حجاب و پوشش زنان از منظر قرآن و حدیث و عواقب بد حجابی در حدیث معراج(2)

حجاب و پوشش زنان از منظر قرآن و حدیث و عواقب بد حجابی در حدیث معراج(2)

حجاب و پوشش زنان از منظر قرآن و حدیث و عواقب بد حجابی در حدیث معراج(2)

چه کسانی به زن محرم هستند؟

حکم ارتباط دختران و پسران در قرآن

حدیث معراج درباره عذاب زنان

حجاب و پوشش زنان از منظر قرآن و حدیث و عواقب بد حجابی در حدیث معراج(2)

چه کسانی به زن محرم هستند؟

حالا چه کسانی به زن محرمند؟

"و لا یبدین زینتهن"

زنان، زیبایی چهره، زیبایی گردن، زیبایی سینه، لباس های رنگارنگ بسیار تحریک کننده را به کسی نباید نشان دهند مگر برای دوازده نفر که برای آن ها تحریک کننده نیست.

1."و لا یبدین زینتهن إلّا لبعولتهن" شوهر او که به او محرم است

2."أو أبائهن" پدران بزرگ او، پدر و پدر بزرگش به زن محرمند

3."أو أباء بعولتهن" پدر شوهر هم به او محرم می باشد

4."أو أبنائهن" پسران خود او که از شوهر هستند به او محرمند

5."أو أبناء بعولتهن" اگر با مردی ازدواج کرده که آن مرد پسر از زن دیگرداشته، آن ها نیز محرمند

6."أو إخوانهن" برادران زن به او محرمند

7."أو بنی إخوانهن" پسران برادر زن به او محرمند که او عمۀ آن ها می شود

8."أو بنی أخواتهن" به پسران خواهرش محرم است

9."أو نسائهن" به زنان مؤمن و مسلمان هم محرم است

10."أو ما ملکت ایمانهن" به غلامی که با پول خود خریده، محرم است که الان دیگر وجود ندارد که همان خرید به منزلۀ محرمیت است

11."أو التابعین غیر اولی الإربه من الرجال" نوکری که در خانه کار می کند. اینکه حضرت حق می فرماید، خیلی عجیب است

"أو التابعین غیر اولی الإربه" این مرد هیجانی در شهوت او ایجاد نمی شود و فرقی بین زن و مرد نمی تواند بگذارد، این زن به چنین مردی که در منزل کار می کند محرم است.

12."أو الطفل الذین لم یظهروا علی عوارت النساء" به بچه ای که میل و غریزۀ جنسی هنوز در او ظهور نکرده است مثلا پسر بچۀ سه یا چهار ساله باشد، ولی بچۀ پنج وشش ساله که وقتی دست به بدنش زده می شود خوشش بیاید این بچه به زن نامحرم است

"و لا یضربن"به زن اجازه نمی دهم

"بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن"

کفشی بپوشد که در حال راه رفتن، کفش صدای زیبایی بدهد و گوش مردان را نوازش کند. وقتی صدای پا را شنیدند برگردند و او را تماشا کنند و ببینند که به این شکل راه رفتن، سر و صدای کفش و دستبند و گردن بند و النگو دارد می آید، آن وقت مردان هزاران فکر آلوده دربارۀ آن زن می کنند.

حکم ارتباط دختران و پسران در قرآن

اما ارتباط نامشروع با دختران و زنان که بر طبق فرهنگ غرب در این زمان عادی شده است به حکم قرآن حرام است که در سورۀ نساء آیۀ بیست و پنج و سورۀ مائده آیۀ پنج ارتباط دختر و پسر و روابط پنهانی را حرام نموده است.

اما در مورد خانم هایی که دستور این دو آیه و خیلی از برنامه های الهی را رعایت نمی کنند، تقوا را مراعات نمی کنند، پوشش را مراعات نمی کنند، دستور این دو آیه را رد می کنند و در زندگی کارهای دیگری هم دارند.

حدیث معراج درباره عذاب زنان

یک روایت بسیار مهمی را نقل می کنم. متن روایت در کتاب بسیار باعظمت و مقبول کل علمای شیعه، عیون أخبار الرضا(ع) نوشته وجود مبارک عالم کم نظیر شیخ صدوق(ره) و در بحارالانوار مرحوم مجلسی و در کتاب لئالی الأخبار عالم بزرگ مرحوم تویسرکانی هم آمده است.

