تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی نهم

تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

حدیث شناس کم نظیر، فرهنگ پاک اهل بیت و حل کننده مشکلات روایات، علامه مجلسی می فرمایند: من در زمان خودم یعنی قرن یازدهم به وسیله دوستانم، شاگردانم و کسانی که کتابخانه ها را در داخل و بیرون ارزیابی و تحقیق کردند، تعداد تفسیرها حدود بیست هزار نوع تفسیر قرآن اعلام شده است؛ بعضی از این تفسیرها یک جلد است، بعضی ها هفتاد جلد؛ بین یک جلد و هفتاد جلد، پنج جلد، ده جلد، بیست جلد، چهل جلد فراوان است. از قرن یازدهم تا امروز ما هیچ اطلاعی نداریم که چه مقدار دیگر، تفسیر به تفاسیر اضافه شده است، ولی هر متخصصی می آید تفسیر می نویسد، شگفت آور است که مطالب جدید، نو و ناب از آیات قرآن کشف می کند.

 

صاحب المیزان که واقعا یکی از کاشفان آیات قرآن است، وقتی از او سوال می کنند تفسیر قرآن به کجا رسیده، می فرماید: از زمان ابن عباس شاگرد امیرمومنان که تفسیر شروع شد تاکنون، اگر تمام مفسرین یک جا جمع شوند، نظر من این است که ما مفسران این پانزده قرن تا لب دریا آمدیم، اما داخل نرفتیم.

 

به ابن عباس گفتند، به نظرت با این تفسیرهایی که از قرآن می گویی، آگاهی تو به قرآن با آگاهی علی ابن ابیطالب یکی شده است؟ ایشان جواب داد: تمام علم من که از علی گرفته شده، در برابر علم امیرالمومنین مانند یک قطره در مقابل کل اقیانوس های عالم است.

 

اهل تسنن در یکی از کتاب هایشان به نام یَنابیعُ المَوَدّة و در کتاب های دیگرشان نیز نقل کردند که امیرالمومنین فرمود: اگر تفسیر سوره حمد را بگویم بنویسید بعد که بهتان اعلام کنم، کلاس را تمام کردم، نه اینکه تفسیر تمام شد، کلاس تمام شد، دیگر وقتش را ندارم، شما آن نوشته ها را اگر بخواهید جابجا کنید، هفتاد شتر جوان باید بیاورید، بار کنید و این نوشته ها را ببرید، پیغمبر می فرماید: يَأْتى القُرْآنُ يَوْمَ القِيَامَةِ بِكْراً، قیامت وقتی قرآن پرده از چهره خودش بردارد، می بینند این کتاب دست نخورده، چیزی کشف نشده، چرا این گونه است؟ روشن است علم الله است؛ مگر علم الله همه گوهرهایش قابل کشف است، مگر علم الله با این عقل های محدود ما قابل فهم است؟ علم الله که بی نهایت است، قرآن چون مخلوق است، اول دارد، ولی آخر ندارد تا روز قیامت. این مقدمه را شنیدید و در ذهن خود تحلیل کردید که در قرآن چه خبر است، حال یک مطلب از خود قرآن بشنوید، قرآن خیلی از امور را بر مکلف واجب کرده است، یک برنامه ای را که بر امت واجب کرده تدبر در آیات است، که این تدبر در آیات تقریبا بالای نود درصد از امت نه سراغش رفتند و نه سراغش می روند؛ کلمه تدبر در لغت به معنی اندیشه و به معنای قور است یعنی آیه به آیه را با عقل، اندیشه، هوش و ذکاوت بفهمید نه تنها با الفاظ به شناخت برسید؛ پیکره قرآن لفظ است ولی اندیشه کنید، کمک بگیرید، از خود آیات، از اهل دل، از صاحبدلان، از اهل تحقیق.

 

"حمد" یعنی ثنا یا ستایش؛ "الحمدلله" یعنی مستجمع جمیع صفات کمال؛ "رب العالمین" هم یعنی مالک و تدبیرکننده همه جهانیان.

