تعريف خانواده از منظر قرآن

تعريف خانواده از منظر قرآن

انسان موجودى اجتماعى است كه پیش از هر چیز به خانواده نیاز دارد, چنان كه براى تحقق بخشیدن به فرایند رشد و تكامل خویش به ارتباط با دیگران نیازمند است. نوزاد انسان بیش از هر موجود دیگر نیازمند پدر ومادر و حمایت آن دو مى باشد و نمى تواند به تنهایى به زندگى ادامه دهد, با آن كه جانداران دیگر مى توانند پس از تولد نیازهاى اولیه خود را تا اندازه اى تأمین كنند. در این مسئله گرچه نیازهاى جسمى كودك مانند غذا, لباس و مصونیت در برابر خطرها مورد نظر است, اما بعد دیگر وجود او یعنى روان و شخصیت كودك نیز اهمیت دارد, زیرا شخصیت و روحیات او نیز در این مرحله شكل مى گیرد و نخستین سنگ بناى آن گذاشته مى شود. اهمیت خانواده و نقش آن درجامعه بشرى از رهاورد تأمل و تفكر در این دو بعد وجود كودك, آشكار مى گردد. خانواده یك واحد اجتماعى است كه هدف از آن در نگاه قرآن, تأمین سلامت روانى براى سه دسته است; زن و شوهر, پدر و مادر و فرزندان. همچنین هدف, ایجاد آمادگى براى برخورد و رویارویى با پدیده هاى اجتماعى است. در آیه74 سوره فرقان مى خوانیم:

(والذین یقولون ربّنا هب لنا من أزواجنا قرّة أعین و اجعلنا للمتقین إماماً)

و كسانى كه مى گویند خداى ما ما را از همسران مان نور چشمان ببخش و ما را رهبر پرهیزكاران گردان.

این آیه بر اهمیت خانواده و پیش آهنگى آن در تشكیل جامعه نمونه انسانى اشاره دارد, چنان كه پیوندهاى سالم و درخشان خانوادگى را ایده آل پرهیزكاران معرفى مى كند. در درون واحد اجتماعى خانواده پدر و مادر از آغاز تولد كودكان به عنوان الگو براى آنان مطرح هستند, نقش و معناى اهمیت خانواده در بهسازى وضعیت بشر نیز در همین واقعیت نهفته است. در نگاه پیشوایان دین, باورها, چگونگى زندگى, عادتها, تمایلات و اهداف والدین از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر كودكان هستند. بنابراین نوع رفتار والدین در هماهنگ سازى خواستها و تمایلات خودشان از یك سو و تمایلات خانوادگى و اجتماعى از سوى دیگر و همچنین تلاش پیوسته آنان براى تأمین رفاه و سلامتى روانى خانواده و نوع برخوردشان با وظایف دینى و اجتماعى از عوامل ایجاد هسته تعاون و همكارى اجتماعى در كودك شمرده مى شوند. ارزش خانواده پیش از هر چیز بر پایه مودّت و دوستى بین اعضاى آن استوار است;

اعضایى كه انجام حقوق متقابل, آنان را در كنار یكدیگر نگاه داشته است و اگر این جریان بر اساس دوستى و تفاهم و بركنار از منیّت ها ادامه یابد به كمال انسانى مورد انتظار خواهد انجامید. از نگاه قرآن, خانواده, مدرسه محبت و دوستى است; در آیه 21 سوره روم آمده است:

(و من آیاته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودّة و رحمة إنّ فى ذلك لآیات لقوم یتفكّرون)

از نشانه هاى او این است كه از خود شما جفتهایى براى شما آفرید تا نزد ایشان آرامش یابید, و میان شما دوستى و مهربانى برقرار ساخت. همانا در این نشانه هایى است براى آنان كه مى اندیشند.

در این آیه چند نكته و نقطه با اهمیت درباره خانواده وجود دارد كه شایسته بررسى است:

1. أزواجاً من انفسكم:

