تعریف خانواده و مراحل تحول خانواده

تعریف خانواده و مراحل تحول خانواده

تعریف خانواده

«خانواده» گروه کوچکى است که حد فاصل بین فرد و جامعه قرار گرفته است. صاحب نظران تعریفهای متعددى براى خانواده ارائه کرده اند، ولى هر تعریف به بعدى از خانواده توجه داشته است؛ از این رو شاید مناسب تر باشد که خانواده را با توجه به ویژگى های اساسى آن تعریف کنیم:

الف- از عمومى ترین سازمانهای اجتماعى است که بر اساس ازدواج بین یک مرد و دست کم یک زن شکل مى گیرد.

ب- در آن، مناسبات خونى یا اسناد یافته (پذیرش فرزند) به چشم مى خورد.

ج- معمولا داراى نوعى، اشتراک مکانى است.

د- معمولا کارکردهاى گوناگون شخصى، جسمانى، اقتصادى، تربیتى و جز اینها را بر عهده دارد.

خانواده همچون آینه اى عناصر اصلى جامعه را در بر دارد و انعکاسى از نابسامانى هاى اجتماعى است. در عین. حال، تأثیرپذیرى شدیدی از جامعه دارد و مى توان گفت: جامعه سالم فقط در پرتو خانواده سالم ممکن است.(ساروخانی، باقر، مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، ص ۱۳۶٫ ) تعالیم اسلام نیز بر ویژگى هاى یاد شده در خانواده، تأکید مى کند. بر اساس تعالیم اسلامى، خانواده مجموعه اى است از افراد با رابطه هاى سببى(عقد ازدواج) و نسبى (والدینى – فرزندی و خواهر و برادرى). این افراد نسبت به هم متناسب با نوع نسبت و ارتباط، مسئولیتهاى اجتماعى، حقوقى، تربیتى، رفتارى، اقتصادى و دینى دارند. بر اساس این تعریف، از نظر تعالیم اسلام خانواده شامل خانواده هاى هسته ای و گسترده مى شود. با وجود این، با توجه به میزان مسئولیتها و حقوق اقتصادى، اجتماعى و رفتاری اعضاى خانواده نسبت به هم، سه مرتبه خانواده در اسلام دیده مى شود:

- خانواده مرتبه اول: زن و شوهر و فرزندان بدون واسطه؛

- خانواده مرتبه دوم: زن و شوهر، فرزندان، والدین زن یا شوهر(اجداد فرزندان)؛

- خانواده مرتبه سوم: زن و شوهر، فرزندان به علاوه ی والدین زن یا شوهر و دایی، خاله، عمو و عمه ی فرزندان.

این اولویت بندى بر اساس مسئولیتهای زن و شوهر نسبت به هم، والدین نسبت به فرزندان بدون واسطه و باواسطه، فرزندان نسبت به اجداد، عمه، عمو، خاله و دایى، و قوانین اقتصادى اسلام مانند نفقه، ارث و زکات واجب، و قوانین حقوقى مانند ولایت جد پدری و دیه ی عاقله در نظر گرفته شده است. بیشتر آیات قرآن که به روابط اعضاى خانواده مربوط مى شود، به مسائل خانواده مرتبه اول پرداخته(

مانند: بقره، ۱۰۲؛ ۱۸۷، ۲۲۸، ۲۲۹، ۲۳۱، ۲۲۲و ۲۲۳؛ آل عمران، ۱۴؛ نساء، ۳، ۳۴، ۳۵، ۱۲۸، ۱۲۹ و ۲۱؛ نور، ۳۲؛ روم، ۲۱؛ مجادله ۱-۴؛ تحریم، ۱، ۵، و ۱۱؛ تغابن، ۱۴؛ فرقان، ۷۴٫) و آیات کم ترى به خانواده مرتبه دوم(اسراء، ۲۳و ۲۴؛ یوسف، ۱۲، ۸، ۹۲ - ۱۰۰؛ بقره، ۱۳۲٫) و آیات محدودی، مانند آیات ارث، به مسائل خانواده مرتبه سوم پرداخته است.(مانند: نساء، ۱؛ انفال، ۷۵؛ احزاب، ۵۰) شکل ۱ این سه مرتبه خانواده را نشان مى دهد. بر اساس این طرح ممکن است فردى مانند الف متعلق به ۶ خانواده باشد: دو خانواده مرتبه ۱ ، دو خانواده مرتبه ۲ و دو خانواده مرتبه ۳:

- خانواده مرتبه ۱: فرد، همسر و فرزندانش؛ او، خواهر، برادر و پدر و مادرش؛

- خانواده مرتبه ۲: فرد، همسر، فرزندان و پدر و مادرش؛ او، همسر، فرزندان و پدر و مادر همسرش؛

- خانواده مرتبه ۳: فرد، همسر، فرزندان، اجداد پدرى فرزندان، عمو و عمه و فرزندان آنها؛ او، همسر، فرزندان، اجداد مادرى فرزندان، خاله، دایى و فرزندان آنها.

