حکمت 417 نهج البلاغه : مسئولیت توانگران

حکمت 417 نهج البلاغه : مسئولیت توانگران

متن اصلی حکمت 417 نهج البلاغه

موضوع حکمت 417 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 417 نهج البلاغه

417 وَ قَالَ عليه السلام إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يَخْتَصُّهُمُ«» اللَّهُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ

موضوع حکمت 417 نهج البلاغه

مسؤوليّت توانگران

(اعتقادى، اقتصادى)

ترجمه مرحوم فیض

417- امام عليه السّلام (در ترغيب دستگيرى مستمندان) فرموده است 1 خدا را بندگانى است كه آنان را به نعمتهايى تخصيص داده براى سود بندگان پس آن نعمتها را در دسترس آنها مى گذارد هنگاميكه (به مستحقّين و زير دستان) ببخشند، و هر گاه آن نعمتها را جلو گيرند (چيزى از آنها را بكسى ندهند) از آنان گرفته به ديگران انتقال مى دهد (كه در راه نيازمندان بكار برند).

( . ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج 6 ، صفحه ی 1285)

ترجمه مرحوم شهیدی

425 [و فرمود:] همانا خدا را بندگانى است كه آنان را به نعمتها مخصوص كند، براى سودهاى بندگان. پس آن نعمتها را در دست آنان وا مى نهد چندان كه آن را ببخشند، و چون از بخشش باز ايستند نعمتها را از ايشان بستاند و ديگران را بدان مخصوص گرداند.

( . ترجمه نهج البلاغه شهیدی، ص 437)

شرح ابن میثم

400- و قال عليه السّلام:

إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يَخْتَصُّهُمْ يَخْتَصُّهُمُ اللَّهُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ- فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا- فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ

المعنى

أى من عباد اللّه من يكون مقصودا بالعناية الإلهيّة بإفاضة النعمة عليه و إقرارها في يديه لوصول النفع إلى الغير. و يكون ذلك شرطا فيها فإذا لم يوجد ذلك ارتفعت تلك النعمة بارتفاع شرطها إلى غيرهم. و غرض الكلمة الحثّ على النفع المتعدّى لتجويز كلّ عاقل أنعم اللّه عليه أن تكون نعمته كذلك.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 448)

ترجمه شرح ابن میثم

400- امام (ع) فرمود:

إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يَخْتَصُّهُمْ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ- فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا- فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ

ترجمه

«خداوند بندگانى دارد كه آنها را ويژه نعمتهايى كرده است تا بندگانش را سود رسانند پس آن نعمتها را در دسترس آنها قرار مى دهد، تا ببخشند، و هر گاه به كسى چيزى از آنها ندهند، آن نعمتها را از ايشان باز مى ستاند و به ديگران منتقل مى سازد.»

شرح

يعنى از جمله بندگان خدا كسانى هستند كه با قرار گرفتن نعمتهاى الهى در دستشان مورد توجّه خداوند مى گردند، تا اين كه به بندگان وى سود رسانند و اين سود رسانى به شرط بخشش نعمت است، و اگر چنان نباشد، نعمت از آنها گرفته مى شود، و به ديگران داده مى شود هدف از اين سخن وادار ساختن بر سودرسانى است، براى اين كه هر عاقلى كه خدا به او نعمت داده است روا مى دارد كه نعمتش چنين باشد.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 757 و 758)

شرح مرحوم مغنیه

419- إنّ للّه عبادا يختصّهم اللّه بالنّعم لمنافع العباد فيقرّها في أيديهم ما بذّلوها، فإذا منعوها نزعها منهم ثمّ حوّلها إلى غيرهم.

المعنى

قوله: (ان للّه عبادا إلخ).. قضية جزئية لا تشمل كل من أنعم اللّه عليه، لأن الموضوع نكرة في إيجاب، و عليه يكون المعنى ان حكمة اللّه سبحانه قضت أن يتخذ من بعض عباده وسيلة للبذل في سبيل الخير، فإن فعلوا أبقى النعمة بأيديهم و إلا نقلها الى من هو أولى و أجدر. و تقدم مع الشرح قوله في الحكمة 12: «إذا وصلت اليكم النعم فلا تنفروا أقصاها بقلة الشكر». و قوله في الحكمة 371: «فمن قام للّه بما يجب في نعمه عرّضها للدوام و البقاء، و من لم يقم فيها بما يجب عرضها للزوال و الفناء».

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج 4، ص 463)

شرح شیخ عباس قمی

83-« إنّ للّه عبادا يختصّهم [اللّه ] بالنّعم لمنافع العباد، فيقرّها في أيديهم ما بذلوها، فإذا منعوها نزعها منهم، ثمّ حوّلها إلى غيرهم.» و قريب من ذلك قول الشاعر:

لم يعطك اللّه ما أعطاك من نعم إلّا لتوسع من يرجوك إحسانا

فإن منعت فأخلق أن تصادفها

تطير عنك زرافات«» و وحدا

( . شرح حکم نهج البلاغه، ناص74)

شرح منهاج البراعة خویی

(404) و قال عليه السّلام: إنّ للّه عبادا يختصّهم اللَّه بالنّعم لمنافع العباد فيقرّها في أيديهم ما بذلوها، فإذا منعوها نزعها منهم ثمّ حوّلها إلى غيرهم.

