خونبهاي امام حسين بن علي عليه السلام

خونبهاي امام حسين بن علي عليه السلام
 

آیت الله جوادی

اگر از ما سؤال بکنند شما چه حق دارید که خونبهای حسین بن علی را طلب بکنید، پاسخش این است که ما بچه هایابا عبداللّه هستیم، او پدر ما است. این دین، ما را فرزند امام معرفی می کند.

هر کدام از ماها یک شناسنامه ای داریم که پدر و مادر ما آن شناسنامه را برای ما گرفته است. آن نه دلیل فخر است، نهدلیل وهن؛ برای اینکه هر کسی با هویت خودش ساخته می شود، کاری به پدر و مادر ندارد. این پدر و مادر مال این مقطعاست؛ وقتی انسان مُرد، دیگر این رابطه کُلاً قطع می شود.

یک هویت و شناسنامه دیگری است که خود ما باید با دست خودمان تدوین بکنیم؛ او را دیگر اداره ثبت احوال به مانمی دهد. آن را عقائد و اخلاق و علوم و افکار خود ما تدوین می کند؛ که ما فرزند چه کسی هستیم؟ پدر ما چه کسی است؟مادر ما چه کسی است؟ و مانند آن. این دوّمی را که هویت واقعی ما و شناسنامه اصلی ماست، ائمه علیهم السلام به ما آموختند که ماحاضریم شما را به عنوان فرزندی قبول کنیم. شما بیائید بچه های ما بشوید. در پایان سوره مبارکه حج اینچنین آمده است:«مِلَّةَ اَبیکُمْ اِبراهیم، هُوَ سَمّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قبلُ وَ فی هَذَا»؛ «از آئین پدرتان ابراهیم پیروی کنید. خداوند شما را در کتابهایپیشین و در این کتاب آسمانی مسلمان نامید.» این مِلَّةَ اَبیکُمْ، منصوب است به اِقراء، یعنی خُذُوا مِلَّةَ اَبیکُمْ؛ دین پدرتان رابگیرید.

«ابراهیم خلیل» را قرآن کریم به عنوان پدر ما معرفی کرده است: قهرا ما می توانیم فرزند ابراهیم خلیل باشیم. وقتیفرزند ابراهیم خلیل شدیم، [از آنجا که تمامی پیامبران اولوالعزم مُبلّغ دین و شریعت واحد (اسلام) هستند و می توانندپدران معنوی اُمت اسلام باشند بنابراین] فرزند موسای کلیم خواهیم بود تا می رسیم به وجود مبارک پیامبر و حضرتامیر علیهم السلام . وجود مبارک رسول خدا فرمودند: «أَنَا وَ عَلیٌّ اَبَوا هذِهِ الاُمَّة؛ من و علی بن ابی طالب پدران این امّت هستیم.» اینجوانها و این مردها و این دخترها را به عنوان فرزندی قبول داریم... .

پس ما می توانیم در این شناسنامه، بشویم فرزند علی بن ابی طالب. این راه باز است. اگر ما شدیم فرزند علی بنابی طالب، وجود مبارک فاطمه زهرا علیهاالسلام هم می شود مادر ما! سطور و کلمات این شناسنامه را عقائد ما، اخلاق ما، اعمال مامشخص می کند. آن وقت ما می شویم فرزند پیغمبر، فرزند علی بن ابی طالب. ما به جایی می رسیم، با اینکه سیّد نیستیم،می توانند به ما بگویند: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسُولِ اللّه ! این فخر نیست؟! پس این راه باز است. اگر این راه باز است، بیائیم این راهرا برویم. راهی نرویم که تمام هویت ما با مرگ باطل بشود. راهی برویم که با هویت ما آن شناسنامه شفاف تر بشود... .

