داستان ارمیای پیامبر علیه السلام

داستان ارمیای پیامبر علیه السلام

ارمیا(ع)، پیامبر غریب شهر مُردگان

زنده شدن قوم گناهکار بنی اسرائیل

ارمیا(ع)، پیامبر غریب شهر مُردگان

باد، هوهو کنان، میان ستون های تو خالی و ویران خانه ها می پیچید و آوایش به زوزه ی گرگ می مانست. از باغ های "اورشلیم" جز دسته ای علف خشک و سوخته باقی نمانده بود و بر خیابان های شهر، اینجا و آنجا ردّ تیره ی خون مانده بود. اورشلیم، گورستان بنی اسرائیل شده بود. همه جا روی زمین، بر بلندی بام ها، بر تنه ی شکسته ی درختان و در گذر راه ها، جنازه های پشته شده و در هم ریخته و پریشان زنان و مردان و کودکان بر زمین ریخته بود؛ بی آنکه کسی برای دفن جنازه های پوسیده و خسته مانده باشد.(1)

ارمیا(علی نبینا و آله و علیه السلام)، وعظی غمناک برای مردگان شهر خواند: ""اورشلیم گناهان بسیاری مرتکب شده و ناپاک گردیده است. تمام کسانی که او را تکریم میکردند، اینک تحقیرش میکنند؛ زیرا برهنگی و خواری او را دیدهاند. او مینالد و از شرم، چهره ی خود را میپوشاند. لکّه ی ننگی بر دامن اورشلیم بود؛ امّا او اعتنایی نکرد. او به عاقبت خود نیندیشید و ناگهان سقوط کرد. اینک کسی نیست که او را تسلّی دهد."(2)

آنگه در میدان متروک شهر ایستاد و فریاد زد: ""ای کسانی که از کنارم میگذرید! چرا به من نگاه نمیکنید؟ نگاهی به من بیندازید و ببینید آیا غمی همچون غم من وجود دارد؟"(3) و با دل به هم خوردگی، رویش را از کلاغی که جسد مردی را سوراخ می کرد، برگرداند و چشمش به زنی افتاد که هر تکّه از بدنش سهم یکی از عقرب ها می شد.

ارمیا(ع) حیرت زده و غمگین پرسید: "چگونه مُردگان پوسیده و تکه تکه شده ی این شهر دوباره در قیامت گرد می آیند؟"

سروشی در آسمان فریاد کرد: "او را بمیران" و ارمیا(ع) در کنار مُردگان اورشلیم به خوابی صد ساله فرو رفت.(4)

زنده شدن قوم گناهکار بنی اسرائیل

پس از حمله ی بختنصر به اورشلیم، برخی از مردم بنی اسرائیل قتل عام شدند و آنهایی که باقی مانده بودند، به اسارت گرفته شدند. حضرت ارمیای نبی(ع)، در هنگام حمله ی بختنصر شهر را ترک کرده بود و پس از متروک شدن شهر، دوباره به اورشلیم بازگشت.(5)

در روایات آمده است که حضرت ارمیا(ع) پس از پرسش "چگونه مردگان زنده می شوند؟" توسط خداوند میرانده شد و آن نبیّ خدا، پس از صد سال دوباره زنده شد تا ماجرای شگفت آورش، عبرتی برای تمام جهانیان باشد. در روایتی زیبا از حضرت صادق(علیه السلام) آمده است که نخستین بخشی که از بدن ارمیای نبی(ع) زنده شد، چشم ایشان بود. بدین ترتیب، ایشان دید که چگونه استخوان های پوسیده ی مرکبش به هم پیوست و الاغ، سرزنده از جا برخاست. همچنین در همین روایت آمده است که بعد از آن، خداوند بر بنی اسرائیل رحم آورد و به دعای ارمیای نبی(ع) شهر مردگان را زنده گرداند.(6)

این نکته گفتنی است که ماجرای زنده شدن حضرت ارمیای نبی(ع) هر چند بسیار شبیه به ماجرای زنده شدن حضرت عزیر(ع) است، امّا در روایات به طور جداگانه به آن اشاره شده است.(7)