این تعریف از خانواده مبتنى بر مسئولیتهاى افراد نسبت به اعضاى خانواده و خویشان و نیز اهدافى است که تعالیم اسلام برای ازدواج و تشکیل خانواده در نظر دارد. تعالیم اسلام براى سعادت و سلامت دنیوى و اخروى انسانها، برنامه هایى را قرار داده که از جمله آنها تشکیل خانواده است. در این برنامه ها نیازهاى طبیعى انسان و شرایط اجتماعى او در همه عصرهاى تاریخ در نظرگرفته شده است؛ از این رو، تحولات اجتماعى بشر، به ویژه تحولات عصر حاضر که خانواده را دچار دگرگونى هاى اساسى کرده و گاه موجبات دورى از اهداف تشکیل خانواده را فراهم آورده است، نباید ما را از تعریف مناسب خانواده دور کرده و به جهتى سوق دهد که نتوانیم اهداف تشکیل خانواده را تحقق بخشیم؛ به همین جهت باید تلاش کرد، تحولات اجتماعى در جهت تشکیل و استمرار خانواده هایى که سعادت و سلامت بشر را تضمین مى کنند، سوق داده شود. البته تحقق این امر در بیشتر جوامع دشوار است. با وجود این، مى توان در جوامعى که زمینه فرهنگ اسلامى در آنها وجود دارد، در این راستا گامهایى برداشت. تقویت روابط خویشاوندى یکى از راهکارهایى است که خانواده ها را در جهت تحقق بخشیدن به اهداف مورد نظر، یارى مى کند. چگونگى روابط خانواده هاى مرتبه دوم و سوم، بیشتر در ضمن موضوع خویشاوندان در فصل دوم بررسى مى شود، و در فصلهاى دیگر بیشتر، مباحث مربوط به خانواده مرتبه اول مورد توجه قرار مى گیرد، هر چند در مواردى به مسائل خانواده هاى مرتبه دوم و سوم نیز پرداخته مى شود.

افزون بر این، مانند نظریه سیستمى، خانواده در اسلام به عنوان یک واحد اجتماعى در نظر گرفته شده و چیزى بیش از مجموعه افرادى است که آن را تشکیل مى دهند. یکى از شواهد این امر، مسئولیت افراد در قبال خانواده در جنبه هاى اقتصادی و تربیتى است. در قرآن به سعادت اخروى فرد در کنار خانواده او توجه شده و خداوند از انسانها مى خواهد نه تنها خویش، بلکه خانواده ی خود را از گرفتارى و عذاب اخروى محافظت کنند.(«قو أنفسکم و أهلیکم نارا…» تحریم، ۶٫ ) همچنین خداوند به پیامبر (ص) خطاب مى کند که خانواده ی خود را به نماز دعوت کن.(«وأمر أهلک بالصوة و اصطبر علیها» طاها، ۱۳۲٫ ) آیاتى که به تأثیر رفتار فرزندان در تعالى معنوى والدین اشاره کرده(«والبقیت الصلحت خیر عند ربک ثوابا و خیر أملا» کهف، ۴۶٫ )، نیز دلیلى بر شدت وابستگى اعضاى خانواده در امور دنیوى و اخروى به یکدیگر است. حساسیت پیامبران نسبت به خانواده خود و هدایت آنها(از جمله این موارد، توصیه پیامبران به فرزندان خود و دعا براى هدایت آنهاست؛ بقره، ۱۳۲ و ابراهیم ۴۰٫ )، نیز از جمله دلایلى است که ارتباط و تأثیر متقابل اعضاى خانواده را نشان مى دهد. شدت این ارتباط به حدی بوده است که گاه پیامبران برای اعضاى خانواده ی خود طلب آمرزش و نجات مى کردند و چون این اعضا بر گمراهى خود اصرار مى نمودند، خداوند این پیامبران را به خاطر طلب آمرزش براى اعضای خانواده خود، ملامت کرده است.(از جمله این موارد، طلب نجات فرزند نوح (ع) توسط وی (هود، ۴۶و45) و طلب آمرزش ابراهیم (ع) برای پدر خود (توبه، ۱۱۴) است.

