حیاء در بعد تربیتی (6)

حیاء در بعد تربیتی (6)

حیاء در بعد تربیتی (6)

مروری بر مباحث گذشته

تقسیمبندی حیا؛ عامل، عمل، ناظر

انواع ناظر

1.ناظر بیرونی و مشهود

بدترین اشرار کسی است که از مردم حیا نکند

2. ناظر درونی؛ حیاء من النفس

3.ناظر بیرونی و غیر مشهود

" دو فرشته ناظر اعمال ما هستند

از این فرشتهها باید خجالت کشید!

"پیامبر هم ناظر اعمال ما است

از پیامبر خجالت بکش!

""ائمه" ناظر دیگری بر اعمال ما

امام زمان را با معصیت نیازارید!

" خدا بالاترین ناظر

حیاء در بعد تربیتی (6)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،

والحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.

رُویَ عن الصادقعلیه السلام) قال: "لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَهُ".(1)

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به "حیا" بود، گفته شد یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما ترویج بیحیایی در سه رابطه دیداری ، گفتاری و رفتاری است. عرض کردم که حیا یک موهبت الهی و غریزه انسانی برای انسان است و در روابط گوناگون فردی و اجتماعی نقش بسیار بزرگی دارد. در جلسات گذشته رابطه حیا و عقل و رابطه حیا و تقوا را مطرح کردم. جلسه گذشته نیز رابطه حیا و ایمان را بحث کردم.

تقسیمبندی حیا؛ عامل، عمل، ناظر

حالا وارد بحث تقسیمبندی حیا میشویم؛ حیا در روابط گوناگون دارای اقسامی است. مقدّمتاً این مطلب را عرض کنم که چه بسا از تعریفهایی هم که از حیا کرده بودند، این تقسیمبندی به دست میآید؛ ما گفتیم که حیا عبارت است از آن انفعال درونی انسان که در ربط با عمل زشتی که از او سر میزند، پیدا میشود و از آن حالت به "انفعال نفس" یا "انکسار نفس" تعبیر میشود.

ما در باب حیا یک عامل داریم، یک عمل داریم و یک ناظر. یعنی شخصی هست که عملی از او سر میزند، عملی که زشت و قبیح است و بعد هم ناظری هست که به آن عمل نظارت دارد. این حالت انفعال، به عامل در ربط با آن ناظر دست میدهد. علمای اخلاق هم در تعریفهایشان داشتند که این ناظر موجب سرزنش و نکوهش آن عامل در ربط با آن عمل قبیحی که انجام داده است، میشود.

بنابراین ما سه چیز داریم: یک؛ شخصی که عمل زشتی از او سر میزند، دو؛ عمل زشت و سوم؛ مسأله ناظر است که عمل او را نظاره میکند و این در ربط با آن شهود شاهد است که منفعل و منکسر میشود.

انواع ناظر

در اینجا یک تقسیمبندی در باب حیا نسبت به ناظر وجود دارد. در باب ناظر، یعنی به اصطلاح شخص دوم، میگویند ناظری که شهود میکند، یک وقت ناظری است که از نظر ظاهری "شهود ظاهری" دارد، نفس عمل را در خارج میبیند و خود ناظر هم مشهود است، به طوری که عامل او را میبیند و شهود میکند. یعنی شخصی که دارد کار قبیح را انجام میدهد در مرئی و منظر شخص دیگری است که آن شخص دیگر را هم این عامل به رؤیت ظاهریه میبیند.

امّا یک وقت هست که این ناظر، بیرونی است امّا عامل، آن کسی که دارد عمل قبیحرا انجام میدهد، از نظر ظاهر شهودش نمیکند، عامل او را نمیبیند ولی او هم عامل و هم عمل را میبیند. یک وقت هست که نه، آن کسی که ناظر است و عمل قبیح را شهود میکند، بیرونی نیست، درونی است. حالا من وارد همه اینها میشوم.