همسرانى از خودتان. بر اساس این تعبیر, رابطه و پیوند زن و شوهر یكى از ابعاد مهم خانواده است. چنان كه پیش تر اشاره كردیم انسان موجود اجتماعى است كه رشد, شكوفایى و تكامل او در گرو ارتباط با دیگران و سختیها و مشكلات این مسیر مى باشد; چرا كه راه كمال بى پایان است. و در هر مرحله از مراحل زندگى و رشد, یك سلسله نیازهاى ویژه درونى وجود دارد كه خود را در عمل ارتباط با دیگران نشان داده و انعكاسى از نیاز درونى انسان نسبت به خواسته ها و ایده آل هاى اوست. پیوند میان زن و شوهر چیزى جز پیوند دوستى پیراسته از هر انگیزه دیگر نیست. در خانواده است كه نقاط ضعف و قوت شخصیت انسان بدون هیچ گونه ترس یا ملاحظه اى آشكار مى شود, خانواده محیطى است كه امكان درمان مشكلات به صورت طبیعى در آن فراهم است, زیرا با بردبارى, محبت, وفادارى و اطمینان متقابل زن و شوهر زمینه شناخت نقاط منفى شخصیت و بررسى آنها و رهایى از چنگ آنها با خودسازى بیش از هر جاى دیگر میسر مى شود. بنابراین در نگاه اسلام, آلودگیهاى درونى بدتر از زشتیهاى بیرون است و محیطى كه در آن امكان ظهور و بروز نقاط منفى شخصیت بدون ترس از كیفر وجود دارد ـ كه همان خانواده است ـ از این ویژگى نیز برخوردار است كه امكان رهایى از آن ضعفها نیز در آن فراهم است. به هر حال با نیروى عشق و محبت مى توان به دشوارترین مقصودها رسید.

2. و جعل بینكم مودّة:

میانتان دوستى برقرار ساخت. دومین نقطه مهم در خانواده محبت بین زن و شوهر است; آنها با تعامل دوستانه و همكارى در مسیر شناخت خود و خداى خود به آرامش مى رسند و در وادى امن الهى گام مى نهند; از همین رو تعبیر (لتسكنوا الیها) در آیه شریفه آمده است.

3. لتسكنوا:

تا آرامش یابید. (سكنى) دست یافتن به مقام سكونت و آرامش است, و این تعبیر در قرآن اشاره به این واقعیت دارد كه آرامش, مقام و موقعیتى است كه انسان در پهنه هستى باید بدان دست یابد و از دیدگاه قرآن وظیفه خانواده زمینه سازى براى همین هدف است, حال چه براى زن و شوهر, یا كسانى كه راه آنان را ادامه مى دهند; یعنى فرزندان. 4. رحمة; اصل مهربانى. الفت زن و شوهر و همكارى آن دو با نیروى عشق و محبت در مسیر كمال, رحمت ومهربانى را براى خانواده و دیگران به بار مى آورد, پس پیوند سالم است كه ضامن فراهم شدن زمینه مناسب براى ارتباط مسؤولانه و ماندگار است و این چیزى است كه نوگامانى كه در آغاز راهند, از آن الگو مى گیرند و در روابط آینده شان با جامعه به عنوان سرمشق بدان مى نگرند. پیامدهاى رفتار والدین بیشتر از نقش محسوس آنان در روابط شان با فرزندان است, بلكه نوع تعامل والدین با یكدیگر سنگ بناى شخصیت روانى فرزندان را مى نهد كه اگر سالم بود, رحمت به بار مى آورد. منظور از سازگارى و هماهنگى میان زن و شوهر, بیشتر, تلاش در جهت تعالى و تكامل دوسویه با وجود تفاوتهاى طبیعى و ذاتى است تا توافق و تفاهم میان آنها. بنابراین چنان كه یك سرى تفاوتهاى فیزیولوژیكى میان زن و مرد وجود دارد, یك سلسله تفاوتهاى مهم روانى نیز دارند; چنان كه آیات كریمه زیر بدین نكته اشاره دارد:

(و اللیل إذا یغشى. والنهار إذا تجلّى. و ماخلق الذكر و الأنثى. إنّ سعیكم لشتّى) (لیل/1و4)