المعنى

قد روى في الحديث القدسى «أنّ الفقراء عيالي و الأغنياء و كلائي» و من المقرّر أنّ الوكيل يبقى على عمله ما دام أمينا و عاملا بمقتضى الوكالة، فاذا خان الوكيل و تعدّى عمّا تعهّد و في وكالته فلا ينتظر إلّا العزل عن العمل، و أنواع نعم اللَّه في أيدي صاحبها أمانة من اللَّه تعالى ليصرف في حوائج كافّة العباد المستحقّين فاذا لم يصرفها صاحبها في ذلك يحوّلها اللَّه تعالى إلى غيرهم.

الترجمة

فرمود: براى خدا بنده هائيست كه آنانرا بنعمتهاي خود مخصوص ساخته تا بهمه بندگان خدا سود برسانند و تا وقتى آن نعمتها را بمستحقان ببخشند در دست آنها برقرار باشند، و چون دريغ كردند خدا از آنها بگيردشان و بديگرى تحويلشان دهد.

( . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 503 و 504)

شرح لاهیجی

(454) و قال (- ع- ) انّ للّه عبادا يختصّهم بالنّعم لمنافع العباد فيقرّها فى ايديهم ما بذلوا فاذا منعوا نزعها منهم ثمّ حوّلها الى غيرهم يعنى و گفت (- ع- ) كه بتحقيق از براى خدا باشند بندگانى كه تخصيص داده است خدا ايشان را بنعمتها از براى نفع رساندن به بندگان پس بر قرار مى دارد ان نعمتها را در دستهاى ايشان ما دامى كه مى بخشند انرا پس در وقتى كه نبخشند انرا وا مى گيرد خدا انرا از ايشان پس تحويل ميكند انرا و بر مى گرداند بسوى غير ايشان

( . شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، ص 330)

شرح ابن ابی الحدید

433 وَ قَالَ ع : لْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ- فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ ا لما جعل الله الحلم غطاء و العقل حساما- أمره أن يستر خلل خلقه بذلك الغطاء- و أن يقاتل هواه بذلك الحسام- و قد سبق القول في الحلم و العقل

( . شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 20، ص 69)

شرح نهج البلاغه منظوم

[416] و قال عليه السّلام:

إنّ للّه عبادا يّختصّهم اللّه بالنّعم رلمنافع العباد فيقرّها فى أيديهم ما بذلوها، فإذا منعوها نزعها منهم ثمّ حوّلها إلى غيرهم.

ترجمه

خداى را بندگانى است كه آنان را بنعمتهائى مخصوص گردانيده است، تا آنكه بندگانش از آنان سود برند، فلذا تا هنگامى كه آنان آن نعمتها را بمستمندان بذل و بخشش كنند، خدا هم آن نعمتها را در دسترس آنان مى گذارد، هر آن گاه كه آنان آن نعمتها از مستحقّين باز گيرند، خدا هم نعمتها را از آنان گرفته بديگران مى بخشد.

نظم

  • بگيتى بندگانى مر خدا راستكه نعمتهاى خود مخصوصشان خواست
  • چو بخشد نعمت خود را بر آناندهند آنان بدست مستحقّان
  • مقرّر اغنيا را مال فرمودفقيران تا برند از مالشان سود
  • توانا ناتوان را تا نوازشكند باشد خدا با او به بخشش
  • ولى چون بذل و بخشش باز بگرفتخدا خواهد بترك نعمتش گفت
  • دلا مالى اگر آمد بدستتمبادا بخل سازد پاى بستت
  • جوانمردى كن و بر بينوايانبه بخش آن تا شود نعمت دو چندان

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10، صفحه ی 200 و 201)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

 بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
 بررسي‌ نظام‌ داخلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ داخلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

همين‌ معنا، درباره‌ قرآن‌ تدويني‌ ـنيزـ صادق‌ است‌. يعني‌ اگر كسي‌درباره‌ نظام‌ معرفتي‌ قرآن‌ ـ كه‌ جهان‌ علمي‌ است‌ ـ صحيح‌ بيانديشد و پرسش‌استواري‌ ارايه‌ كند، پاسخ‌ صائب‌ خود را از قرآن‌ كريم‌ دريافت‌ مي‌كند؛ ولي‌اگر كسي‌ در اين‌ باره‌ درست‌ فكر نكند، و سؤال‌ متقن‌ و مشخصي‌ را عرضه‌ندارد، اصلاً پاسخي‌ از قرآن‌ نمي‌شنود؛ و اگر در اثر خامي‌ و كژ راهه‌ رفتن‌،سؤال‌ ناصوابي‌ را مطرح‌ كند، پاسخ‌ غلطي‌ را بر قرآن‌ صائب‌ صامت‌ تحميل‌ مي‌كند.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʂ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(2)

در نامه يي كه علي (علیه السلام) به قثم بن عباس بن عبدالمطلب حاكم مكه نوشته اند، مي فرمايد: «وَ لَنْ يَفُوزَ بِالْخَيْرِ اِلاّ عامِلُهُ وَ لا يُجْزي جَزاءَ الشَّرِّ اِلاّ فاعِلُهُ؛ (نامه 33) و هرگز به خير و نيكي نرسد مگر نيكوكار و هرگز كيفر بدي نبيند مگر بدكردار.»
Powered by TayaCMS