‏فرماید: به هنگام دوستى همه اسرارت را مگو (زیاده روى مکن) چون ممکن است دوستى شما از بین برود و تبدیل به دشمنى شود. [ میزان الحکمه، ج 4، ص 427، ح 8419.] امام على (ع) مى ‏فرماید: دوست خود را دوست‏دار باندازه‏اى که در آن تجاوز نباشد. [نهج ‏البلاغه، حکمت: 260.]

امتحان همنشین

اعتماد به ظاهر افراد، کار مذمومى است. البته سوءظن به افراد، هم ناپسند است. لذا انسان مى‏بایست کسى را که مى‏خواهد با او پیمان دوستى و رفاقت داشته باشد، آزمایش نماید. امام على(ع) اعتماد قبل از آزمایش را چنین توصیف مى‏کند: اعتماد به هر کس قبل از آزمایش، از ناتوانى است. و نیز مى ‏فرماید: قبل از امتحان به کسى اطمینان نکن. [بحار الانوار، بنقل از معارف و معاریف، ج 78 و ج 71، ص 190، روایت 56، باب 54.]

و امام صادق(ع) در بیان شیوه امتحان مردم مى ‏فرماید: به روزه و نماز مردم گول نخورید زیرا چه بسا انسان به نماز و روزه شیفته شود تا آنجا که اگر ترک کند به هراس افتد، ولى آنها را به راستگوئى و امانتدارى بیازمائید. [کافى، ج 3، ص 162.]

معاشرت به تناسب افراد

زندگى در جامعه‏هاى بشرى، اخلاقى انعطاف پذیر را مى‏طلبد. در جامعه افراد مختلفى با روحیات مختلف زندگى مى‏کنند؛ جماعتى زود رنجند، جماعت دیگر سعه صدر دارند، عده‏اى بذله‏گو هستند و گروهى جدى و خشن؛ بعضى، از نرم خوئى انسان سوء استفاده نمى‏کنند و گروهى...

بدیهى است با این همه روحیات مختلف انسان نمى‏تواند با همه افراد با یک روحیه رفتار نماید. بلکه با هر کس باید طبق شناختى که از روحیه او دارد، معاشرت نماید. امام على(ع) مى ‏فرماید: کسیکه متناسب با خلق و خوى مردم با آنها معاشرت و رفتار کند از شر آنها در امان ماند. [نهج البلاغة، کلمات قصار، شماره 401، ص 433.]

رعایت حق معاشر

این اصل از اصول مهم معاشرت است که رعایت آن، مایه استحکام پیوندهاى اجتماعى مى‏گردد.

باید توجه داشت که اسلام دین وظایف متقابل است و اقشار جامعه نسبت به هم حقوقى دارند که ملزم به انجام آن مى‏باشند حقوق پدر بر فرزند و فرزند بر پدر، حق همسایه، حقوق همکار و دوست و همه اینها بطور متقابلند.

یکى از اساسى‏ترین اصول اسلام همین مقررات و رعایت آنها است. حق الناس از اهمیت فراوانى در اسلام برخوردار است و حتى از حق الله بالاتر است. چنانچه امام على(ع) مى ‏فرماید: خداوند حقوق بندگانش را بر حقوق خودش مقدم داشته است. [میزان الحکمه، ج 2، ص 480، ح 4150.]

بعنوان نمونه در حق همسایه پیامبر اکرم (ص) مى ‏فرماید:...کسى که همسایه خود را مورد اذیت و آزار قرار دهد بوى بهشت بر او حرام است و جایگاه او جهنم است؛ و بد جایگاهى است. و نیز فرمود: کسى که حق همسایه را ضایع کند از ما نیست و دائما جبرئیل در حق همسایه وصیت مى‏کرد تا اینکه من گمان کردم که او ارث مى‏برد. [بحار الانوار، ج 74، ص 105.]

و درباره حق همسر اسحاق‏بن عمار از امام صادق(ع) سؤال مى‏کند: حق زن چیست که اگر مرد آنرا انجام داد، نیکو مى‏شود؟ امام(ع) فرمود: همسرش را سیر کرده به او لباس بپوشاند و اگر اشتباه و خطائى انجام داد او را ببخشد. [ بحار الانوار، ج 74، ص 5، روایت 1، باب 1.]

و حق پسر بر پدر، این است که اسم نیکوئى بر او بگذارد، او را قرآن بیاموزد و در وقت بلوغ براى او همسرى برگزیند و... [بحار الانوار، ج 74، ص 80، ص 80.]

امام سجاد(ع) درباره حق معاشر مى ‏فرماید: اما حق معاشر بر تو این است که او را نفریبى و با او دغل نکنى و به او دروغ نگوئى و غافلش نساخته، و گولش نزنى. و براى او کارشکنى نکنى و...اگر به تو اعتماد کرد هر چه توانى براى او بکوش.

حضرت(ع) بعد از بیان پنجاه حق فردى و اجتماعى مى ‏فرماید: این حقوق در گردن تو است، که در هیچ حال نمى‏توانى از آنها جدا باشى و رعایت آنها بر تو لازم است. و از خدا در این راه کمک بخواه.[تحف العقول، ص 273 278.]