شیخ صدوق از ورّاق نقل می کند، ورّاق از یک مرد شیعه به نام اسدی نقل می کند، اسدی از یکی از راویان شیعه به نام سهل نقل می کند و سهل از عبدالعظیم حسنی و عبدالعظیم حسنی از امام جواد(ع) و امام جواد(ع) از امام رضا(ع) و ایشان از پدرانش چنین نقل می کند که امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:

"دخلت أنا و فاطمه علی رسول الله(ص)"

من و فاطمه(س) همسرم خدمت پیغمبر اکرم(ص) رسیدیم. راویان حدیث از نُه امام: آن را نقل کرده اند از حضرت عبدالعظیم تا امام علی(ع) هر امامی به مردم زمان خویش گفته

"فوجدته یبکی بکاءً شدیدا"

پیغمبر اکرم(ص) به سختی گریه می کرد. امیرالمؤمنین(ع) می گوید: پدر و مادرم فدایت شوند یا رسول الله چه چیزی باعث شده که شما چنین گریۀ سختی می کنید؟ پیغمبر اکرم(ص) فرمود: یا علی شبی که مرا به معراج بردند، چیزهایی دیدم که برای شما می گویم. من زنان امتم را در عذاب سختی دیدم نه عذاب معمولی، بر من خیلی عذاب سخت امتم گران تمام شد، سختی عذاب آن ها مرا به گریه انداخت.

فرمود: خانمی را دیدم که با موی سر به دیوار جهنم بسته شده بود که مغزش در حال جوشیدن بود. خانمی را دیدم که با زبانش آویخته شده بود و آب جوش جهنم در حلقش می ریختند. خانمی را دیدم که با سینه آویخته شده بود. خانمی را دیدم که گوشت بدن خودش را می کند و می خورد و آتش از زیر بدنش وارد می شد و از دهانش خارج می گشت. خانمی را دیدم که دو پایش و دستش را به هم بسته بودند و مار و عقرب به بدنش چسبیده بودند. خانمی را دیدم که کور، کر و لال بود در تابوتی از آتش که مغزش از بینی او بیرون می ریخت و بدنش از مرض برص و جزام جهنم بریده بریده شده بود. خانمی را دیدم که به دو پا در تنوری از آتش آویخته شده بود. خانمی را دیدم که گوشت بدنش قطع می شد و آتش از پیش و پشت سرش به او حمله می کرد و با قیچی جهنم گوشتش را می کندند. خانمی را دیدم که آتش جهنم از صورتش بالا می رفت و با دست آتشین معده و رودۀ خود را می خورد. خانمی را دیدم که سرش چون خوک و بدنش همچون بدن الاغ و میلیون ها رنگ عذاب او را فرا گرفته بود. خانمی را دیدم که صورتش چون صورت سگ و آتش از زیر بدن وارد و از دهانش خارج می شد و ملائک با گرزهای آتشین بر سرش می زدند.

بعد از سخنان پیغمبر اکرم(ص)، حضرت زهرا(س) وارد سخن شد و عرض کرد: حبیب من، نور چشم من، پدر به من خبر بده که کار این زن ها چه بوده و روش و عادتشان چه بوده است که خداوند چنین عذاب هایی را بر آن ها مسلط کرده است. پیغمبر اسلام(ص) فرمود دخترم

آن که با موی سر به دیوار جهنم آویخته بودند خانمی بود که همۀ مردها خیلی راحت موی سرش را می توانستند ببینند و پوششی نداشته است. زنی که با زبانش آویخته بودند زنی بود که به ناحق و بی دلیل با زبانش و زشت گویی هایش دائم دل شوهرش را آتش می زد.

اما خانمی که با سینه آویزان بود خانمی بود که نیاز جنسی شوهرش را جواب نمی داده و نمی گذاشته کنار او هم بخوابد و حال چه آن زن خیلی مقدس بوده که می گفته نماز شب بخوانم و مرد را دور می کرده و یا مزاج سردی داشته است. در هر صورت پیغمبر اکرم(ص)فرموده زنی که شوهرش را از غرائز جنسی محروم کند به برآمدگی سینه در جهنم آویزان می شود. و اما خانمی که با دو پا آویخته می شود زنی است که بدون علت شرعی و اجازۀ شوهر از خانه خارج می شود، حال یک وقت زن نیاز به مسائل الهی حلال و حرام دارد، یک ساعت تا مسجد می رود، این عیبی ندارد اما یک وقت زن می خواهد بیرون برود و حق غریزۀ مرد پایمال می شود این گناه است.

اما خانمی که گوشت بدنش را در آن آتش می خورد، در منزل به خود می رسید و لباسی را می پوشید که در بیرون خودش را به چشم ها ارائه دهد نه این که با مردی رابطه داشته باشد.

اما خانمی که دست و پایش بسته شده بود و مارها و عقرب ها به او چسبیده بودند خانمی بوده که بدون نظافت اعضا و جوارح وضو می گرفته و لباس های نجس و ناپاک تن می کرده و از جنابت و عادت ماهانه غسل نمی کرده و نماز را سبک می شمرده است.

اما خانمی که کور و کر و لال بود، زنی بود که از زنا بچه به دنیا آورده و گردن شوهرش انداخته و شوهر هم نمی دانسته که بچه از آن خودش نیست و تا آخرعمرارتباط نامشروع داشته است.

