چهار گناه زبان

چهار گناه زبان

چهار گناه زبان:

گناهانی که زبان انجام میدهد

گناهان زبان عبارتند از:

1-غیبت .

2-کتمان شهادت یعنی سکوت بیجا.

3-حرف دروغ و باطل:

4-از گناهان دیگر زبان نفاق است.

چهار گناه زبان:

گناهانی که زبان انجام میدهد

بسم الله الرحمن الرحیم

فیض کاشانی گفته که از زبان بیست گناه صادر می شود. هر کاری زحمت دارد ولی زبان بی زحمت ترین عضو است و هیچ وقت درد نمی گیرد ولی درد می آورد. داریم :انسان پشت زبانش پنهان است. تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد. داریم: مصلحت انسان در این است که زبانش را کنترل کند. اگر خطبه های نماز جمعه کوتاه بشود اثرش بیشتر می شود. از امام پرسیدند که چرا نماز جمعه دو رکعت است. امام فرمود : چون دوتا خطبه در نماز جمعه داریم ،خداوند دو رکعت نماز را کم کرده است که به مردم فشار نیاید.

گناهان زبان عبارتند از:

1-غیبت .

وقتی پشت کسی حرفی را بزنید،این غیبت حساب می شود حتی اگر به خودش هم گفته باشید. اگر در جلوی طرف حرفی را زده اید خوب است ولی این مجوزی نیست که پشت سرش هم آن حرف را بزنید.

2-کتمان شهادت یعنی سکوت بیجا.

گاهی می دانید که طرف مواد مخدرمی فروشد ولی می گویید: به ما ربطی ندارد. او فامیل ماست و اگر ما بگوییم نانش قطع می شود. می دانید با این موادمخدر چند نفر معتاد شده اند؟ اگر کسی حرف حق را نزند او هم گناه کرده است.

3-حرف دروغ و باطل:

در سوره قلم در مورد سخن چینی آیه داریم. گاهی فردی حرف باطلی می زند و شما می گویید :صحیح است .اگر همه ی مردم به باطل رای بدهند باطل حق نمی شود. مشورت معنایش این نیست که کدام اکثر هستند بلکه معنایش این است که کدام بهترهستند. مشورت از شورمی آید. یعنی حرف حق را از باطل جدا کن. پس اکثریت دلیل بر حقانیت نیست.

در اتاقی پنج نفر هستند. چهار نفر سیگاری هستند با نگاه دموکراتیک چون چهار نفر سیگاری هستند باید نفری که سیگار نمی کشد را بیرون کنند. اما اسلام می گوید که چون حق با هوای سالم است باید آن چهار نفر بیرون بروند. پس برای ما معیار حق است. حق خودش معیار دارد. در اسلام مرد سالاری و زن سالاری نداریم ،ما حق سالار داریم. یک وقت همه درست می گویند و یک وقت همه اشتباه می گویند .ممکن است که در مجموعه ی باطل حقی هم باشد مثلا فردی را اشتباه زندان کرده باشند. ممکن است که فردی مظلوم باشد ولی ظالم هم باشد یعنی وقتی به مظلوم فشار می آید او هم به دیگری ظلم می کند. همراهی با باطل ،خشونت و لجاجت همه گناه است. بدعت هم یکی دیگر از گناهان زبان است. گاهی فردی می گوید: انشاءالله نمازت درست است. ما خیلی راحت حکم غلط و درست می دهیم بدون اینکه تخصص این کار را داشته باشیم. آیا شما به بیمار می گویید که این قرص ها را بخور ،انشاءالله خوب می شوی؟

گاهی سر سفره می گویند که این بچه است و نمی فهمد، این درست نیست. داریم که اگر پدر و مادری در جلوی چشم بچه ای که در گهواره است آمیزش جنسی کند، اگر بچه دختر باشد زناکار و اگر پسر باشد زناکننده بار می آید. پس نگاه اثر دارد. اگر بچه نمی فهمد چطور می گویند: وقتی نوزاد به دنیا آمد ،در گوش راست او اذان بگویید؟ حتی مرده می فهمد و الا به او تلقین نمی کردند. به مرده می گویند که بشنو، اگر فرشته آمد بگو :خدا و پیامبر و قرآن را قبول دارم. قرآن می گوید که هستی تسبیح می گوید، تو نمی فهمی. ما سمیع ایم و بصیرایم و خوش ایم ،باش ما نامحرمان ما خاموشیم.