با این حال تا آنجا كه به روحیات و ویژگیهاى شخصیتى مربوط مى شود, تفاوت آنها همچون تفاوت فیزیولوژیك نیست و ارتباط به بعد زنانگى و مردانگى افراد ندارد. این شرایط اجتماعى, خانواده و فرهنگ است كه عوامل مؤثر در شخصیت افراد به شمار مى آید و دوگانگى هایى در چگونگى رفتار و كارهاى زن و مرد مى آفریند. اینجاست كه رسالت خانواده یعنى تفاهم و دوستى متقابل براى كنار آمدن و تعامل با میلها و گرایشهاى متفاوت به عنوان عناصر تشكیل دهنده واحد شخصیت انسان, به صورت دقیق تعیین مى شود. چیزى كه راستى, اطمینان, فروتنى, تقوا و پرهیز از خودمحورى را مى طلبد و فرزندان را وا مى دارد تا از آن در روابط اجتماعى شان با دیگران الگو بگیرند, به گونه اى كه تفاوتهاى فردى, اجتماعى و فرهنگى دیگران را همچون تفاوتهاى پدر و مادرخودشان از عوامل تكامل بدانند و این گونه تعامل است كه زمینه تفاهم بین ملتها و سازگارى بین باورهاى گوناگون را فراهم مى كند و سبب صلح و امنیت در سطح بین المللى مى گردد. پدر و مادر مسؤول تربیت فرزندان شان به چنین روشى هستند و بر اساس حدیث شریف پیامبراكرم(ص) فرزندان, امانتهایى در دست پدر و مادرند كه باید از آنها مراقبت كنند, بدون اینكه احساس مالكیت نسبت به آنان داشته باشند. فرزند در رشد و بالندگى خود نیازمند عطوفت و مهربانى پدر و مادر است, كه این محبت و مهربانى دو اثر اساسى دارد: یك. هسته ضرورى تكامل و ایجاد اطمینان اولیه در روح كودك است. دو. زمینه پیدایش روح دوستى و مهربانى در ارتباط كودك با دیگران مى شود.

فرزندان نیز یك سلسله مسؤولیتهایى در برابر والدین دارند. از دیدگاه قرآن شایسته است كه رفتار فرزندان در برابر پدر و مادر آمیخته با احترام و محبت باشد; خداوند مى فرماید: (فلاتقل لهما أفّ) و بر فرزندان لازم است كه از پدر و مادر خویش نگهدارى و مراقبت كنند, همان گونه كه در سوره اسراء مى فرماید:

(و قضى ربّك ألاّ تعبدوا إلاّ ایّاه و بالوالدین إحساناً إمّا یبلغن عندك الكبر أحدهما أو كلاهما فلاتقل لهما أفّ و لاتنهرهما و قل لهما قولاً كریماً. و اخفض لهما جناح الذلّ من الرّحمة و قل ربّ ارحمهما كما ربّیانى صغیراً) اسراء/24ـ23

پروردگارت مقرر فرمود كه جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیكى كنید, چنانچه یكى یا هر دوى آنها نزد تو به پیرى رسند به ایشان سخنى رنجش آور نگو و بر سرشان فریاد مكن و با ایشان سخنى كریمانه بگو. و با آنان مهربانانه فروتنى كن و بگو پروردگارا همان گونه كه آنها مرا در كودكى پرورش دادند تو نیز آنها را مشمول رحمت خویش گردان.

بى گمان این احترام گذاشتن به معناى دعوت فرزند به تقلید و رهروى از پدر و مادر بدون تفكر و اندیشه نیست, زیرا این كار از نگاه قرآن نادرست است. از دیدگاه قرآن هر انسانى باید با فكر واندیشه خودش راه درست از نادرست, هدایت از ضلالت را تشخیص دهد, چنان كه در آیه 21 سوره لقمان مى خوانیم:

(و إذا قیل لهم اتّبعوا ما أنزل الله قالوا بل نتّبع ما وجدنا علیه آباءنا أو لوكان الشیطان یدعوهم الى عذاب السعیر)

وچون به ایشان گفته شود از آنچه خدا فرستاده پیروى كنید, گویند ما آنچه پدرانمان را بر آن یافته ایم پیروى مى كنیم ؟ آیا هر چند شیطان به آتش دوزخشان فرا خواند.

از سوى دیگر تأكید همواره بر نقش اصلى خانواده در رشد فرزندان و تكوین شخصیت آنان, نباید این گونه تفسیر و فهمیده شود كه انسانى كه به بلوغ رسیده است, قدرت بر تحول وجودى و تكامل ندارد, زیرا انسان در هر حال مسؤول كارهاى خویش است: (كلّ نفس بماكسبت رهینة).(المدثر/ 38)

اگر در این زمینه دچار عقب ماندگى شد پدر و مادر او مسؤول نیستند, چنان كه اگر كار نیكى انجام داد پاداش مى گیرد. خداوند در آیه 21 سوره طور فرموده است: (والذین آمنوا و اتبعتهم ذریّتهم بایمان ألحقنا بهم ذریّتهم و ماألتناهم من عملهم من شىء كلّ امرء بما كسب رهین)

و آنان كه ایمان آوردند و فرزندانشان در پى ایشان رفتند, آنان را بدیشان ملحق مى كنیم و از عمل ایشان چیزى نمى كاهیم; هركه در گرو كارهاى خویش است.