چگونه فرزند پیامبر بمانیم

وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شما برای اینکه به این مقام وزین بار یابید، اوّلاً باید شستشو کنید. هر چه غبارهست از صحنه دلتان بیرون کنید. کینه کسی، حسد کسی، عداوت کسی، تکبّر بر کسی، بخل بر کسی، تهمت کسی؛ اینها رادر دلتان راه ندهید. این صحنه را شفاف کنید! لکه گیری کنید، بعد بیارائید. آدم می تواند در رأی آزاد باشد، در انتخاب آزادباشد؛ امّا مواظب باشد این را آلوده نکند، کینه کسی را در دل نگیرد. وجود مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: «اِیّاکُمْ وَالْبَغْضاءَ فَاِنَّهَا الحالِقَةُ وَ لَیْسَتْ حالِقَةَ الشَّعْر، بَلْ هِیَ حالِقَةُ الدِّینْ؛ از کینه و عداوت بر حذر باشید؛ زیرا کینه، تراشنده و زایل کنندهاست. مو را نمی تراشد؛ بلکه دین را می تراشد و زایل می کند.» این کینه و عداوت نسبت به یکدیگر، مثل تیغ تیزاست؛می تراشد. فرمود: این نظیر تیغی نیست که سلمانیها دارند، که مو را می تراشد! این، دین را تیغ می زند. فرمود: کینهنسبت به دیگری، اختلاف نسبت به دیگری، مثل این تیغ است.

حضرت فرمود: این اختلاف و کینه، حالقه است، می تراشد. اینها که در روز دهم سرشان را تیغ کردند، تا مدّتها موروئیده نمی شود. بعد از یک مدّتی، کم و بیش مویی ظاهر می شود و... این کار تیغ زدن است. حالا اگر کسی تیغ تیز دستشباشد، هر روز سرش را تیغ کند، دیگر مویی روئیده نمی شود!

فرمود: این اختلاف و کینه، دین را تیغ می زند، نمی گذارد دینی بروید! انسان ناچار است دروغ بگوید، ناچار استتهمت بزند، ناچار است صبّ و لعن کند، ناچار است توطئه کند، ناچار است... .

فرمود: این صحنه دلتان را از کینه تطهیر کنید. وقتی انسان کینه و عداوت و دشمنی را نسبت به برادر دینی برطرفکرد، این قلب شفاف می شود. حالا که صاف شد، دین روئیده می شود. اینجا می شود چمن، اینجا می شود گلزار، اینمی شود «رُوضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ؛ باغی از باغهای بهشت.» این روضه، میوه های فراوانی دارد، گلهای فراوانی دارد.

ارتباط با خدا

وجود مبارک حضرت سجاد علیه السلام فرمود: یا باید کاری کنی که خدا را نزد خود بیابی، یا کاری کنی که تو را نزد خدابیابند. جمعش هم ممکن است. کمک کردن به مؤمنان یک بابی است در این موضوع. حضرت فرمود: اگر کسی کمکی ازشما خواست، مثلا تشنه ای از شما آب خواست، اگر این کارها را کردید، در بخشی از اینها دارد: «لَوَجَدْتَنی عِنْدَ ذلِکْ؛ مرا درنزد این کار می یابی.» و در بخشی دارد: «لَوَجَدْتَ ذلِکَ عِنْدی؛ این کار را در نزد من می یابی.» حالا تا آن عمل کننده کیباشد؟ چی باشد؟ با پایین مأنوس باشد، یا با بالا مأنوس باشد. این جزء بیانات نورانی امام سجاد علیه السلام است که در وصفخدای سبحان می فرماید: «دانٍ فی عُلُوِّهِ وَ عالٍ فِی دُنُوِّهِ؛ [خداوند] در عین بلندمرتبگی، نزدیک است و در عین نزدیکیبلندمرتبه است.»

همان خدایی که رفیعُ الدّرجات است، ذو العرش است، در درجه نازله و میانی هم با انسان هست، چه اینکه در درجهعالی هم هست.

اینکه در حدیث قُدسی آمده: «اَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِرَةِ قُلُوبُهُمْ؛ من در کنار دل شکسته ها هستم،» همین است. اینکه گفته: دردلهای شکسته فیض خدا ظهور می کند، همین است. این ترجمه همان «اَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِرَةِ قُلُوبُهُمْ» است. یک قلبی که با تکبّر وبا ناز و با غرور زندگی می کند که جای خدای سبحان نیست!