یکی اینکه ناظر بیرونی نیست، درونی است، اینطور نیست که مثل حسن و حسین و تقی باشد. دیگر اینکه، بیرونی است که من را میبیند و من نیز او را میبینم و دیگری اینکه بیرونی است که من و کار من را میبیند، امّا من او را نمیبینم. یک قسم هم داریم که مافوق همه اینها است که بعد عرض میکنم. حالا اینها را فهرستوار جلو میآیم و بحث میکنم.

1.ناظر بیرونی و مشهود

مسأله در آنجایی است که ناظر بیرونی است و من او را میبینم و او هم من را به رؤیت ظاهری میبیند. این فرد شاخصی است که ما در باب حیا مطرح میکنیم، یعنی در مرئی و منظر مردم عملی صورت میگیرد. عامل یک انسان است و شاهد هم یک انسان دیگر است که دارد میبیند عمل قبیح از کسی سر میزند.

اگر این شخصی که دارد کار قبیح را انجام میدهد هنوز از نظر انسانیّت مسخ نشده باشد، یعنی آن امر موهبتی الهیّه، غریزه انسانیّه که خدا در نهاد او قرار داده است از بین نرفته باشد، شرمنده و منفعل میشود که در دیدگاه شخصی مثل خودش، دارد این عمل زشت را انجام می دهد. قبلاً هم گفتم انفعال یک وقت حین عمل است، یک وقت بعد از عمل است، ما در اینجا مشکلی نداریم چون من بعد از عملش را هم بحث کردم که ممکن است غفلتاً عمل قبیحی از شخصی سر بزند بعد خودش پشیمان و منفعل شود که چرا اینها را گفتم؟! و تکرار هم نمیکنم!

بدترین اشرار کسی است که از مردم حیا نکند

ما در روایاتمان داریم، چون روایات متعدد است من یکی را به عنوان نمونه میخوانم، بعد بحث نسبتاً مفصّلی راجع به این مسأله داریم. روایت از علیعلیه السلام) است که حضرت فرمود: "شر الأشرار من لا یستحیی من الناس"(2) یعنی اگر بخواهیم انسانها را دستهبندی کنیم و بگوییم یک دسته اشرار هستند، در برجستهترین آنها از نظر شرارت آن شخصی است که از مردم خجالت نکشد؛

لذا در اصطلاح تعبیر میکنند "حیاء من الخلق"، "حیاء من الناس". این یک قسم از اقسام حیا در ارتباط با ناظر فعل قبیح است. این قسم بیرونی بود نه درونی، البته بیرونی که پیش من مشهود است و او را میبینم، غیر مشهودش را بعد بحث میکنم، اینها از نظر کاربردی بحثی دارد که مطرح میکنیم.

2. ناظر درونی؛ حیاء من النفس

دوم؛ اینکه شخص دوم یک شاهد و ناظر بیرونی نباشد، درونی باشد. حتی در محاورات عرفی ما هم هست که من اینها را در قالب روایتی خودمان میریزم. ما گفتیم انسان مجموعهای از قوای شهوت و غضب و عقل عملی و نظری و وهم است. انسان اینطوری است که خودش از خودش خجالت میکشد که من گفتم این حتی در محاورات عرفی ما هم هست. امر قبیحی که از او سر زد و بعد سر عقل آمد، عقلش او را نکوهش میکند. این همان نفس لوّامه است. من اینها را در همین بحث حیا گفتم. خودش خودش را سرزنش میکند.

لذا ما حیایی داریم که "حیاء من النفس" است. اینهایی که میگویم همهاش معارف ما است. روایت از علیعلیه السلام) است که فرمودند: "حیاء الرجل من نفسه ثمره الإیمان"(3)است که میفرماید: "من تمام المروءه أن تستحیی من نفسک"(4)مردی این است که از خودت خجالت بکشی. حتی تعبیر این است که میفرمایند: "أحسن الحیاء استحیاؤک من نفسک"(5)غایه الحیاء أن یستحیی المرء من نفسه"(6) که اصطلاح حیا از نفس را از این روایات گرفتهاند. زیباترین حیاها این است که خودت از خودت خجالت بکشی. ما زیاد روایت داریم مثلاً تعبیر دیگری است که فرمودند: " تمام جوان ثمره ایمان این است که انسان از خودش حیا کند. روایت دیگری

پس قسم اوّل حیا از مردم "من الخلق" است و قسم دوم؛ "حیا من النفس" است. اینها که من گفتم برجستهتر بود. انسان خلافی میکند و دیگری ایستاده است او را می بیند و انسان شرمنده میشود یا کسی نیست خودم هستم امّا من خودم از خودم خجالت میکشم، البته تا وقتی که هنوز مسخ نشدم. به این میگویند "حیا من النفس".