به رغم دلالتهاى روشن قرآن بر تساوى زن و مرد, متأسفانه در برخى جوامع اسلامى, زن در خانواده یا در سطح جامعه در معرض ستم قرار دارد. البته این بدان معنى نیست كه زن در كشورهاى اروپایى وضع بهترى دارد و ازموقعیت شایسته انسانى برخوردار است, بلكه در آنجا نیز زن مورد ستم است اما به شكلى دیگر. ییكى از علتهاى ستم بر زن, ساز وكارها و باورهاى رایج جامعه است. دیگر اینكه زن در طول تاریخ به طور مستقیم به سراغ متون و فهم و تفسیر آنها نرفته است تا بتواند حق خود را اثبات كند, بلكه بیشتر موارد این كار را به مرد وانهاده است. علاوه بر این دو, علت سومى نیز براى عقب ماندگى زن در جوامع اسلامى وجود دارد و آن در آمیختگى دو بعد وجودى انسان در مقام فهم حقوق زن است:

1. بعد جنسى زن ومرد2.; بعد معنوى و الهى.

زن و مرد اگر چه از نظر فیزیولوژیك متفاوتند, ولى از ناحیه روحى و معنوى هر دو انسان هستند: (انّ اكرمكم عندالله اتقاكم).(الحجرات /13) از نگاه اسلام, انسان تا هنگامى كه از بند كششها و وابستگى هاى مادى آزاد است رو به سوى كمال و رشد معنوى در حركت است و زمینه این رشد در هر دو جنس زن مرد فراهم است. بنابراین تكیه بر جنسیت در حقوق خانواده ـ یعنى جایى كه ارزش پیوند و یگانگى در چارچوب روابط فیزیولوژیك محدود نمى ماند ـ به عقب ماندگى زن مى انجامد. با توجه به همین واقعیت تبعیض و نابرابرى بین زن و مرد در برخى خانواده هاى مسلمان, گروهى از منتقدان مغرض غرب و شرق گمان كرده اند كه حقوق زن در اسلام كمتر از حقوق مرد است. در پاسخ اینان باید گفت كه جست و جو و دریافت ما از اسلام و قرآن چیز دیگرى است. ما به قرآن به عنوان یك مجموعه مرتبط و هماهنگ نگاه مى كنیم, چنان كه در خود قرآن نیز آمده است كه آیاتش برخى محكم و برخى متشابه است و فهم و تبیین بعضى از آیات در پرتو بعضى دیگر خواهد بود. ما براى تنظیم حقوق خانواده به صورت عادلانه از روش زیر استفاده مى كنیم:

1. زن و مرد در قرآن از نظر آفرینش برابرند.

در آیه نخست سوره نساء آمده است:

(یا ایها الناس اتّقوا ربّكم الّذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً كثیراً و نساءً)(النساء/1و2)

2. فرصتهاى رسیدن به مراحل رشد و كمال بشرى براى زن و مرد همسان است:

دراین زمینه آیه 13 سوره حجرات مى گوید: (یا أیها الناس إنّا خلقناكم من ذكر و أنثى و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنّ أكرمكم عندالله أتقاكم…)

3. زن و مرد در پاداش نیز برابر هستند:

در این زمینه آیه 35 سوره احزاب قابل توجه است. براى تحقق بخشیدن عادلانه به این سه زمینه كه قرآن بارها از آنها یاد كرده است, بایسته است كه شرایط پیشرفت و كمال براى زن و مرد به صورت یكسان فراهم گردد. قرآن در بیشتر موارد, مردم را به تدبّر, تفكر و اندیشیدن در مسائل مربوط به انسان و طبیعت فرا مى خواند و به فهم و شنیدن آیات الهى و عبرت گرفتن از آنها ترغیب مى كند. قرآن همیشه ایمان را با عمل شایسته مترادف و در كنار یكدیگر مى آورد. آیا مى توان دو عنصر زمان و مكان را در عمل شایسته نادیده گرفت؟ پیش از طلوع اسلام, زن كمترین حقى نداشت; دختران را زنده به گور مى كردند, مرد حق داشت تا هر چند بار كه دلش مى خواست ازدواج كند. آموزه هاى اسلام براى تثبیت حقوق زن, در آن زمان پدیده اى كاملاً جدید و پیشرفته بود, زیرا دین اسلام براى دگرگون سازى و پیشرفت انسان آمده بود, و بهترین راه براى رسیدن به این هدف, تغییر گام به گام و تدریجى است, زیرا تغییر یك روزه و دگرگون كردن یك باره سنتها و عادتهاى اجتماعى نه درست بود و نه سودمند. اما امروز با توجه به همان حقایق قرآنى كه یاد شد; یعنى تأكید بر برابرى ارزش وجودى زن و مرد و فراخوانى مردم به تفكر و اندیشیدن در آیات روشن الهى و نتیجه گیرى عبرتها و نكات حكیمانه از آنها, مى توان گفت كه حقوق زن و مرد در خانواده مساوى است و معیار در مدیریت هر یك از زن و مرد در امور خانواده, تقوا و شایستگى است نه جنسیت. دراینجا بایسته است نكته دیگرى مورد توجه قرار گیرد و آن اینكه اگر زن و مرد نتوانستند به تفاهم و یگانگى مورد انتظار برسند و ناهمدلى هاى ناشى از نوع رابطه و رفتارشان آنان را از یكدیگر دور كرد, اسلام در چنین حالتى طلاق را به رغم ناپسندى و نكوهیدگى آن به عنوان راه حل پیشنهاد مى كند.

پی نوشت:

* این نوشتار ترجمه مقاله اى از بانو دكتر فاطمه صدر طباطبایى, خواهر گرامى امام موسى صدر است كه در كنگره (خانواده, هست ها و بایدها) ارائه شده است و همراه با مقالات و سخنرانى هاى این كنگره در سال 1419 قمرى / 1998 میلادى از سوى مركز الإمام الصدر للأبحاث و الدراسات, صفحات 205ـ212 به چاپ رسیده است. ترجمه این مقاله از سوى آقاى سید موسى حسینى انجام شده است.

نویسنده: محمد رضا نصرتی

منبع: كتاب قرآن و قانون

www.dte.ir

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

نبوت در نهج البلاغه

نبوت در نهج البلاغه

همچنين در هدف اين پيام بحث مى كنيم، آيا هدف در اين حادثه چه بود: رفاه زندگى مادي، برداشتن فاصله طبقاتي، بالا بردن سطح انديشمندى و هوشمندي، مخالفت با قدرتها، با توجه به قدرتها؟، اينها سوالهائى ست كه براى شناختن آن حادثه، حادثه اى كه بى گمان يك واقعيت اجتماعى به حساب مى آيد، لازم است و پاسخ به اين سوالها روشنگر آن حادثه خواهد بود.
 ره آورد بعثت از منظر نهج البلاغهʂ)

ره آورد بعثت از منظر نهج البلاغه(2)

حضرت در خطبه اى ديگر اين نكته را متذكر مى شوند كه پيامبراكرم صلوات الله عليه در زماني ظهور نمودند كه هيچ پيامبر ديگرى حضور نداشته است." أرسله على حين فترة من الرسل، و طول هجعة من الأمم، و انتفاض من المبرم... ذلك القرآن فاستنطقوه."؛ خداوند پيامبر(ص) را هنگامى فرستاد كه پيامبران حضور نداشتند، و امت ها در خواب غفلت بودند، و رشته هاى دوستى و انسانيت از هم گسسته بود.
 نبوت شناسی

نبوت شناسی

پزشك امت رسول الله صلى الله عليه و آله طبيب دوار بطبه، قدا حكم مراهمه، و اءحمى مواسمع، يضع ذلك حيث الحاحة اليه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پزشكى است سيار كه با طب خويش ‍ همواره به گردش مى پردازد و مرهم ها را به خوبى آماده ساخته و به هنگام نياز آنها را به كار مى برد.
No image

ره آورد بعثت از منظر نهج البلاغه(1)

پس از قرن ها تحقيق و بررسى درباره مسائل ديني، هنوز پرده از اسرار بسيارى از آنها برداشته نشده است، كه از جمله آنها اسرار نهفته نبوت و بعثت است، اگرچه از ظواهر آيات قرآن مى توان استفاده كرد كه بعثت پيامبران الهي، به ويژه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله داراى اهدافى مى باشد. با توجه به آيات الهى به برخى از اهداف بعثت انبياء اشاره مى نمائيم.
 بعثت از ديدگاه اميرالمؤمنين علیه السلام

بعثت از ديدگاه اميرالمؤمنين علیه السلام

آنان را در بهترين وديعتگاه به امانت نهاد و در شريف ترين قرارگاه جاي داد. آنان را از اصلاب كريم به رحم هايي پاكيزه منتقل گردانيد. هرگاه يكي از آنان از جهان رخت برمي بست ديگري براي اقامة دين خدا جاي او را مي گرفت. تا كرامت نبوت از سوي خداوند پاك نصيب محمد(ص) گرديد. او را از برترين معادن و عزيزترين سرزمين ها بيرون آورد؛ از درختي كه پيامبرانش را از آن برآورده، و امينان وحي خود را از آن گلچين كرده بود.