مراحل تحول خانواده

روان شناسان برای گروههای اجتماعى، مراحل تحولى را در نظر مى گیرند که از شکل گیری تا انقضای گروه را در بر مى گیرد. خانواده نیز مراحل متعددی را در گذر زمان تجربه مى کند و مى توان هر خانواده مفروض را در یکى از این مراحل در نظر گرفت. خانواده یک واحد اجتماعى ایستا نیست، بلکه فرآیندى از تغییر مداوم است. ورود افراد به مجموعه خانواده یا خروج از آن، از موجب تغییر و تحول در خانواده است. اگر تغییر را مطابق زندگى بشری بهنجار بدانیم، خانواده را نیز باید بسیار انعطاف پذیر با نوسان دائمى و بیشتر در حالت عدم تعادل ببینیم. خانواده مانند همه ارگانیزمهای زنده مایل به بقا و استمرار است و تغییر آن نیزگاه به منظور حفظ بقا و تعادل مى باشد. براى تحول خانواده چهار مرحله [واحد دو نفره زن و شوهر (مرحله زوجیت)، خانواده دارای فرزندان خردسال، خانواده داراى فرزندان مدرسه اى یا نوجوان و خانواده دارای فرزندان رشد یافته] و گاه تا نه مرحله در نظر گرفته شده که به شرح ذیل است: ۱٫ مرحله گزینش همسر و نامزدی؛ ۲٫ زوجهای بدون فرزند؛ ۳٫ خانواده هاى دارای کودکان کم تر از سى ماه؛ ۴٫- خانواده های دارای کودکان پیش دبستانى (۲/۵ – ۶ ساله)؛ ۵٫ خانواده های داراى کودکان مدرسه ای (۱۳ – ۶ ساله)؛ ۶٫ خانواده هاى دارای نوجوان (۱۳ – ۲۰ ساله)؛ ۷٫ خانواده هایى که جوانان از آنها جدا مى شوند؛ ۸٫ والدین میان سال؛ ۹٫ مرحله کهولت اعضاى خانواده. دووال، به هشت مرحله تحول در خانواده معتقد است، ولى مرحله گزینش همسر را نیز گرچه پیش از ازدواج است، باید از مراحل مهم زندگى خانوادگى دانست. هر چند برای تحول خانواده الگوى کلى – مانند آنچه گفته شد – ارائه شده است، باید توجه داشت هر خانواده ضرب آهنگ، سرعت، پاداشها، رویدادها، هماهنگى ها و ناسازگاری های ویژه خود را دارد که در پذیرش یک مرجع و قالب کلى براى تحول خانواده ها، باید در نظر گرفته شود.

خانواده ها در هر مرحله تحول، وظایف و مسئولیتهایى متناسب با آن مرحله دارند؛ همچنین ویژگى های روانى افراد و مشکلات هر مرحله، با مراحل دیگر متفاوت است؛ از این رو باید متناسب با مرحله تحولى خانواده، به راهنمایى و حل مشکلات و سعى در رشد آن پرداخت. به جهت هاى یاد شده، شناخت مراحل تحول خانواده در هر فرهنگ اهمیت ویژه دارد.

سایت اطلاع رسانی آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی ره

http://fa.tabrizi.org

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

 قرآن درآيينه نهج البلاغه

قرآن درآيينه نهج البلاغه

حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه، بيش از بيست خطبه را به معرفى قرآن و جايگاه آن اختصاص داده است و گاه بيش از نصف خطبه به تبيين جايگاه قرآن و نقش آن در زندگى مسلمانان و وظيفه آنان در مقابل اين كتاب آسمانى اختصاص يافته كه پرداختن به همه آن ها مجالى ديگر مى طلبد.
 تجلی قرآن در نهج‏ البلاغه

تجلی قرآن در نهج‏ البلاغه

امام(ع) در توصيف پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «… و دعا الي الحكمة و الموعظة الحسنة»3 كه اشاره است به آيه شريفه: «ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة (نحل، 16/125). با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 قرآن در نهج البلاغه

قرآن در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای از نهج البلاغه در توصیف این کتاب آسمانی چنین می فرماید: «قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمراه نگردد.
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʂ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (2)

عرب پيش از نزول قرآن گاهي در شعر خود از اين تنوّع صورت بهره مي برد؛ امّا اغلب به دليل اسراف و تكرار، اين تنوّع آنان به ملال مي انجاميد. در نثر، چه مرسل و چه مسجّع، نيز چنين سلامت و رواني و حلاوتي كه در قرآن مشهود است، سابقه نداشت و در بهترين نثرهاي عرب عيبهايي يافت مي شد كه از سلامت و رواني تركيب آن مي كاست و امكان نداشت مثل قرآن قابل ترتيل باشند. اگر هم براي ترتيل آن پافشاري مي شد، بوي تكلّف از آن به مشام مي رسيد و از شأن كلام مي كاست.
Powered by TayaCMS