از نظر اسلام، معاشرت وقتى سالم است که همنشینان، به اقامه حقوق هم و اداى آنها قیام نمایند.

احترام و دوستى بر اساس مقدار ارزشها

یکى دیگر از اصول معاشرت در اسلام دوستى، رفاقت و احترام بر اساس مقدار ارزشها است. از نظر اسلام هر چه فرد به ارزشهاى اسلامى پایبندتر باشد احترام او واجبتر و مهمتر است. و فرد مسلمان ملزم شده است تا در معاشرت خود به کسانى که با آنها مراوده دارد، بر اساس میزان تقیدشان به ارزشها، احترام بگذارد.

امام على (ع) مى ‏فرماید: ظلم کردن به نیکى این است که آنرا در حق غیر اهلش بکار ببرند. [غرر الحکم، ج 2، ص 474.]

از نظر اسلام احترام به پدر، مادر، استاد و معلم، بدلیل جایگاه ویژه آنها و ارزشى که دارند داراى اهمیت فراوانى است و انسان مأمور به احترام آنها و خضوع در مقابل آنهاست.

امام عسکرى (ع) مى ‏فرماید: یک روز پدر و پسرى به حضور امام على (ع) رسیدند حضرت احترام شایانى از آنها کرد و براى آنها غذا آورد. پس از صرف غذا، قنبر غلام حضرت، طشت و آب و حوله آورد تا مهمانان دست خویش بشویند. على(ع) ابریق را گرفت و آب را به دست پدر ریخت. البته آن مرد هر چه مخالفت کرد حضرت نگذاشت. بعد حضرت ظرف را به دست پسرش محمد حنفیه داد و فرمود اگر این پدر و پسر کنار هم نبودند و پسر تنها اینجا بود به دستهایش آب مى‏ریختم تا بشوید ولى چون در کنار پدرش مى‏باشد خداوند دوست ندارد که بین آنها تفاوتى نگذارم. [جامع السعادات، ج 1، ص 363.]

محبت و احترام متقابل

اساس معاشرت بین مسلمانان احترام و محبت متقابل است. یعنى هر دو موظف هستند به هم احترام گذاشته و با محبت با هم رفتار نمایند.

قرآن مجید در سوره فتح، مؤمنین را چنین وصف مى‏کند:

اشداء على الکفار رحماء بینهم. [فتح: 29.] نسبت به کفار شدیدند ولى بین خودشان با رأفت و رحمت رفتار مى‏کنند.

و در سوره بلد مى ‏فرماید:

و تواصوا بالمرحمه . [بلد: 17.] یکدیگر را توصیه مى‏کنند به رأفت و رحمت و ملاطفت.

از نظر اسلام، اگر فردى متوقع باشد تا دیگران احترامش کنند ولى او نسبت به مردم چنین نباشد، توقع بى‏جا و اشتباهى است.

اینکه در سوره حجرات مى ‏فرماید:

انما المؤمنون اخوه. [حجرات/ 10.] یعنى مؤمنین برادرند، از بین همه نسبت‏ها نسبت «اخوه» را ذکر فرموده است که حاکى از تساوى است. همانگونه که دو برادر نسبت به حقوق، با هم برادرند، مؤمنین هم با هم برابرند، و هر کس توقع محبت و احترام دارد، خود نیز باید احترام کند و محبت نماید.

مقاله آقای حسین جعفری

سایت اندیشه قم

http://www.foodregime.com

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

 قرآن درآيينه نهج البلاغه

قرآن درآيينه نهج البلاغه

حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه، بيش از بيست خطبه را به معرفى قرآن و جايگاه آن اختصاص داده است و گاه بيش از نصف خطبه به تبيين جايگاه قرآن و نقش آن در زندگى مسلمانان و وظيفه آنان در مقابل اين كتاب آسمانى اختصاص يافته كه پرداختن به همه آن ها مجالى ديگر مى طلبد.
 تجلی قرآن در نهج‏ البلاغه

تجلی قرآن در نهج‏ البلاغه

امام(ع) در توصيف پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «… و دعا الي الحكمة و الموعظة الحسنة»3 كه اشاره است به آيه شريفه: «ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة (نحل، 16/125). با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 قرآن در نهج البلاغه

قرآن در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای از نهج البلاغه در توصیف این کتاب آسمانی چنین می فرماید: «قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمراه نگردد.
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʂ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (2)

عرب پيش از نزول قرآن گاهي در شعر خود از اين تنوّع صورت بهره مي برد؛ امّا اغلب به دليل اسراف و تكرار، اين تنوّع آنان به ملال مي انجاميد. در نثر، چه مرسل و چه مسجّع، نيز چنين سلامت و رواني و حلاوتي كه در قرآن مشهود است، سابقه نداشت و در بهترين نثرهاي عرب عيبهايي يافت مي شد كه از سلامت و رواني تركيب آن مي كاست و امكان نداشت مثل قرآن قابل ترتيل باشند. اگر هم براي ترتيل آن پافشاري مي شد، بوي تكلّف از آن به مشام مي رسيد و از شأن كلام مي كاست.
Powered by TayaCMS