 

حال مستجمع جمیع صفات کمال یعنی چی؟ اگر می خواهی بگویی "الحمد" حداقل این هزار اسمی که در جوشن کبیر است کاملا می فهمی و وقتی می خواهی بگویی "رب العالمین" ببین این جهانیان به طور کلی چه هستند، جزئی را که ما نمی توانیم درک کنیم، ما سلول های یک برگ درخت را نمی توانیم بشماریم لذا ابتدا باید که حمد، الله و رب العالمین درک کنیم سپس بگویم الحمدلله رب العالمین. و در تحلیل "الحمدلله رب العالمین" چنان که متخصصین نوشتند شما حداقل به یک میلیون معنا می رسید.

 

تدبر یعنی فهم حمد و اینکه فهم ذاتی که مستجمع جمیع صفات کمال است، فهم وجود مقدسی که مدبر تمام جهانیان است، با تدبیر حکیمانه صورت می گیرد.

 

آیاتی در قرآن راجع به تدبر آمده است. خداوند در سوره نساء گلایه می کند و می فرماید: أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا؛ آیا شما جامعه بشری، در این قرآن اندیشه نمی کنید؟ چرا اندیشه نمی کنید؟ فکر نمی کنید در آیات، عمق یابی نمی کنید؟ حقیقت یابی نمی کنید؟

 

شما این کلام من را با تمام وجود اندیشه نمی کنید؟ نمی خواهید درک کنید که من در این آیه چه گفتم و هر آیه ای با چه چیزی در این عالم در ارتباط است!

 

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا.، دل ها قفل هایی دارد، در آیات قرآن من اندیشه نمی کنید، قفل های دلها به دلتان خورده که نمی خواهید درک کنید این آیات چیست؟

 

آیه دیگری که تدبر را مطرح می کند، چهار بار در قرآن آمده است: کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ، کتاب بسیار سودمندی را به تو نازل کردم، فلسفه نزول آن هم این است که لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ، مردم از طریق قرآن تدبر کنند و به حقایق برسند.

 

بخش دوم سخنانم را با یک سوال شروع می کنم؛ خدایا واقعا از ما توقع داری با این محدودیت مان، با این مغز کوچک مان، با این سواد سطحی مان، اعماق آیات قرآن تو را بفهمیم؟ این توقع درستی است؟ ما به اعماق قرآن تو می رسیم؟ نظر پیغمبر اسلام طبق روایات سنی و شیعه این است که رسیدن به اعماق کل قرآن امکان دارد، حال چگونه؟ 

 

عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ علی قرآن است و قرآن علی است، قرآن و علی در حرکتند یکی از آنها به صورت کتاب خطی و چاپی، و دیگری به صورت انسان کامل؛ هر کسی علی را بفهمد، قرآن را فهمیده، علی را بفهمیم، متوجه می شویم مالک یوم الدین به چه معناست.

 

 عرب به پیامبر گفت، نمی فهمم اهدنا الصراط المستقیم یعنی چه؟ خیالی است؟ ذهنی است؟ دیدنی است؟ چیست؟ دستش را گذاشت روی شانه امیرالمومنین فرمود: "هذا صراط مستقیم" علی(ع) صراط مستقیم است.

 

تدبر در قرآن کاری ندارد، علی را بشناس، تدبرت کامل شده، قیامت هم دادگاه برایت تشکیل نمی دهند که چرا در قرآن تدبر نکردی؟ امیرالمومنین، آن قرآن انسانی است.

 

 قرآن مجید شما را به توبه دعوت می کند وقتی توبه کردید خدا شما را می بخشد، این بخشندگی و عفو قرآن است، عفو از دل قرآن درمی آید. خانمی با دو نفر جاه طلب متکبر و بیچاره جنگ خانمان سوزی را برپا کردند و چند هزار نفر کشته شدند، جنگ به ضرر جنگ افروزان تمام شد، آتش جنگ که فرو نشست، علی(ع) فرمود: به این زن احترام کنید و یک توهین به او روا مدارید.