3.ناظر بیرونی و غیر مشهود

حالا سراغ بقیه اقسام میرویم. ادراک دو قسم اوّل که شخصی ایستاده است و مرا میبیند و اینکه خودم خودم را ادراک میکنم خیلی روشن است، چون اینها متعارف است. به تعبیر دیگر؛ اینجا لازم نیست که به آن اعتقاد و ایمان بیاوری، از این حرفها خبری نیست، خودم خودم را درک میکنم یا تو را میبینم که به اعمالم مینگری، ظاهراً در آن پیچیدگی ندارد. در آن پیچیدگی ندارد. از تو خجالت میکشم، از خودم هم خجالت میکشم. این جزو محاورات عرفی خودمان هم هست. میرویم آنجایی که شخص دوم، یعنی ناظر، از نظر شهود ظاهری مشهود من نیست. این دیگر جنبه اعتقادی است. اینجا بحث، بحث ایمانی است.

" دو فرشته ناظر اعمال ما هستند

کسی که مدعی است مسلمان هستم، کسی که مدعی است مؤمن هستم، کسی که میگوید من به قرآن اعتقاد دارم که کلام الله است، در قرآن این آیه را داریم: "اإِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ ؛ ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید"،(7)نویسند، پس دو تا ناظر اینجا شد یکی چپ و یکی راست. یعنی دو تا فرشته انسان را فرا میگیرد، یکی طرف راست، یکی طرف چپ، نگاهبانانی آماده و مهیّا هستند، مواظب هستند که هرچه بگویی و هرچه بکنی آنها را می

بعد هم میفرماید اینها هیچ چیز را از ذهنشان بیرون نمیریزند، اصلاً هیچ چیزی را فروگذار هم نمیکنند. اینها به تعبیر ما مأمورهای ثبت اعمال هستند، اینها احاطه بر انسان دارند و تا نبینند نمینگارند، باید کار را ببینند و بنویسند. برای این که در این شبههای نکنید این آیه را خواندم.

از این فرشتهها باید خجالت کشید!

روایتی است که پیامبر میفرماید: "قال رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) لیستحیی احدکم من ملکیه الذَینِ معه کما یستحیی من رجلین صالحین من جیرانه و هما معه باللیل و النهار" پیغمبر اکرم فرمود: از این دو تا فرشتههایی که با شما هستند خجالت بکشید همانطور که از دو تا آدم شایسته از همسایهها که با آنها رودربایستی دارید و خجالت میکشید که نکند آبرویتان برود. هم همسایه چپ دارید و هم همسایه راست دارید. "و هما معه بالیل و النهار" این دو فرشته شب و روز رهایتان نمیکنند، از این دو تا خجالت بکشید.

روایت زیاد داریم، از وصیتهای پیغمبر به ابیذر هم هست که راجع به خودش هم میفرماید. ناظر دارم، دارد عمل من را میبیند، هر کاری میکنم و هرچه میگویم همه را دارد مینویسد. اول از قرآن آوردم، بعد روایت آوردم و ما دیگر بالاتر از قرآن نداریم، قرآن میگوید که این دو فرشته رهایت نمیکنند و همراهت هستند، میبینند و ثبت و ضبط میکنند. این دو فرشته شاهد عامل و عمل هستند، در روایت هم میگوید که از اینها خجالت بکش.

"پیامبر هم ناظر اعمال ما است

این قسم که شاهد، مشهود من نیست و من آن را به ظاهر رؤیت نمیکنم، مصادیق دیگر هم دارد. تا الآن یک مثالش را زدیم که دو فرشته را نمیبینم، چشم ملکوتیام هم بسته است، کور باطن هستم، اگر کور باطن نبودم این دو تا را هم میدیدم. چه بسا اگر میدیدم خجالت میکشیدم.