بدین ترتیب، با زنده شدن بنی اسرائیلیان در اورشلیم، (همانانی که توسط بختنصر کشته شده بودند)، بخشی از فرزندان اسرائیل در اورشلیم زندگی دوباره ای از سر گرفتند و عدّه ی دیگری بعد از سقوط قدرت بختنصر، در بابل ماندند و زندگی مشرکانه ی دیگری را از سر گرفتند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه

بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست ؛ بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبت صلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʄ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

خداوند در ذيل بسياري از آياتي كه نعمتهاي خود را شرح مي‌دهد، مي‌فرمايد:«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهايي براي گروه خردمندان است.»
 مشتركات قرآن و نهج البلاغهʃ)

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)

مولي الموحّدين نيز در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلي خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ‌ بِتَر‌كِ الْإعْذارِ إِلَيْهِمْ؛‌(خطبة 144) خداوند پيغمبرانش را با اختصاص وحي، برانگيخت و ايشان را بر مخلوقش، حجّت گردانيد تا آنها را بر خدا دستاويزي و عذري نباشد.»
 اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم ʁ)

اثرپذيري نهج البلاغه از قرآن كريم (1)

قرآن، يگانه معجزة ماندگار بشريت است كه بر زبان انسان عالم كون و مكان جاري گشت و قلبها را متحول و مجذوب خود ساخت و اعتراف دوست و دشمن را به اعجاز خود واداشت. پس از كلام وحي، تنها كلامي كه توانست مافوق كلام خلق و مادون كلام خالق قرار گيرد، كلام علي (ع) بود؛ كلامي كه اعجاب بزرگ ترين اديبان را برانگيخت و آنان را از همانند آوري عاجز و ناتوان ساخت، و اين به علّت اثرپذيري آن از وحي بود. هدف ما از اين بحث، آشنايي اجمالي با برخي از جنبه هاي اين اثرپذيري در كلام علي (ع) است و اينكه كلام او داراي چه خصوصياتي است كه ما آن را متاثّر از وحي مي دانيم.

پر بازدیدترین ها

ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغهʁ)

ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغه(1)

نهج البلاغه، اخو القرآن و بهترين و نابترين منبعي است كه مي تواند ره پويان طريق را در شناخت صحيح و حقيقي قرآن مجيد ياري دهد. در نگاه اميرمؤمنان علي عليه السلام، قرآن نسخه اي جامع و جاوداني است كه از نيازهاي بشر براي رسيدن به سرمنزل سعادت و كمال، فروگذار نكرده است. حضرت در موارد گوناگون و به شيوه هاي زيبا و حكيمانه به ترسيم اين ويژگي پرداخته است ؛ در يكي از خطبه هاي نهج البلاغه[1] با استناد به آيات قرآن، جامعيت آن را بوضوح تشريح كرده است.
 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
 بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
  اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʁ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(1)

واحدي كه مبدأ كثرت است و كم متصل و منفصل را به وسيلة آن تقسيم مي‌كنند و خلاصه آن يك كه بعدش دو، سه و چهار شمرده مي‌شود كه خداوند واحد به اين معني نيست زيرا اولاً: خدا يكي است كه ثاني و ثالث ندارد؛ ثانياً: از اوصاف اين معني قلت و كمي است يعني دو و سه و چهار بيشتر از آن است و خداوند موصوف به قلت نمي‌شود زيرا تمام اوصاف كماليه در ذات باري به نحو اتمّ و اكمل موجود است. علي (عليه السّلام)در عبارت اوّل و پنجم مذكور به اين معني اشاره فرموده و چنين وحدتي را از خداوند نفي نموده است.
 اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغهʄ)

اجمال و تفصيل قرآن و نهج البلاغه(4)

قرآن مجيد بعد از بيان اين كه منافقين از مؤمنين در قيامت تقاضايي مي كنند و نتيجه نمي گيرند، مي فرمايد: «... أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلي وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّي جاءَ أَمْرُ اللَّهِ... (حديد/14) مگر ما در دنيا با شما نبوديم؟)اهل ايمان(مي گويند: آري. ليكن شما خويشتن را به فتنه افكنديد و منتظر مانديد و شك آورديد و آرزوها فريبتان داد تا فرمان خدا آمد.»
Powered by TayaCMS