و اما خانمی که با قیچی آتشین جهنم ملائکه گوشتش را قیچی می کردند خانمی بود که با نامه و یا وسیله دیگری خود را به مردان نامحرم عرضه می کرده است. اما خانمی که صورتش و بدنش پر از آتش بود و معده و روده اش را می خورد، آن زن دلال بین زن و مرد نامحرم بود که خود او پیر شده بود و کسی سراغش نمی رفت و دلالی می کرد.

اما خانمی که سرش خوک و بدنش الاغ بود زنی بود که آتش اختلاف روشن می کرد و زن و شوهر ها را به جان هم می انداخت و آرامش خانواده را به هم می ریخت و دروغ می گفت.

اما زنی که صورتش سگ بود و آتش از پایین او داخل می شد و از دهانش بیرون می زد رهبر ارکستر زنانه بوده در مجلس مردان خوانندگی می کرد. در زمان پیغمبر اکرم(ص) رادیو و تلویزیون نبوده، اما لغتی که پیغمبر اکرم(ص) به کار گرفته این است:

"فإنّها کانت قینهً" هم خواننده بوده که مردان می آمدند شرکت می کردند و هم رهبر ارکستر در سالن ها و نمایشگاه ها بوده است.

پیغمبر اکرم(ص) حق داشته که برای چنین زنان زار زار گریه کند. خانم هایی که این مسائل را می خوانید و از آن هایی هستید که در حدیث گفته شده چه کرده اید که دل پیغمبر اکرم(ص) را چنان سوزانده اید که علی(ع)و فاطمه(س) می گویند پیغمبر(ص) بلند بلند و شدید گریه می کرد.

من تاریخ پیامبر اسلام(ص) را خوانده ام. به شما خانم های بی حجاب می گویم که پیغمبر اکرم(ص) در بیست و سه سال مردم مکه و مدینه به او هر نوع ظلمی کردند شما دیگر به او ظلم نکنید و دلش را نسوزانید.

یک گریۀ دیگر ایشان این بود که یک روز از حضرت پرسیدند که ای رسول خدا! چرا این قدر گریه می کنید؟ فرمود: حسین جان(ع) حالا که از من می پرسی می گویم که بعد از من برای پدرت علی(ع) و مادرت زهرا(س)، برادرت حسن(ع) و برای خودت حوادث عجیبی پیش می آید و بلاها به سرتان می آورند.

حسین جان(ع) من خیلی دلم می خواهد شماها هر کدام از دنیا رفتید در کنار من دفن شوید اما این مردم بعد از من همۀ شما را از من دور می کنند. چرا گریه نکنم در حالی که گریه های مادرت را بین در و دیوار می بینم و محراب می بینم که فرق پدرت علی(ع) در آن شکافته می شود و بدن برادرت حسن(ع) را در کنار قبر من مورد حمله و تیر قرار می دهند که در حین شهادت به امام حسین(ع) فرمود: "لا یوم کیومک یا أبا عبدالله" یا حسین(ع) روزی همچون روز تو نیست. حسین جان(ع) در همۀ عالم تا روز قیامت هیچ روزی همچون روز تو نخواهد بود.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

 قرآن درآيينه نهج البلاغه

قرآن درآيينه نهج البلاغه

حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه، بيش از بيست خطبه را به معرفى قرآن و جايگاه آن اختصاص داده است و گاه بيش از نصف خطبه به تبيين جايگاه قرآن و نقش آن در زندگى مسلمانان و وظيفه آنان در مقابل اين كتاب آسمانى اختصاص يافته كه پرداختن به همه آن ها مجالى ديگر مى طلبد.
 تجلی قرآن در نهج‏ البلاغه

تجلی قرآن در نهج‏ البلاغه

امام(ع) در توصيف پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «… و دعا الي الحكمة و الموعظة الحسنة»3 كه اشاره است به آيه شريفه: «ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة (نحل، 16/125). با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 قرآن در نهج البلاغه

قرآن در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای از نهج البلاغه در توصیف این کتاب آسمانی چنین می فرماید: «قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمراه نگردد.
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʂ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (2)

عرب پيش از نزول قرآن گاهي در شعر خود از اين تنوّع صورت بهره مي برد؛ امّا اغلب به دليل اسراف و تكرار، اين تنوّع آنان به ملال مي انجاميد. در نثر، چه مرسل و چه مسجّع، نيز چنين سلامت و رواني و حلاوتي كه در قرآن مشهود است، سابقه نداشت و در بهترين نثرهاي عرب عيبهايي يافت مي شد كه از سلامت و رواني تركيب آن مي كاست و امكان نداشت مثل قرآن قابل ترتيل باشند. اگر هم براي ترتيل آن پافشاري مي شد، بوي تكلّف از آن به مشام مي رسيد و از شأن كلام مي كاست.
Powered by TayaCMS