حکمت 144 نهج البلاغه : توجه به فنا پذيرى

حکمت 144 نهج البلاغه : توجه به فنا پذيرى

متن اصلی حکمت 144 نهج البلاغه

موضوع حکمت 144 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 144 نهج البلاغه

144 وَ قَالَ عليه السلام لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ

موضوع حکمت 144 نهج البلاغه

توجه به فنا پذيرى

(اخلاقى)

ترجمه مرحوم فیض

144- امام عليه السّلام (در اينكه هر چيز نيست ميشود) فرموده است

1- براى هر پيشآمدى بر گشتنى است و آنچه برگشت چنان است كه نبوده (خوشى و تلخى دنيا كه هر كس را به نوبت پيش آيد بزوال و نيستى مى گرايد بطوريكه چون بگذرد گويا چنين روز خوشى يا تلخى نبوده است).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1163)

ترجمه مرحوم شهیدی

152 [و فرمود:] هر بختيارى را بخت برگشتنى است، و آنچه برگشت پندارى نبوده و نيست.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 390)

شرح ابن میثم

139- و قال عليه السّلام:

لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ

المعنى

و أراد المقبل من لذّات الدنيا في معرض التزهيد و المقبل من شدائدها في معرض تهوينها و تسهيلها. و كأنّ من أخوات إنّ مخفّفة و اسمها محذوف.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 332)

ترجمه شرح ابن میثم

139- امام (ع) فرمود:

لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ

ترجمه

«براى هر پيشامدى بازگشتى است، و چون بازگشت چنان است كه نبوده است».

شرح

مقصود امام (ع) آن است كه پيشامدهاى خوشايند دنيا را مى بايد زاهدانه بنگريم و پيشامدهاى سخت آن را بى ارزش و آسان انگاريم، كان از حروف مشبهه به فعل نظير انّ، و بدون تشديد است. و اسمش نيز محذوف مى باشد [ضمير مستترى است كه مرجع آن ما ادبر است ].

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 560)

شرح مرحوم مغنیه

151- لكلّ مقبل إدبار و ما أدبر كأن لم يكن.

المعنى

كل ما أقبل عليك من هذه الحياة جاها كان أم مالا أم عافية أم غير ذلك فهو ذاهب عنك، أو أنت ذاهب عنه.. و يستحيل أن تبقى له، و يبقى لك، إما أن يدبر و يدعك صفر اليدين تضرب كفا بكف، و إما أن تدعه و تدبر بجلدك و كفنك الى حفرة مظلمة موحشة عفنة، لا تحمل معك اليها إلا ما كسبت يداك من خير أو شر.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 320)

شرح شیخ عباس قمی

231- لكلّ مقبل إدبار، و ما أدبر، و ما أدبر فكأن [كأن خ. ل ] لم يكن. هذا معنى قد استعمل كثيرا، فمنه:

ما طار طير و ارتفع إلّا كما طار وقع

و قول الشاعر:

بقدر العلوّ يكون الهبوط و إيّاك و الرّتب العاليه

و في أمثال العجم: فوّاره چون بلند شود سرنگون شود. قال بعض الحكماء: حركة الإقبال بطيئة، و حركة الإدبار سريعة، لأنّ المقبل كالصاعد من مرقاة إلى مرقاة، و مرقاة المدبر كالمقذوف به من علو إلى أسفل.

( شرح حکم نهج البلاغه شیخ عباس قمی، ص191)

شرح منهاج البراعة خویی

الرابعة و الأربعون بعد المائة من حكمه عليه السّلام

(144) و قال عليه السّلام: لكلّ مقبل إدبار، و ما أدبر كأن لم يكن.

المعنى

حكمة بليغة تدلّ على سلب الاعتبار و عدم صحّة الاعتماد على ما هو خارج عن جوهر وجود الانسان و حقيقته، و يشمل العوارض الداخلة في وجوده كالشباب و الجمال، فضلا عن الجاه و المال، فما ينبغي الاعتماد عليه هو الإيمان باللّه تعالى و الملكات الفاضلة النفسانيّة و الأعمال الصالحة الانسانيّة، فانها لا تفارق الإنسان و لا تدبر عنه.