 

 علی جان از اخلاق تو اصلا ادم دق می کند نمی تواند بفهمد ما یک تلنگر بهمان می زنند یک دنیا را به هم می ریزیم برای یک دستمال قیصریه را به آتش می کشیم، برای یک دیر جنبیدن به احترام و چایی آوردن سی سال با خواهر و برادرم قهر می کنم تو کی هستی علی جان، که اول به همه یاران ارتشی ات سفارش کردی فله الحرمة الاولی حق

 

سپس به آن زن گفت: من از تو گذشت کردم، تو را بخشیدم، سپس به برادرش محمد ابن ابوبکر فرمود: چهل  سرباز قبراق را در لباس زنانه می پوشانی و خواهرت را سالم تا مدینه می بری، او وقتی به مدینه رسید، گفت: من نمی دانم درباره علی چی بگویم، چهل تا زن که قدرتی ندارند، اگر در راه به ما حمله می کردند، همه نابود بودیم، لباس هایشان را درآوردند، گفتند: ما زن نیستیم، ما همه جنگجو هستیم، علی خیلی مهربان است، علی می بخشد؛ علی وقتی در قیامت می بیند که خطاهای شیعه در دنیا بخشیده نشد، از سوی خدا خطاب می رسد، مشکلی ندارد علی جان، سر پل صراط بایست هر کسی را که دلت می خواهد رد کن، برود، اگر این تدبر در قرآن علی را بفهمیدید، قرآن را فهمیدید.

 

 علی ابن ابیطالب در بخشیدن بی مانند است، جنگ تمام شد، فرمود: به تدریج بیایید، پیشم سهم درهم و دینار را به شما بدهم، پول ها را مشت می کرد و به هر نیروی نظامی یک مشت پول می داد، هر کدام از نیروها، پول ها را شمردند و دیدند ششصد درهم است، یعنی مشت علی میزان خداست، اگر مشت علی میزان خدا نبود که دو درهم بالاتر و پایین تر می شد، در آخر که کسی نمانده بود، پول هایی که بر خاک ها بود را شمرد، آنها هم ششصد درهم بود، فرمود: ما هم جنگ کردیم و شمشیر زدیم، این هم حق من، کسی آن طرف تر صدایی زد، حضرت فرمود: بیا جلو، چه شده؟ گفت: می خواستم بیایم پای رکابت، رفتم از برادرم خداحافظی کنم، خیلی سخت مریض بود، گفت: کجا میخواهی بروی، گفتم می خواهم به کمک علی بروم، گفت: ای کاش من هم سالم بودم و می آمدم، فرمود: دلش با ما بود، این پول را بردار ببر به او بده، علی بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ هست، چون یدالله است.

 

خان عرب، متکبر و غیرشیعه کنار نخلستان های کوفه که همه کشاورزی داشتند، یک شیعه را بسیار مورد اذیت قرار می داد، این شیعه زورش نمی رسید، به او گفت اینقدر من را اذیت نکن، می روم شکایت تو را به علی می کنم، گفت: علی چند قرن است که زیر خاک است، برو شکایت کن، به نجف آمد، چند شبی گذشت و گریه ها و ناله ها می کرد، گفت: علی که طاقت دیدن گریه یک بچه یتیم را نداشت، من سه شب است دارم کنار ضریح گریه می کنم؛ شب سوم در مکاشفه رویای صادقه امیرالمومنین را دید، فرمود: ناظر به آزار آن خان هستم ولی کاری برایش نمی کنم، او را نمی زنم، گفت: چرا علی جان من شیعه تو هستم، درد دارم، فرمود: حق به من دارد، کاری نمی کنم، چه حقی به شما دارد؟ فرمود: یک روز در نخلستان ها سوار اسب بود، داشت به مقصدی می رفت، چشمش به گنبد من افتاد و احترام کرد، لذا من کاری نمی کنم. آن شیعه برگشت، خان به او گفت: دو سه روز پیدایت نیست، رفتی پیش علی؟ خوشت آمد جوابت را نداد؟ شیعه گفت: جوابم را که داد، گفت: چه جوابی به تو داده، من این سه روز یک سردرد هم نگرفتم! شیعه جواب علی را به خان گفت؛ خان از اسب پیاده شد، گفت: برو یک طناب بیاور، شیعه گفت: طناب برای چه، گفت: بینداز گردن من و مرا پیاده تا حرم امیرالمومنین ببر.