ما بحثی داریم که من این بحث را گذشته مطرح کردهام و الآن یک اشاره میکنم و رد میشوم؛ در بعضی از روایات دارد که اعمال ما که این فرشتهها ثبت و ضبط می کنند، هر روز به پیغمبر اکرم عرضه میشود. در اینجا این پیش میآید که وقتی عرضه میشود، آیا نوشته را میبرند که آقا میبیند که مثلاً چنین کاری کردم، خبر به آقا میرسد یا خود عمل را میبرند؟ در همه اینها بحث است. اگر من بدانم کاری که دارم میکنم مینویسند و بعد میبرند میدهند به شخصی مثل پیغمبر و ایشان از کار من مطلع میشود؛ یا اینکه نه، خود کار را میبرند، نفس عمل را به پیغمبر اکرم عرضه میکنند، چه میشود؟ اینها اطلاع بر عمل است، صحبت در این است یک وقت اطلاع، اطلاع شهودی ظاهری است و یک وقت شهودیِ ظاهری نیست، اینها همه تحت عنوان اطلاع است.

از پیامبر خجالت بکش!

روایتی از امام صادق(صلواتاللهعلیه) است که فرمودند: "قالعلیه السلام) إِنَّ أَعْمَالَ الْعِبَادِ تُعْرَضُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ کُلَّ صَبَاحٍ أَبْرَارَهَا وَ فُجَّارَهَا فَاحْذَرُوا فَلْیَسْتَحْیِ أَحَدُکُمْ أَنْ یُعْرَضَ عَلَی نَبِیِّهِ الْعَمَلُ الْقَبِیح"(8)الله بدهند. برای این که تا حدودی این روایت را تثبیت کرده باشم، این آیه شریفه را میخوانم که میفرماید: "وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ"(9) هر کاری میخواهی بکنی بکن، امّا این را بدان که این عمل تو را خدا، پیغمبر و مؤمنین میبینند. خجالت بکش، حیا کن که یک وقت نکند عمل زشتت را ببرند نشان آقا رسول

""ائمه" ناظر دیگری بر اعمال ما

اینجا در ذیل آیه روایتی داریم از امام صادقعلیه السلام) که فرمودند: "سُئِل الصادقعلیه السلام) عن هذه الآیه فقال: وَ الْمُؤْمِنُونَ هُمُ الْأَئِمَّه"(10) بالاتر رفت، شاهدان بیشتر شدند، ائمه هم میبینند. ما روایات زیادی داریم که گناه نکن، با این گناهانت داری پیغمبر را اذیت میکنی، چون میبیند. امام زمان(صلواتاللهعلیه) را اذیت نکن! او دارد میبیند.

هنوز سراغ خدا نرفتم. او جدا است "أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری"،(11) بعد سراغ خدا میروم.

امام زمان را با معصیت نیازارید!

"حیاء از خلق، حیاء از نفس، حیاء از فرشتگان، حیا از پیغمبر، حیا از ائمه". اینها شخص دومها و ناظرهایی هستند که ما اینجا میتوانیم درست کنیم. من از خودم نمیگویم، اینها در معارفمان هست. خیال نکنی اینها مطلع نمیشوند. من نمیخواهم وارد این بحث شوم چون قبلاً این را بحث کردم. روایات متعدده داریم که میگویند ما را با این معصیتهایتان اذیت نکنید. وقتی میآورند وضع شماها را میبینیم، کاری نکنید که ما را اذیت کنید. شما نمیدانید حیا چه بحثی است، یک بحث ریشهای است. من گفتم حیا برای انسان چه نقش تخریبیاش و چه نقش سازندگیاش زیر بنایی است، از آن طرف شما ببینید بیشرمی چه میکند!