الترجمة

هر چه روى آورد بزودى درگذرد، و آنچه در گذشت گويا هرگز نبوده است

  • هر چه آيد مى رود از دست تو مي نشايد بودنش دلبست تو

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص236و237)

شرح لاهیجی

(180) و قال (- ع- ) لكلّ مقبل ادبار و ما ادبر كان لم يكن يعنى و گفت (- ع- ) كه از براى هر رو آورنده از دولت و نكبت رو گردانيدنى هست و آن چه رو گردانيد گويا نبوده است نه لذّتش و نه زحمتش

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 308)

شرح ابن ابی الحدید

149: لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ فَكَأَنْ لَمْ يَكُنْ هذا معنى قد استعمل كثيرا جدا فمنه المثل-

ما طار طير و ارتفع إلا كما طار وقع

- . و قول الشاعر-

بقدر العلو يكون الهبوط و إياك و الرتب العالية

- . و قال بعض الحكماء حركة الإقبال بطيئة- و حركة الإدبار سريعة لأن المقبل كالصاعد إلى مرقاة- و مرقاة المدبر كالمقذوف به من علو إلى أسفل- قال الشاعر

في هذه الدار في هذا الرواق على هذي الوسادة كان العز فانقرضا

- . آخر-

إن الأمور إذا دنت لزوالها فعلامة الإدبار فيها تظهر

و في الخبر المرفوع كانت ناقة رسول الله ص العضباء لا تسبق- فجاء أعرابي على قعود له فسبقها- فاشتد على الصحابة ذلك فقال رسول الله ص- إن حقا على الله ألا يرفع شيئا من هذه الدنيا إلا وضعه

- . و قال شيخ من همدان- بعثني أهلي في الجاهلية إلى ذي الكلاع بهدايا- فمكثت تحت قصره حولا لا أصل إليه- ثم أشرف إشرافة من كوة له- فخر له من حول العرش سجدا- ثم رأيته بعد ذلك بحمص فقيرا يشتري اللحم- و يسمطه خلف دابته و هو القائل-

أف لدنيا إذا كانت كذا أنا منها في هموم و أذى

إن صفا عيش امرئ في صبحها

جرعته ممسيا كأس القذى

و لقد كنت إذا ما قيل من أنعم العالم عيشا قيل ذا

- . و قال بعض الأدباء في كلام له- بينا هذه الدنيا ترضع بدرتها و تصرح بزبدتها- و تلحف فضل جناحها و تغر بركود رياحها- إذ عطفت عطف الضروس و صرخت صراخ الشموس- و شنت غارة الهموم و أراقت ما حلبت من النعيم- فالسعيد من لم يغتر بنكاحها و استعد لو شك طلاقها- شاعر هو إهاب بن همام بن صعصعة المجاشعي- و كان عثمانيا-

لعمر أبيك فلا تكذبن لقد ذهب الخير إلا قليلا

و قد فتن الناس في دينهم

و خلى ابن عفان شرا طويلا

- . و قال أبو العتاهية-

يعمر بيت بخراب بيت يعيش حي بتراث ميت

و قال أنس بن مالك ما من يوم و لا ليلة و لا شهر و لا سنة- إلا و الذي قبله خير منه- سمعت ذلك من نبيكم ع

فقال شاعر-

رب يوم بكيت منه فلما صرت في غيره بكيت عليه

قيل لبعض عظماء الكتاب بعد ما صودر- ما تفكر في زوال نعمتك فقال لا بد من الزوال- فلان تزول و أبقى خير من أن أزول و تبقى- . و من كلام الجاهلية الأولى- كل مقيم شاخص و كل زائد ناقص- . شاعر-

إنما الدنيا دول فراحل قيل نزل

إذ نازل قيل رحل

- . لما فتح خالد بن الوليد عين التمر- سأل عن الحرقة بنت النعمان بن المنذر- فأتاها و سألها عن حالها- فقالت لقد طلعت علينا الشمس- و ما من شي ء يدب تحت الخورنق إلا و هو تحت أيدينا- ثم غربت و قد رحمنا كل من نلم به- و ما بيت دخلته حبرة إلا ستدخله عبرة- ثم قالت