قرآن می فرماید :وقتی لب تکان می خورد دو فرشته عتید و رقیب می نویسند. در روز قیامت پرونده باز می شود و می فرماید :خودت بخوان بگو تو را چکار کنیم و انسان اقرار می کند. انسان وقتی پرونده را باز می کند می گوید: این چه پرونده ای است؟ ریز و درشت را نوشته است.

ما حرف زدن را جزواعمال خودمان نمی دانیم و ِالا مواظب حرف های مان بودیم. مشکل اصلی ما این است که قبل از حرف زدن فکر نمی کنیم. ما می خواهیم از قافله عقب نمانیم. یعنی می بینیم همه یک حرفی می زنند، ما هم حرف بی خودی می زنیم.

4-از گناهان دیگر زبان نفاق است.

یعنی حرفی را می زنیم که در دلمان نیست. پیرمردی مُرد و مرید یکی از آیت الله ها بود. یکی از اعضای دفتر نوشت: خبر فوت را به آیت الله دادیم ایشان بشدت ناراحت شدند. و تسلیت گفتند. وقتی آقا می خواست این نوشته را امضا کند. گفت :من بشدت ناراحت نشدم. ایشان در سن 95 سالگی فوت کرده اند و این عمر طبیعی اش بوده است. دروغ نوشتن هم مثل دروغ گفتن است. بشدت ناراحت شدم را عوض کردند و نوشتند آقا ناراحت شدند. آقا گفت :من ناراحت هم نشدم. آقا گفت بنویسید: خدا او را رحمت کند و به شما صبر بدهد. گاهی ما لجبازی می کنیم و می گوییم که او باید به من سلام کند یا رئیس اداره باید برای من بنویسید. گاهی شما می توانید کار را درعرض ده دقیقه انجام بدهید. گاهی مادر شوهر حرفی می زند شما آن حرف را قورت بدهید تا زندگی تان بهم نخورد.

گاهی اوقات یک حرف هزاران مسئله را بالا و پایین می کند.

مادری در شب عروسی از پسرش پرسید که مرا بیشتر دوست داری یا عروس را. این مادر تا آخر عمر یادش بود که پسرش گفته عروس را بیشتر دوست دارد. چرا مادر این سوال را می پرسید؟ گاهی اوقات سوالات بی خود است و جواب ها فتنه می شود. همه ی سوالات را نباید جواب داد. فرعون از حضرت موسی پرسید که پدر من کجاست؟(مثلا می خواست که موسی بگوید روزگار پدر تو سیاه است) موسی دید که اگر بخواهد به این سوال جواب بدهد در آن فتنه است بنابراین گفت :ما چه کار به پدر تو داریم. خدا می داند که آنها کجا هستند. پس نباید همه ی سوالات را جواب داد. در رژیم شاه ،ساواک من را احضار کرد. از بچه ها پرسیدم که بروم یا خیر؟ به من گفتند :برو ولی جواب منفی بده. سعی کنیم زود قول ندهیم. زیرا ممکن است که قول های ما عملی نشود. چون همه چیز دست ما نیست.

پدر من بازاری بود و وقتی من طلبه شدم خیلی ها او را توبیخ کردند و گفتند کارت اشتباه بود که او را دنبال آخوندی فرستادی، باید او را دنبال تجارت می فرستادی. وقتی من در نجف بودم پدرم پولی فرستاد که من به مکه بروم. زیرا داریم کسی که به مکه برود فقیر نمی شود. ما نان خشک همراه خودمان به سفر می بردیم زیرا سفر با ماشین زیاد طول می کشید. وقتی داشتم چهل تا نان می خریدم خواستم یک نان هم برای شام بخرم ولی با خودم گفتم کسی که چهل تا نان دارد گرسنه نمی خوابد. همان شب خواستم یکی از نان ها را بعنوان غذا بخورم. نان ها را دراتاق بغلی گذاشتم که خشک بشود. وقتی خواستم نانی برای شام بردارم صاحب اتاق در را بسته و رفته بود. شام نداشتم و گرسنه بودم. از اتاق های دیگر مقداری نان خشک و مانده گرفتم و خوردم. با خودم گفتم که اشتباه من بود که گفتم حالا که چهل تا نان دارم گرسنه نمی خوابم. خدا خواست که من با داشتن چهل تا نان، گرسنه بمانم.