" خدا بالاترین ناظر

فکر کردی در خلوت هستی کسی نمیبیند؟ پس دروغ میگویی من مؤمنم، مسلمانم، قرآن را قبول دارم. اگر راست میگویی که مسلمانی هیچ وقت تنها نیستی، تو سرّ و علن نداری، برای تو همیشه علن است. اینها تازه مراحل پایین بود که گفتم. مرحله بالاتر آن است که آن موجودی که بر تمام وجودت احاطه دارد، او دارد تو را میبیند. او "عالِم الْغَیْبِ وَ الشَّهادَه" است.

اوّل این آیه شریفه را دقت کنید که چه قدر زیبا است وقتی که میخواهد مسأله فرشتگان را تعبیر کند اوّلش میگوید: "وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید ؛ إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ"(12) اوّل میگوید من از رگ گردن به تو نزدیکتر هستم. اسم این حیا "حیا من الله" است. در مباحث معرفتی این را مطرح کردم و اینجا نمیخواهم مطرح کنم. "حیا من الخلق، من النفس، من الله" اینها همه معارف ما است. یاد این جمله امام(رضواناللهتعالیعلیه" افتادم که فرمود: "عالم محضرخدا است، در محضر خدا گناه نکنید"، چه قدر زیبا گفته است. تو او را نمیبینی ولی در حضور او هستی. عمل زشت انجام ندهید.

منبع: www.mojtabatehrani.ir

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

 اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʄ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(4)

قرآن مجيد بعد از بيان اين كه منافقين از مؤمنين در قيامت تقاضايي مي كنند و نتيجه نمي گيرند، مي فرمايد: «... أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلي وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّي جاءَ أَمْرُ اللَّهِ... (حديد/14) مگر ما در دنيا با شما نبوديم؟)اهل ايمان(مي گويند: آري. ليكن شما خويشتن را به فتنه افكنديد و منتظر مانديد و شك آورديد و آرزوها فريبتان داد تا فرمان خدا آمد.»
 قرآن از نگاه امام علي علیه السلام

قرآن از نگاه امام علي علیه السلام

آنچه كه علي (ع) در توصيف جايگاه قرآن بيان داشته اند و تبيين و تفسيري كه از ابعاد كتاب آسماني به دست دادهاند؛ فراتر از آن است كه در اين سطور بگنجد. «تنها در نهج البلاغه آن حضرت (ع) 96 بار كلمة قرآن، كتاب الله، كتاب ربكم و امثال آن تكرار شده است»
 بررسي‌ نظام‌ داخلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ داخلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

همين‌ معنا، درباره‌ قرآن‌ تدويني‌ ـنيزـ صادق‌ است‌. يعني‌ اگر كسي‌درباره‌ نظام‌ معرفتي‌ قرآن‌ ـ كه‌ جهان‌ علمي‌ است‌ ـ صحيح‌ بيانديشد و پرسش‌استواري‌ ارايه‌ كند، پاسخ‌ صائب‌ خود را از قرآن‌ كريم‌ دريافت‌ مي‌كند؛ ولي‌اگر كسي‌ در اين‌ باره‌ درست‌ فكر نكند، و سؤال‌ متقن‌ و مشخصي‌ را عرضه‌ندارد، اصلاً پاسخي‌ از قرآن‌ نمي‌شنود؛ و اگر در اثر خامي‌ و كژ راهه‌ رفتن‌،سؤال‌ ناصوابي‌ را مطرح‌ كند، پاسخ‌ غلطي‌ را بر قرآن‌ صائب‌ صامت‌ تحميل‌ مي‌كند.
 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغهʂ)

ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغه(2)

آيت الله خويي درباره حجيت ظواهر قرآن كريم كه برخي از علماي حديث [3] بر آن اشكال وارد كرده اند، مي نويسد:«ظواهر قرآن، حجيت و مدركيت دارد و ما مي توانيم در موارد مختلف به معناي ظاهري آن تكيه كرده، آن را مستقلا مورد عمل قرار دهيم و در گفتار و نظريات و استدلالهاي خويش به آن تمسك جوييم ؛ زيرا ظواهر قرآن براي عموم مردم، حجت و مدرك است.»[4] وي سپس پنج دليل را براي اثبات اين موضوع مطرح مي كند.
Powered by TayaCMS