فبينا نسوس الناس و الأمر أمرنا إذا نحن فيهم سوقة نتنصف

فأف لدنيا لا يدوم نعيمها

تقلب تارات بنا و تصرف

- . و جاءها سعد بن أبي وقاص مرة- فلما رآها قال قاتل الله عدي بن زيد- كأنه كان ينظر إليها حيث قال لأبيها-

إن للدهر صرعة فاحذرنها لا تبيتن قد أمنت الدهورا

قد يبيت الفتى معافى فيردى

و لقد كان آمنا مسرورا

- . و قال مطرف بن الشخير- لا تنظروا إلى خفض عيش الملوك و لين رياشهم- و لكن انظروا إلى سرعة ظعنهم و سوء منقلبهم- و إن عمرا قصيرا يستوجب به صاحبه النار- لعمر مشئوم على صاحبه- . لما قتل عامر بن إسماعيل مروان بن محمد- و قعد على فراشه- قالت ابنة مروان له يا عامر- إن دهرا أنزل مروان عن فرشه- و أقعدك عليها- لمبلغ في عظتك إن عقلت

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 18 ، صفحه ى 363-365)

شرح نهج البلاغه منظوم

[146] و قال عليه السّلام:

لكلّ مقبل ادبار، وّ ما أدبر كأن لم يكن.

ترجمه

هر پيش آمد را برگشتنى است، و آنچه برگشت چنان است كه نبوده است (انسان در اطوار گوناگون گيتى بايستى پاى ثبات بيفشارد، و شكيب را پيشه خويش سازد، كه روزگار رنج و بلا بزودى سپرى مى شود، و نام نيك براى شخص باقى مى ماند.

نظم

  • بگيتى هر چه پيش آيد بر انسانبزودى پشت بر وى ميكند آن
  • هر آن چيزى كه از وى باز گرددنكو يابد اساسش در نوردد
  • بلا يا عيش زشت آن يا ستودهچنان باشد كه هرگز خود نبوده
  • شود با صبر شخص آنگه گر انبازدر دولت برويش مى شود باز
  • باو رنگ نكو نامى نشيند بسخت و سست ديگر بد نبيند

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص188و189)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
شرايط قضات يا حاكمان درقران و نهج البلاغه؟

شرايط قضات يا حاكمان درقران و نهج البلاغه؟

حضرت يوسف عليه السلام درخواست خود را براي عهده داري مسئوليت را ، تعهد و تخصص برشمردند . بر اساس اين آيه شريفه ، تعهد « حفيظ» و تخصص « عليم» دو ويژگي شاخص براي حاكم اسلامي است همچنين ملاك انتخاب افراد براي مسئوليت هاي مختلف اين دو ويژگي مي باشد . اين دو ويژگي همچون دو بال يك پرنده مي باشند كه بدون هريك پرواز غير ممكن خواهد بود
سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
 علت کثرت نام عثمان در نهج البلاغه

علت کثرت نام عثمان در نهج البلاغه

بعلاوه، در زمان حيات عثمان، آنگاه كه انقلابيون عثمان را در محاصره قرار داده بودند و بر او فشار آورده بودند كه يا تغيير روش بدهد يا استعفا كند، يگانه كسي كه مورد اعتماد طرفين و سفير فيمابين بود و نظريات هر يك از آنها را علاوه بر نظريات خود به طرف ديگر مي گفت، علي بود. از همه اينها گذشته، در دستگاه عثمان فساد زيادتري را ه يافته بود و علي(ع) بر حسب وظيفه نمي توانست در زمان عثمان و يا در دوره بعد از عثمان، دربارة آنها بحث نكند و به سكوت برگزار نمايد. اينها مجموعاً سبب شده كه ذكر عثمان بيش از ديگران در كلمات علي(ع) بيايد.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
Powered by TayaCMS