ما نباید بگوییم که در کامپیوتر نشان می دهد که هواپیما فلان ساعت می نشیند پس نیازی به خدا نیست. زیرا محاسبات دقیق نیست. گاهی در وزارتخانه ای با دوهزار تا کامپیوتر یک کشتی آهن گم می شود و گاهی در میدان تره بار که یک کامپیوتر هم ندارند حتی یک گونی سیب زمینی هم گم نمی شود.

ما باید بدانیم حرف هایی که می زنیم جزو اعمال ماست و در جایی ثبت می شود. قرآن می فرماید: ما آثار عمل شما را هم می نویسیم. گاهی ما یک کلمه می گویم ولی سرنوشتی را عوض می کنیم. ما خیلی راحت حرف می زنیم، در مورد ایرانی ها، امریکایی ها، کاشانی ها و... راحت حرف می زنیم. زبان از همه ی اعضای بدن کوچکتراست ولی از همه اعضا پرخطرتر است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

  پیشگفتار

پیشگفتار

هر چند معاد، موضوع اصلى اين كتاب را تشكيل نمى دهد، ولى از لابه لاى آن مى توان به خوبى و روشنى ابعاد گوناگون آن را دريافت . از اين رو نگارنده بر آن شده است كه در اين باره تحقيقى به عمل آورد كه نتيجه اين تحقيق و بررسى چيزى است كه در برابر خوانندگان قرار گرفته ، و به نام معاد در نهج البلاغه تقديم مى گردد.
 معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه

يکى از برنامه‏ هاى مهمى که تمامى پيامبران الهى پس از خداپرستى، مردم را به آن توجه مى دادند، اعتقاد به معاد بوده است؛ زيرا در سايه اعتقاد به معاد است که هدف از آفرينش تحقق مى يابد و اعمال و رفتار انسان ارزش و معنا پيدا مى کند. از اين رو ما مسلمانان معتقديم که خداوند بارى تعالى در روز قيامت، همه انسان‏ها را دوباره زنده خواهد کرد تا در پيشگاه او، به حساب اعمال و رفتارشان رسيدگى شود.
 مبدأ و معاد در نهج البلاغه ، با نگاه تطبیقی به معنویت‌های کاذب

مبدأ و معاد در نهج البلاغه ، با نگاه تطبیقی به معنویت‌های کاذب

مبدأ و معاد یعنی اعتقاد خدا به منزله سرآغاز آفرینش و معاد یعنی اعتقاد به سرانجام انسان و عالم. مبدأ و معاد مجموعه اعتقادهای انسان را در بر می گیرد. از بدو پیدایش اسلام، پیشوایان دین، راه و رسم ارتباط با خدا را در زندگی فردی و اجتماعی انسان بیان نموده و بر سرانجام زندگی و اعمال انسان تاکید ورزیده اند. در مقابل گروه های متعدد معنویت گرا نگاهی متفاوت به این مسأله را بیان داشته اند برخی منکر مبدأ و معاد گشته اند و برخی تفسیری غلط از آن، بیان نموده اند.
 بهشت چگونه مكانى است؟

بهشت چگونه مكانى است؟

پس اگر با ديده دل به آنچه از بهشت براى تو وصف شده است نگاهت را بدوزى، جان تو از آنچه از دنيا، همچون شهوت ها و خوشى ها و زيورها و منظره هاى دل انگيز و زيباى آن كه براى تو آفريده شده است بيزارى جسته و با انديشيدن در صداى برگ هاى درختانى كه در اثر وزش نسيم پديد مى آيد و ريشه هاى آن درختان در درون تپه هايى از مشك بر ساحل جوى هاى بهشت پنهان گرديده است، و نيز با انديشيدن در خوشه هاى مرواريد، و شاخه هاى تر و تازه آن، و ظاهر شدن آن ميوه ها به صورت هاى گوناگون، در پوست شكوفه هاى آن درختان، جان تو حيران و سرگردان و از خود بيخود مى گردد.
 معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه

اين درس را به بحث مرگ و رستاخيز اختصاص داده ايم كه از پايه هاى اصلى ايمان و عمل است. امام علیه السلام در اين خطبه "خطبه 109" مطالب مختلفى را بيان كرده كه، بخشى از آن را كه درباره ى مرگ و قيامت است برايتان انتخاب كرده ايم در آغاز وضع انسانها به هنگام مرگ را مجسم مى كند مى گويد: 'وضعى كه به هنگام مرگ براى آنان پيش مى آيد وصف ناشدنى است'. "فغير موصوف ما نزل بهم".