پر بازدیدترین ها

 نبوت در نهج البلاغه

نبوت در نهج البلاغه

ان شئتَ ثنّيتُ بموسى كليم الله حيث يقول: (ربّ انى لِما أنزلت إلىّ من خير فقير)؛ و اللهِ ما سأله الّا خبزا يأكله، لانه كان ياكل بقلة الارض. اگر بخواهى پيامبر دیگرى را به عنوان الگو نام ببرم او موسى عليه السلام است، آن گاه كه فرمود: (پروردگارا! من به آنچه از خير و نيكى برايم نازل کنى نيازمندم) به خدا سوگند، حضرت موسى عليه السلام به جز نانى كه بخورد از خدا نخواست، زيرا او گياهان زمين مى خورد.
 پيامبرى و پيشوايى

پيامبرى و پيشوايى

انسان به طور فطرى عاشق کمال مطلق است و خداوند از نوع انسان پیمانى فطرى گرفته است که جز او را نپرستند، اما عوامل مختلفى چون: استکبار، خودخواهى، حرص، تعلق هاى پست و وابستگى ها بر این فطرت سایه مى افکنند و آدمى مصداق کمال را اشتباه مى گیرد و به پیمان فطرت خود وفا نمى کند. پیامبران در رسالت خود مردمان را به وفاى به پیمان فطرى و رو کردن به کمال مطلق حقیقى فرا مى خوانند.
 بعثت از ديدگاه اميرالمؤمنين علیه السلام

بعثت از ديدگاه اميرالمؤمنين علیه السلام

آنان را در بهترين وديعتگاه به امانت نهاد و در شريف ترين قرارگاه جاي داد. آنان را از اصلاب كريم به رحم هايي پاكيزه منتقل گردانيد. هرگاه يكي از آنان از جهان رخت برمي بست ديگري براي اقامة دين خدا جاي او را مي گرفت. تا كرامت نبوت از سوي خداوند پاك نصيب محمد(ص) گرديد. او را از برترين معادن و عزيزترين سرزمين ها بيرون آورد؛ از درختي كه پيامبرانش را از آن برآورده، و امينان وحي خود را از آن گلچين كرده بود.
نبوت در نهج البلاغه

نبوت در نهج البلاغه

همچنين در هدف اين پيام بحث مى كنيم، آيا هدف در اين حادثه چه بود: رفاه زندگى مادي، برداشتن فاصله طبقاتي، بالا بردن سطح انديشمندى و هوشمندي، مخالفت با قدرتها، با توجه به قدرتها؟، اينها سوالهائى ست كه براى شناختن آن حادثه، حادثه اى كه بى گمان يك واقعيت اجتماعى به حساب مى آيد، لازم است و پاسخ به اين سوالها روشنگر آن حادثه خواهد بود.
 سيماى پيامبر اكرم(ص) در آيينه نهج‏ البلاغه

سيماى پيامبر اكرم(ص) در آيينه نهج‏ البلاغه

درباره اسوه بودن آن حضرت و لزوم اقتدا به او مى فرمايد: «فَتأسَّ بِنَبِيّك الاَطيبِ الاَطهر(صلى اللّه عليه و آله و سلّم) فَاِنّ فِيه اُسوَةٌ لِمَن تَأسّى وَ عَزاءً لِمَن تَعَزّى وَ اَحَبُّ العِبادِ اِلَى اللّه اَلمتأسّى بِنَبِيّه وَ المَقتَصّ لِاَثرِه؛ پس به پيامبر پاكيزه و پاكت اقتدا كن، كه در (راه و رسم) او الگويى است براى الگو طلبان و مايه فخر و بزرگى است براى كسى كه خواهان بزرگوارى باشد، محبوب ترين بنده نزد خدا كسى است كه از پيامبرش پيروى كند و گام بر جايگاه قدم او نهد و راز الگو بودن حضرت نيز اصالت و جامعيّت اوصاف آن حضرت است
Powered by TayaCMS