فرمود: چرا من بیمار شدم، به عیادت من نیامدی! این در مناجاتهای انبیاء هست، در نهج الفصاحة وجود مبارکپیامبر صلی الله علیه و آله هم هست: من که بیمار شدم، چرا به عیادت من نیامدی؟! عرض کردند: ذات أقدس إله که منزّه از مرض است.فرمود: آن بنده مؤمن که بیمار شد، تو اگر او را عیادت می کردی، می دیدی من آنجا حضور دارم. چرا که خدا پیش دلهایشکسته است. اگر آن مریض را عیادت می کردی، می دیدی در کنار دل شکسته، خدای سبحان حضور دارد. آن وقت اینراه موجب می شود که ما بشویم فرزند پیامبر، فرزند ابی عبداللّه . آن وقت فرزند ابی عبداللّه که شدیم حق داریم قیام بکنیم؛برای اینکه پدر ما را کشتند. دیگر کسی نمی تواند بگوید: به شما چه که روز عاشورا این همه به سر و سینه می زنید... .

شما مطمئن باشید این دفاع مقدّس را، این کشور را، این جهاد 8 ساله را، کربلا اداره کرده است. این بچّه ها کهشناسنامه ها را بالا می بردند به شوق جبهه، فقط به شوق شهادت بود. نام مبارک أبی عبداللّه علیه السلام بود، کربلا بود. در جنگجهانی اوّل، ایران تسلیم شد. در جنگ جهانی دوم، ایران تسلیم شد. هر وقت گفتند: مثلا 17 شهر به ما باید بدهید؛ گفتیم:چشم! هر وقت گفتند: نفت و گاز باید بدهید، گفتیم: چشم! هر وقت گفتند: باید نوکر ما بشوید، گفتیم: چشم! پس چطورشد انقلاب اسلامی، همین مردم بودند؛ اما 8 سال جنگیدند، با دنیا هم جنگیدند. روی کره زمین کسی نبود به داد ما برسد،مگر همین یا حسین، یا حسین!

ما یک چنین شناسنامه ای داریم؛ وقتی فرمود: «أَنَا وَ عَلِیٌّ اَبَوا هذِهِ الاُمَّة.» آنها رسما اعلام کردند که ما شما را به عنوانفرزندی قبول داریم؛ ما هم اینها را به عنوان پدری قبول کردیم. حیف است این مکتب از ما گرفته بشود. آزادی و استقلالدر همین است، عظمت و سازندگی در همین است.

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغهʁ)

ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغه(1)

نهج البلاغه، اخو القرآن و بهترين و نابترين منبعي است كه مي تواند ره پويان طريق را در شناخت صحيح و حقيقي قرآن مجيد ياري دهد. در نگاه اميرمؤمنان علي عليه السلام، قرآن نسخه اي جامع و جاوداني است كه از نيازهاي بشر براي رسيدن به سرمنزل سعادت و كمال، فروگذار نكرده است. حضرت در موارد گوناگون و به شيوه هاي زيبا و حكيمانه به ترسيم اين ويژگي پرداخته است ؛ در يكي از خطبه هاي نهج البلاغه[1] با استناد به آيات قرآن، جامعيت آن را بوضوح تشريح كرده است.
 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
 بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
 اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʄ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(4)

قرآن مجيد بعد از بيان اين كه منافقين از مؤمنين در قيامت تقاضايي مي كنند و نتيجه نمي گيرند، مي فرمايد: «... أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلي وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّي جاءَ أَمْرُ اللَّهِ... (حديد/14) مگر ما در دنيا با شما نبوديم؟)اهل ايمان(مي گويند: آري. ليكن شما خويشتن را به فتنه افكنديد و منتظر مانديد و شك آورديد و آرزوها فريبتان داد تا فرمان خدا آمد.»
 قرآن در نهج البلاغه

قرآن در نهج البلاغه

انسان کامل قرآن مجسم و تکوینی است و هموست که می‏تواند حقیقت قرآن را به صورت کامل معرفی کند. معصومان و یکی از آنان امیرالمؤمنین (ع) انسان‏های کاملند. بنابراین امام علی (ع) سزوارترین فرد برای معرفی قرآن کریم است. در نهج البلاغه قرآن به عنوان کتابی توصیف شده که گویای نظام فاعلی و غایی جهان است.
Powered by TayaCMS