پر بازدیدترین ها

 معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه

يکى از برنامه‏ هاى مهمى که تمامى پيامبران الهى پس از خداپرستى، مردم را به آن توجه مى دادند، اعتقاد به معاد بوده است؛ زيرا در سايه اعتقاد به معاد است که هدف از آفرينش تحقق مى يابد و اعمال و رفتار انسان ارزش و معنا پيدا مى کند. از اين رو ما مسلمانان معتقديم که خداوند بارى تعالى در روز قيامت، همه انسان‏ها را دوباره زنده خواهد کرد تا در پيشگاه او، به حساب اعمال و رفتارشان رسيدگى شود.
 معاد در نهج البلاغه

معاد در نهج البلاغه

اين درس را به بحث مرگ و رستاخيز اختصاص داده ايم كه از پايه هاى اصلى ايمان و عمل است. امام علیه السلام در اين خطبه "خطبه 109" مطالب مختلفى را بيان كرده كه، بخشى از آن را كه درباره ى مرگ و قيامت است برايتان انتخاب كرده ايم در آغاز وضع انسانها به هنگام مرگ را مجسم مى كند مى گويد: 'وضعى كه به هنگام مرگ براى آنان پيش مى آيد وصف ناشدنى است'. "فغير موصوف ما نزل بهم".
  پیشگفتار

پیشگفتار

هر چند معاد، موضوع اصلى اين كتاب را تشكيل نمى دهد، ولى از لابه لاى آن مى توان به خوبى و روشنى ابعاد گوناگون آن را دريافت . از اين رو نگارنده بر آن شده است كه در اين باره تحقيقى به عمل آورد كه نتيجه اين تحقيق و بررسى چيزى است كه در برابر خوانندگان قرار گرفته ، و به نام معاد در نهج البلاغه تقديم مى گردد.
 مبدأ و معاد در نهج البلاغه ، با نگاه تطبیقی به معنویت‌های کاذب

مبدأ و معاد در نهج البلاغه ، با نگاه تطبیقی به معنویت‌های کاذب

مبدأ و معاد یعنی اعتقاد خدا به منزله سرآغاز آفرینش و معاد یعنی اعتقاد به سرانجام انسان و عالم. مبدأ و معاد مجموعه اعتقادهای انسان را در بر می گیرد. از بدو پیدایش اسلام، پیشوایان دین، راه و رسم ارتباط با خدا را در زندگی فردی و اجتماعی انسان بیان نموده و بر سرانجام زندگی و اعمال انسان تاکید ورزیده اند. در مقابل گروه های متعدد معنویت گرا نگاهی متفاوت به این مسأله را بیان داشته اند برخی منکر مبدأ و معاد گشته اند و برخی تفسیری غلط از آن، بیان نموده اند.
 بهشت چگونه مكانى است؟

بهشت چگونه مكانى است؟

پس اگر با ديده دل به آنچه از بهشت براى تو وصف شده است نگاهت را بدوزى، جان تو از آنچه از دنيا، همچون شهوت ها و خوشى ها و زيورها و منظره هاى دل انگيز و زيباى آن كه براى تو آفريده شده است بيزارى جسته و با انديشيدن در صداى برگ هاى درختانى كه در اثر وزش نسيم پديد مى آيد و ريشه هاى آن درختان در درون تپه هايى از مشك بر ساحل جوى هاى بهشت پنهان گرديده است، و نيز با انديشيدن در خوشه هاى مرواريد، و شاخه هاى تر و تازه آن، و ظاهر شدن آن ميوه ها به صورت هاى گوناگون، در پوست شكوفه هاى آن درختان، جان تو حيران و سرگردان و از خود بيخود مى گردد.
Powered by TayaCMS