 

علی(ع) همه بت ها در خانه کعبه را شکست، سپس پیغمبر را در آغوش گرفت و گفت: "الله اکبر" پیامبر فرمود:  علی جان بیا کناری بنشین، هیچ کسی نباشد، نشستند، جنگ طائف پیش آمد، دوباره به علی گفت: علی جان بیا کناری؛ ابن خطاب گفت: چه خبرت است، با یکدیگر می نشینید گوشه خلوت راز می گویید، فرمود: من با علی راز نمی گویم، من اگر علی را کشیدم گوشه خلوت، خدا با او داشت راز می گفت، من مستمع بودم.

 

شب معراج علی را دیدم، ایستاده، به جبرئیل گفتم: علی زودتر از من به معراج آمده؟ گفت: یا رسول الله، خدا فرشته ای را به شکل علی آفرید و عرش با دیدن علی آرامش پیدا کرد؛ این فرشته تا قیامت خدا را تسبیح می گوید و تقدیس می کند؛ یا رسول الله مجموع تسبیح و تقدیس فرشته فقط در پرونده شیعیان اهل بیت تو ثبت می شود و آن هم بخشندگی علی است، علی می بخشد، علی علم می بخشد، علی پول می بخشد، علی گذشت می کند، علی دانش می بخشد، علی در عرش ثواب هر چه تسبیح و تقدیس است به شما می بخشد؛ بی علت نیست که امام صادق می فرمایند: شیعه بودن و مطیع بودن من نسبت به علی، برایم محبوبتر است از اینکه بچه علی باشم، چون شیعه بودن من نسبت به علی فریضة الله است نه واجب پیغمبر، فریضه با واجب فرق می کند، واجب الهی است؛ ولایت علی یعنی شیعه بودن و مطیع او بودن، اما اینکه من اولاد علی هستم، برایم امتیاز است.

 

پیغمبر در جنگی در تنگنای شدید قرار گرفت، نابودی ارتش اسلام و کشتن پیغمبر قطعی بود، جبرئیل نازل شد، گفت آقا می خواهی از تنگنا درآیی، علی را صدا بزن، به علی متوسل شو.

 

پر از آلودگی هستی، می پرسی، علی جان با این همه آلودگی بیایم؟ می گوید: بیا آغوشم باز است، تو بیایی پیش من همه گناهانت آمرزیده می شود، تو بیا دیگر هم تکرار نکن؛ همه گناهانت هم آمرزیده می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : پایگاه عرفان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

 بررسي‌ نظام‌ داخلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ داخلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

همين‌ معنا، درباره‌ قرآن‌ تدويني‌ ـنيزـ صادق‌ است‌. يعني‌ اگر كسي‌درباره‌ نظام‌ معرفتي‌ قرآن‌ ـ كه‌ جهان‌ علمي‌ است‌ ـ صحيح‌ بيانديشد و پرسش‌استواري‌ ارايه‌ كند، پاسخ‌ صائب‌ خود را از قرآن‌ كريم‌ دريافت‌ مي‌كند؛ ولي‌اگر كسي‌ در اين‌ باره‌ درست‌ فكر نكند، و سؤال‌ متقن‌ و مشخصي‌ را عرضه‌ندارد، اصلاً پاسخي‌ از قرآن‌ نمي‌شنود؛ و اگر در اثر خامي‌ و كژ راهه‌ رفتن‌،سؤال‌ ناصوابي‌ را مطرح‌ كند، پاسخ‌ غلطي‌ را بر قرآن‌ صائب‌ صامت‌ تحميل‌ مي‌كند.
 بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʂ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(2)

در نامه يي كه علي (علیه السلام) به قثم بن عباس بن عبدالمطلب حاكم مكه نوشته اند، مي فرمايد: «وَ لَنْ يَفُوزَ بِالْخَيْرِ اِلاّ عامِلُهُ وَ لا يُجْزي جَزاءَ الشَّرِّ اِلاّ فاعِلُهُ؛ (نامه 33) و هرگز به خير و نيكي نرسد مگر نيكوكار و هرگز كيفر بدي نبيند مگر بدكردار.»
Powered by TayaCMS